محمد بیدگلی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: دولت های خلیج فارس میتوانند با طراحی الگوی همگرایی منطقهای و بر مبنای امکانات و مقتضیات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی درجهتدهی به معادلات این منطقه و ارتقای جایگاه بینالمللی آن نقش محوری ایفا کنند.
خلیج فارس به دلیل موقعیت خاص خود به عنوان بزرگترین ومهمترین مرکزارتباطی میان سه قاره بهشمار میرود. وجود منابع غنی و ارتباط خلیج فارس با مناطق آبی بزرگ جهان، سبب شده تا این منطقه یکی از مناطق مهم راهبردی دنیا قلمداد شود و به لحاظ نظریه های ژئوپلیتیکی وژئواستراتژیکی، بین المللی ترین منطقه دنیاست که به لحاظ منابع انرژی فضای مهمی را برای ایفای نقش بازیگران فراهم می کند.
حضور همواره قدرت ها و بازیگران جهانی موجب شده تا خلیج فارس در کانون اهمیت جهانی قرار بگیرد اما در کنار این اهمیت، متاسفانه این منطقه در طول صد سال اخیر بحران ها و تنش های فراوانی را پشت سر گذاشته است. دخالت و حضورقدرت های بزرگ بهخصوص آمریکا در ترتیبات امنیتی و نظامی آن، وجود اختلاف مرزی فراوان بین کشورهای ساحلی و نبود مکانیسمی برای رسیدن به یک نظام امنیتی مشترک از جمله مهمترین مواردی است که باعث شده تا نه تنها همگرایی حاصل نشود، بلکه شاهد روند واگرایی میان کشورهای این منطقه باشیم.
آنچه در دهههای گذشته در این منطقه دیده شده، آمیزهای از تکرویها در سیاست خارجی، انقباض در سیاستهای داخلی، تعریف امنیت ملی بر پایه مفاهیم و دیدگاه واقعگرایانه، واگرایی در سیاست های اقتصادی و اجتماعی و امور منطقهای و تلاش برای برقراری پیوند با یک نیروی فرامنطقهای بوده، هرچند که جمهوری اسلامی ایران همواره بر این نکته تأکید داشته که منطقه خلیج فارس باید از دخالت دیگران دور بماند و خود ساکنان منطقه مسائل و مشکلات خود را حل و فصل کنند، ولی این خواسته تاکنون تحقق نیافته است.
وجود سه فاکتور برجسته یعنی دین مشترک، ژئوپلیتیک مشترک و منابع انرژی که بسترهای مناسبی را برای همگرایی و همکاری میان دولتهای ساحلی فراهم میآورد، متأسفانه تحت تأثیر عوامل ثانویهای چون اختلافات مرزی و ارضی، دخالت قدرتهای جهانی در ترتیبات امنیتی و مناسبات نظامی و فقدان یک نظام امنیتی مبتنی بر همکاری قرار گرفته است و بروز تنش، اختلاف میان کشورهای فوق در طول بیش از چهار دهه اخیر را شاهد بوده ایم.
به نظر میرسد همفکری، همگرایی و همبستگی کشورهای حوزه خلیج فارس در اتخاذ تصمیمات مطلوب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بسیار حیاتی است و دلایل این همگرایی شامل اشتراکات دینی، ژئوپولیتیک مشترک (احساس مشترک همجواری و تعلق خاطر به خلیج فارس، وابستگی به تنگه هرمز) و منافع مشترک در ارتباط با انرژی نمود پیدا میکند.
دولتهای خلیج فارس میتوانند با طراحی الگوی همگرایی منطقهای و بر مبنای امکانات و مقتضیات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در جهتدهی به معادلات این منطقه و ارتقای جایگاه بینالمللی آن نقش محوری ایفا کنند اما توجه به این سه گزاره تعیین کننده که هویت و بقا کشورهای مذکور بدان وابسته است زمینه های خوبی برای رسیدن به همگرایی را محقق میسازد.