ترجمه محمدرضا دادگستر
انتقام مرگ سلیمانی چیزی جز اعاده عزت ایران نبود. کشتن وقیحانه شخصیت مهم و محبوبی چون سلیمانی، خواستار واکنش ایران بود، اما تهران محتاط بود زیرا از تشدید جنگ با ایالات متحده میترسید.
کشتهشدگان حمله اسرائیل به مجموعه سفارت ایران در دمشق در اول آوریل به اندازه سلیمانی مشهور یا قدرتمند نبودند، اما انتقامجویی عاملان کشتهشدن آنها بزرگتر و پیچیدهتر بود. این تفاوت نشان میدهد که این پاسخ چیزی فراتر از افتخار و در مورد برخی عناصر بازدارنده بود. ایران به خوبی از گستردگی و توانایی پدافند هوایی اسرائیل آگاه است. مقیاس حمله تقریباً به گونهای طراحی شده بود که حداقل برخی از جنگافزارهای مهاجم را قادر سازد تا به استحکامات دفاعی نفوذ و درجاتی از آسیب را ایجاد کند. ناتوانی آنها در انجام این کار بدون شک برای تهران ناامیدکننده بود، اما ایرانیها احتمالاً هنوز هم میتوانند خود را دلداری دهند که این حمله برای مردم اسرائیل ترسناک و برای دولت آنها نگرانکننده بود. ایران احتمالا امیدوار است این حمله به اندازه کافی ناخوشایند بود باشد که رهبران اسرائیل دفعه بعد که عملیاتی مانند حمله به سفارت را در نظر گرفتند، مکث کنند. با این وجود، در حالی که وجود ۳۰۰ فروند یا بیشتر جنگافزار تهاجمی مطمئناً زیاد به نظر میرسد، نشانههایی از خویشتنداری را نیز نشان میدهد که نشاندهنده نگرانی خود تهران در مورد تشدید بیشتر تنشها است. اولاً، ایران میتوانست به میزان قابلتوجهی جنگافزارهای بیشتری را به کار گیرد- احتمالاً حداقل دو برابر آنچه انجام داد، بدون اینکه ذخایر داراییهای دوربرد خود را به شدت کاهش دهد. دوم، گزارشهای اولیه نشان میدهد که حمله بر روی یک یا چند هدف نظامی، از جمله پایگاه نیروی هوایی اسرائیل در خارج از بئر شبع متمرکز شده است. این نیز نشاندهنده درجه مهمی از احتیاط از سوی ایران است. موشکها میتوانست به سمت تلآویو یا حیفا پرتاب شود، جایی که هر ضربهای به احتمال زیاد باعث کشتهشدن غیرنظامیان اسرائیلی میشد. حزبالله در عملیات ایران شرکت نکرد. حزبالله تک خال ایران است. با بیش از ۱۵۰ هزار فروند راکت و موشک، این گروه شبهنظامی لبنانی میتواند پدافند هوایی اسرائیل را تحت تأثیر قرار دهد. اما حزبالله متحد ایران است، نه یک دست نشانده، و یک حمله گسترده حزبالله میتوانست به جنگی همه جانبه با اسرائیل دامن بزند، چیزی که حزبالله سعی کرده از آن اجتناب کند. تهران فقط در صورتی با کارت حزبالله بازی می کند که کاری که انجام میدهد برایش بسیار مهم باشد. همه اینها این ارزیابی راهبردی را تقویت میکند که ایران به دنبال تشدید تنش با اسرائیل نیست و در واقع برای جلوگیری از تشدید تنش بسیار سخت کار میکند. اگرچه اسرائیل به حماس متحد ایران ضربه سختی زده است، جنگ غزه تاکنون برای تهران بسیار خوب پیش رفته است. اسرائیل در حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به شدت ضربه دید، برنامههای عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان رو به سردی رفت، و بسیاری از خاورمیانه و جهان، اسرائیل و ایالات متحده را به خاطر همه آن مقصر میدانند. هیچ دلیلی برای رهبری ایران وجود ندارد که با دادن توجیهی به اسرائیل (یا ایالات متحده) برای وارد کردن صدمات هنگفت به ایران، که میتواند شکست را از آرواره پیروزی آنها ربوده باشد، همه اینها را به خطر بیندازد. علاوه بر این، رژیم آخوندی با چالشهای