خطر تضعیف سرمایه اجتماعی و راه های تقویت آن

نگاهی به تاریخ پر فراز و نشیب ایران در قبل و بعد از انقلاب اسلامی، نشان می دهد که هر وقت حاکمیت، سرمایه ی اجتماعی را از دست داده، زمین گیر شده و بر عکس، سربلندی ایران در عرصه های مختلف ناشی از انسجام ملی و رضایت عمومی بوده است

وضعیت کشور به واسطه ی از دست رفتن سرمایه اجتماعی و تضعیف حمایت مردمی به نحوی است که اگر چاره جویی فوری نشود، شاهد نتایج ویران کننده ای خواهیم بود.  تردیدی وجود ندارد که دشمنان خارجی (آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی، روسیه، عربستان و …) و داخلی ایران (منافقین و تجزیه طلبان) همچون کرکسان انتظار زمین خوردن ایران را می کشند تا در راستای اهداف شوم خود، به نوایی برسند. لازمه ی جلوگیری از این زمین خوردن، تمهیداتی است که باید اتخاذ شود. در رأس این تمهیدات، بازیابی و تقویت انسجام ملی و جلب حداکثری رضایت مردم به عنوان سرمایه اجتماعی است که متاسفانه این روزها در ضعیف ترین حالت پس از انقلاب اسلامی قرار دارد.نگاهی به تاریخ پر فراز و نشیب ایران در قبل و بعد از انقلاب اسلامی، نشان می دهد که هر وقت حاکمیت، سرمایه ی اجتماعی را از دست داده، زمین گیر شده و بر عکس، سربلندی ایران در عرصه های مختلف ناشی از انسجام ملی و رضایت عمومی بوده است. تسخیر ایران توسط محمود افغان در زمان شاه حسین از سویی و فرایند دفاع مقدس هشت ساله و جلوگیری از تعبیر خواب شوم دشمنان ایران به دست صدام از دیگر سوی، بهترین نمونه در این زمینه ها هستند. سرافرازی ایران در دفاع مقدس در حالی رقم خورد که رژیم بعثی به واسطه ی حمایتهای سیاسی، مالی، نظامی و حقوقی بین المللی مستقیم و غیر مستقیم کشورهای شرق و غرب، تا بن دندان مسلح بود، ولی ایران در اواخر جنگ حتی در تأمین سیم خاردار (ساده ترین ابزار) با مشکلاتی مواجه بود، با این وجود برخورداری حاکمیت از مهمترین مولفه (سرمایه اجتماعی)، تمامی مشکلات را حل کرد.

باید گفت که سرمایه اجتماعی بی بدیل بوده و مولفه ی دیگری قابلیت جایگزینی آن را ندارد. برای نمونه مجهز شدن به پیشرفته ترین و به روزترین تجهیزات نظامی برای دفاع از کشور بسیار مهم است، ولی نمیتوان آن را جایگزینی برای سرمایه اجتماعی دانست. فروپاشی شوروی زمانی رخ داد که این کشور یکی از دو ابرقدرت جهانی در عرصه نظامی بود، ولی ابرقدرتی در این عرصه، مانع از فروپاشی نشد.

برافراشته شدن پرچم برخی از کشورهای همسایه در میادین ورزشی توسط تعدادی از هموطنان، طرفداری برخی از رسانه های داخلی از روسیه و شادی تعدادی از باخت تیم ملی فوتبال کشورمان در مقابل تیم فوتبال انگلیس که در طول تاریخ و در کنار روسیه بیشترین ضربه ها را به ایران وارد کرده و مسبب جدایی بخش های بزرگی از خاک کشورمان بوده اند، نشانه های خوبی نیست.

وضعیت وخیم اقتصادی کشور که ناشی از تحریم های ظالمانه آمریکا و سوء مدیریت های داخلی است، فشار طاقت فرسایی را بر گرده مردم تحمیل کرده و طبق آمار ارائه شده توسط برخی از نمایندگان مجلس و کارشناسان اقتصادی، نتیجه این وضعیت، سقوط 28 تا 65 میلیون نفر از جمعیت کشورمان به زیر خط فقر بوده است. با توجه به اینکه بنابر اعلام یکی از نمایندگان مجلس تعداد افراد زیر خط فقر تا قبل از روی کار آمدن دولت فعلی، 18 میلیون نفر بوده است، حتی مطابق با کمترین میزان  اعلام شده (28 میلیون نفر) طی دو سال گذشته 10 میلیون نفر به آنها اضافه شده است که نشان از عملکرد و سیاستهای غلط  کنونی داد.

