راهبرد عملگرایی ایران میان دو سیاست تهاجم از شمال و عادی‌سازی از جنوب!

اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: ایران به عنوان یکی از بازیگران و قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای در آسیای جنوب غربی در اجرای برخی سیاست‌های خارجی خود با تردید و تعلل مواجه است. تعللی که جلوه‌های آن را می‌توان در تعامل و مماشات با دولت‌های ترکیه و آذربایجان به خوبی مشاهده کرد. ایران و سیاست خارجی آن از ابتدای دولت سیزدهم به ریاست دکتر ابراهیم رئیسی با یک چالش بزرگ به صورت دایره تنش و آتش در مرزهای خود روبه رو بوده که نیم دایره شمالی آن با جلوه آتشین با نقش‌آفرینی دولت ترکیه به تهدید اقتدار و پرستیژ ایران مشغول است!

 یکی از  مراحل اصلی سیاستگذاری عمومی را میتوان مرحله اجرای سیاستگذاری یا عمل به سیاست‌ها دانست که تمام فرآیند سیاستگذاری را معنا بخشیده و قابل درک می‌کند. سیاستگذاری عمومی و بلکه هر اندیشه و توصیه‌ای که فارغ از مرحله اجرا باشد، امری انتزاعی و بیهوده است که بر مشکلات و چالش‌های جامعه و شهروندانش افزوده، یک دولت را به گرداب افول و زوال رهنمون می‌سازد.

اجرای سیاست‌ها به خصوص در سیاستگذاری خارجی از چنان اهمتی برخوردار است که مرز میان آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی سیاستگذاران و سیاست‌هایشان را تنها با توان و نحوه اجرای سیاست‌ها می‌توان مشخص کرد. نباید فراموش کرد که اهمیت اجرای سیاست‌ها چنان حساس است که مصداقی از این جمله “فردریش ویلهلم جوزف شلینگ” فیلسوف آلمانی قرن هیجدهم است که می‌گوید: «انسان برای عمل زاده شده است، نه برای اندیشیدن.»1 پس معنای سیاستگذاری به‌خصوص سیاستگذاری خارجی در اجرا و عمل به سیاست‌ها نهفته است، سیاست و سیاستگذاری بدون اجرا و عمل یعنی امری بیهوده و فرآیندی ناقص.

سیاستگذاری خارجی که مؤلفه‌ای از اقتدار و پرستیز هر دولتی در نظام جهانی و منطقه‌ای است بر اصل توان و ظرفیت اجرایی و عملیاتی بودن سیاست‌ها استوار بوده و قدرت‌سازی و قدرت‌آفرینی بازیگران نظام بین‌المللی نیز به میزان اجرا و عمل به سیاستگذاری خارجی آنان بستگی دارد. دولت‌هایی که در نظام بین‌المللی تنها به ارائه سیاست‌های آرمانی و غیرقابل عمل در سیاستگذاری خود مشغول شوند، از بازیگران ضعیف و شکست خورده نظام جهانی خواهند بود. در چنین وضعیتی است که عملگرایی و اجرای سیاست‌ها باید به اولویت اجتناب‌ناپذیر سیاستگذاران خارجی هر بازیگر نظام بین‌المللی بدل شود.

ایران به عنوان یکی از بازیگران و قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای در آسیای جنوب غربی در اجرای برخی سیاست‌های خارجی خود با تردید و تعلل مواجه است. تعللی که جلوه‌های آن را می‌توان در تعامل و مماشات با دولت‌های ترکیه و آذربایجان به خوبی مشاهده کرد. ایران و سیاست خارجی آن از ابتدای دولت سیزدهم به ریاست دکتر ابراهیم رئیسی با یک چالش بزرگ به صورت دایره تنش و آتش در مرزهای خود روبه رو بوده که نیم دایره شمالی آن با جلوه آتشین با نقش‌آفرینی دولت ترکیه به تهدید اقتدار و پرستیژ ایران مشغول است!

در تحلیل و بررسی ضرورت اجرا و عملیاتی‌سازی سیاستگذاری خارجی هژمونیک ایران که خود مؤلفه‌ای از اصول قدرت‌سازی و قدرت‌آفرینی منطقه‌ای و جهانی برای ایران است اکنون میان دو راهبرد سیاستگذاری بسیار متفاوت در حلقه همسایگان خود قرار گرفته، محورهای زیر قابل  تفکر و تأمل است:

یکم – محور نیم‌دایره آتشین شمالی: اگر ایران را در مرکز دایره‌ای از همسایگان خود قرار دهیم، شاهد یک فشار ژئوپلیتیک سنگین بر مرکز این دایره یعنی ایران هستیم که از سوی نقاط ریز و درشت موجود روی خط دایره و البته با حمایت و پشتیبانی برخی بازیگران منطقه‌ای و جهانی دیگر در حال اعمال و اجراست. این دایره یا حلقه همسایگان دارای دو نیم‌دایره است که نیم‌دایره شمالی آن را می‌توان شامل ترکیه، جمهوری آذربایجان، افغانستان و تا حدود کمتری ترکمنستان و گرجستان دانست. نیم دایره شمالی فشار بر ایران که مانند نیم‌دایره آتش عمل می‌کند، دارای رویکردی تنش‌آفرین و چالش‌ساز عملیاتی با ماهیت اقدامات ستیزه‌جویانه و تهدید تمامیت ارضی ایران است. نیم‌دایره‌ای آتشین که با چالش‌ها و تهدیدات قوم‌گرای ترکی با کارگزاری دولت ترکیه، طراحی و سیاستگذاری آمریکا و اسرائیل پیگیری می‌شود. ماهیت نیم‌دایره شمالی ایران که طی چند سال اخیر نمایی خشن، ستیزه‌جویانه و تهدیدآمیز نظامی به خود گرفته را می‌توان در چارچوب سیاستگذاری جاه‌طلبانه و آرمانی رجب طیب اردوغان و همان الگوی ترکیه بزرگ و قدرتمند 2023 تحلیل کرد که البته این سیاست ترکیه نیز خود بخشی از سیاستگذاری جهانی ایالات متحده آمریکا با عنوان خاورمیانه بزرگ است که تغییرات بنیادین در آسیای جنوب غربی را پیگیری می‌کنند.

تهدیدات مرزی علیه ایران با برخی اقدامات مداخله‌جویانه ترکیه در عراق، اقلیم کردستان عراق، جمهوری آذربایجان و مانور نظامی در نخجوان، قطع مسیر ترانزیت اقتصادی ایران به ارمنستان توسط دولت دست‌نشانده علی‌اف، برجسته‌سازی اتحادیه ترک‌گرای منطقه‌ای، تلاش برای دخالت در افغانستان و حضور نظامی در این کشور را می‌توان از جمله جلوه‌های آتشین نیم‌دایره شمالی علیه ایران برشمرد که سرنخ بیشتر این تهدیدات به سیاستگذاری بلندپرواز و آرمانی اردوغان در ترکیه منتهی می‌شود.

این نیم‌دایره آتشین شمالی از رویکرد سیاست مماشات ایران در تعامل با همسایگانی که تا 200 سال قبل بخشی از جغرافیای سیاسی، فرهنگی، مذهبی و تمدنی ایران بوده‌اند، سوءبرداشت کرده و سیاست مماشات ایران را نوعی ترس و ضعف ایران در مواجهه با تهدیدات‌شان برآورد کرده است و بر پیشینه هژمونیک ایران در این منطقه حمله می‌کنند.

دوم – محور نیم‌دایره عادی‌سازی جنوبی: نیم‌دایره جنوبی از همسایگان ایران که شامل همسایگانی مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، بحرین، عمان و کویت هستند را می‌توان نیم‌دایره همسایگان دور و آرام دانست که برخلاف نیم‌دایره آتشین شمالی، نه‌تنها قادر به ستیزه‌جویی مستقیم علیه ایران نیستند، بلکه از هرگونه تنش‌آفرینی نظامی علیه ایران نیز هراس دارند. نیم‌دایره جنوبی با دو دولت حائل یا واسط یعنی پاکستان و عراق از نیم‌دایره شمالی جدا می‌شود که پهنه آبی خلیج فارس و دریای عمان نیز در تلطیف فضای مناسبات ایران و نیم‌دایره جنوبی اثرگذار بوده و حتی آبی است بر آتش برخی تنش‌های بزرگ مانند اختلافات مرزی با امارات متحده عربی و … که طرف جنوبی را از هرگونه کنشی علیه ایران منع کرده است.

در سال‌های گذشته دولت ایران همواره برخی اقدامات و چالش‌های تروریستی در داخل ایران و مرزهای شرقی خود را به دولت عربستان سعودی نسبت داده و در جستجوی دست پنهان عربستان در این رویدادهای خون‌بار و تروریستی بود، اما با آغاز جنگ یمن از شدت این اتهامات کاسته شده است و حتی اشغال و آتش‌زدن سفارت عربستان در تهران و مشهد نیز با واکنش ستیزه‌جوی عربستان روبه رو نشد!

نیم‌دایره جنوبی طی چند سال اخیر و قدرت‌یابی دونالد ترامپ در آمریکا، به جای تقابل آشکار با ایران به سیاست انزوای ایران با ابزاری حیثیتی به عنوان “عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل” زیر نام توافقنامه ابراهیم (پیمان آبراهام) اقدام کردند.

سیاست عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل یا پیمان ابراهیم یک سیاست زیرکانه برای تهدید و انزوای ایران است که مقابله با اسرائیل و تحقق آرمان آزادی فلسطین را به اصلی از سیاستگذاری خارجی خود بدل کرده که انصراف و بازنگری در آن به معنای آبروریزی و بی‌اعتباری بین‌المللی برای سیاستگذاران ایرانی قلمداد می‌شود!

