کم و کیف انتقام از صهیونیست‌ها

«در پاسخ به حمله صهیونیست ها به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق، پاسخ ما چه و چگونه باید باشد؟»

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: در پاسخ به حمله صهیونیست ها به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق، پاسخ ما چه و چگونه باید باشد؟ به این سوال، جواب‌های مختلفی داده می‌شود. برخی صاحب نظران می‌گویند هدف اسرائیل از این حملات، کشاندن پای ایران به جنگ است و لذا ایران نباید این خطا را مرتکب شود و صبر استراتژیک پیشه کند. برخی دیگر نیز معتقدند که دیگر قرار است چه اتفاقی بیفتد که ایران وارد جنگ شود؟ لذا دیگر باید دست به ماشه برد و تل آویو و حیفا را با خاک یکسان کرد.

راقم این سطور پیش از قضاوت درباره این دو پاسخ، خوانندگان محترم را دعوت می‌کند که به یک پرسش سوم فکر کنند: اگر اسرائیل بنای وارد کردن ایران به جنگ را دارد، چرا یک عملیات نظامی تمام عیار علیه ایران آغاز نمی‌کند؟ چرا جنگنده‌های اسرائیلی بجای حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق، یک حمله تمام عیار به چند مجموعه نظامی یا تاسیسات و زیرساخت‌های ما انجام نمی دهند؟

پاسخ این است که برخلاف تصورات برخی افراد، صهیونیست ها به هیچ وجه بنای کشاندن پای ایران به یک درگیری کامل را ندارند؛ چون ورود ایران به یک جنگ تمام عیار(All-out War)، شاید برای ایران هزینه سنگینی ایجاد کند، اما در مقابل به معنی پایان موجودیتی به نام اسرائیل خواهد بود.

در چنین شرایطی، بهترین گزینه، عملیات در محدوده‌ای است که ایران آسیب ببیند، اما این آسیب به اندازه‌ای نباشد که تهران را تحریک به ورود به یک جنگ تمام عیار کند. این محدوده، در ادبیات استراتژیک با مفاهیمی نظیر Gray Zone یا Measures Short of War توضیح داده می‌شود.

از اوایل دوره ترامپ، مفهومی در ادبیات اندیشکده‌های امنیتی آمریکا پردازش شد که برخی آن را Measures Short of War یا اقداماتی پایین‌تر از آستانه جنگ خواندند و برخی دیگر Gray Zone Strategy یا استراتژی منطقه خاکستری. موسسه رند در گزارشی مدعی شد که سه کشور ایران، چین و روسیه در حال وارد آوردن آسیب‌هایی به منافع آمریکا هستند که پایین تر از آستانه لازم برای آغاز یک جنگ تمام عیار (All-out War) توسط واشنگتن است. اما چون آمریکا سیاستش این است که یا دست به حمله تمام عیار نظامی بزند، یا از درگیری پرهیز کند، در برابر این ضربات منفعل شده است. لذا پیشنهاد کردند که واشنگتن شان و شئون ابرقدرتی را کنار بگذارد و دست به وارد آوردن ضربات نقطه‌ای در سطحی پائین تر از آستانه جنگ بزند. پس از شهادت حاج قاسم، موسسسه واشنگتن (Washington Insttute) این ترور را در چارچوب این سیاست جدید، یک عملیات موفق ارزیابی کرد و توصیه به تداوم آن نمود.

به نظر می‌رسد امروز جمع‌بندی رژیم صهیونیستی این است که می‌تواند در منطقه خاکستری، اقداماتی پائین‌تر از آستانه جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران انجام دهد، اما از یک جنگ تمام عیار نیز در امان بماند.

در چنین شرایطی، اقتضای عقلانیت، اقدام متقابل در سطح مشابه است: فَمَن‌ِ اعتَدی‌ عَلَیکُم‌ فَاعتَدُوا عَلَیه‌ِ بِمِثل‌ِ مَا اعتَدی‌ عَلَیکُم‌. این سطح از پاسخ، این پیام را مخابره خواهد کرد که سیاست ایران برای پرهیز از ورود به جنگ تمام عیار، به معنی عدم تلافی اقداماتی پائین تر از آستانه جنگ نیست و ضربه بعدی، ضربه متقابل بعدی را در پی خواهد داشت.

راقم این سطور معتقد است به همان دلیلی که صهیونیست‌ها نمی‌خواهند با ایران وارد یک جنگ تمام عیار شوند، پاسخ ایران در سطحی مشابه با عملیات نظامی آنها، منجر به یک درگیری کامل نخواهد شد. اگر در چارچوب این ایده و این مفروضات تصمیم‌گیری می‌شد، شاید پاسخ به ترور حاج قاسم، نه موشک باران عین الاسد، که به هلاکت رساندن یک شخصیت نظامی همرده بود. آمریکا اگر توان و اراده و امکان حمله به ایران را داشت، نیازی به بهانه نداشت. رژیم صهیونیستی نیز چنین است.

لذا پیشنهاد راقم این سطور آن است که در اسرع وقت، یک عملیات مشابه در سطح مشابه علیه صهیونیست‌ها صورت گیرد. عدم اقدام در برابر این اقدامات پائین تر از آستانه جنگ، یک خطر جدی دارد و آن، تغییر پیوسته آستانه تحمل ایران است. اگر صهیونیست ها پاسخ جدی دریافت نکنند، نه تنها عملیات در منطقه خاکستری را ادامه خواهند داد، بلکه بر وسعت این منطقه نیز خواهند افزود.

 

 

سید یاسر جبرائیلی

دیدگاهتان را بنویسید