همین وضعیت وخیم اقتصادی است که در کنار مسایل دیگر، مشارکت 98 درصدی مردم در همه پرسی 12 فروردین 1358 را در خوشبینانه ترین حالت، به مشارکت میانگین 48 درصدی در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1400 کاهش داده است. تعداد شرکت کنندگان در تهران مرکز کشورمان، به مراتب پایین تر بوده که بسیار مایوس کننده است. فاجعه اینجاست که برخی از مقامات کشورمان به جای نگرانی و در نتیجه چاره اندیشی، با نادیده گرفتن اینگونه ریزش ها، اظهاراتی ناصواب داشته و آب به آسیاب دشمن میریزند و مدعی می شوند که «تنها متدینین، مردم هستند و سایرین بلاموضوعند» یا عدم مشارکت 52 درصدی در انتخابات را به حساب نیاورده و حضور 48 درصدی را حماسه معرفی می کنند. چنین دیدی هرگز نمی تواند در راستای منافع ملی باشد. «لا معاش له، لا معاد له» توجیه گر خوبی برای اینگونه ریزشها است.

هر چند نیروهای نظامی کشورمان از توانمندی بالایی برخوردار بوده و عامل مهم بازدارندگی هستند، ولی حوادثی چون سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی و کشته شدن تعداد کثیری از جوانان نخبه کشورمان پس از ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی قهرمان ملی توسط آمریکای جنایتکار و ادعای ساخت دستگاه کرونا یاب (مستعان) نشان می دهد که همیشه نمی توان به ادعاهای آنها اتکا کرد. باید اذعان داشت که این نیروها زمانی عملکرد بهینه ای داشتند که اکثریت قریب به اتفاق مردم آنها را از خود می دانستند. تقابل با مردم معترض طی حوادث سالهای گذشته، موجبات تضعیف چنین احساسی را فراهم ساخته که بسیار خطرناک است.

در حال حاضر از سویی در آستانه ی سالگرد درگذشت خانم مهسا امینی و ناآرامی های پس از آن قرار داریم و از سوی دیگر به واسطه ی شیطنت های روسیه و تبلیغات گسترده استکبار جهانی، در کنار اقدامات و اظهارات سوء برخی از مسئولین، در نزد افکار عمومی جهان، شریک روسیه در تجاوز به اوکراین معرفی شده ایم. در چنین شرایطی آمریکا بار دیگر نیروهای خود را به خلیج فارس گسیل داشته و رژیم صهیونیستی بیشتر از همیشه به دنبال ضربه زنی به ایران اسلامی است. هر چند در گذشته تلاش دشمنان علیه ایران به واسطه ی حمایت همه جانبه مردم با شکست مواجه گردیده، ولی تضعیف سرمایه اجتماعی به صورتی که تشریح شد، دشمنان را بار دیگر امیدوار کرده است.

چنانچه تمهیداتی برای جلب نظر مردم صورت نگیرد، سیاست های تنگ نظرانه تداوم یابد و بار دیگر برخورد سخت، تنها راه علاج برای خواباندن اعتراضات در نظر گرفته شود، مشکلات دوچندان خواهد شد. شکل گیری مجدد اعتراضات در سالگرد درگذشت مهسا امینی، انگیزه ی دشمنان خارجی و داخلی را بیش از پیش برای ضربه زنی به ایران تقویت خواهد کرد و چه بسا تاریخ تکرار شده و در سایه ی حداقل بی تفاوتی مردم، ماجرای دیگری شبیه به ماجرای محمود افغان شکل بگیرد.

باید مراقب نفوذی ها بود که به عالم و آدم توهین کرده و با مواضع غیر منطقی خود، آب به آسیاب دشمنان می ریزند، آنها هرگز نمی توانند دوست مردم ایران باشند. ابتدا باید چنین افرادی محدود شوند و سپس افراد شایسته جایگزین افراد ناتوان شوند. حذف رانت نظارت استصوابی، مبارزه واقعی با فساد اداری و اقتصادی، آزادی بیان و پس از بیان، برداشتن فشار از روی رسانه ها، دادن فرصت برابر به تمامی صاحب نظران میهن دوست در رسانه ملی، جایگزینی تعریف درست از خائنین و خادمین، گام برداری در جهت گفت و گو و آشتی با کشورهای جهان (رژیم صهیونیستی یک استثناء است) با در نظر داشتن منافع ملی، کنار گذاشتن سیاست ها و رویه های هزینه ساز (چون: برخورد خشن و سلبی در مقوله حجاب) و جلوگیری از گفتار و اتخاذ مواضع نامعقول و رفتارهایی که از سویی به عصبانیت بیشتر مردم منجر شده و از سوی دیگر زمینه فرار مغزها و سرمایه ها از کشور را فراهم می کند و… می توانند به بهبود وضعیت و بازگشت سرمایه اجتماعی کمک کنند و بار دیگر خواب شوم دشمنان شرق و غرب را بی تعبیر سازند.

دیدگاهتان را بنویسید