جمعیت ۸ میلیونی مهاجرین افغانستانی؛ موضوع نژادپرستی نیست!

مسئله ورود بی‌رویه مهاجرین افغانستانی به ایران، واکنش‌های مخالف و موافقی را به‌همراه داشته؛ البته که کفه ترازو به‌سمت مخالفین سنگینی می‌کند. عده‌ای از منظر مخاطرات امنیتی به این موضوع نقد کرده و خواستار ورود وزارت کشور برای ساماندهی شده‌اند و برخی هم با عینک اقتصادی، این مسئله را فرصتی برای فراهم‌شدن نیروی کار موردنیاز دانسته‌اند.

استدلال گروه دوم (موافقین) بر این پایه استوار است که چون در حال حاضر نیروی‌کار کافی برای کارفرمایان و صنعت‌گران فراهم نیست، حضور مهاجرین فرصتی را برای بهره‌گیری از آنان در مشاغل یدی فراهم می‌کند. این طیف معتقدند که در حال حاضر نیروی کار ایرانی به اندازه کافی فراهم نیست و اگر مهاجرین وارد این مشاغل شوند، چرخ تولید خواهد چرخید.

اگرچه موضوع کمبود نیروی کار موضوعی جدی است و چند وقت قبل بود که رئیس کانون انجمن‌های صنفی کارگران به موضوع خروج کارگران از مشاغل پیشین خود اشاره و مهر تاییدی بر پدیدارشدن موضوع کمبود نیروی کار در مشاغل مختلف زد اما این مسئله علتی دارد که سعی می‌شود به‌طور عامدانه‌ای از نگاه‌ها پنهان و بدین شکل موضوع پذیرش بی‌رویه مهاجرین افغانستانی، تئوریزه شود.

مسئله اصلی این است که نیروی کار ایرانی به‌دلیل عدم همخوانی دستمزدهای مصوب فعلی که هیچ‌گونه تناسبی با هزینه‌های سرسام‌آور زندگی ندارد، آرام‌آرام در حال خالی‌کردن صحنه و ورود به فعالیت‌های دیگری است. بنابراین موضوع اصلی، تن‌ندادن کارگران ایرانی به کار نیست بلکه ناهمخوانی دریافتی‌‌ها با کاری است که انجام می‌دهند.

حال اگر قرار باشد که به بهانه کمبود نیروی‌کار و با دستاویزهای اقتصادی، مرزها را به‌روی مهاجرین افغانستانی باز و از ورود آنان استقبال کنیم، پس باید مخاطرات امنیتی و تغییر بافت‌ جمعیتی کشور در سال‌های آینده را هم پذیرا شویم. ایران از دهه‌ها قبل و با رویکردی انسانی میلیون‌ها مهاجر افغانستانی را در کشور پذیرا شده و حتی بسیاری هم توانسته‌اند اقامت دائم کشورمان را هم دریافت کنند اما هیچ توجیهی ندارد که جمعیت این مهاجرین به‌شکل چشمگیری سیر تصاعدی پیدا کند و باید نسبت به توقف روند کنونی اهتمام ورزید.

آمار غیررسمی حضور ۸ میلیونی و رسمی ۵ میلیونی مهاجرین افغانستانی در ایران، از روال معیوبی حکایت می‌کند که در گذشته چندان به آن توجه نشده و حالا مصائب آن در حال نمایان‌شدن است. در بازه‌ زمانی سال‌های اخیر مشاهده شد که چگونه برخی از این مهاجرین غیرقانونی، به‌واسطه هویت‌نامشخصشان در عملیات‌های تروریستی به‌کار گرفته شدند. رقم‌زدن بزهکاری‌هایی نظیر سرقت که به‌وفور در حاشیه‌ شهرها توسط همین مهاجرین غیرقانونی صورت گرفته یا استفاده آنان از منابع‌طبیعی محدود کشور و دیگر مشکلات و مصائبی که پرداختن به آن نوشتاری مجزا را می‌طلبد، از لزوم ساماندهی و تغییر وضعیت کنونی حکایت می‌کند.

با توجه به نرخ بالای زاد و ولد جمعیت مهاجرین و در صورت ساماندهی نکردن وضعیت مهاجرپذیری، در بازه‌ای کوتاه این جمعیت میلیونی فعلی رو به ازدیاد خواهد رفت و آن زمان دست سیاست‌گذار برای کنترل آنان تنگ و ابزارهایش هم محدود خواهد شد. ساماندهی مهاجرین موضوعی نژادپرستانه نیست و اساسا به موهومات خونی و نژادی  مربوط نمی‌شود بلکه ناظر به وضعیت پیچیده‌ای است که ایران از لحاظ امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و محیط‌زیستی با آن مواجه بوده و در این شرایط راهی جز تغییر ریل‌گذاری‌ها وجود ندارد.

 

سامان مهراد

دیدگاهتان را بنویسید