انیمیشنی که هرگز نباید فرزندان شما ببینند

انیمیشنی که هرگز نباید فرزندان شما ببینند

آموزش «تن فروشی»؛ هدیه جدید دیزنی برای دختران 13 ساله

چند وقتی است که انیمیشن قرمز شدن (Turning Red)، محصول جدید شرکت دیزنی منتشر شده است. دیزنی این بار هم با تصاویر ناب و قصه پرکشش خود توانست بینندگان فراوانی را از سراسر دنیا پای «ترنینگ رد» بنشاند. اما بررسی دقیق این مستند با وجود مخاطب نوجوانی که دارد پرده از وجوه پنهان و عجیب آن برمی‌دارد.

خلاصه انیمیشن «ترنینگ رد»

انیمیشن ترنینگ در خصوص اتفاقاتی است که برای «می می» دختری 13 ساله رخ می‌دهد. می می دختری پرجنب و جوش  از خانواده ای مذهبی است؛ می می خود را دختری معرفی میکند که میتواند آزادانه هر چیزی میخواهد بپوشد، هر حرفی میخواهد بزند و هرکاری دلش میخواهد انجام دهد، چرا که اکنون 13 سال دارد و دختر 13 ساله در کانادا «بزرگسال» محسوب میشود. می می سه دوست صمیمی در مدرسه دارد که شیطنت های مختلفی با هم انجام میدهند.

داستان از شبی شروع شد که می می در حال انجام تکالیف مدرسه اش بود و به موسیقی موردعلاقه اش از گروه 4 Town نیز گوش میداد. در همین لحظه با توجه به یکی از شخصیت های این گروه موسیقی خیالبافی های جنسی او شروع می‌شود. این خیالبافی های عجیب و غریب در میان خواب هم ادامه پیدا می‌کند. می می در حالی صبح از خواب بیدار شد که خود را «پاندایی قرمز» میابد.

پاندای قرمز که نشان «بلوغ جنسی» می می به حساب می‌آمد، هر از گاهی به سراغش می‌آمد و او را با دردسرهایی روبرو میساخت. در واقع پاندا شدن زمانی اتفاق می افتد که می می به اوج هیجان میرسید، هیجانی از جنس ترس، عصبانیت، عاطفه و مهمتر از همه «هیجانات جنسی». 

می می بعدا متوجه می‌شود که این اتفاق یعنی پاندا شدن، به صورت ژنتیکی در خانواده مادری او وجود داشته است، به عبارت دیگر مادر و مادربزرگ و اجداد او نیز تا جد بزرگ همه در دوره ی بلوغ پاندا می‌شده‌اند. ولی با سعی و تلاش و با شرکت در مراسمی معنوی توانسته بودند پاندای خود را برای همیشه از خود دور کنند.

خانواده می می «پاندا شدن» را امری غیراخلاقی میدانند و  از او نیز می‌خواهند سعی کند خودش را کنترل کند تا روز شرکت در مراسم فرا برسد و بتواند پاندایش را برای همیشه محبوس کند. اما می می در این مدت مشغله مهمتری دارد! او میخواهد به همراه دوستانش، پول شرکت در کنسرت گروه 4 town را جور کند که قرار است چندر روز دیگر در شهرشان برگزار شود.

اضطرار بدست آوردن پول شرکت در کنسرت باعث میشود که فکری به سر می می و دوستانش بزند: “استفاده از پاندای می می برای پول درآوردن”. آنها بصورت مخفیانه جلساتی را در مدرسه تدارک میبینند و می می با نشان دادن پاندایش به بچه های مدرسه از آنها پول میگیرد.

کار زمانی بیخ پیدا میکند که یکی از بچه های مدرسه، برای اینکه به مادر می می نگوید او پاندایش را به همه بچه های مدرسه نشان داده است از او باج میگیرد؛ او از می می میخواهد که در پارتی شب تولدش شرکت کند و در ازایش 200 دلار پول دریافت کند. اگرچه دوستان می می مخالف شرکت در این مراسم مختلط هستند، ولی می می که دوست دارد سریعتر به 200 دلار برسد به دوستانش میگوید اشکالی ندارد: “من کارم را انجام میدهم و بعد با هم برمیگردیم”

چند وقتی شده است که می می قید دختر خوب خانواده بودن را زده است و برای جور کردن پول مراسم از نشان دادن پاندایش به هیچ کسی فروگذار نکرده است. درست در پایان پارتی تولد است که دوستانش به او پیشنهاد میدهند پاندا را برای همیشه از خود دور نکند، چرا که با پاندا دختر باحال تر و هیجان انگیزتری است!

