حزب جمهوری اسلامی از آغاز تا انحلال/ حزب واقعی چه حزبی است؟

حزب جمهوری اسلامی از جمله احزابی است که در ابتدای انقلاب اسلامی هم نام با انقلاب تأسیس شد. افرادی که در تأسیس این حزب شرکت داشتند، همگی به‌جز یک نفر از بزرگان انقلاب اسلامی به شمار می‌رفتند. چهره‌های شاخصی مانند شهید بهشتی، شهید باهنر و امام خامنه‌ای به صورت پیاپی ریاست و دبیرکلی این حزب را برعهده گرفتند که از همان زمان بنی‌صدر دست در دستان سازمان منافقین تا زمان ترور شهید بهشتی و بدنه اصلی این حزب، موجب شدند تا این حزب از کارآیی لازم بیرون بیاید.

افراد مختلف در حزب جمهوری اسلامی اتفاقاتی را رقم زدند. یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که حزب جمهوری اسلامی با آن دست و پنجه نرم کرد، انتخاب میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر برای حضرت آیت الله خامنه‌ای به‌عنوان ریاست جمهوری وقت بود که به دلیل حضور و قوت گرفتن جریان نفوذ، مهم‌ترین مسأله آن زمان یعنی دفاع مقدس با یک تحریم داخلی روبرو شده بود که حتی به اعتراض فرمانده وقت سپاه یعنی جناب آقای محسن رضایی منجر شد. ادامه یافتن این اتفاقات به‌خصوص چند شاخه شدن حزب و نظریات مختلفی که در حزب مطرح می‌شد موجب گشت تا این حزب چندان دوام نیاورد و سران این حزب در نامه‌ای به امام خمینی(ره) و تصمیمی تاریخی، حزب جمهوری اسلامی را تعطیل کنند.

 حجت‌الاسلام قاسم روانبخش، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در گفت‌وگویی روند حزب جمهوری اسلامی از تأسیس تا انحلال و همچنین سیر حزب گرایی و تحزب در کشور را مورد بحث و بررسی قرار داد.

رسا ـ حزب جمهوری اسلامی به چه علتی تأسیس شد و چگونه شد که امام خمینی این حزب را منحل کردند؟

با پیروزی انقلاب اسلامی، احزاب مختلفی در کشور پدید آمدند. برخی احزاب مانند حزب توده، نهضت آزادی، جبهه ملی و … ریشه در قبل از انقلاب داشتند که به‌نوعی تشکل‌هایی آماده بودند. آیت الله شهید بهشتی شخصیتی بود که بسیار تشکیلاتی فکر می‌کرد. ایشان با دیدن وجود این تشکیلات از پیش آماده و خط سیر حرکت انقلاب اسلامی به این ایده رسیدند که اگر ما یک تشکیلات قوی ایجاد نکنیم، امکان دارد شخصیت‌ها و گروه‌هایی که دارای یک تشکیلات منسجم هستند؛ مانند نهضت آزادی، جبهه ملی، حزب توده و سایر افرادی که تشکیلات راه اندازی می‌کردند، انقلاب اسلامی را به نفع خودشان مصادره کنند. ایشان اعتقاد پیدا کرده بودند که باید این تشکیلات کار انقلاب را جلو ببرد تا انقلاب دست نااهلان نیفتد.

تشکیلاتی که شهید بهشتی ایجاد کرد عنوان «حزب جمهوری اسلامی ایران» را اخذ کرد. این دقیقاً همان نامی بود که حضرت امام خمینی(ره) برای نظام جمهوری اسلامی انتخاب کرده بودند. شهید بهشتی همین نام را بر روی این حزب قرار دادند. چندتن از مجتهدین و عالمان در رأس این حزب قرار گرفتند. شهید بهشتی، مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی، شهید دکتر باهنر، مرحوم هاشمی رفسنجانی و … از جمله کسانی بودند که در رأس این حزب انتخاب شدند.

شهید بهشتی حزب را به شکل یک معبد و محل عبادت می‌دانستند. ایشان مواضع حزب را برای اعضای آن تدریس می‌کردند. حتی کتابچه‌ای تحت عنوان مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی تألیف و چاپ شد. ایشان دبیرکل حزب نیز بودند که بعد از شهادت ایشان، شهید باهنر و بعد از شهید باهنر، شخص امام خامنه‌ای دبیرکلی این حزب را برعهده گرفتند.

امام راحل با رویکرد حزبی و تشکیل این حزب موافق نبودند. ایشان بیشتر به تشکیل هیئت‌های مؤتلفه اعتقاد داشتند. امام در پیش از انقلاب این تشکیلات را درست کرده بودند. نتیجه آن این بود که هیئت‌های بزرگ با همدیگر ائتلاف می‌کردند، قراری باهم می‌گذاشتند و در این هیئت‌ها، هر کسی هیئت مستقلی دارد که به کار دینی، مذهبی و سیاسی می‌پردازد؛ اما همه هیئت‌ها باهمدیگر ائتلاف دارند. شهید بهشتی، باهنر و مطهری نمایندگان امام بودند که دوباره هرکدام از این افراد، نمایندگانی مانند علامه مصباح داشتند. آن‌ها برای هیئت‌ها تحلیل سیاسی و بصیرت بخشی انجام می‌دادند.

همه هیئت‌ها که در یک نقطه ائتلاف می‌کردند، یک تشکیلات قوی ساخته می‌شد و می‌توانستند در کشور موج آفرینی کنند. امام به دنبال این بودند که این هیئت‌ها برای انجام کارهای تشکیلاتی به‌صورت ائتلافی عمل کنند. شاید بعد از انقلاب همین نظر را داشتند که ما چنین تشکلی را داشته باشیم؛ اما نه تشکلی که از نوع حزب‌ها و تشکل‌های غربی باشند. نظر امام این بود که اگر ما از غربی‌ها در زمینه ایجاد حزب تقلید کنیم، موجب اختلاف میان جامعه و شخصیت‌ها می‌شود. وقتی احزاب به شکل غربی می‌خواهند وحدت کنند، سرانجام به اختلاف و چند دستگی می‌رسید؛ اما مدل هیئت‌ها موجب همگرایی می‌شد.

وقتی که آقای هاشمی، شهید بهشتی و سایر بزرگان به این جمع بندی رسیده بودند که به چنین حزبی نیاز دارند، کسانی که در رأس چند مجتهد و عالم بودند نیز از امام این درخواست را انجام دادند و امام نیز به هر حال با این طرح پیشنهادی موافقت کردند؛ اما طولی نکشید که همان چیزی که امام پیش بینی می‌کرد واقع شد.

گرچه حزب جمهوری اسلامی در ابتدا حرکت خوبی داشت؛ زیرا این حزب در مقاطع مختلف مانند رفراندوم جمهوری اسلامی، بحث قانون اساسی، معرفی نامزدهایی برای خبرگان قانون اساسی، به دنبال آن انتخابات قانون اساسی، نقش اساسی در انتخابات ریاست جمهوری، حضور جدی در مجلس شورای اسلامی و … داشت.

نامزد حزب جمهوری اسلامی جناب آقای جلال الدین فارسی بود که در آن زمان با مطرح شدن بحث‌هایی درباره ملیت ایشان، دیگر حزب نامزدی نداشت. جامعه مدرسین نیز کسی را معرفی کردند؛ اما از طرفی بنی صدر کاندیدا شد و توانست پیروز انتخابات شود. با این وجود که حزب جمهوری اسلامی انتخابات را از دست داده بود؛ اما حزب جمهوری اسلامی توانست مجلس را در اختیار بگیرد و در آن شرایط دربرابر لیبرال‌ها صف‌آرایی کرد و کارهای مهمی را شکل داد.

بعد از آغاز شدن دوران ترور، در ماجرای هفتم تیر و بمب گذاری در ساختمان ریاست جمهوری شهید بهشتی و شهید باهنر که هر کدام به نوبت پس از دیگری دبیرکلی حزب را برعهده داشتند به شهادت رسیدند. حضرت آیت الله خامنه‌ای نیز در حالی که خود ایشان مورد ترور قرار گرفته بود و مجروح شده بود، دبیرکلی حزب را برعهده گرفت. البته شرایط به گونه‌ای رقم خورده بود که آیت الله خامنه‌ای باید کاندیدای ریاست جمهوری می‌شدند و ایشان مورد نظر امام بودند. البته آیت الله خامنه‌ای نیز در آن شرایط علی رغم میل خودشان، کاندیدای ریاست جمهوری شدند و مردم نیز ایشان را انتخاب کردند.

با همزمانی دبیرکلی آیت الله خامنه‌ای و ریاست جمهوری عملاً در درون حزب اختلافاتی جدی به وجود آمد. این اختلافات منجر به تأسیس و انشعاب مجاهدین انقلاب اسلامی ایران شد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز به سه جناح چپ، راست و میانه تبدیل شدند که در مباحث اقتصادی اختلاف نظرهایی به وجود آمد. اختلاف چپ و راست نیز در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شکل گرفت.

دامنه یافتن این اختلافات حتی جامعه روحانیت را تحت تأثیر قرار داد. بخشی از جامعه روحانیت باقی ماندند و بخشی از آن‌ها به عنوان مجمع روحانیون مبارز مانند کروبی و امام جمارانی و … انشعاب یافتند. این اختلاف در درون حزب جمهوری اسلامی نیز شدت پیدا کرد و دو جناح در حزب به وجود آمد. جناح راست و چپ که در نتیجه حزبی که می‌بایست منشأ وحدت و ائتلاف باشد به کانون اختلاف تبدیل شد و در نتیجه این اختلافات آرام آرام آشکار شد.

برای مثال جناح و جریان هاشمی در یک طرف بود. جناح کسانی که در آن روز در راست قرار داشتند، یک طرف بودند. این اختلافات منشاء این شد که نامه‌ای خدمت امام نوشته شد و به ایشان اعلام کردند که ما این حزب را موقتاً منحل می‌کنیم و اموال آن نیز به ولی فقیه باز می‌گردد تا اگر لازم شد یک روزی ما دوباره این حزب را تأسیس خواهیم کرد.

حزب جمهوری اسلامی به این شکل منحل شد. بعدها وقتی حزب جمهوری اسلامی منحل شد، جناح راست این حزب که آقای بادامچیان و … بودند حزب مؤتلفه را راه اندازی کردند. از طرفی مجمع روحانیون و جناح چپ فعال شده بودند و برخی از افراد جذب جریان چپ شدند. سازمان مجاهدین انقلاب و مرحوم آیت الله راستی به دلیل اختلافات اعلام انحلال کردند و عملاً تا پایان دولت میرحسین موسوی حزبی در ایران به‌جز حزب مؤتلفه‌ای که تشکیل شده بود، وجود نداشت.

 به طور کلی چرا رهبری با وجود اینکه یکی از چهره‌های فعال حزب جمهوری اسلامی بودند، اما امروزه رویکرد حزبی را رویکرد صحیحی نمی‌دانند؟

رهبر انقلاب به دنبال یک تشکل اسلامی بودند که در کرمانشاه در جمع دانشجویان از آن صحبت کردند. ایشان فرمودند من حزب را به معنای غربی قبول ندارم؛ اما تشکل را قبول دارم، اینکه عده‌ای با همدیگر یک تشکلی را درست کنند و هدف آن‌ها قدرت نباشد.

در حزب‌هایی که به شکل غربی هستند هدف تنها کسب قدرت به هر شکل است. تشکل اسلامی کسب قدرت را در هدف خود ندارد. هدف در تشکل اسلامی این است که اسلام و ارزش‌های اسلامی در جامعه پیاده شود و به تعبیر رهبر انقلاب این ارزش‌ها کانال‌کشی شود و به اقصی نقاط کشور، روستاها و شهرها برسد تا همه مردم از این ارزش‌های اسلامی بهره‌مند شوند.

به‌طور قطع برآیند یک کار سیاسی و فرهنگی که با تشکل دنبال شود آن از یک کار فردی بسیار قوی‌تر و بهتر خواهد بود که قابل مقایسه با یک کار فردی نیست. حضرت آقا به دنبال چنین چیزی بودند. وقتی حزب جمهوری اسلامی نیز تشکیل شد در آغاز به دنبال همین مسأله بودند. اگر این تشکل قدرت می‌خواهد برای این می‌خواهد که با این قدرت به دنبال پیاده سازی اسلام و ارزش‌های اسلامی برود؛ نه اینکه نفس قدرت برای آن ارزش باشد.

حضرت آقا با چنین تشکلی موافق هستند؛ اما با تشکل حزبی به معنای غربی که یک دبیرکل و سازوکاری دارد و هدف آن کسب قدرت به هر شیوه‌ای نیست. اینکه ما به عنوان یک حزب مجلس و ریاست جمهوری را به دست بگیریم با این هدف که فقط حزب ما وزیر و وکیل باشد؛ اما اینکه ارزش‌هایی در جامعه رواج پیدا کند، اهمیتی نداشته باشد شکل کاری است که احزاب به معنای غربی آن دنبال می‌کنند. حضرت آقا چنین تشکلی را نقد می‌کنند. اما رهبر انقلاب موافق تشکیلاتی هستند که به دنبال خدمت به مردم باشد. تشکلی که برای مردم کارهای سیاسی و فرهنگی انجام بدهد و با اجرای ارزش‌های اسلامی در جامعه و کانال کشی ارزش‌های اسلامی را در اقصی نقاط کشور رواج بدهد.

 حزب شما نیز چگونه به دنبال کانال کشی این ارزش‌ها می‌رود؟

ما در جبهه پایداری اگر آن را در وزارت کشور ثبت کرده‌ایم؛ چون تشکلی قانونی است. ما به دنبال تشکلی قانونی هستیم تا کسی نگوید که شما تشکلی غیر قانونی هستید؛ اما جبهه پایداری طبق سازوکار حزب غربی عمل نمی‌کند. بلکه به دنبال همان چیزی است که رهبر انقلاب می‌خواهد. ما کار فردی نمی‌کنیم، بلکه به کار جمعی می‌پردازیم و هدف ما کسب قدرت نیست؛ بلکه اسلام و ارزش‌های اسلامی و کانال کشی آن به جامعه و اقصی نقاط کشور برای حفظ انقلاب، دستاوردهای انقلاب و ارزش‌های آن است.

وقتی در انتخابات شرکت می‌کنیم و قدرت می‌خواهیم برای این نیست که ما به قدرت رسیده باشیم و گروه ما به قدرت رسیده باشد. اگر قدرت هم می‌خواهیم، قدرت را به‌عنوان وسیله می‌بینیم؛ نه هدف که غربی‌ها آن را چنین می‌پندارند.

دیدگاهتان را بنویسید