اوکراینی‌ها برای آزادی می‌جنگند، همانطور که رهبر جمهوری خواهان کنگره آمریکا و رهبر روسیه برای قدرت می‌جنگند!

من امروز به سه نفر فکر می‌کنم که رفتارشان می‌تواند در ماه‌ها و احتمالا سالیان آینده تاثیر مهمی بر جهان بگذارد: یک سرباز بی‌نام، یک سیاستمدار بدون شرم و یک رهبر بی‌روح. اولی را تحسین می‌کنم، برای دومی جز تحقیر او کار دیگری نمی‌توان انجام داد و سومی را باید برای همیشه به عنوان جنایتکار جنگی بشناسیم.
سرباز گمنام هزاران اوکراینی هستند آنانی که یونیفورم بر تن دارند و آن مردان و زنان غیرنظامی که از دموکراسی نوپای کشورشان در برابر تلاش وحشیانه ولادیمیر پوتین برای محو کردن اوکراین از روی نقشه دفاع می‌کنند. چه آنان که سربازان آموزش دیده حرفه‌ای هستند و چه «بابوشکا»‌ها (گردان مادربزرگ‌های اوکراینی) که از تلفن‌های هوشمند خود برای شناسایی تانک‌های روسی پنهان شده در جنگل پشت مزارع خود استفاده می‌کنند و حاضر به مرگ برای حفظ آزادی و فرهنگ اوکراین هستند کسانی که ادعای پوتین مبنی بر آن که اوکراین یک کشور جعلی و بخشی جدایی ناپذیر از «تاریخ، فرهنگ و فضای معنوی روسیه» است را رد می‌کنند باید مورد ستایش قرار گیرند. علیرغم تمام موفقیت‌هایی که تاکنون داشته‌اند ما نام آنان را نمی‌دانیم و نمی‌توانم یک ژنرال اوکراینی را نام ببرم. با این وجود، اقدامات آنان به پوتین نشان داده که کشوری که برای آن می‌جنگند بسیار واقعی و بسیار متمایز است و آنان مایل به دفاع هر چند خونین از کشورشان هستند. اگر رهبران اوکراین تصمیم بگیرند که توافق صلح با روسیه را امضا کنند ما باید به تقویت موضع آنان در مذاکرات کمک کنیم، اما تا زمانی که آنان می‌جنگند ما باید به تسلیح‌شان کمک کنیم، زیرا آنان تنها از اوکراین دفاع نمی‌کنند بلکه از امکان یک اروپای کامل و آزاد دفاع می‌کنند جایی که یک کشور نمی‌تواند به سادگی کشور دیگری را ببلعد. این نه تنها اروپای بهتر را رقم می‌زند بلکه باعث ایجاد دنیای بهتری خواهد شد.

دومین فردی که به او فکر می‌کنم «کوین مک کارتی» رهبر جمهوری خواهان مجلس است مردی که اکنون می‌دانیم شهامت این را نداشت که به مظهر شجاعت زودگذر خود تبدیل شود. گزارش همکاران‌ام در «نیویورک تایمز» میزان بزدلی او را نشان می‌دهد. خبرنگاران در «نیویورک تایمز» اشاره کردند که مک کارتی در مورد احساس‌اش درباره ترامپ پس از حمله طرفداران او در تاریخ ۶ ژانویه ۲۰۲۱ میلادی به ساختمان کنگره گفته بود: «من با این مرد (ترامپ) مشکل داشتم» و رویکرد ترامپ در قبال حمله به ساختمان کنگره را «کاملا اشتباه و وحشیانه» توصیف کرده بود. مک کارتی گفته بود احتمال استیضاح ترامپ وجود داشت بنابراین او قصد داشت به او توصیه کند که «شما باید استعفا دهید.» پس از انتشار این افشاگری‌ها در صبح پنجشنبه گذشته مک کارتی بیانیه‌ای صادر کرد و در آن اعلام نمود که «گزارش نیویورک تایمز درباره من کاملاً نادرست و اشتباه است». همان شب به لطف یک فایل صوتی لو رفته که توسط «روزنامه تایمز» منتشر شد و در برنامه «ریچل مدو» در شبکه‌ام اس ان بی‌سی پخش شد تمام تمام جهان شنیدند که مک کارتی در کنفرانس رهبری جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا در تاریخ ۱۰ ژانویه گفت که برنامه‌اش این بود که به ترامپ بگوید استیضاح خواهد شد و توصیه‌اش به او این بود که استعفا دهد. با این وجود، مک کارتی از رای دهندگان به خود از کل مردم امریکا عذرخواهی نکرد. «جان وودن» مربی افسانه‌ای بسکتبال یو سی ال‌ای روزی گفته بود: «آزمون واقعی برای شخصیت یک مرد کاری است که وقتی کسی او را تماشا نمی‌کند انجام می‌دهد.»

