دست های خالی شرکت‌کنندگان در “نشست نقب”/ وقتی آمریکا نمیتواند حمایت اعراب از مواضعش در بحبوحه جنگ اوکراین را کسب کند

پایگاه خبری “نشنال اینترست” در گزارشی به حضور “آنتونی بلینکن” وزیر خارجه آمریکا در “نشست نقب” و رایزنی های وی با مقام های اسرائیلی و شماری از کشورهای عربیِ حاضر در نشست مذکور پرداخته و سعی کرده توضیح دهد که چرا برگزاری یکچنین نشست هایی در شرایط کنونی، نَه تنها تامین کننده منافع بازیگران مختلفِ حاضر در آن نیست بلکه حتی می تواند آسیب های جدی را نیز در ادامه راه به آن ها وارد کند.
نشنال اینترست در این رابطه می نویسد:
«درخواست های “آنتونی بلینکن” وزیر خارجه آمریکا در جریان نشست اخیر نقب در اسرائیل از شماری از وزرای خارجه کشورهای عربی جهت همکاری بیشتر با واشینگتن با هدف مقابله با حمله اخیر روسیه به اوکراین و در عین حال شکست وی در پیشبرد این دستورکار، سوالات زیادی را در مورد حمایت و پشتیبانی دولت بایدن از “توافق ابراهیم” که دولت پیشین آمریکا به ریاست جمهوری ترامپ مبدِع آن بود، ایجاد کرده است. در چهارچوب توافق ابراهیم، کشورهای عربی نظیر بحرین، امارات و مراکش، روابط خود با اسرائیل را به طور کامل عادی سازی کردند. توافق ابراهیم در زمان انعقاد خود با هیاهوی زیادی انجام شد و چنان تصویری از آن ارائه شد که انگار پیروان ادیان الهی گردهم آمده اند. تصویری که البته از همان ابتدا نیز کاملا مخدوش و غلط بود.
نشست اخیر نقب نیز مملو از خنده های دیپلماتیک و ایراد سخنرانی های امیدوار کننده راجع به این مساله بود که اساسا ملاقات نمایندگان اسرائیل با کشورهای عربی تا چه اندازه شگفت انگیز است. با این حال، واقعیت این بود که آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا از این نشست با دستانی خالی بیرون آمد و نتوانست دستاوردی را در مورد جلب حمایت اعراب از مواضع آمریکا در بحبوحه جنگ اوکراین کسب کند. حتی نشانه ای دال بر نزدیکی بیشترِ کشوری نظیر امارات با اسرائیل نیز به چشم نمی خورد. شاید یکی از واضح ترین پیام های این نشست این بود که اساسا توافق ابراهیم نَه برای آمریکا و نَه برای اسرائیل هیچ فایده ای نداشته است.
باید توجه داشت که آنچه توسعه روابط اسرائیل با کشورهای عربی در قالب توافق ابراهیم خوانده می شود، نَه تنها صلح و ثباتی را در خاورمیانه ایجاد نکرده بلکه حتی بر شدت تنش ها در این منطقه نیز افزوده است. دراین رابطه به طور خاص می توان به اوج گیری تنش ها در منطقه خلیج فارس اشاره کرد. عادی سازی روابط اسرائیل با برخی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تا حد زیادی بازتاب دهنده یک اتحاد نظامیِ ضدایرانی است که خطوط منازعه و درگیری را در اقصی نقاط منطقه خلیج فارس قویا تقویت می کند.
جالب اینکه توافق ابراهیم به طور کامل فلسطینی ها را که بخش قابل توجهی از منازعات مناطقه خاورمیانه با محوریت آن ها صورت می گیرد را از چهارچوب خود کنار گذاشته است. در این راستا، دولت های مختلف رژیم اسرائیل در سال های متمادی، از روابط خود با کشورهای عربی در شرایطی که خاک فلسطین را اشغال کرده و شهرک های خود را توسعه می دهند، نهایت لذت را برده اند. این مساله عملا حاکی از این است که توافقاتی نظیر توافق ابراهیم و یا نشست هایی نظیر نشست نقب، هیچگاه نمی توانند به نتایج مطلوب خود برسند. زیرا بنیان خود را بر واقعیات استوار نکرده اند.
اینطور به نظر می رسد که دولت بایدن نشست نقب را به مثابه فرصتی می پنداشت که از طریق آن می توانست با وزرای خارجه شماری از کشورهای عربی در مورد جنگ روسیه و اوکراین لابی گری کند. با این حال، یکچنین دستاوردی محقق نشد. البته که کشورهایی نظیر امارات و مراکش که جزو اولین کشورهای عربی بودند که دست به عادی سازی روابط با اسرائیل زدند، در این مسیر مشوق های دولت ترامپ را نیز با خود داشتند. با این حال، عملا هیچ از این کشور دریافت نکردند. قرار بود امارات جنگنده های اف 35 را از آمریکا خریداری کند و در نقطه مقابل آمریکا تسلط دولت مراکش بر منطقه صحرای غربی را که منطقه مورد مناقشه میان مراکش و الجزایر است را به رسمیت بشناسد. با این حال، هیچکدام از این دو دستورکار در دولت ترامپ به صورت جدی دنبال نشدند و اکنون نیز چندان به آن ها توجهی نمی شود.
دولت ترامپ و به طور کلی ساختار سیاست خارجی آمریکا با صِرف اتکا به توافقاتی نظیر توافق ابراهیم و یا برگزاری نشست هایی نظیر نشست نقب نمی توانند به اهداف خو در منطقه خاورمیانه دست پیدا کنند. خاورمیانه و بویژه منطقه خلیج فارس زمانی روی آرامش به خود می بیند که سازوکارهای امنیت دسته جمعی با حضور بازیگرانی نظیر ایران و عربستان تعبیه شود. اساسا عادی سازی روابط برخی کشورهای عربی با اسرائیل هیچ چیزی برای عرضه کردن در مسیر تقویت تنش زدایی در منطقه خاورمیانه ندارد. حتی باید این خطر را نیز جدی گرفت که توسعه روابط اسرائیل با کشورهای عربی اگر بنا باشد تا به تشدید خصومت های منطقه ای علیه ایران بینجامد، خود می تواند محرک ایجاد آشوب ها، ناآرامی و بی ثباتی های بیشتر در منطقه خاورمیانه باشد.»
از این رو، نَه اسرائیل، نَه کشورهای عربی و نَه حتی آمریکا، هیچکدام به یکدیگر اعتمادی ندارند و گرایش به سمت یکدیگر را نیز به دیده تردید و در چهارچوب منافع خاص ارزیابی می کنند. مساله ای که در نوع خود موجب می‌شود تا اساسا سیاست خارجی آمریکا در منطقه از موقعیتی مستحکم برخوردار نباشد و در عین حال رایزنی‌های کشورهای عربی با اسرائیل نیز نه تنها اهداف امنیتی آن ها را محقق نکند، بلکه حتی نوید بخش مشکلات بیشترِ امنیتی و اقتصادی هم برای آن ها باشد.

دیدگاهتان را بنویسید