تأثیر بحران اوکراین بر سیاست خارجی ایران

تبعات بحران اوکراین برای سیاست خارجی ایران در چند محور قابل ارزیابی است.

موضع ایران

دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ضمن اشاره به مخالفت اصولی با جنگ در هر کشوری، خواستار حل مسالمت‌آمیز تنش و بازگشت طرفین به عرصه دیپلماسی بوده است. ایران با ارسال کمک‌های بشردوستانه از جمله استقرار تیم‌های پزشکی هلال احمر در مرز اوکراین و لهستان نیز نشان داد که حساسیت جدی نسبت به تبعات جنگ برای غیرنظامیان دارد[۱]. رهبر انقلاب درباره ریشه‌های بروز این جنگ فرمودند: «آمریکا اوکراین را به این نقطه کشاند؛ با ورود در مسائل داخلی آن کشور، راه‌اندازی اجتماعات علیه دولت‌ها، حرکت مخملی، کودتای رنگی … اینها طبعاً به همین جاها منتهی می‌شود. ما البته در اوکراین طرف‌دار توقف جنگیم، ما می‌خواهیم آنجا جنگ تمام بشود؛ منتها علاج هر بحرانی صرفاً در صورتی ممکن است که ریشه بحران شناخته بشود. ریشه بحران در اوکراین سیاست‌های آمریکا است»[۲]. تجربه تاریخی ایران از مداخله‌جویی‌های تاریخی استکبار چه در امور داخلی ایران و چه محیط منطقه‌ای پس از جنگ جهانی دوم، الگویی از ارزیابی رقابت قدرت‌های بزرگ ترسیم می‌کند که طبق آن مداخله آمریکا برای گسترش حوزه نفوذ و تقویت هژمونی در حوزه‌های ژئوپلتیک حساس مانند غرب آسیا، شرق اروپا و شمال آفریقا، به بی‌ثباتی، جنگ و تروریسم در این مناطق دامن زده است. تقویت القاعده پس از حمله آمریکا به افغانستان و رشد گروه‌های تکفیری در عراق پس از حمله به این کشور، بارزترین تجربه منطقه‌ای از نتایج مداخلات آمریکاست. به همین دلیل در عین اینکه ایران خواستار پایان جنگ اوکراین شده، از ریشه‌های این بحران که درخواست عضویت اوکراین در ناتو و استقرار تسلیحات و نیروهای این ائتلاف نظامی در مجاورت مرزهای روسیه بوده، غفلت نکرده است.

در عین اینکه ایران خواستار پایان جنگ اوکراین شده، از ریشه‌های این بحران که درخواست عضویت اوکراین در ناتو و استقرار تسلیحات و نیروهای این ائتلاف نظامی در مجاورت مرزهای روسیه بوده، غفلت نکرده است

پرونده هسته‌ای

اولین تبعات حمله روسیه به اوکراین در مذاکرات وین خودنمایی کرد. با آغاز تحریم‌های آمریکا علیه روسیه در اسفند ۱۴۰۰، لاوروف، وزیر خارجه روسیه بیان داشت:«ما تضمینی می‌خواهیم که این تحریم‌ها به هیچ وجه روابط تجاری، اقتصادی و سرمایه‌گذاری مقرر در برجام را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد. ما خواستار تضمینی کتبی شده‌ایم که روند فعلی آغاز شده توسط آمریکا به هیچ وجه به حق ما برای تجارت، همکاری اقتصادی و سرمایه‌گذاری و همکاری نظامی و فنی آزاد و کامل با این کشور اسلامی آسیبی وارد نکند. طبق توافق هسته‌ای، روسیه و چین مجاز خواهند بود طبق مقررات عدم اشاعه تسلیحات هسته‌ای، به ایران در پیش‌برد برنامه هسته‌ای غیرنظامی‌اش کمک کنند و تحریم‌ها اثری بر این پروژه‌ها نخواهند داشت»[۳]. ابهام این موضع در آن بود که آیا مسکو صرفاً خواستار مصونیت تعهدات برجامی‌اش در قبال برنامه هسته‌ای، مانند همکاری در نیروگاه هسته‌ای بوشهر، شده است. و یا اینکه خواستار آن است که تمامی تبادلات بانکی، تجاری و نظامی‌اش از تحریم‌های آمریکا مصون بمانند. به همین دلیل ایالات متحده در بدو امر با آن مخالفت کرد. آنتونی بلینکن در گفت‌وگو با شبکه «سی‌بی‌اس» درخواست تضمین از طرف لاوروف را «بی‌ربط» خواند و گفت:«مسئله تحریم‌های روسیه و برجام موضوعات جداگانه‌ای هستند و به هیچ شکل ارتباطی میان آن‌ها وجود ندارد»[۴]. اهمیت نقش روسیه در تعهدات مذکور، عملاً مذاکرات وین را با چالش مواجه ساخت. تا اینکه همزمان با سفر وزیر خارجه ایران به مسکو و رایزنی با همتای روس، لاوروف خواستار از سر گیری هر چه سریع‌تر مذاکرات در وین شده و اظهار داشت که روسیه تضمین‌های کتبی از واشنگتن دریافت کرده که تحریم‌های روسیه بر سر اوکراین مانع همکاری در چارچوب برجام نخواهد شد[۵]. به نظر می‌رسد مسکو درصدد کسب امتیازاتی فراتر از چارچوب برجام بود و گمان داشت با توجه به اهمیت برنامه هسته‌ای ایران در سیاست خارجی آمریکا، می‌تواند تضمین‌هایی دریافت کند که عملاً برای خنثی‌سازی تحریم‌های اِعمال‌شده پس از جنگ، از آن‌ها بهره ببرد. ولی مخالفت جدی واشنگتن و عدم اصرار ایران بر تأمین چنین مواردی، سبب گردید تا ابهام مذکور را با بیان اینکه منظور، چارچوب برجام بوده، مرتفع نماید.