اقتصادی قابلتوجه، اعتراضات گسترده و خشونت از سوی گروههای قومی بلوچ مواجه است. افزون بر آن، ارتش ایران ضعیف است، و اگر یک رویارویی همهجانبه با نیروهای نظامی اسرائیل صورت گیرد، در نهایت شکست خواهد خورد، چه رسد به اینکه اگر آمریکا به کمک اسرائیل بیاید، همانطور که احتمالاً (و قطعاً ایران معتقد است) خواهد بود). یک جنگ منطقهای که در آن ایران ممکن است در پایان بازنده باشد، پیشنهادی پرخطر برای رژیمی است که در موقعیت دشواری قرار دارد. با این حال، ایران از مرز عبور کرده است، اگرچه ممکن است آن را به رسمیت نشناسد. ایران تا قبل از شنبه هرگز مستقیماً از خاک خود به اسرائیل حمله نکرده بود. اسرائیل نیز هرگز علناً به خاک ایران ضربه نزده است – همه حملاتش به ایران یا حملات نظامی به ایرانیها در سوریه، لبنان و جاهای دیگر یا حملات پنهانی به خاک ایران بوده است. این یک حمله نظامی پذیرفته شده و در واقع در بوق و کرنا از سوی ایران به اسرائیل بود. این درها را به روی اسرائیل باز میکند که اکنون همین کار را انجام دهد و اسرائیل میتواند بسیار بیشتر از آنچه ایران به اسرائیل ضربه زد، به ایران آسیب بزند.با این حال محاسبات اسرائیل نیز پیچیده است.
ایران مجموعهای از دشمنان منطقهای اسرائیل از جمله حماس و حزبالله را تسلیح و تأمین مالی کرده و آموزش میدهد. رهبران اسرائیل برای درگیری با حزبالله آماده میشوند و برخی حتی آن را اجتنابناپذیر میدانند. ایران همچنین از حوثیهای یمن حمایت میکند که به کشتیهای بینالمللی به نام حمله به اسرائیل حملهور میشوند. جای تعجب نیست که رهبران اسرائیل معتقدند توقف نفوذ ایران در منطقه شاید اولویت اصلی این کشور باشد. افزون بر این، اسرائیل همیشه بر این باور بوده است که تقدس بازدارندگی آن برای بقای دولت و امنیت شهروندانش حیاتی است. بارها و بارها، اسرائیل به هر حملهای که بر مبنای اساسیترین منطق تئوری بازدارندگی هدایت میشود، پاسخ داده است: وقتی کسی به شما ضربه میزند، اگر می خواهید مطمئن شوید که دیگر این کار را نخواهد کرد، ۱۰ برابر بیشتر به او ضربه می زنید. ۷ اکتبر تعهد اسرائیل به این رویکرد را احیا کرد، پس از سالها که این کشور به اندازه کافی احساس امنیت میکرد تا بتواند برخی از ضربات خود را برای جلب حمایت بینالمللی بیشتر کند. علیرغم شکست فاحش حمله ایران، اسرائیل ممکن است همچنان احساس کند که باید در جایی به ایران ضربه بزند تا نشان دهد که خود هرگز از واکنش برای بازگرداندن قدرت بازدارندگی خود منصرف نخواهد شد. با این حال، شکست حمله ایران باعث میشود چنین واکنشی از سوی اسرائیل کمتر شود و اسرائیل و ارتش آن هم اکنون دستشان پر است. جنگ با حماس ادامه دارد و اسرائیل به رغم مقاومت گسترده بینالمللی، از جمله واشنگتن، اعلام کرده است که قصد دارد رفح را پاکسازی کند. در نتیجه جنگ، شهرت بینالمللی اسرائیل به شدت کاهش یافته، حمایت از ایالات متحده کاهش یافته است و نزدیکی اسرائیل با کشورهای عربی خلیج فارس متوقف شده است. اسرائیلیهای معمولی بهطور قابلتوجهی میخواهند به زندگی عادیتری بازگردند، و اقتصاد اسرائیل هم از جنگ و هم از بسیج گسترده نیروهای ذخیره ضربه بزرگی خورده است. در حال حاضر، ارتش اسرائیل و بیشتر دولت اسرائیل به دنبال حلکردن مشکلات نظامی هستند، نه گسترش آنها. ملاحظات فنی نظامی نیز وجود دارد. یک نکته کوچک اما مهم، سهم اردن در تمام این موارد است. نیروی هوایی سلطنتی