نیم‌دایره جنوبی از همسایگان ایران، نیم‌دایره‌ای است که ایران را یک دشمن بزرگ و قدرتمند برای خود می‌دانند اما هرگز خود را درگیر رویارویی با ایران نمی‌کنند، زیرا سیاستگذاران ایرانی در مقابل هرگونه تهدید و گستاخی آنان، سخت‌ترین مواضع و اقدامات را اجرایی کرده و پاسخی سخت به آنان داده است.

سوم – فشار از بالا و نرمش از پائین: در حالی که فشاری سنگین از سوی نیم‌دایره شمالی همسایگان علیه ایران عملیاتی شده و به تهدیدات آشکار نظامی و اقتصادی رسیده است، نیم‌دایره جنوبی همسایگان ایران در حال پیگیری سیاستی نرم و دلجویی از ایران هستند. نیم‌دایره شمالی همسایگان به رهبری دولت اردوغان در ترکیه از هر سیاست و ابزاری برای تهدید ایران و انزوای مطلق ایران بهره گرفته است که برگزاری رزمایش‌های نظامی مکرر در مرزهای شمالی ایران ازجمله این جلوه‌های تهدیدآمیز علیه ایران هستند.

اما در جنوب که اغلب تحت رهبری عربستان هستند، روزنه‌هایی از تعامل و برقراری مجدد روابط ایران و عربستان و بلکه سایر دولت‌های حاشیه جنوبی خلیج فارس، بر سپهر روابط بین‌الملل منطقه آشکار شده و در حال پیگیری است که خود می‌تواند ابزاری برای برقراری توازن جدیدی در منطقه باشد.

فشار ستیزه‌جویانه و تهدیدآمیز از بالا، نرمش و انعطاف از پائین را می‌توان در دو نیم‌دایره همسایگان ایران به خوبی مشاهده کرد که به مانند حلقه‌ای بر گرداگرد ایران در حرکت است. این حلقه می‌تواند با یک سیاستگذاری کارآمد و اثربخش از سوی ایران، ایران را به عنوان ارباب این حلقه و برخی دیگر حلقه‌های (دایره‌ها) موجود در منطقه آسیای جنوب غربی تثبیت کرده و اقتدار هژمونیک ایران را بازآفرینی کند.

*  
در فضای معادلات مبهم، تنش‌آمیز و رازآلود آسیای جنوب غربی است که دولت ترکیه به عنوان یک رقیب و شاید دشمن اصلی ایران در حال اجرای آشکار سیاستگذاری تهاجمی خود در کل منطقه به‌خصوص حوزه قفقاز است. این رویکرد دولت اردوغان به برتری نسبی سیاستگذاری ترکیه در نیم دایره شمالی همسایگان ایران منجر شده و ایران را در موقعیت واکنشی و انفعالی قرار داده است!

درنگ ایران در اجرای سیاستگذاری اثربخش در نیم‌دایره شمالی حوزه نفوذ راهبردی خود سبب شده است تا این منطقه به حوزه‌ای آتشین در مقابل ایران بدل شود و پیشینه هژمونیک ایران در این حوزه جغرافیایی مهم را مخدوش کند.

آتش‌افروزی ترکیه در اشغال جمهوری آذربایجان و سلطه‌پذیری دولت دست‌نشانده علی‌اف برای ایجاد ائتلافی با گرجستان علیه ایران و در نهایت روسیه را می‌توان نتیجه ناتوانی و ناکارآمدی سیاستگذاران ایرانی در اجرا و عملیاتی ساختن سیاستگذاری خارجی ایران و دفاع از منافع راهبردی، عمق راهبردی و پیشینه هژمونیک ایران در آسیای جنوب غربی به‌ویژه قفقاز قملداد کرد.

**

اکنون ایران در میان حلقه‌ای قرار دارد که اگر سیاستگذاران ایرانی از فضای انتزاعی خارج و به فضای اجرایی سیاست‌ها وارد شوند، می‌توانند به ارباب حلقه راهبردی منطقه بدل شود و از پیشینه هژمونیک خود در منطقه دفاع کنند.

دایره یا حلقه همسایگان ایران اکنون دارای دو محور یا نیم‌دایره فشار تهاجمی و آتشین از شمال و سیاست عادی‌سازی روابط با اسرائیل از جنوب است که برقراری توازن میان این سیاست راهبردی رقیبان، کنترل و مدیریت این حلقه بزرگ جغرافیایی نیازمند واقع‌گرایی بیشتر، اجرای سیاست‌های راهبردی و نمایش قدرت ایران برای کسب اقتدار کامل است.

سیاستگذاران ایرانی در شرایط کنونی ضمن رصد سیاست عادی‌سازی اعراب و اسرائیل در حوزه جنوبی مرزهای خود، باید به اجرای سیاست‌های راهبردی در مرزهای شمالی (نیم‌دایره شمالی) خود پرداخته و چشم فتنه و آشوب در این منطقه را کور کنند، شکل گیری ائتلافی قدرتمند و تهاجمی را در مزهای شمالی خویش سرکوب کنند.

دیدگاهتان را بنویسید