1. هارتص، روزنامه مشهور اسرائیلی تحلیلی از یووال نوح هراری، تاریخ دان و نظریه پرداز اسرائیلی منتشر کرده است. هراری در این تحلیل وضعیت روبه زوال اسرائیل را توصیف کرده، مقصران این وضعیت را شناسایی کرده و در تلاش است تا راهحلی برای بقای این رژیم ارائه دهد. در ادامه خلاصه نکات کلیدی این تحلیل را میخوانید.
2. هراری، وضعیت این روزهای رژیم را وضعیتی روبه زوال و نابودی توصیف میکند و عامل این شرایط را نتانیاهو و همکارانش معرفی میکند و بر این باور است که اگر بنا باشد همچنان آنها برای آینده رژیم تصمیم بگیرند، کل خاورمیانه را به سمت نابودی میکشانند.
3. واکنش سخت ایران معادله را برای اسرائیلیها بسیار پیچیده کرده است اما تحلیلگر این یادداشت بر این باور است که اسرائیل پیش از عجله برای درگیری با ایران، ابتدا باید از شکست های 6 ماه گذشته درس بگیرد.
4. نویسنده کتاب انسان خردمند میگوید: «جنگ وسیله ای نظامی برای دستیابی به اهداف سیاسی است و یک معیار کلیدی برای سنجش موفقیت در جنگ این است که؛ آیا اهداف سیاسی محقق شد؟ پس از کشتار هولناک 7 اکتبر، اسرائیل نیاز به آزادسازی گروگان ها و خلع سلاح حماس داشت، اما اینها نباید تنها اهدافش می بود. »
5. اضافه میکند:« با توجه به تهدیدی که ایران و عوامل هرج و مرج آن برای اسرائیل ایجاد می کند، اسرائیل همچنین نیاز به تعمیق اتحاد خود با دموکراسی های غربی، تقویت همکاری با نیروهای میانه رو عربی و تلاش برای ایجاد نظم منطقه ای باثبات داشت.»
6. هراری ادامه میهد: فاجعه انسانی در غزه ، هرجومرج منطقهای را شعلهور کرده، اتحاد ما با دموکراسیهای غربی را تضعیف کرده است و همکاری کشورهایی مانند مصر، اردن و عربستان سعودی با ما را سختتر میکند.
7. اکثر اسرائیلیها اکنون توجه خود را به تهران معطوف کردهاند، اما حتی قبل از حمله ایران، ما ترجیح دادیم چشمهای خود را بر آنچه در غزه و کرانه باختری رخ میدهد ببندیم. اما اگر رفتار خود را در قبال فلسطینی ها تغییر ندهیم، غرور و کینه توزی ما بلایی تاریخی بر سر ما خواهد آورد!
8. اگر جنگی همه جانبه با ایران و نیروهای نیابتی آن آغاز شود، اسرائیل تا چه حد میتواند روی ایالات متحده، دموکراسیهای غربی و کشورهای میانهرو عرب حساب کند که خود را برای ما به خطر بیاندازند و کمکهای نظامی و دیپلماتیک حیاتی به ما ارائه کنند؟ حتی اگر از چنین جنگی جلوگیری شود، اسرائیل تا کی میتواند به عنوان یک کشور منفور زنده بماند؟ بدون پیوندهای تجاری، علمی و فرهنگی با سایر نقاط جهان و بدون اسلحه و پول آمریکایی، خوش بینانه ترین سناریو برای اسرائیل تبدیل شدن به کره شمالی خاورمیانه است.
9. تحلیلگر هاآرتص اشاره میکند که در جنگهای پیشین، فلسطینیان مجبور بودند ظرف چند روز آتش بس را بپذیرند اما این بار متحدان حماس به برای فتح غزه، آزادسازی گروگانهای اسرائیلی، تغییر وضعیت باریکه و ایجاد نظمی جدید در منطقه، اصرار دارند.
10. تحلیلگر هاآرتص که میتوان به تعبیری آن را نماینده مخالفان سیاستهای نتانیاهو دانست، ترس اصلی خود را ازدست دادن متحدان غربی و عربی اسرائیل می داند و ادامه میدهد؛ « متحدان ما یکی یکی از آنچه در غزه می گذرد وحشت زده شده اند و یکی یکی خواستار آتش بس فوری و حتی تحریم تسلیحاتی اسرائیل هستند. کشورهای عربی میانهرو که منافعشان با منافع ما همخوانی دارد و از ایران، حزبالله و حماس میترسند، به دلیل ویرانیها در غزه امکان ادامه همکاری با ما را ندارند.»