اکثر قانونگذاران مایل هستند که دنیا باور کند زمانی که همه چیز برای آمریکا مهیا بود آنان حقیقت را گفتند و با تکیه بر قانون اساسی در مقابل رئیس جمهوری که سعی در براندازی آن قانون داشت ایستادند. این چیزی است که مک کارتی به هم حزبی‌های خود در جلسه خصوصی گفته بود. با این وجود، مک کارتی سپس شخصیت واقعی خود را فاش کرد. مک کارتی وقتی متوجه شد که انجام کار درست برای کشور ممکن است برای حمایت از ترامپ و رویای او برای رئیس مجلس شدن هزینه‌زا باشد در مورد گفتن حقیقت دروغ گفت و حتی بدتر از آن، زمانی که شخصیت بد و دروغگوی مک کارتی فاش شد به هر حال بسیاری از اعضای حزب جمهوریخواه از او حمایت کردند. این «مک کارتیسم» تازه است: «کوین مک کارتیسم» که در آن یک سیاستمدار می‌تواند هر چیزی بگوید حتی در مورد گفتن حقیقت دروغ بگوید و از آن دور شود.
«یک سرباز بی نام با فضیلت اوکراینی، یک سیاستمدار حقیر بی شرم آمریکایی و پوتین بی روح جنایتکار جنگی : اوکراینی‌ها برای آزادی می‌جنگند، همانطور که رهبر جمهوری خواهان کنگره آمریکا و رهبر روسیه برای قدرت می‌جنگند.»

این روند به اندازه همان کاری که پوتین انجام می‌دهد تهدیدی برای دموکراسی آمریکایی است، زیرا اگر فردی، چون مک کارتی با اقدامات خود بتواند روحش را بفروشد تا رئیس مجلس شود پس از معاون رئیس جمهور او از نظر قانونی در جایگاه دومین فردی قرار می‌گیرد که صلاحیت ریاست جمهور شدن را در صورت فقدان رئیس جمهور خواهد داشت و این یک تهدید است، زیرا هر کاری که مک کارتی و همکاران‌اش انجام دادند تمایز بین نظام سیاسی ما و نظامی که توسط مرد بی‌روحی، چون پوتین رهبری می‌شود را از بین خواهد بود پوتینی که او نیز در استفاده از هیچ وسیله‌ای برای حفظ قدرت چه از طریق زندان و چه از طریق مسموم کردن منتقدان‌اش یا انتشار اطلاعات نادرست در مورد دموکراسی‌ها دریغ نمی‌ورزد.

با این وجود، پوتین تنها نسبت به حفظ قدرت خود وسواس ندارد و آماده است هر هنجاری را برای حفظ آن زیر پا بگذارد. او هم چنین نسبت به از دست دادن قدرت، عزت و احترام روسیه که ناشی از سقوط اتحاد جماهیر شوروی بود و نیاز به بازگرداندن آن وسواس دارد. تصمیم بی‌پروای او برای حمله به اوکراین به دلیل تمایل‌اش به توقف گسترش قلمروی ناتو و اتحادیه اروپا به نزدیکی مرز‌های روسیه بود. با این وجود، او قصد داشت این کار را به گونه‌ای انجام دهد که ظرف مدت زمان کوتاه یک هفته‌ای به همه نشان دهد که غرب تا چه اندازه ضعیف و متفرق است و تا چه میزان گفته او در این باره که اوکراین کشوری جعلی است را باید درست قلمداد کرد. کلاس در حال برگزاری بود و پوتین قرار بود به غرب درس بدهد. با این وجود، طرح درسی پوتین به شدت خراب شده است. پوتین به جای اینکه به غرب و همه اوکراینی‌هایی که می‌خواهند بخشی از غرب باشند درس عبرت بدهد و لکه تحقیر روسیه را پاک کند خود بیش‌تر تحقیر شده است. ما باید در اینجا با دقت قدم برداریم. هیچ چیز خطرناک‌تر از یک رهبر دوبار تحقیر شده دارای تسلیحات هسته‌ای نیست. پوتین قادر به انجام هر کاری است: زمانی که به این نگاه می‌کنید که چگونه این جنگ اقتصاد و ارتش روسیه و اوکراین را ویران کرده است جایگاه پوتین در تاریخ از پیش تعیین شده به نظر می‌رسد: او رهبری است که دو کشور را نابود کرد تا وجهه خود را حفظ کرده و نجات دهد.

با این وجود، او برای حفظ وجهه‌اش دست به هر کاری می‌زند. بنابراین، نتیجه گیری نهایی من این است: چندین سال پیش زندگی نامه عبری «آریل شارون» با عنوان «او در چراغ قرمز متوقف نمی‌شود» منتشر شد. این عنوانی مناسب برای زمانه ما نیز خواهد بود.

آن چه در مورد وضعیت جهان امروز برای من بسیار آزاردهنده است آن است که بر تعداد رهبرانی که آماده هستند بی‌شرمانه و در روز روشن و با احساس مصونیت مطلق از چراغ قرمز عبور کنند افزوده می‌شود یعنی عبور از دروازه‌های قانونی و هنجاری که جهان را در طول ۷۰ سال گذشته نسبتا صلح‌آمیز نگه داشته است. در طی این بازه زمانی ما هیچ جنگ قدرت بزرگی نداشتیم و افراد بیش‌تری توانستند سریع‌تر از هر دوره دیگری از فقر شدید تاریخی خارج شوند. اگر همه سیاستمدارانی که فکر می‌کنند در امریکا می‌توانند از هر چراغ قرمزی برای به کسب یا حفظ قدرت عبور کنند موفق شوند آن زمان چه کسی از الگوی ما پیروی خواهد کرد؟ نمی‌توانم زمان دیگری را در زندگی خود به یاد بیاورم که احساس کرده باشم آینده دموکراسی آمریکا و آینده دموکراسی در سطح جهانی بیش‌تر از زمان کنونی مورد تردید قرار گرفته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید