تناقضات علنی در جریان ضدایرانی/ بررسی ۹ مورد خاص از یک لیست بلند بالا +جزئیات

زمانی که اینترنت ابزاری برای آموزش خشونت، هرزه نگاری و حتی تبادل آزاد اطلاعات تروریست ها باشد، قطعا صحبت از جریان آزاد اطلاعات، به طنزی تلخ تبدیل می‌شود!

اما همین دنیای پیچیده مجازی، یک قابلیت را در خود دارد که بسیار ساده اما رسواکننده است، آرشیو و ذخیره سازی بسیاری از اطلاعات و قابل مشاهده بودن آن‌ها. قطعا شما از ابتدای شک گیری آشوب‌های ضدایرانی، شاهد شعارها و رفتارهای جریان برانداز بودید، هم فضای مجازی را رصد کرده‌اید، هم در دنیای حقیقی با کمّ و کیف این قشر آشنا شده‌اید!

یادآوری تناقضات رفتاری و گفتاری جریانات ضدایرانی می‌تواند در شناخت بیشتر آن‌ها ما را یاری دهد:

 یکم. نه به اعدام
با شروع اجرای احکام قوه قضائیه و اعدام دو تن از محاربین که اقدام به شهادت و مجروح کردن افراد بی‎‌گناه و حافظان امنیت مردم کردند، بهانه‌ای برای جیغ کشی معاندین ایجاد شد.

عده‌ای بدون بررسی احکام قانونی، در پی کاسبی سیاسی، عده‌ای دیگر بی‌توجه به جنایت مرتکب شده توسط افراد اعدام شده و عده‌ای هم دنباله رو محض جریانات، حامی  جنایت‌کاران و تشدید آشوب‌ها شدند!

اما جالب اینجاست، افرادی امروز شعار “نه به اعدام” سر می‌دهند که در ویدئوهای آشوب طلبانه خود، همه مردم معتقد و روحانیون را تهدید به اعدام در خیابان‌های شهر می‌کردند و تا ‌توانستند هشتگ‌ها، پیام‌ها و رفتارهایشان را با تهدید قتل و اعدام زینت بخشیدند!

همان‌هایی که در قامت سلبریتی از گناهِ دزدِ گوشی و گردنبند خود نگذشتند و خواستار برخورد کاملا قانونی با آن‌ها شدند! افرادی امروز داعیه دار “نه به اعدام” هستند که حملات آشوب‌گران علیه مردم، بسیجیان و نیروهای حافظ امنیت را با عنوان «کارخودشان است»! به نظام نسبت میدادند.

در این بین، شخصیتی مانند مولوی عبدالحمید اعدام فرد محارب (محسن شکاری) را غیر شرعی می‌خواند، اما در مقابل قتل وحشیانه مولوی عبدالواحد که به جرم عدم همراهی با منتقدان جمهوری اسلامی به شهادت می‌رسد، سکوت می‌کند!

یادمان نمی‌رود که این افراد همان‌هایی هستند که برای سانسور جنایت‌شان در شاه چراغ و ترس از هم‌تصویر شدن با داعشی‌ها، انگشت اتهام را بسوی حکومت دراز کردند!

دوم. آزادی
یکی از ارکان شعار جریان ضدایرانی، آزادی است. بماند که معنای آزادی در همین شعار با پیوند خوردن آن با مفهوم برهنگی، تنزل پیدا کرده! اما اگر همان آزادی را هم مبنا قرار دهیم باز هم نمی‌توان این جریان را سردمدار آن دانست.   اگر دم از آزادی پوشش می‌زنید، باید به تمامی پوشش‌ها احترام بگذارید، نه آنکه اگر یک زن یا مرد با پوشش اسلامی را در حصار خود دیدید مورد حمله قرار دهید، به او فحاشی کنید و نهایتا چادر از سرش بکشید، یا عمامه از سر او بیندازید؛ یا اگر کسی ریش دارد او را با چاقو سلاخی کنید!  اگر مبنا آزادی شما ولنگاری و هر که هر چه می‌خواهد باشد، پس  باید به عقاید و پوشش همه احترام بگذارید!

سوم. نه به خشونت
بهای انقلاب خون است! این تنها یکی از جملاتی است که در رسانه‌های نفت خوار و بی‌درد خارجی تکرار می‌شود، جمله‌ای که این روزها جای خود را به شعار “نه به خشونت” داده ‌است! نمی‌شود دم از صلح و انسان ‌دوستی زد، اما در هنگامه خشونتِ بی‌رحمانه نسبت به زنان و کودکان در اماکن عمومی، کشته سازی‌های سازمان یافته، یا زیرگرفتن نیروهای انتظامی و چاقوکشی علیه مردم، بسیجی کارگر و طلبه بی‌دفاع سکوت کرد! خشونت محض را جریانات ضدوطنی در این آشوب‌ها کلید زدند، از فحاشی و آتش کشیدن خیابان، فروشگاه‌ها، مساجد و دانشگاه‌ها تا قتل انسان‎های بی‌گناه…

اما حالا که وقت قضاوت و مجازات مسببان خشونت‌ رسیده است، شعار “نه به خشونت” سر نیزه ها می‌شود!

چهارم. نه به اعتراف اجباری
ایام آغازین آشوب‌ها بود که افرادی همچون “توماج صالحی” با تحریف اخبار سعی در تحریک افکار عمومی و تهییج مردم به مقابله خشونت آمیز علیه حکومت و نیروهای نظامی داشتند. او که با اعتماد بنفس زایدالوصفی نیروهای نظامی را تهدید می‌کرد، زمان زیادی نگذشت که دستگیر شده و برخلاف اظهارات قبلی خود، در اعترافاتش از کرده خود پشیمان ‌می‌شود! آن‌جا بود که جریان مدعی آزادی این دستگیری و اعترافات را بی اخلاقی و اجباری خواندند!

سفر رئیس‌جمهور وقت به کردستان و حضور ایشان در دل مردم، مخالفین را در داخل و خارج متعجب و عصبی کرد، افرادی که توجه حاکمیت به مردم را مساوی با شکست پروژه براندازی می‌دانستند. برخوردهای خوب و عادی مردم، اخبار سقوط کردستان و اعتصابات سراسری را زیر سوال برد. چند روز نگذشت که با فشار و تهدیدهای بی‌رحمانه، یک اعتراف و عذرخواهی فضای مجازی را پر کرد. اعتراف یکی از همان بازاریان که تنها جرمش تعارف یک شکلات به آقای رئیس جمهور بود!

پنجم. اعتصابات سراسری در دنیای موازی!
“اعتصاب سراسری” یا “اعتصاب عمده” عبارت است از اعتصاب بخش عمده‌ای از نیروی کار یک شهر، منطقه یا کشور. مشخصه اعتصاب سراسری، شرکت کردن افراد از بخش‌های کاری مختلف در آن و تمایل به ورود همه اتحادیه‌ها در آن است. مدت کوتاهی از شروع آشوبها در پی فوت مهسا امینی نگذشته بود که کلیدواژه “اعتراضات و اعتصابات سراسری” بصورت سازمان‌ یافته توسط شبکه ‌اینترنشنال و وابستگان سیاسی و اقتصادی‌اش رونمایی شد!

راه‌های اثبات اعتراضات و اعتصابات سراسری برای این شبکه و ضریب‌دهندگان مجازی‌اش عبارت بود از: مصاحبه‌ با فراری‌های داخلی و خارجی که هیچ کدام جسارت حضور در این معترضین را نداشتند و حتی برخی از آنان پس از خروج از ایران زبان باز کردند؛ نمایش تلفیقی ویدئو‌های چندپاره از اعتراضات 2 الی 100 نفره بهمراه آشوب‌های سازماندهی شده، نمایش اعتراضات و وقایع سال‌های گذشته بجای زمان حال، نمایش پیاده‌روی‌های مردم عادی از نمای پشت بجای معترضین، نمایش فروشگاه‌های بسته در روزهای تعطیل و ساعات صبحگاهی روز عادی بعنوان اعتصابات سراسری، نمایش جمعی از کامیون‌‌های پارک‌کرده و تخریب اجباری آن‌ها بجای اعتصاب کامیون‌داران و تحریف اعتراض بخشی از کامیونداران به مساله صدور بارنامه بجای مسائل جریان آشوب و …

جریان ضدایرانی با هدف همراه کردن عموم مردم ایران، دست به غلوّ رسانه‌ای زده و بعد از شکست این هدف، مجبور به ادامه این روند شدند و از هر بهانه‌‌ای برای این نمایش دروغ بهره ‌می‌جویند! در واقع یکی از راه‌های فرار از قبول شکست، ادامه خیال پردازی و واژه‌سازی در دنیای موازی است!

ششم.  نئولیدرها!
اگر قبلا بحث از مهاجرت می‌شد اولین واژه که به ذهن‌مان می‌رسید، مهاجرت نخبگان یا به اصطلاح “فرار مغزها” بود. اما حالا مهاجرت، اولین اقدام سلبریتی‌ها و دلقک‌ها پس از کسب شهرت شده است. از بازیگران شناخته شده تا هنروران دست چندمی که منافعشان هر طرف بچرخد، میچرخند. قطعا کسی که حاضر است هنر را فدای پول کند، منطق را نیز به پای پول بیشتر ذبح میکند! اما مساله به همین‌جا ختم نمی‌شود و این افراد سودای رهبری ایران را در سر دارند!

اگر قرار بود برای «سالومه سیدنیا، محمد حسینی، گلشیفته فراهانی، صدف طاهریان، پرستو صالحی،احسان کرمی، برزو ارجمند، علی کریمی، ریحانه پارسا، حمید فرخ نژاد و همه افرادی که دیر یا زود به قلعه رسانه‌ای فراعنه پناه می‌برند» کهن الگویی ابداع کرد، بی تردید “دلقک متناقض” خلق می‌شد،  کهن الگویی که در آن فرد علیه همان سیستمی که تغزیه می‌شود، می‌شورد!

امثال حمید فرخ نژاد که حاضرند کل جمعیت 80 میلیونی ایران نباشد تا خم به ابروی فرزندشان نیافتد، خودشان را شایسته می‌دانند تا رهبران انقلاب جدید مردم باشند، از راه دور، با جیب پرپول و بدون کمترین هزینه! گاها این امر با ریاضت‌هایی همچون اعتصاب غذا همراه است، که البته هماهنگ با برنامه فیتنس و رژیم غذایی شان پیش می‌رود…!

هفتم. شماره گذاری ایام و القای آخرین روزهای نظام!
بعد از شکست اعتصابات سراسری، یکی از راه‌های زنده نگه داشتن آتش بی رمق آشوب ها، شماره گذاری ایام در روزهای خاص و ایجاد دلهره برای عموم مردم است. اما با دستگیری برخی تیم‌های خرابکاری و بمب‌گذاری، بهانه سردی هوا و عدم توجه عموم مردم به آن‌ها، عملا این پروژه شکست خورده و جریان ضدایرانی در آینده زمان بیشتری را به بازوان داخلی و خارجی خود در مطبوعات و جمع سلبریتی‌ها برای تولید هیاهوی مجازی اختصاص می‌دهد.