11. شکست دولت نتانیاهو در طول جنگ تصادفی نیست. این میوه تلخ چندین سال سیاست های فاجعه بار اوست. تصمیم برای تحمیل یک فاجعه انسانی به غزه ناشی از ترکیبی از سه عامل بلندمدت بود: عدم حساسیت به ارزش جان فلسطینی ها، عدم حساسیت نسبت به جایگاه بین المللی اسرائیل و نادیده گرفتن اولویت های اسرائیل
12. این تحلیلگر اسرائیلی بر این باور است که حفظ امنیت اسرائیل اولین و مهمترین اولویتی ست که دولت باید آن را دستور کار قرار دهد و مشکل اساسی را این میداند که نتانیاهو به جای مبارزه با برهم زنندگان امنیت تصمیم گرفت با دادگاه عالی مبارزه کند.
13. نتانیاهو همچنان به اسرائیل وعده “پیروزی کامل” می دهد، اما حقیقت این است که ما یک قدم با شکست کامل فاصله داریم. هر آنچه که میتوانست با جنگ به دست آید – بازسازی اعتماد داخلی به ارتش اسرائیل پس از ناکامی 7 اکتبر، بازسازی بازدارندگی اسرائیل در خارج از کشور، و از بین بردن بیشتر قابلیتهای نظامی حماس – قبلاً به دست آمده است. از ادامه جنگ چیزی بیشتر به دست نمی آید.
14. این دولت به جایی رسیده است که باید تحمل ناپذیری را تحمل کند، شکست را بپذیرد و فورا استعفا دهد تا دیگری صفحه جدیدی باز کند. ایجاد یک دولت جدید حیاتی است، دولتی که با قطبنمای اخلاقی متفاوت هدایت شود، به بحران انسانی در غزه پایان دهد و شروع به بازسازی جایگاه بینالمللی ما کند. اگر سیاست خود را در قبال فلسطینی ها تغییر ندهیم، تنها با ایران روبرو می شویم و عاقبت ما مانند سامسون خواهد بود که با خشم ناتوان خانه را بر سر همه فرو ریخت.
15. پروفسور نوح هراری، راه حل خود برای ادامه حیات رژیم را اینطور توضیح میدهد؛ «این دولت به جایی رسیده است که باید تحمل ناپذیری را تحمل کند، شکست را بپذیرد و فورا استعفا دهد تا دیگری صفحه جدیدی باز کند. ایجاد یک دولت جدید حیاتی است، دولتی که با قطبنمای اخلاقی متفاوت هدایت شود، به بحران انسانی در غزه پایان دهد و شروع به بازسازی جایگاه بینالمللی ما کند. اگر سیاست خود را در قبال فلسطینی ها تغییر ندهیم، تنها با ایران روبرو می شویم و عاقبت ما مانند سامسون خواهد بود که با خشم ناتوان خانه را بر سر همه فرو ریخت.»
هارتص؛ اسراییل با شکستی تاریخی مواجه است و اگر اکنون انتقام را بر منافع خود در اولویت قرار دهد، خود و کل منطقه را در معرض خطر جدی قرار خواهد داد.
در روزهای آینده اسرائیل باید تصمیمات سیاسی تاریخی اتخاذ کند، تصمیماتی که می تواند سرنوشت خود و کل منطقه را برای نسل های آینده رقم بزند. متأسفانه بنیامین نتانیاهو و شرکای سیاسی او بارها ثابت کرده اند که برای اتخاذ چنین تصمیماتی مناسب نیستند. سیاست هایی که آنها سال ها دنبال کردند، اسرائیل را به مرز نابودی رساند. آنها تاکنون هیچ پشیمانی از اشتباهات گذشته خود نشان نداده اند و تمایلی به تغییر جهت نداشته اند. اگر آنها به سیاست گذاری ادامه دهند، ما و کل خاورمیانه را به سمت نابودی می کشانند. به جای عجله در جنگ جدید با ایران، ابتدا باید از شکست های اسرائیل در شش ماه گذشته درس بگیریم.