روز مراسم معنوی فرا میرسد و مادر و مادربزرگ و خاله های می می منتظرند که او پاندایش را برای همیشه از بدنش بیرون کند؛ پیش از آغاز مراسم، پدر می می که فردی روشنفکر به نظر میرسد کنارش مینشیند و میگوید از نظر او نیاز نیست که انسان تمام وجوه منفی اش را از خود دور کند! او ضمن بامزه خواندن پاندای می می به او  به می می پیشنهاد میدهد که پاندایش را از خود خارج نکند.

مراسم آغاز میشود؛ در حین انجام مراسم، درست در لحظه ای که پاندار قرار است برای همیشه از بدن او خارج شود، می می به یاد لحظات احساسی و شادی میافتد که با دوستانش تجربه کرده است. او تصمیم میگیرد پاندا را از خود بیرون نکند، اگرچه به قیمت ایستادن مقابل تمام خانواده اش باشد.

و این پایان ماجرا نیست؛ تقابل می می و مادرش (که در پایان فیلم مادر نیز دوباره تبدیل به پاندا میشود) به جایی میرسد که می می با ضربه ای محکم به صورت مادر او را از پا در میآورد و به زمین میکوبد.

در اتفاقات پایانی فیلم همه به اشتباهاشان پی میبرند و میفهمند که نباید می می را مجبور میکردند که پاندایش را کنترل کند. خانواده مذهبی می می که خادم معبد بودند نیز او و پاندایش را میپذیرند. اتفاقا معبد آنها، به کمک پاندای می می، روزانه توریست های بیشتری را جذب میکند.

پاندا شدن حق توئه!

نکته مهمی که ترنینگ رد به آن میپردازد پایین آوردن سن رفتار و روابط جنسی است. شاید پیش از این رابطه جنسی و بروز هیجانات جنسی در شانزده یا هفده سالگی نمایش داده شده و مخاطب به ابراز احساسات و رفتارهای جنسی تشویق میشد؛ اما ترنینگ رد سن روابط جنسی و مفاهیم عجیبی همچون «تن فروشی» را به 13 سال کاهش داده است. طبق تئوری جدید رابطه در دیزنی، دختر 13 ساله آزاد است که هرکاری بکند، هرچیزی خواست بپوشد و با هرکسی خواست رابطه داشته باشد؛ هیچ کس هم حق ندارد که او را از این حق محروم کند.

اساسا پاندا شدن هرآنچیزی است که یک دختر 13 ساله سالم و پرشور طلب می‌کند؛ پاندا شدن گستره ای از معانی را پوشش میدهد، از خیالپردازی های جنسی گرفته تا میل به خودنمایی، رقصیدن، پول درآوردن از نمایش بدن، کنسرت رفتن، مهمانی مختلط و… . درس امروز دیزنی این است: هر دختر 13 ساله دوست دارد «پاندایش را به همه نشان دهد» و این حق اوست.

از پاندات پول دربیار!

مسئله روسپی گری نوجوانان یکی از معضلات امروز غرب است؛ چندی قبل دولت فرانسه با تهیه کلیپی از دختران نوجوانان خواست در صورتی که ناخواسته به چنین فضای وارد شده اند با گرفتن شماره‌ای از دولت کمک بگیرند. اما ترنینگ رد مسئله پول درآوردن از طریق نمایش بدن را به زیبایی تئوریزه میکند.

می می و دوستانش برای شرکت در کنسرت به پول نیاز دارند و مهمترین سرمایه ای که دارند پاندای می می است؛ آنها با طراحی عملیاتی در مدرسه به دانش آموزها پیامک میدهند و محل برنامه را اطلاع رسانی میکنند؛ دانش آموزان اجازه دارند در ازای پرداخت مبالغی با پاندای می می عکس بگیرند. این اتفاق چند روز طول میکشد و می می هربار مادرش را با بهانه هایی چون کلاس فوق برنامه و… گول میزند؛ او موقع برگشت به خانه همه نشانه های پاندا پاک میکند و بعد وارد خانه میشود.

کار به جایی میرسد که می می 13 ساله، دوستانش را راضی میکند برای تهیه مابقی پول به یک پارتی مختلط بروند و بعد از آنکه کارشان را انجام دادند برگردند. پاندای می می در این پارتی به همه سواری میدهد تا زمانی که پسرک میزبان زیاده خواهی میکند و میگوید اگر پولت را میخواهی باید باز هم به ما سواری بدهی.

