دعوت از مردم جهت شرکت در انتخابات امری ناگهانی یا نمایشی نیست. اینکه برخی دولتمردان و سیاستها به این سمت و سو میروند تا با بالانبردن قیمت کالاها، دعوت از چهرههای سیاسی مختلف حتی آنان که ممنوعالتصویر هستند، برگزاری مناظرات و اقدامات دیگر به زعم خود فضا را به نفع مشارکت ببرند، به نظر من چندان در بالا بردن مشارکت در انتخابات اثرگذار نخواهد بود.
بسیاری گمان میکنند انجام چند کار و پیگیری یک سیاست موقت چندروزه در ایام انتخابات حسابی تنور مشارکت را داغ میکند، درصورتیکه به عقیده من در این فضا نیز آن که باید بیاد میآید و آنکه هم قصد مشارکت ندارد، شرکت نخواهد کرد.
آنچه که در جهت افزایش مشارکت باید رخ میداد محدود به یک ماه و دوماه نیست؛ بلکه در روند یک پروسه مشخص است که بالا رفتن این مشارکت را میتوان رقم زد. جمهوری اسلامی مثل بسیاری از نظامهای سیاسی دیگر دارای نقاط قوت و نقاط منفی است. حال موضوع مهم این است که مردم وقتی احساس مثمر ثمر بودن، هویت داشتن و تأثیرگذاری و کنشگری فعال دارند که اتفاقاتی رخ داده باشد که حتی با وجود کمیها و کاستیها باز هم کنشگری خود را ادامه دهند.
برای تفهیم بهتر موضوع به اتفاقات فلسطین و موضعگیری یمنیها ارجاع میدهم که باوجود وعده پول از سوی آمریکاییها حاضر نشدند از حمایت خودشان عقبنشینی کنند و همچنان راسخ از آرمان فلسطین و مردم آن دفاع میکنند، درصورتیکه شاید از لحاظ جغرافیایی، مذهبی و قومی نیز با آنان تفاوتهایی دارند. لذا وقتی مقام معظم رهبری به حضور در انتخابات اشاره میکنند، چیزی فراتر از فهمهای رایجی است که وجود دارد.
ما متأسفانه با کلیشهمحوری چندین ساله درک درست و صحیحی از مشارکت و افزایش آن نداشتهایم. این فهم غلط موجب شده است دولتمردان اقدامات در جهت افزایش را تنها در چندکار صوری و موقت ببینند و از آن سو مردم هم چنین قضاوت کنند که نامزدها و سیاستمداران با گرفتن کاسه چه کنم مجبورند دست به دامان اعمال نمایشی و نمادین شوند. مثل آن نماینده مجلسی که 4سال خواب است و یک ماه مانده به انتخابات حتی در همه مجالس ختم هم حاضر میشود و شرکت میکند.
اینکه رهبر معظم انقلاب میگوید مشارکت باید افزایش یابد و مسئولین در این راستا باید اقدام کنند، به این معناست که زبان ارتباط با عموم مردم جامعه باید اعتمادزا، امیدبخش و مبتنی بر آمارهای دقیق باشد، خلاصه حرف این است که باید با مردم روراست بود. این زبان مختص اهالی سیاست و مسئولین نیست، بلکه نخبگان، وعاظ، منبریها و هرکسی که صاحب مخاطب هست هم باید بنا به همین الگو اقدام کند تا انتظار بالا رفتن مشارکت را داشته باشد، یعنی ضمن بیان کاستیها و نواقص این را هم بگوید که به شکل منصفانه باید پیشرفتها و دستاورها را هم نگاه کرد.
نکته مهم دیگر هم این است که در ارتباط با مردم باید از عنصر هنر بهره برد. متأسفانه ما گمان میکنیم صرف پرداختن به موضوعات آماری و فلسفی مصداق جهاد تبیین است، درصورتیکه استفاده از هنر در جهت برانگیختن احساسات درست و ساخت روایت حقیقی میتواند راهگشا و اثربخش باشد.
سهیل احمدی