 

بازار انرژی

مسأله دیگر، وضعیت بازار نفت و گاز پس از بحران اوکراین بوده است. ایران به عنوان یکی از مهم‌ترین فروشندگان نفت، از تحریم نفت روسیه توسط خریداران آمریکایی و اروپایی متأثر بوده است. افزایش قیمت نفت به بیش از ۱۰۰ دلار در نتیجه این تحریم[۶]، تا حدی درآمدهای ارزی ایران را افزایش داده است. اما آیا ایران می‌تواند بخشی از سهم روسیه در بازار نفت را جبران نماید؟ پاسخ این پرسش چندان ساده نیست. برخی تحلیل‌گران با اشاره به سفر مقاماتی از واشنگتن به کاراکاس و توافق با ونزوئلا برای افزایش تولید نفت، گمان دارند که تهران نیز می‌تواند از فرصت مشابهی استفاده کند[۷]. به نظر آنان ظرفيت توليد نفت عربستان و امارات متحده عربي نيز محدود است و اين كشورها قادر نيستند حفره‌اي كه در اثر تحريم‌هاي روسيه ايجادشده را پوشش دهند. به ویژه که برخی پالایشگاه‌های اروپایی به نفت ایران سازگاری بیشتری دارند[۸]. طبق داده‌های آماری، بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت جهان در پایان سال ۲۰۲۱ به ترتیب آمریکا با ۱۱.۵۶۷ هزار، روسیه با ۱۰.۵۰۳ هزار، عربستان با ۱۰.۲۲۵ هزار، کانادا با ۴.۶۵۶ هزار، عراق با ۴.۲۶۰ هزار، چین با ۳.۹۶۹ هزار، امارات با ۲.۹۵۴ هزار، برزیل با ۲.۸۵۲ هزار، کویت با ۲.۶۱۰ هزار و ایران با ۲.۵۴۶ هزار بوده‌اند[۹]. روسیه حدود ۵ میلیون بشکه در روز صادر می‌کند که حدود ۴۰ درصد آن به مقصد چین است و نیمی از آن نیز به سوی اروپا صادر می‌شود[۱۰].

با توجه به رتبه‌بندی مذکور، پیش از ایران تولیدکنندگان دیگری هستند که می‌توانند نفت مورد نیاز اروپا را پس از تحریم خرید از روسیه، تأمین کنند. آمریکا و کانادا با توجه به موضع هم‌سو در صدر این موارد هستند. سعودی در صورتی که با دولت بایدن به توافق برسد، چنین امکانی را دارد و دولت عراق نیز بی‌شک چنین فرصتی را برای افزایش درآمدهای ارزی از دست نخواهد داد. در حالی که ایران به دلیل تحریم‌های ناشی از خروج آمریکا از برجام و مشکلات زیرساختی از جمله استهلاک برخی صنایع و کمبود سرمایه‌گذاری، فعلاً امکان افزایش بی‌سابقه تولید نفت را ندارد. همه این‌ها در صورتی است که اروپا به طور کامل خرید نفت روسیه را تحریم کند. حال آن‌که در این خصوص میان دولت‌های اروپایی نیز اختلاف نظر وجود دارد. زیرا گمان دارند روسیه با افزایش فروش به چین و هند با تخفیف، خواهد توانست بخشی از فشارها را خنثی کند. و در این میان، صرفاً هزینه تحریم‌ها بر دوش آن‌ها خواهد افتاد. در صورتی که تحریم نفت روسیه به مدت طولانی‌تر و با اجماع جدی‌تری از سوی کشورهای غربی تداوم یابد و ایران نیز پس از احیای برجام، فضای مساعدتری برای افزایش تولید و فروش نفت بیابد، شاید در این زمینه فرصت بیشتری برای ایران فراهم باشد. درباره سهم ایران از بازار گاز اروپا پس از تحریم‌ها علیه روسیه، مسأله دشوارتر است. تصویر زیر، مقصد صادرات گاز روسیه را نشان می‌دهد.

جایگزینی منبع صادرات گاز روسیه به دلیل نیازمندی‌های زیرساختی مهم مانند خطوط لوله و امنیت فیزیکی آن، دشوارتر از جایگزینی نفت است. حتی درباره واردات گاز مایع طبیعی اروپا از آمریکا نیز در کوتاه‌مدت به راحتی امکان‌پذیر نیست. گرچه قطر برای صادرات گاز به اروپا اعلام آمادگی کرده و ممکن است این فرضیه مطرح شود که ایران نیز به دلیل تولید بالای گاز چنین امکانی را بیابد. ولی علاوه بر موانع سخت‌افزاری، از یک سو تحریم‌های بین‌المللی و از سوی دیگر مصرف بالای داخلی ایران از منابع گاز، جایگزینی صادرات روسیه را با دشواری مواجه خواهد ساخت.

جایگزینی منبع صادرات گاز روسیه به دلیل نیازمندی‌های زیرساختی مهم مانند خطوط لوله و امنیت فیزیکی آن، دشوارتر از جایگزینی نفت است

سیاست منطقه‌ای

شاید مهم‌ترین تأثیر نبرد اوکراین بر سیاست خارجی ایران را باید تحول در نگرش یا کنش بازیگران منطقه‌ای دانست. در بحران سوریه، موضع دمشق و تل‌آویو برای ایران اهمیت دارد. دولت سوریه تنها بازیگری بود که قاطعانه از مسکو حمایت کرده است[۱۱]. رژیم صهیونیستی موقعیت سخت‌تری برای اعلام موضع داشته است.کابینه تل‌آویو به همراهی مسکو برای تداوم حملات هوایی علیه نیروهای ایرانی و جبهه مقاومت در سوریه نیازمند است. به خصوص که به ادعای شرق‌الاوسط حاکمان کرملین بخشی از نیروهای ارتش و مزدوران شرکت واگنر را از سوریه به اوکراین منتقل کردند و به‌تبع «نیروهای سپاه پاسداران، حزب‌الله لبنان و لشکر ۴ سوریه، حضورشان را در حومه شرقی حمص تقویت کرده‌اند»[۱۲]. رهبران این رژیم ابتدا سعی کرد بدون محکومیت روسیه صرفاً در راستای میانجی‌گری برآید. ولی با تشدید نبرد و رخدادهای مناطقی مانند بوچا، به تدریج تحت فشار آمریکا موضعی انتقادی نسبت به مسکو اتخاذ کرده‌اند[۱۳]. با این حال به نظر می‌رسد ایران و جبهه مقاومت گرچه روی زمین موقعیت مناسبی برای افزایش تسلط بیابند ولی بعید است موضع انتقادی رژیم اسرائیل علیه روسیه سبب شود تا همکاری آنها در آسمان این کشور متوقف شده و مانعی برای حملات هوایی این رژیم ایجاد شود.

علاوه بر بحران سوریه، بحران قره‌باغ نیز از وضعیت نبرد اکراین متأثر است. با پایان نبرد قره‌باغ، باکو و ایروان بر تشکیل یک کمیسیون مشترک به هدف تعیین حدود مرزی توافق کردند و خط تماس مستقیمی میان وزرای دفاع طرفین برای جلوگیری از تنش، برقرار شد. ولی با وقوع نبرد اوکراین، روسیه بخشی از نیروهایش را که به عنوان صلح‌بان و میانجی طرفین منازعه در قره‌باغ مستقر بودند، به اوکراین فرستاد. این مسأله موجب جسارت جمهوری آذربایجان شده است. باکو در این مدت به اقداماتی مانند حملات راکتی و پهپادی و رزمایش‌های نظامی در مناطق مورد اختلاف دست زده و جمعی از روستانشینان ارمنی ساکن قره‌باغ را از سکونت‌گاهشان بیرون رانده است[۱۴]. افزایش مداخله و قدرت باکو در این منازعه چندان به نفع ایران نیست. گرچه ایران مدافع بازگشت مناطق اشغالی قره‌باغ به خاک جمهوری آذربایجان بوده ولی افزایش نفوذ ترکیه در این کشور پس از نبرد و جسارت باکو در ایجاد مزاحمت نیروهای نظامی باکو برای کاروان‌های تجاری ایران به مقصد گرجستان، نشان می‌دهد که لازم است تهران نسبت به تشدید تنش‌ها از سوی باکو هشیار باشد.

مسأله دیگر، نوع مواجهه عربستان و امارات با این نبرد و سیاست‌های آتی آنان در نسبت با آمریکا و روسیه است. ریاض و ابوظبی با استقرار بایدن، به تدریج اقدامات دیپلماتیکی در راستای کاهش تنش با ایران انجام دادند. روشن‌ترین نمودهای آن در سفر مقامات امنیتی امارات به تهران و مذاکرات دوجانبه ایران و عربستان با میانجی‌گری عراق، آشکار شد[۱۵]. اما با وقوع نبرد اوکراین، آمریکا برای تکمیل حلقه محاصره اقتصادی روسیه به همکاری این دو کشور برای تأمین مطلوبیت‌های آمریکا و اروپا در بازار انرژی نیاز پیدا کرد. همین نیازمندی سبب شد تا به نقل از بلومبرگ، رهبران این دو کشور از واشنگتن درخواست کنند تا در صورت احیای برجام و رفع تحریم‌های ایران، تضمین مکتوب مبتنی بر حفظ امنیت‌شان دریافت کنند[۱۶]. نیازمندی آمریکا به این کشورها می‌تواند اهرم فشار و قدرت لابی‌گری آنان در سیاست خارجی کاخ سفید را تقویت کند. از سنگ‌اندازی در مذاکرات وین تا اقدام به افزایش بی‌ثباتی سیاسی در لبنان و کاهش مخالفت آمریکا با تداوم نبرد یمن می‌تواند از تبعات افزایش نفوذ عربستان و امارات بر تصمیمات آمریکا باشد که سیاست‌های منطقه‌ای ایران را متأثر خواهد کرد.

به نظر می‌رسد ایران و جبهه مقاومت گرچه روی زمین موقعیت مناسبی برای افزایش تسلط بیابند ولی بعید است موضع انتقادی رژیم اسرائیل علیه روسیه سبب شود تا همکاری آنها در آسمان این کشور متوقف شده و مانعی برای حملات هوایی این رژیم ایجاد شود

جمع‌بندی

نبرد اوکراین می‌تواند طلیعه‌ای بر تغییرات جدی در نظم حاکم بر روابط قدرت‌های جهانی باشد. پیروزی روسیه در این نبرد چه در میدان نظامی و چه در میز مذاکره، هژمونی آمریکا و اقتدار متحدانش را به چالش خواهد کشید. این موقعیتی است که رقبای منطقه‌ای و جهانی آمریکا در تنظیم سیاست خارجی خود لحاظ خواهند کرد. نوع مواجهه مسکو با تحریم‌های اروپا و آمریکا می‌تواند الگویی در برابر تحریم‌های یک‌جانبه و چندجانبه ارائه کند که برای دیگر دولت‌های تجدیدنظرطلب در نظم جهانی نیز قابل استفاده گردد. احساس نگرانی چین نسبت به تبعات گسترش ناتو و افزایش هژمونی آمریکا نیز می‌تواند موجب نزدیکی بیشتر قدرت‌های منتقد این هژمونی گردد. گرچه در چگونگی مواجهه تفاوت‌هایی داشته باشند. بنابراین دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیز با ارزیابی مبانی و مؤلفه‌های قدرت هوشمند از قدرت سخت نظامی تا قدرت نیمه‌سخت اقتصادی و قدرت نرم فرهنگی می‌تواند نقاط ضعف و قوت را شناسایی نماید تا به بهترین نحو، تهدیدات را کاهش داده و از فرصت‌های تغییرات آتی در نظم جهانی برای خروج از محاصره نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک آمریکا و متحدانش در غرب آسیا، بهره‌برداری کند.

دیدگاهتان را بنویسید