جنگ وسیله ای نظامی برای دستیابی به اهداف سیاسی است و یک معیار کلیدی برای سنجش موفقیت در جنگ این است که؛ آیا اهداف سیاسی محقق شد؟ پس از کشتار هولناک 7 اکتبر، اسرائیل نیاز به آزادسازی گروگان ها و خلع سلاح حماس داشت، اما اینها نباید تنها اهدافش می بود. با توجه به تهدیدی که ایران و عوامل هرج و مرج آن برای اسرائیل ایجاد می کند، اسرائیل همچنین نیاز به تعمیق اتحاد خود با دموکراسی های غربی، تقویت همکاری با نیروهای میانه رو عربی و تلاش برای ایجاد نظم منطقه ای باثبات داشت. با این حال، دولت نتانیاهو همه این اهداف را نادیده گرفت و در عوض بر انتقام تمرکز کرد. این کشور نتوانسته است همه گروگان ها را آزاد کند و حماس را خلع سلاح نکرده است. بدتر از آن، این اقدام عمداً یک فاجعه انسانی را بر 2.3 میلیون فلسطینی در نوار غزه وارد کرد و در نتیجه پایههای اخلاقی و ژئوپلیتیکی موجودیت اسرائیل را تضعیف کرد.
فاجعه انسانی در غزه و وخامت اوضاع در کرانه باختری، هرجومرج منطقهای را شعلهور کرده، اتحاد ما با دموکراسیهای غربی را تضعیف کرده است و همکاری کشورهایی مانند مصر، اردن و عربستان سعودی با ما را سختتر میکند. اکثر اسرائیلیها اکنون توجه خود را به تهران معطوف کردهاند، اما حتی قبل از حمله ایران، ما ترجیح دادیم چشمهای خود را بر آنچه در غزه و کرانه باختری رخ میدهد ببندیم. اما اگر رفتار خود را در قبال فلسطینی ها تغییر ندهیم، غرور و کینه توزی ما بلایی تاریخی بر سر ما خواهد آورد.
پس از شش ماه جنگ، بسیاری از گروگانها هنوز در اسارت هستند و حماس همچنان روی پای خود است، اما نوار غزه ویران شده است، هزاران نفر از مردم آن کشته شدهاند و اکثر جمعیت آن اکنون پناهندگان گرسنه هستند. همراه با غزه، جایگاه بین المللی اسرائیل نیز ویران شده است، و ما اکنون حتی توسط بسیاری از دوستان سابق خود منفور و طرد شده ایم. اگر جنگی همه جانبه با ایران و نیروهای نیابتی آن آغاز شود، اسرائیل تا چه حد میتواند روی ایالات متحده، دموکراسیهای غربی و کشورهای میانهرو عرب حساب کند که خود را برای ما به خطر بیاندازند و کمکهای نظامی و دیپلماتیک حیاتی به ما ارائه کنند؟ حتی اگر از چنین جنگی جلوگیری شود، اسرائیل تا کی میتواند به عنوان یک کشور منفور زنده بماند؟ ما منابع کافی روسیه را نداریم. بدون پیوندهای تجاری، علمی و فرهنگی با سایر نقاط جهان و بدون اسلحه و پول آمریکایی، خوش بینانه ترین سناریو برای اسرائیل تبدیل شدن به کره شمالی خاورمیانه است.
بسیاری از شهروندان اسرائیلی آنچه را که در حال رخ دادن است، و همچنین دلایلی را که ما در اینجا می یابیم، انکار یا سرکوب می کنند. به طور خاص، بسیاری شدت بحران انسانی در غزه را انکار می کنند – به همین دلیل است که آنها نمی توانند شدت بحران دیپلماتیکی را که ما با آن روبرو هستیم درک کنند. هنگامی که آنها با گزارش هایی در مورد ویرانی، کشتار و گرسنگی در غزه مواجه می شوند، ادعا می کنند که این اخبار جعلی است یا برای رفتار اسرائیل توجیه اخلاقی و نظامی پیدا می کنند.
