پشت‌پرده امنیتی پیشنهاد گفت‌وگو با جیش الظلم توسط عبدالحمید

خطبه اخیر مولوی عبدالحمید یک خطبه صرفا سیاسی نیست و نباید سادلوحانه از کنار این پاس‌کاری‌های پیچیده امنیتی گذشت و در صورت عدم قطع این پاس کاری‌ها باید همچنان منتظر اخبار بدتر از جنوب شرق بود.

برای برخی شاید تعجب آور بود که چرا مولوی عبدالحمید پیشنهاد گفتگو با گروه مسلحی همچون جیش الظلم را داده که در همه جای دنیا اقداماتش تروریستی محسوب میشود و برخورد سخت نظامی با آنها یک امر پذیرفته شده در میان همه حاکمیت‌ها هست. برخی این پیشنهاد را ادامه همان تصویری می‌دانند که مولوی عبدالحمید به دنبال ساختن آن از خود هست. در این تصویر مولوی عبدالحمید همواره خود را چهره‌ای حد وسط، دور از خشونت و اهل گفتگو، معرفی می‌کند. جدای از اینکه این تصویر چقدر کاریکاتوری و بدون مبانی اصولی هست ولی پیشنهاد گفتگو با جیش العدل همان امتداد پیشنهادی است که وی درباره گفتگو با اسرائیل و یا قاتلین خیابانی جریان «زن زندگی آزادی» پیش از این مطرح کرده، هست. البته این نوع موضع گیری، سیره سیاسی جدیدی نیست و در این سالها در بسیاری از چهره های داخلی و خارجی که روزگاری اهل مواضع دینی و یا انقلابی بودند، و خواسته یا ناخواسته در روند استحاله دستگاه های امنیتی و سیاسی غربی گرفتند، دیده می‌شود. رفتار مولوی عبدالحمید با استاندارد ضدامنیتی که سرویس های اطلاعاتی در تمام سالها بعد از فتنه 88 در روند استحاله برخی خواص داخلی اجرایی کردند، مطابقت دارد.

اما اقدام مولوی عبدالحمید یک لایه پنهان امنیتی دارد و حتی اگر او متوجه تبعات مواضع و سخنان خود هم نباشد، بی شک یک روند ضدامنیتی را تکمیل کرده است. این روند پیچیده اینگونه هست که جیش الظلم با عملیات تروریستی اخیر خود به این پازل کمک کرد، که از فشار امنیتی ایران بر رژیم صهیونیستی کاسته شود و مولوی عبدالحمید نیز با مواضع سیاسی خود تلاش می کند از فشار امنیتی حاکمیت بر گروهک جیش الظلم بکاهد. جملات اخیر مولوی عبدالحمید را دوباره بخوانید؛ «ما به طرفین توصیه می‌کنیم به‌جای گلوله و درگیری و خونریزی، با همدیگر بنشینند و با صحبت و گفت‌وگو مسائل و مشکلات‌شان را حل کنند.» یعنی انگار نه اتفاق تروریستی افتاده و فراتر از آن اساسا مشکل ماهیت درگیری جیش الظلم با جمهوری اسلامی یک موضوع عادی محسوب می شود.

ضمن اینکه وقتی یک گروه کاملا تروریست را همزمان یک گروه قابل گفتگو معرفی کردیم، اثر غیر مستقیم آن بر مخاطبی که به گوینده اعتماد دارد این است که نظام باید به جای برخورد با این گروه به گفتگو با آن بپردازد و در نتیجه برخورد سخت با جیش الظلم یک اقدام تند و دور از تدبیر محسوب می شود. نکته دیگر این است که فراتر از آن ادامه محتوای خطبه این است که وقتی جریانی مظلوم واقع بشود و کسی به حرف عادلانه گوش نکند، دست به اسلحه می‌برد، یعنی القای غیر مستقیم اینکه جیش الظلم به نوعی هم مظلوم هست و هم حق اقدام خشونت آمیز هم داشته است. اما بدتر از همه اینها آن بخشی است که مولوی عبدالحمید بعد از پیشنهاد گفتگو می ‌گوید: «اگرچه بسیاری بر این باورند که اینجا کسی به گفت‌وگو توجه نمی‌کند و گوش‌ها شنوا نیستند.» بر اساس این جمله «تقصیر کلیه اقدامات جیش الظلم نیز به گردن حاکمیت است که گوش شنوایی نداشته است». خلاصه آنکه خطبه اخیر مولوی عبدالحمید یک خطبه صرفا سیاسی نیست و نباید سادلوحانه از کنار این پاس‌کاری‌های پیچیده امنیتی گذشت و در صورت عدم قطع این پاس کاری ها باید همچنان منتظر اخبار بدتر از جنوب شرق بود.

میثم صدیقیان

دیدگاهتان را بنویسید