فرزندان هنیه، امام خمینی و نصرالله تا آقازاده‌های آقایان!

بعد از انتشار خبر شهادت فرزندان هنیه، اولین چیزی که به ذهن نگارنده خطور کرد، شهادت سید مصطفی خمینی بود.

هر نهضت و انقلابی دو بال اساسی دارد. مردم و رهبران سیاسی. نه مردم بدون رهبران مبارز و مصمم به جایی می‌رسند و نه رهبران بدون حضور مردم پای کار و آماده جهت دادن هرگونه هزینه سیاسی و اقتصادی – اجتماعی. اگر اعتماد و همراهی حداکثری بین این دو رکن کلیدی نباشد یقینا آن نهضت و مبارزه به غایت نهایی و مطلوب خویش نخواهد رسید و یا در آغازین راه و یا در میانه راه از پای خواهد افتاد. وجود احساس تبعیض و دورویی سیاسی در مردم نسبت به سردمداران نهضت، آنان را خسته، ملول و پشیمان می‌کند. یک نهضت جمعی مقاومت جمعی هم می خواهد. حس وجود تبعیض مقاومت شکن است.

اگر مردم احساس کنند شهادت، تهدید، تحریم و فشار اقتصادی، فقط برای آنان است و نه رهبران سیاسی، اگر مردم ببینند قول و عمل مسئولان یکی نیست و شعار مبارزه را از زیر لحاف سر می دهند و تمامی هزینه ها به دوش مردم بیچاره است، یقینا از طی کردن ادامه مسیر منصرف شده و حتی ممکن است به گذشته خود نیز لگد بزنند! مردم می گویند اگر تحریم است و فشار اقتصادی، سلمنا برای همه باشد، اگر جنگ است و شهادت عزیزانمان، سلمنا برای همه باشد، اگر بنا به قناعت و صرفه جویی و ساده زیستی است سلمنا برای همه باشد نه آنکه دیگران شعارش را نشخوار کنند و ما هم فشارش را قورت دهیم.

مردم چرا در دوران مبارزاتی انقلاب تا روز آخر پای کار بودند و پا پس نکشیدند؟ چرا در آن ایام مبارزه و مقاومت سیاسی، اجتماعی شده بود و محدود به یک قشر و گروه خاص نبود؟ چرا مردم با اعتقاد و ایمانی راسخ جلوی گلوله های دژخیمان می‌ایستادند؟ چرا امام و اصحابش را از خود می دانستند و خود را مطیع امام؟ زیرا امام و یارانش دوزیست وارانه زندگی نکردند، آنچه گفتند بودند. مردم می‌دیدند اگر فرزندانشان دستگیر و شکنجه می شوند،امام و حواریونش هم دستگیر، تبعید و شکنجه می شوند، مردم می دیدند امامشان سالها از این کشور به آن کشور خانه به دوش بود و خودشان در خانه هایشان بودند، مردم می دیدند فرزندانشان شهید می شدند فرزند امامشان یعنی سید مصطفی خمینی هم شهید می شود، همان شهادتی که امام آن را از الطاف خفیه الهی دانست. آری اگر می‌خواهیم امر مبارزه اجتماعی شود باید مردم یکرنگی سیاسی ببینند.

امروز چرا امر مبارزه و مقاومت سیاسی در جامعه ما خدشه دار گشته ولی در فلسطین روز به روز مستحکم تر می شود؟ قاعده ثابت است. صداقت سیاسی، پایداری سیاسی می آورد. وقتی مردم می بینند در همان دورانی که رهبران سیاسی آنان را تشویق به مقاومت و مبارزه می کنند، فرزندان آقایان در این کشور و آن کشور مشغول تحصیل و تجارت و تفریح هستند، وقتی می‌بینند سبک زندگی آقایان تغییر کرده و در خانه‌های آنچنانی بالاشهر سکنا گزیده اند، وقتی می ببینند فرزندان وزیر خارجه اسبق و روسای مجالس فعلی و سابق و اسبق را باید در ترکیه، آمریکا و کانادا ردیابی کرد دیگر چه نایی برای مقاومت می ماند؟ کمر مقاومت اجتماعی در ایران را نه آمریکا بلکه عمامه به سرها و چفیه به دوش های آمریکایی شکستند، همان مدعیان جهاد و شهادتی که مصداق«الدین لعق علی السنتهم» هستند و با عملکرد خود و خانواده هایشان مردم را دلسرد و آزرده کردند.

حال امروز فلسطین حال دوران مبارزاتی انقلاب است. یکرنگی حداکثری مردم و رهبران سیاسی. مردم در اعتماد و ایمانی حداکثری به سر میبرند. مردم در کنار صدها هزار شهید خود، فرزندان و بستگان رهبران خویش را می بینند که در خون خود غلتیده اند. شهادت فرزندان و نوه های اسماعیل هنیه تنها نمونه ای کوچک از همراهی و صداقت سیاسی رهبران مقاومت با مردم است.

مردمی که بیش از 32 هزار شهید داده اند و روزانه صدها بمب و موشک بر سرشان آوار می شود و تابحال احدی از آنان یک آخ هم نشنیده است. اما همگان شنیده اند که با صدای بلند می گویند: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ».

مثال دیگر حزب الله است. چرا حزب الله در میان اقشار مختلف مردم لبنان چه مسلمان و شیعه و چه مسیحی محبوب است. حداقل بخشی از این اعتماد سیاسی بر می گردد به در کنار مردم هزینه دادن های رهبران حزب الله. وقتی مردم می بینند محمد هادی نصرالله فرزند سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله و جهاد مغنیه فرزند شهید عماد مغنیه یکی از مقامات عالی حزب الله مثل باقی فرزندان مردم در خط مقدم نبرد با رژیم صهیونیستی حاضر می شوند و شربت شهادت را سر می کشند، قطعا نگاه متفاوتی پیدا کرده و از عمق جان عاشق حزب الله می شوند.

بعد از انتشار خبر شهادت فرزندان هنیه، اولین چیزی که به ذهن نگارنده خطور کرد، شهادت سید مصطفی خمینی بود. تقریبا می توان گفت تمامی تاریخ نگاران انقلاب متفق اند که شهادت سید مصطفی یکی از نقاط عطف و از عوامل جاری شدن سیل انقلاب بود. امید است شهادت  فرزندان هنیه هم نقطه عطفی در مسیر نابودی رژیم صهیونیستی باشد.

 

 

علی ریاحی‌پور

دیدگاهتان را بنویسید