کسانی که عجله دارند یهودی ستیزی را مسئول همه مشکلات ما بدانند، باید هفته های اول جنگ را به یاد بیاورند، زمانی که اسرائیل از حمایت بین المللی بی سابقه ای برخوردار بود. رئیسجمهور آمریکا، رئیسجمهور فرانسه، صدراعظم آلمان، نخستوزیر بریتانیا و فهرست بلندبالایی از نخستوزیر، وزیران خارجه و دیگر مقامات بلندپایه از اسرائیل بازدید کردند و حمایت خود را از آن در مبارزه برای شکست و خلع سلاح حماس اعلام کردند. کمک های بین المللی هم به شکل تسلیحات و هم به شکل کلمات بود.مقادیر زیادی تجهیزات نظامی به اسرائیل فرستاده شد. به عنوان مثال، صادرات تسلیحات از آلمان به اسرائیل 10 برابر شد. بدون آن مواد، ما نمیتوانستیم جنگ غزه و لبنان را به راه بیندازیم و برای درگیری با ایران و دیگر نیروهای نیابتیاش آماده شویم. در همین حال، در آبهای دریای سرخ و اقیانوس هند، یک ناوگان بینالمللی برای مبارزه با حوثیها و باز نگه داشتن مسیر تجاری منتهی به ایلات و کانال سوئز گرد هم آمدند.
در بیشتر جنگهای قبلی، فلسطینیان نیز مجبور بود در برابر ساعت بجنگد، زیرا متحدانش آن را مجبور کردند ظرف چند روز یا چند هفته با آتشبس موافقت کند. اما با توجه به ماهیت جنایتبار حماس، این بار متحدانش به برای فتح غزه، آزادسازی گروگانهای اسرائیلی، تغییر وضعیت باریکه و ایجاد نظمی جدید در منطقه، اصرار دارند.
دولت نتانیاهو نتوانست از پیروزی های خود در میدان نبرد برای دستیابی به توافق بر سر آزادی همه گروگان ها و پیشبرد نظم سیاسی جایگزین در غزه استفاده کند. در عوض، تصمیم گرفت آگاهانه یک فاجعه انسانی غیرضروری را به غزه وارد کند – و با انجام این کار، یک فاجعه سیاسی غیرضروری را به اسرائیل وارد کرد.متحدان ما یکی یکی از آنچه در غزه می گذرد وحشت زده شده اند و یکی یکی خواستار آتش بس فوری و حتی تحریم تسلیحاتی اسرائیل هستند. کشورهای عربی میانهرو که منافعشان با منافع ما همخوانی دارد و از ایران، حزبالله و حماس میترسند، به دلیل ویرانیها در غزه امکان ادامه همکاری با ما را ندارند. دولت نتانیاهو توانسته است حتی روابط ما با ایالات متحده را از مسیر خارج کند، گویی ما منبع جایگزینی برای تسلیحات و حمایت دیپلماتیک داریم. نسلهای جوان در ایالات متحده و در سراسر جهان اکنون اسرائیل را کشوری نژادپرست و خشن میبینند که میلیونها نفر را از خانههایشان اخراج میکند، کل جمعیت را گرسنگی میکشد و هزاران غیرنظامی را بدون دلیلی بهتر از انتقام میکشد. نتایج نه تنها در روزها و ماههای آینده، بلکه برای دههها در آینده محسوس خواهد بود. حتی در بدترین لحظات 7 اکتبر، حماس به شکست اسرائیل نزدیک نبود. اما سیاست ویرانگر دولت نتانیاهو پس از 7 اکتبر، اسرائیل را در خطر وجودی قرار داده است.
سندرم سامسون
شکست دولت نتانیاهو در طول جنگ تصادفی نیست. این میوه تلخ چندین سال سیاست های فاجعه بار اوست. تصمیم برای تحمیل یک فاجعه انسانی به غزه ناشی از ترکیبی از سه عامل بلندمدت بود: عدم حساسیت به ارزش جان فلسطینی ها، عدم حساسیت نسبت به جایگاه بین المللی اسرائیل و نادیده گرفتن اولویت های اسرائیل.
برای سالها نتانیاهو و شرکای سیاسیاش یک جهانبینی نژادپرستانه را پرورش دادند که بسیاری از اسرائیلیها را به بیتوجهی به ارزش جان فلسطینیها عادت داد. یک خط مستقیم از قتل عام هاوارا در فوریه 2023 به تراژدی انسانی کنونی در غزه منتهی می شود. در 26 فوریه 2023، دو شهرک نشین اسرائیلی در حالی که در حال رانندگی از شهرک هاوارا در کرانه باختری بودند به قتل رسیدند.برای انتقام، گروهی از شهرک نشینان خانه ها، مغازه ها و خودروها را در هوارا به آتش کشیدند و ده ها غیرنظامی بی گناه فلسطینی را مجروح کردند، در حالی که نیروهای امنیتی اسرائیل هیچ کاری یا کم کاری برای جلوگیری از خشم انجام دادند. کسانی که به سوزاندن کل شهر برای انتقام قتل دو اسرائیلی عادت کرده بودند، بدیهی می دانستند که ویران کردن کل نوار غزه برای انتقام جنایات 7 اکتبر قابل قبول است.
شکی نیست که حماس یک سازمان قاتل است که در 7 اکتبر مرتکب جنایات فجیعی شد. اما اسرائیل باید یک کشور دموکراتیک باشد، که حتی در صورت مواجهه با چنین جنایاتی همچنان به قوانین بینالمللی احترام میگذارد، از حقوق اولیه بشر محافظت میکند و استانداردهای اخلاقی جهانی را رعایت میکند.به همین دلیل است که کشورهایی مانند ایالات متحده، آلمان و انگلیس پس از 7 اکتبر در کنار ما ایستادند. البته، کشورهای دموکراتیک حق دارند – نه، وظیفه – دفاع از خود را دارند و در جنگ گاهی اوقات انجام اقدامات بسیار خشونت آمیز برای مقابله با آنها ضروری است. دستیابی به اهداف حیاتی سیاسی با این حال، به نظر می رسد که بسیاری از اقدامات اسرائیل پس از 7 اکتبر با انگیزه عطش انتقام یا بدتر از آن، امید به خروج دائمی صدها هزار فلسطینی از غزه بوده است.
برای سالها، نتانیاهو و متحدانش جهانبینی غرورآفرینی را پرورش دادند که بسیاری از اسرائیلیها را به کماهمیت جلوه دادن اهمیت روابط ما با دموکراسیهای غربی عادت داد. در یکی از کمپینهای انتخاباتی اخیر، پوسترهای بزرگ کنار جادهای را «یک رهبر از لیگی متفاوت» نشان میداد و نتانیاهو را در حال لبخند زدن و دست دادن با ولادیمیر پوتین نشان میداد. وقتی ابرقدرت اسرائیل دوستان جدیدی در مسکو و بوداپست دارد، چه کسی به واشنگتن و برلین نیاز دارد؟و اگر پوتین دوست جدید ماست، چرا مانند پوتین رفتار نکنیم؟ حتی امروز اسرائیلیهایی هستند که با حسرت به نحوه رفتار پوتین مینگرند – مثلاً گوش تروریستها را میبرند – و فکر میکنند اسرائیل باید از او بیاموزد. نیازی به گفتن نیست که پس از 7 اکتبر پوتین از پشت به نتانیاهو خنجر زد و ویکتور اوربان به خود زحمتی برای دیدار نداشت. این لیبرال ها در واشنگتن و برلین بودند که به کمک اسرائیل شتافتند. اما شاید از روی اینرسی محض، نتانیاهو مدام دست هایی را که به ما غذا می دهند گاز می گیرد. عمیق تر شدن انزوای بین المللی اسرائیل، و نفرتی که نسبت به اسرائیل در میان دانشگاهیان، هنرمندان و جوانان ابراز می شود، نه تنها محصول تبلیغات حماس است، بلکه محصول اولویت های انحرافی نتانیاهو در 15 سال گذشته است.
برای سالها، نتانیاهو و شرکای سیاسیاش برنامهای را شکل دادند که نه تنها اهمیت اتحاد ما با دموکراسیهای غربی، بلکه عمیقترین نیازهای امنیتی اسرائیل را نیز نادیده میگرفت. در مورد آنچه منجر به فاجعه 7 اکتبر شد، مطالب زیادی نوشته شده است، و بسیار بیشتر نوشته خواهد شد. بدون شک یک نخست وزیر نمی تواند مسئول هر جزئیات کوچکی باشد. اما یک نخست وزیر مسئول مهم ترین چیز است – شکل دادن به اولویت های کشور. و اولویت های انتخابی نتانیاهو فاجعه آمیز بود.او و شرکای خود ترجیح دادند به جای تامین امنیت مرزهای خود، اشغال را تحکیم کنند، به طوری که همان رهبر که سال ها ثابت کرد قادر به تخلیه یک شهرک غیرقانونی اسرائیل در اراضی اشغالی نبود، در یک روز موفق شد شهرک های اسرائیلی سدروت را تخلیه کند. (جنوب و کریات شمونا در شمال با ده ها هزار نفر ساکن)
بدتر از آن، زمانی که نتانیاهو آخرین دولت خود را تشکیل داد، باید تصمیم می گرفت که کدامیک از مشکلات اسرائیل را باید متمرکز کند. آیا اسرائیل باید مبارزه با حماس، حزب الله یا ایران را در اولویت قرار دهد؟ نتانیاهو پس از تفکر بسیار تصمیم گرفت با دادگاه عالی مبارزه کند. اگر بین ژانویه تا اکتبر 2023، دولت نتانیاهو باید یک چهارم توجهی را که به مبارزه با دادگاه عالی داشت به حماس برای جلوگیری از از فاجعه 7 اکتبر جلوگیری اختصاص می داد.