اردن نهتنها با سرنگونی پهپادها و موشکهای کروز ایرانی که از خاک اردن عبور میکردند، از اسرائیل حمایت کرد، بلکه طبق گزارشها، حریم هوایی اردن را به روی جنگندههای اسرائیلی برای انجام همین کار باز کرد. اگرچه هر کشوری که به خود احترام میگذارد، اولی را انجام میداد، دومی استثنایی بود. احتمالاً اسرائیلیها آن را فراموش نخواهند کرد – مطمئناً نباید فراموش کنند. اسرائیل باید از انجام حملاتی که حریم هوایی اردن را نقض میکند، ممتنع باشد – و همین دیدگاه را نسبت به حریم هوایی عربستان سعودی از ترس تضعیف بیشتر عادیسازی مورد نظرش با ریاض دارد. این تنها یک مسیر سوریه-عراق یا ترکیه-عراق را برای هواپیماها و موشکهای اسرائیلی برای حمله به اهداف ایرانی باقی میگذارد که هیچ کدام ایدهآل نیستند. آنها برای بسیاری از اهداف کلیدی ایران نسبت به پروازهای اردن و عربستان سعودی طولانیتر هستند. ترکیه یکی از متحدان ناتو است که از دفاع هوایی قدرتمند خود برخوردار است. هنوز تجهیزات دفاع هوایی و هوایی روسیه در سوریه وجود دارد. اسرائیل دارای پنج زیردریایی ساخت آلمان است که قادر به شلیک موشکهای کروز هستند. این زیردریاییها را میتوان در اقیانوس هند مستقر کرد، جایی که موشکهایشان فقط بر فراز آبهای بینالمللی و خود ایران پرواز میکنند. اما آنها تنها پنج زیردریایی را با تعداد محدودی موشک کروز در اختیار دارند. هیچ کدام از اینها مانع از حمله متقابل اسرائیل به ایران در حال حاضر یا در آینده نیست، اما قطعاً آن را پیچیده میکند. این امر نشان میدهد که اسرائیل ممکن است به احتمال بیشتری به هدف قراردادن پرسنل و داراییهای نظامی ایران در سوریه و لبنان، و احتمالاً عراق و یمن، در آینده بازگردد. به عبارت دیگر، اسرائیل با حمله ایران منصرف نخواهد شد، اما احتمالاً توسط آن نیز تحریک نخواهد شد. در نهایت، موضع آمریکا ساده است. ایالات متحده میخواهد از یک جنگ منطقهای که میتواند نیروهای آمریکایی را به سمت خود بکشاند، بازارهای بینالمللی را متلاطم کند و موقعیت متحدان عرب واشنگتن را پیچیدهتر کند، اجتناب ورزد. این کشور میخواهد از اسرائیل محافظت کند، اما همچنین از اسرائیل میخواهد که عملیات خود را در غزه به پایان برساند. بزرگترین نفسهای از سر آسودگی احتمالاً از آن آنهایی بود که در طول شب حمله در اتاق موقعیت کاخ سفید حضور داشتند، با این باور که نه اسرائیل و نه ایران احتمالاً کارهای بیشتری انجام نمیدهند.با این وجود، اگرچه ایران و اسرائیل دلایل محکمی برای کاهش تنش دارند، سیاست در هر دو کشور آشفته است و ترس و عدم اطمینان در حال
افزایش است. یک اشتباه محاسباتی ساده، مانند این باور که دشمن به ناچار تشدید خواهد شد، میتواند یک پیشگویی خودتحققبخش باشد. آنچه که آتش بازی روز شنبه نیز امیدوار بود نشان دهد، خطر جدایی آمریکا از خاورمیانه است. منطقه بدون آمریکا بهتر نیست. این اتفاق بسیار خطرناکتر، غیرقابلپیشبینیتر، پرهیاهوتر و تهدیدکننده برای منافع خود آمریکا است. دیپلماسی ایالات متحده به اطمینان بخشیدن به اسرائیل کمک کرده و احتمال تشدید اسرائیل را کاهش داده است، در حالی که نیروهای نظامی ایالات متحده بخشی از دلایل تردید تهران برای انجام کارهای بیشتر هستند. آخرین دور خشونت نشان میدهد که چرا برای آمریکا مهم است که در عقب راندن ایران و نیروهای نیابتی آن و تقویت متحدان ایالات متحده پیشقدم شود.
دانیل بایمن و کنت پولاک
۱۴ آوریل ۲۰۲۴