هشتم. ایران، متهم جهانی؟
همان زمان که لندن یکی از شهرهای معترض به گرانی انرژی بود و انگلستان به بهانه بحران انرژی، زمستان سخت را برای شهروندانش رقم زد، شبکه های ضدایرانی لندن نشین تیتر می‌زدند که جهانیان باید اعتراضات سراسری مردم ایران را ببینند و حکومت ایران را تحت فشار قرار دهند! این آش آنجا شور می‌شود، که با وساطت کشورهایی مانند انگلیس، آمریکا، فرانسه و اسرائیل، کشور ایران از کمسیون مقام زن سازمان بین الملل حذف می‌شود!  جالب اینجاست که کشورهایی باعث حذف ایران از این کمیسیون به بهانه آشوب‌ها شده‌اند که تنها برخی از دستاوردهایشان در حوزه زنان عبارت است از: عقیم‌‌سازی اجباری زنان معلول مهاجر و نژاد خاص با هدف اصلاح نژادی، افزایش خشونت‌های خانگی و مبتنی بر جنسیت و قتل زنان در اروپا، نقض سیستماتیک حقوق زنان فلسطینی توسط رژیم اسرائیل، نقض حقوق زنان رنگین‌پوست و زنان پناهنده و مهاجر در اروپا و آمریکا، افزایش قاچاق دختران و زنان به کشورهای غربی با هدف سوءاستفاده و بهره‌کشی جنسی، وضعیت اسفناک زنان پناهجو در کمپ‌های مهاجرپذیر…

اما این اولین باری نیست که کشورهای اروپایی و غربی خودشان درگیر مضوعات دموکراسی هستند و همزمان سودای استعمار جهان را دارند، مثلا جناب مکرون که مسیح علی‌نژاد وقیحانه با او عکس یادگاری می‌گیرد، سال‌هاست می‌خواهد بوی باروت را با قهوه تلخ در شانزلیزه جبران کند، حتی بشدت علاقه داشت تا با وارد کردن فوتبالیست‌های آفریقایی تبار در تیم ملی فرانسه، آبروی رفته فرانسه در جهان را بخرد! اما از واکنش عموم مردم در جام جهانی 2022 می‌شود فهمید که منفور شدن جبهه باطل و نظام سلطه انگلیسی اسرائیلی یا محبوبیت اسلام نیاز به گذر زمان دارد.

در حالی اینترنشنال فریاد نه به خشونت می‌زند و اعدام افراد قاتل و محارب را خلاف کرامت انسانی می‌داند که هم‌زمان دست در جیب عربستان سعودی کرده است. نظامی که نه تنها کشتار بی‌رحمانه علیه مردان،زنان و کودکان بی‌گناه راه انداخته و تنها بخاطر اظهار نظر خلاف سیستم سعودی همه‌ را گردن می‌زند، بلکه حتی به خبرنگاری که قصد بازگو کردن حقایقی را داشت، در آنسوی مرز عربستان رحم نکرده و او را قطعه قطعه می‌کند!

نهم. ایران یا ا ی ر ا ن!
چند هفته گذشته شبکه سعودی اینترنشنال در فایل لو رفته رعنا رحیم‌پور، مورد انتقاد شدید قرارگرفت و هدف تجزیه طلبانه‌اش برای همگان روشن شد. این شبکه بعد از آن بشدت دنبال ترمیم چهره تخریب شده خود بود و القا می‌کرد که هیچ ایرانی بدنبال تجزیه نیست و ما همه سلایق را برای آزادی ایران دعوت می‌کنیم و متحد علیه سرنگونی حکومتیم.

اما اخیرا این شبکه در یکی از برنامه‎‌های خود با دعوت از «شهریار آهی» که از دوران پهلوی شهره امتیازدهی به تجزیه طلبان بوده صراحتا گفت: جوانان ایرانی نباید از تجزیه و سوریه ای شدن ایران بترسند، خود حکومت عامل تجزیه سوریه بوده!

این شبکه بارها به گفتگو با عناصر تجزیه طلب پرداخته است و همان رویه را ادامه می‌دهد، حتی در جایی پا را فراتر از هم کلامی با تجزیه طلبان گذاشته و با فردی بنام «ثنا ابراهیمی» به عنوان یکی از لیدرهای اغتشاشات خارج‌نشین گفتگو می‌کند که بارها در توئیتر خود ابراز تنفرش را به ایران و ایرانی اعلام کرده است!

اینترشنال هرچه تظاهر کند که مدعی ایران آباد است، نمی‌تواند ماموریت‌های پشت‌پرده و دعوت مهمانان توصیه شده را لغو کند، به هر حال هیچ چیز مهم‌تر از رضایت اسپانسر برنامه نیست!

دیدگاهتان را بنویسید