هنگامی که پس از 7 اکتبر، نتانیاهو باید در مورد اهداف جنگ تصمیم می گرفت، جای تعجب نیست که امنیت دوباره در فهرست اولویت ها بسیار پایین قرار گرفت. واضح است که اسرائیل برای خلع سلاح حماس باید وارد غزه می شد. اما هدف درازمدت جنگ باید ایجاد نظم منطقه ای باثباتی می بود که اسرائیلی ها را برای سال ها امن نگه می داشت. چنین نظمی تنها با تقویت اتحاد بین اسرائیل و دموکراسی های غربی و تعمیق همکاری با نیروهای میانه رو عرب می تواند ایجاد شود. هدف جنگی که نتانیاهو انتخاب کرد، به جای پرورش این اتحادها و مشارکت ها، انتقام کورکورانه بود. مانند سامسون بی چشم در کتاب قضات کتاب مقدس، نتانیاهو تصمیم گرفت تا سقف غزه را بر سر همه – فلسطینی ها و اسرائیلی ها – فرو بریزد تا انتقام بگیرد.
اسرائیلی ها کتاب مقدس خود را به خوبی می شناسند و داستان های آن را دوست دارند. چطور شد که بعد از 7 اکتبر، سامسون را فراموش کردیم؟ او داستان یک قهرمان یهودی است که به غزه ربوده شد، جایی که او در اسارت تاریک توسط فلسطینیان نگهداری شد و به شدت شکنجه شد. چرا سامسون بعد از 7 اکتبر به نماد تبدیل نشد؟ چرا تصویر او را در همه جا، روی استیکرها، گرافیتی ها نمی بینیم؟
پاسخ این است که پیام سامسون خیلی ترسناک است. سامسون گفت: «میتوانم انتقام بگیرم و جانم با فلسطینیان هلاک شود.» از 7 اکتبر، ما آنقدر به سامسون شبیه شده ایم – غرور، کوری، انتقام، خودکشی – که خیلی وحشتناک است که قهرمان بیهوده ای که اجازه داده روح خود را از بین ببرد تا حتی با فلسطینی ها کنار بیاید.
اتاق اکو
پس از 7 اکتبر، مبارزه و شکست حماس ضروری بود، اما این امر حتی بدون کشتن بسیاری از غیرنظامیان بیگناه و بدون گرسنگی دادن به مردم غیرنظامی انجام می شد. ارتش اسرائیل پیروزی های زیادی در میدان های نبرد به دست آورده است و کنترل اکثر مناطق نوار غزه و مسیرهای منتهی به آن را به دست آورده است. حتی اگر در بحبوحه نبرد گاهی اوقات جدا کردن غیرنظامیان از جنگجویان دشوار است، چه چیزی مانع از سرازیر شدن کمکهای اسرائیلی به غزه شد؟برخی استدلال می کنند که توزیع ناکارآمد در غزه و دزدی توسط عوامل حماس، چیزی است که منجر به تصاویر کودکان گرسنه و هزاران نفر از مردم ناامید شده است که به کامیون های کمک هجوم می آورند. حتی اگر این مشکلات واقعی باشد، اسرائیل میتوانست آنقدر غذا، دارو و سایر منابع را به غزه وارد کند که هیچ مقیاس سوء مدیریت یا دزدی منجر به گرسنگی نمیشد. بالاخره دزدها با ذخایر مواد غذایی غیر از فروش آن به مردم چه کار می توانند بکنند؟
برعکس، اگر اسرائیل برای رساندن کمک های کافی به غزه مشکل داشت و از آنجایی که مصر و سایر کشورها از پذیرایی از آوارگان فلسطینی خودداری می کردند، اسرائیل می توانست پناهگاه های امنی برای غیرنظامیان فلسطینی در خاک اسرائیل در نزدیکی مرز مصر، در جنوب نوار، ایجاد کند. صدها هزار زن، کودک، سالخورده و پناهنده بیمار از غزه می توانستند در این مناطق امن پناه بگیرند.در آنجا، اسرائیل میتوانست مطمئن شود که آوارگان تمام نیازهای اولیه را دریافت میکنند و تا زمانی که جنگ در غزه ادامه مییابد، از حمله محافظت میشوند. این ایده قبلاً در روزهای اول جنگ توسط بنی موریس، بنجامین زی کیدار و چندین دانشگاه برجسته اسرائیلی که خطرات پیش رو را پیش بینی کرده بودند، مطرح شد. چنین اقدامی تعهدات اخلاقی اسرائیل را برآورده میکرد، تأیید بینالمللی را به دست میآورد و همزمان ارتش اسرائیل را قادر میسازد تا با سهولت بیشتری در داخل غزه عمل کند. هنوز برای اجرای چنین طرحی دیر نیست.
نتانیاهو همچنان به اسرائیل وعده “پیروزی کامل” می دهد، اما حقیقت این است که ما یک قدم با شکست کامل فاصله داریم. هر آنچه که میتوانست با جنگ به دست آید – بازسازی اعتماد داخلی به ارتش اسرائیل پس از ناکامی 7 اکتبر، بازسازی بازدارندگی اسرائیل در خارج از کشور، و از بین بردن بیشتر قابلیتهای نظامی حماس – قبلاً به دست آمده است. از ادامه جنگ چیزی بیشتر به دست نمی آید.این توهم خطرناکی است که باور کنیم یک پیروزی دیگر، در رفح، باعث فروپاشی حماس، آزادی همه گروگان ها و تسلیم شدن دشمنان متعدد اسرائیل می شود. هر روز جنگ اضافی فقط در خدمت اهداف حماس و ایران است و انزوای بین المللی اسرائیل را تشدید می کند.
بخش بزرگی از مردم اسرائیل نسبت به آنچه در حال وقوع است نابینا هستند. برای بسیاری از اسرائیلی ها، زمان نیم سال پیش متوقف شد. رسانه های ما هنوز پر از به روز رسانی های مربوط به 7 اکتبر 2023 است، ظاهراً بدون توجه به اینکه در حال حاضر آوریل 2024 است. البته مهم است که به یاد داشته باشیم و بررسی کنیم که در آن شنبه نفرین شده در اسرائیل چه اتفاقی افتاد، اما همچنین مهم است. بدانیم الان در غزه چه می گذرد.تمام جهان تصاویر وحشتناکی را می بیند که از نوار بیرون می آید، اما بسیاری از شهروندان اسرائیلی یا جرأت نمی کنند نگاه کنند یا همه این تصاویر را تبلیغات فریبکارانه می دانند. کوری افکار عمومی به دولت دست آزاد می دهد تا به ولگردی و ویرانی خود ادامه دهد، که نه تنها غزه، بلکه آنچه را که از جایگاه بین المللی و قطب نما اخلاقی اسرائیل باقی مانده است، ویران می کند. چگونه می توانیم محفظه اکو را که ما را به دام می اندازد بشکنیم و ببینیم واقعاً چه اتفاقی می افتد؟
صدای الهی
در تاریخ، گاهی اوقات اتفاق می افتد که کل جمعیت در یک اتاقک پژواک به دام افتاده و ارتباط خود را با واقعیت از دست می دهند. این امر به ویژه در طول جنگ ها به احتمال زیاد رخ می دهد. به عنوان مثال، در اوایل اوت 1945، زمانی که ژاپن منزوی در آستانه شکست قرار گرفت، ژاپنی ها برای پیروزی که دولت و رسانه ها به آنها وعده داده بودند به مبارزه ادامه دادند. ژاپنیهایی که جرأت میکردند غیر از این فکر کنند، بهعنوان شکستگر محکوم شدند، به شدت مجازات شدند و گاهی اعدام شدند.
آنچه اتاق پژواک ژاپن را شکست، دو بمب اتمی بود – یکی در هیروشیما در 6 اوت، دیگری در ناکازاکی در 9 اوت. در واقع، حتی بمبهای اتمی نیز کافی نبودند. دخالت الهی هم لازم بود. برای یک هفته دیگر، شهروندان ژاپنی به پیروزی ایمان داشتند، تا اینکه در 15 اوت 1945، رادیوهای خود را روشن کردند و صدای الهی را شنیدند که با آنها صحبت می کرد.
برای بسیاری از ژاپنی ها، امپراتور هیروهیتو یک خدای زنده بود. تا به حال، او هرگز مستقیماً با آنها صحبت نکرده بود. هیچ فردی خارج از حلقه داخلی او و بالاترین مقامات ژاپنی اجازه شنیدن صدای خدای هیروهیتو را نداشت. اما یک هفته پس از هیروشیما و ناکازاکی، دولت ژاپن متوجه شد که هیچ جایگزینی برای تسلیم شدن ندارد. دولت که قبلا به شهروندانش وعده پیروزی داده بود، می ترسید که تغییر ناگهانی سیاست را درک نکنند و نپذیرند.حتی بمب های اتمی هم نتوانستند آن را توضیح دهند. بنابراین خدای ژاپنی برای مداخله فراخوانده شد. امپراطور الهی در برنامه تاریخی خود توضیح داد: «علیرغم بهترین کارهایی که همه انجام داده اند، وضعیت جنگ لزوماً به نفع ژاپن نیست، در حالی که روندهای عمومی جهان همه بر خلاف منافع او بوده است … [بنابراین] ما تصمیم گرفته ایم که راه را برای یک صلح بزرگ هموار کنیم… با تحمل غیرقابل تحمل ها و رنج هایی که تحمل ناپذیر است.”
اسرائیل 2024 البته ژاپن اوت 1945 نیست. اسرائیل به دنبال تسخیر نیمی از جهان نبود و میلیون ها نفر را نکشته است. اسرائیل همچنان از برتری نظامی محلی برخوردار است و انزوای بین المللی آن کامل نیست. مهمتر از همه، در منطقه ما سلاح های هسته ای هنوز مورد استفاده قرار نگرفته است و هنوز زمان برای جلوگیری از هیروشیما در خاورمیانه وجود دارد. اما با وجود تمام این تفاوت های بزرگ، یک نقطه شباهت نیز وجود دارد. مانند ژاپنیها در سال 1945، بسیاری از اسرائیلیها در سال 2024 در یک اتاقک پژواک گرفتار شدهاند که به آنها وعده پیروزی میدهد، حتی زمانی که ما در آستانه شکست هستیم. چگونه این محفظه اکو را بشکنیم؟ عاقلانه نیست که منتظر بمب اتم باشیم یا خدا در رادیو صحبت کند.
دولت نتانیاهو که تا این حد شکست خورده، بالاخره باید مسئولیت آن را بپذیرد. این دولت نتانیاهو است که دستور کار فاجعه باری را که ما را به اینجا رساند، اتخاذ کرد و این دولت است که سیاست انتقامجویی و خودکشی شبیه سامسون را در پیش گرفت. وای بر ما اگر همین سامسونها اکنون اجازه داشته باشند که مهمترین تصمیمات استراتژیک و سیاسی در تاریخ اسرائیل را بگیرند.
این دولت به جایی رسیده است که باید تحمل ناپذیری را تحمل کند، شکست را بپذیرد و فورا استعفا دهد تا دیگری صفحه جدیدی باز کند. ایجاد یک دولت جدید حیاتی است، دولتی که با قطبنمای اخلاقی متفاوت هدایت شود، به بحران انسانی در غزه پایان دهد و شروع به بازسازی جایگاه بینالمللی ما کند. اگر سیاست خود را در قبال فلسطینی ها تغییر ندهیم، تنها با ایران روبرو می شویم و عاقبت ما مانند سامسون خواهد بود که با خشم ناتوان خانه را بر سر همه فرو ریخت.
پروفسور یووال نوح هراری مورخ، نویسنده کتاب های “Sapiens”، “Homo Deus” و “Unstoppable Us” و یکی از بنیانگذاران شرکت تاثیرگذاری اجتماعی Sapienship است.
منبع: روزنامه هاآرتص
ترجمه و تلخیص: دنیای تحلیل