  بزرگترین مانع پانداها خانواده ها هستند!

هرچقدر که «خانواده» می می به او فشار میاورند که بتواند پاندایش را کنترل کند، «دوستان» می می او را همینطور که هست دوست دارند و میگویند نیاز نیست اینقدر به خودت فشار بیاوری. تقابل دوستان و خانواده در جای جای فیلم مشخص است.

پدر و مادرهای سنتی و مذهبی ترنینگ رد اگرچه در ظاهر شاداب هستند، ناشادترین خانواده ها معرفی میشوند، چرا که همیشه در تلاشند خود را بی نقص نشان دهند و این از درون آنها را نابود میکند. این خانواده ها بزرگترین مانع احترام فرد به خودش معرفی می‌شوند.

ترنینگ رد، علت سخت گیری و نظارت سنگین پدر و مادرها (خصوصا مادرها) را عقده های دوران کودکی آنها عنوان می‌کند؛ چنانچه مادر می می اگرچه جلوی او ابهتش را حفظ میکند اما او نیز به شدت از مادرش میترسد.

دوستان می می، دوست داشتنی تر از والدین او هستند. در برخی سکانس ها می می به صراحت عنوان میکند که با فکر کردن به کسانی که از همه بیشتر دوستشان دارد میتواند بر احساساتش فائق آید؛ اگرچه برای دلخوشی مادرش میگوید منظور از این افراد شما هستید!

می می در جاهای مختلف با مادرش به مشکل برمیخورد ولی سکوت میکند؛ سپس تصمیم میگیرد مخفیانه برای رسیدن به هدفش که رسیدن به کنسرت است تلاش کند؛ نهایتا این تقابل دختر و مادر علنی میشود و در جنگ پایانی فیلم می می انتقام تمام عقده های درونی اش را از مادرش میگیرد و با ضربه ای مهلک او را از پا در می‌آورد. شاید این صحنه را بتوان در کنار ترویج تن فروشی و… منفی ترین صحنه فیلم محسوب کرد.

 دختری خوبه که پاندا باشه!

می می تا زمانی که اصطلاحا دخترِ خانه است، نچسب و معمولی است؛ مثلا در ابتدای فیلم دوستانش او را به یک گردش دعوت می‌کنند ولی او با ذوق و شوق میگوید که میخواهد با جاروی جدیدش معبد (خانه شان) را جارو بزند!

اما بعد از اینکه به بلوغ میرسد و با پاندایش خاطرات زیادی را با دوستانش رقم میزند، دختری با هیجان و سالم معرفی می‌شود؛ طوری که دوستانش میگویند لطفا همیشه همینطور بمان؛ حتی پدر روشنفکرش نیز او را تأیید میکند و میگوید که فیلم پاندا شدنش را دیده است که نه تنها زشت نبوده بلکه خیلی خنده دار بوده است. می می آنقدر شاداب و هیجان انگیز است که روز مراسم معنوی، احتمالا همه بینندگان انیمیشن دعا می‌کنند پاندایش از او جدا نشود و همیشه همینطور بماند!

مذهبی ها هم پاندا می‌شوند!

در ترنینگ رد پاندا شدن ربطی به دین و اعتقاد خاصی ندارد؛ می می نماینده یک دختر مذهبی است که در معبد زندگی میکند و پدر و مادرش نیز خادم معبد هستند! این نشان میدهد که میل به نمایش و جلوه گری جنسی ربطی به دین و آیین خاصی ندارد و همه دخترهای نوجوان را دربرمیگیرد.

این نیز یکی از روش های توجیه انحرافات جنسی است که آن را به افراد مختلف با تفکرات و عقاید مختلف تعمیم دهند و بگویند که این موضوع مادرزادی بوده و منحصر در سبک زندگی خاصی نیست.

مادرهای شما همه پاندا بودند!

ترنینگ رد به دختران 13 ساله میگوید سعی نکنید خودتان را کنترل کنید و پاندا را از خودتان دور کنید؛ اتفاقا مادران شما هم پاندا شدن را تجربه کرده اند و به قول پدر می می، پاندای مادرش خیلی هم بزرگ و غول آسا بوده است. بنابراین اگر مادرانتان شما را از چیزی نهی میکنند بخاطر امر و نهی مادر خودشان بوده است وگرنه آنها نیز این وضعیت را تجربه کرده و لذت برده‌اند؛ اگر مقاومت کنید آنها هم در پایان خواهند فهمید که حق با شما بوده است.

مادر می می در پایان فیلم، از تمام مواضع قبلی خود عقب نشینی میکند؛ از دوست می می که خوشش نمی آمد دلجویی میکند، به می می اجازه میدهد با هرپوششی از خانه خارج شود، اجازه میدهد پاندایش را نگه دارد و به می می میگوید به خاطر هیچکس خودت را محدود نکن، حتی پدر و مادرت.

پاندا شدن در ژنتیک همه آدمهاست!

بسیاری از انحرافات جنسی به دروغ به اسم مادرزادی و ژنتیکی بودن توسط غول های رسانه ای تبلیغ شده و مورد پذیرش عموم قرار گرفته اند. این بار پاندا شدن توسط می می به عنوان موضوعی ژنتیکی عنوان میشود و اینطور القا میشود که کسی که هیجانات جنسی بالایی دارد و میل به خودنمایی دارد، دست خودش نیست و این ویژگی اختیاری نیست.

دیالوگ ماندگار پدر می می در نقطه اوج داستان همین است: «شخصیت هرکسی جوانب مختلفی داره، برخی جوانبش هم گیج کننده است؛ آدم که نباید جوانب بدش رو از خودش دور کنه؛ باید براشون جا باز کنه و باهاشون کنار بیاد.»

پیام پایانی فیلم هم از قضا همین است؛ جایی که می می میگوید: «درون هرکسی یه موجود وحشی هست؛ هرکسی بخشی گیج کننده، پرسر و صدا و غیرعادی از وجودش رو پنهان کرده؛ خیلی هامون هم اصلا اون بخش رو بروز نمیدیم؛ ولی من دادم. شما چطور؟»

 همه پانداها را دوست دارند!

وقتی اولین بار می می در مدرسه به شکل پاندا در میآید اضطراب دارد که اگر بقیه او را اینطور ببینند چه اتفاقی میافتد؛ اما اولین عکس العمل ها او را شگفت زده کرد؛ همه هم کلاسی هایش عاشق پاندا بودند و دوست داشتند پول زیادی را برای دیدن او و عکس گرفتن با او پرداخت کنند. در واقع پاندایی که مورد نفرت مادر مذهبی می می بود برای همه هم کلاسی ها و هم سن و سالهای می می جذاب بود.

پانداها عاشق کنسرت و ال جی بی تی هستن!

تلاش عجیب نویسنده کار برای پررنگ کردن مفهوم کنسرت و قرار دادن آن مقابل خانواده بسیار عجیب به نظر میرسد، البته نه یک کنسرت معمولی؛ کنسرتی که مادر می می آن را هیپ هاپ هایی با اداهای عجیب و غریب معرفی میکند و شباهت زیادی به گروههای پاپ کره ای دارد.

اما نکته ی مهم دیگری نیز در گروه 4  town وجود دارد و آن خیل هوادارانی است که با پرچم های رنگین کمانی در کنسرت حاضر میشوند. شاید در نگاه اول فیلم ربط مستقیمی به مسئله همجنسگرایی و ال جی بی تی نداشته باشد اما بنظر میرسد نویسنده تعمدا علاقه مند است که با گره زدن مفهوم ال جی بی تی به کنسرت و گروههای موسیقی، نوجوانان نسل آینده را عاشق فرهنگ ال جی بی تی و سیالیت و بهم ریختگی جنسی نشان دهد. حضور المان ها و نشان های همجنسگرایی در جای جای فیلم گویای این موضوع است و  اوج این نمایش در روز کنسرت گروه 4 town قابل مشاهده است.

جمع بندی: مای پاندا، مای چویس!

با تمام اتفاقاتی که در فیلم رقم میخورد، در نهایت شاهد تغییر موضع کامل مادر می می هستیم. طوری که در صحنه پایانی که مادر می می او را از بیرون رفتن با آن ظاهر نهی میکند می می پیام اصلی فیلم را تکرار میکند و مادر نیز با لبخندی بر این پیام صحه میگذارد: “my panda, my choice!”

و این نگاه، همه کودکان خردسال و نوجوانان عصر جدید را به تقابلی جدی با ارزش های پیشین خصوصا ارزش های خانوادگی فرا می‌خواند و با پایان خوش ترنینگ رد، پیروزی مقابل پدر و مادرهای سنتی را به آنها نوید می‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید