آزادی فردی یا اجتماعی؛ اصالت با کدام است؟

اصالت آمیخته‌‌ی فرد و جامعه بر این باور است که هم عامل درونی (اراده آزاد انسان) و هم عامل بیرونی (جامعه) بر انسان، فرد، اعمال، هویت و رفتار تأثیرگذار است.

محمدمهدی رفیعی، دانش‌آموخته سطوح عالی حوزه علمیه قم و سردبیر اندیشه بهشتی در گفت‌وگو با اشاره به این که در اندیشه شهید بهشتی مسائل مهم و کاربردی وجود دارد، ابراز داشت: شهید بهشتی روی اصالت آمیخته فرد و جامعه تأکید دارد و در آثار متفاوتی از آن نام برده و در جای‌‌جای اندیشه‌‌های ایشان رد پای این اصل دیده می‌‌شود، اما دست‌‌کم در این چند سالی که بنده درگیر اندیشه‌‌های ایشان هستم، ندیدم کسی این اصل را مورد توجه قرار داده باشد.

وی اظهار داشت: به مقتضای اصل یادشده، علاوه بر همه‌‌ی بحث‌‌های عدیده‌‌ای که در باره آزادی در اندیشه سیاسی و اجتماعی شهید بهشتی شنیدیم، یک مسئله بسیار پررنگ می‌‌شود و آن مسئله اهمیت جامعه و جامعه‌‌سازی است. یعنی در کنار بحث از آزادی و اصل عدم تحمیلی که در اندیشه شهید بهشتی سراغ داریم، اصل دیگری هم به‌‌نام اصل اهمیت جامعه، پالایش و دور بودن آن از آلودگی‌‌ها و رذائل نیز وجود دارد.

متن زیر محصول گفت‌وگوی فکرت با این دانش آموخته حوزوی است که در ادامه تقدیم مخاطبان محترم می‌شود.

*اصالت آمیخته فرد و جامعه به چه معناست؟

اصالت فرد و جامعه معمولاً در سه حوزه مورد بحث قرار می‌‌گیرد که دو حوزه‌‌ی آن خیلی برجسته‌‌تر و بیشتر شنیده شده است و احیاناً در فضای علمی امروز با توجه به مسئله علوم انسانی اسلامی و فلسفه علوم انسانی، مقداری بیشتر مورد دقت و تأکید قرار گرفته است. گاهی اصل فرد و جامعه، به معنای اصل فلسفی است؛ یعنی این‌‌که آیا فرد (به لحاظ فلسفی) اصالت دارد یا جامعه؟ در این معنا اصالت فرد و جامعه بدین معنی است که کدام یک از فرد یا جامعه در خارج وجود عینی دارد و دیگری وجودش، وجود ذهنی است؟ در این‌‌جا اساتیدی مانند مرحوم آیت‌‌الله مصباح و شهید صدر، قائل به اصالت فرد هستند. بدین معنا که آن چیزی در خارج وجود دارد، فرد است و ذهن از این کنار هم قرار گرفتن افراد و وحدت‌‌ها، یک کثرتی را انتزاع می‌‌کنم که نام آن را جامعه می‌‌گذارد. بنابراین جامعه خودش یک موجود مستقل در خارج نیست.

اما در مقابل، امثال شهید مطهری معتقدند درست است فرد در جامعه وجود دارد؛ اما جامعه هم در خارج وجود دارد و وجود آن صرفاً ذهنی نیست. بدین معنا که افراد از کنار هم قرار گرفتنشان، یک خاصیت و موجود جدیدی حاصل می‌‌شود که نام آن جامعه است. یعنی ترکیب این افراد، یک ترکیب اتحاد است. لذا ما در خارج هم فرد و هم جامعه را داریم. بنابراین ایشان قائل به اصالت فرد و جامعه هستند. از طرفی برخی نگرش‌‌ها مانند دیدگاه هگل بر این است که آن‌‌چیزی در خارج وجود دارد، جامعه است و وجود فرد از دلِ همین جامعه باید فهمیده شود و  إلا اصالت با جامعه است.

یک اصالت دیگری نیز به‌‌نام اصالت حقوقی وجود دارد. یعنی آیا اصالت با حقوق فرد است یا با حقوق جمع؟ در این معنا ما وقتی بحث از اصالت فرد و جامعه می‌‌کنیم، در واقع سؤال ما این است که منافع فرد مقدم بر جامعه است یا این‌‌که منافع جامعه مقدم بر فرد است؟ این بحث نیز در اندیشه‌‌ها و عبارات شهید بهشتی مطرح شده است و در عبارات ایشان گاهی اوقات تعبیر اصالت جامعه را می‌‌بینیم که ایشان خودش را معتقد به اصالت جامعه می‌‌داند. این‌‌ها ناظر به همان بحث حقوقی است.

اما آن‌‌چیزی که ما در این گفتگو تمایل داریم به آن بپردازیم، این بحث فلسفی نیست و بنده فقط برای پاسخ به پرسش مطرح شده و روشن‌‌تر شدن محل بحث، اشاره‌‌ای به آن نمودم.

*در انسان‌‌شناسی فرد اصیل است یا جامعه؟ نظر شهید بهشتی در این راستا چیست؟

در حوزه انسان‌‌شناسی، مراد ما از اصالت فرد و جامعه این است که آیا آن‌‌چیزی که هویت انسان و به‌‌تبع انتخاب‌‌ها، اعمال و رفتار و به‌‌تبع آن سعادت و شقاوت انسان را تعیین می‌‌کند، آیا اراده‌‌ی آزاد فرد و خود فرد تعیین کننده‌‌ی این مسئله است یا جامعه؟ این‌‌جا هم باز سه پاسخ به آن داده شده است: عده‌‌ای قائل به اصالت فرد و عده‌‌ای دیگر قائل به اصالت جامعه شدند؛ اما برخی مانند شهید بهشتی و یکی از هم‌‌فکران ایشان که بسیار با او از نظر مبانی فکری هم‌‌رأی است (جناب امام موسی صدر)؛ قائل به اصالت آمیخته‌‌ی فرد و جامعه هستند.

نگرش اصالت فرد معتقد است آن‌‌چیزی که هویت انسان را تعیین می‌‌کند و باید عامل اصلی سعادت و شقاوت فرد دانسته شود، خود افراد هستند. یعنی هر انسانی علی‌‌رغم تأثیراتی که از محیط طبیعی، اجتماعی، وراثت، فرهنگ و تاریخ منطقه‌‌ای که در آن وجود دارد؛ می‌‌پذیرد، آن‌‌چیزی که سرنوشتش را تعیین می‌‌کند، خودش و اراده‌‌ی آزاد اوست. بنابراین اصالت فرد، نقش عوامل بیرونی در هویت آدمی را بسیار کم‌‌رنگ می‌‌داند و آن‌‌چیزی که از نظر این اصالت پررنگ است، اراده‌‌ی آزاد و انتخاب گری آدمیست. در مقابل اصالت جامعه بر این باور است که جامعه و طبقه اجتماعی، هویت انسان را شکل می‌‌دهد و به‌‌تبع آن در اعمال و رفتار او اثرگذار است و با به‌‌تبع آن سعادت و شقاوت انسان را رقم می‌‌زند.

این مبنا، که مبنای نگرش‌‌های سوسیالیستی است، برای اصلاح سرنوشت آدمی معتقد است که جامعه باید اصلاح شود و فرد کاره‌‌ای نیست. (برخلاف نگرش‌‌هایی که قائل به اصالت فرد‌‌اند) در اصالت فرد می‌‌گویند چیزی به‌‌نام جامعه وجود ندارد و خود افراد است که سرنوشت خودشان را رقم می‌‌زنند و همین افراد باید خود را اصلاح کنند تا اگر چیزی به‌‌نام جامعه هم تصور می‌‌شود، آن جامعه هم اصلاح شود؛ چون قائل به اصالت فرد هستند و عامل دورنی که اراده و آزادی انسان باشد را پررنگ می‌‌کند؛ در حالی‌‌که نگرش‌‌های قائل به اصالت جامعه، آن عامل بیرونی را (یعنی تأثیر جامعه) پررنگ می‌‌کند. لذا به همین دلیل است که می‌‌گویند اگر می‌‌خواهید فرد اصلاح شود، باید بروید و آن عامل بیرونی (جامعه یا طبقه اجتماعی) را اصلاح کنید. بنابراین اگر می‌‌خواهید فردی سعادت‌‌مند شود، باید بروید اقتصاد جامعه، محیط اجتماعی و … را درست و آن‌‌ها را از فساد خارج نماییم و از فرد به‌‌خوی‌‌خود نباید انتظار داشت؛ چرا که آن عامل درونی (آزادی) را دست‌‌کم می‌‌گیرند و به آن بها نمی‌‌دهند و چه‌‌بسا به حد جبر اجتماعی نیز آن را می‌‌رسانند.

اما شهید بهشتی در این‌‌جا بحث را طوری دیگر پیش می‌‌برند. ایشان معتقدند که نه فرد به تنهایی اصیل است و نه جامعه به تنهایی اصیل است؛ بلکه باید قائل به اصالتی آمیخته از فرد و جامعه شد. این بحث معمولاً در انسان‌‌شناسی مطرح نشده است. یعنی کل این بحث اصالت فرد و جامعه، از مباحثی است که کمتر به آن توجه شده است و در عین حال شهید بهشتی بسیار روی آن تأکید دارد و آن را به شکل گسترده‌‌ای در تمام مباحث خویش جریان می‌‌دهد و جالب است اتفاقاً همین تأکید در آثار امام موسی صدر هم دیده می‌‌شود. بنده ان شاءالله ضمن تبیین اصالت آمیخته، سعی خواهم نمود از آثار و عبارات امام موسی صدر نیز کمک بگیرم.

اصالت آمیخته‌‌ی فرد و جامعه بر این باور است که هم عامل درونی (اراده آزاد انسان) و هم عامل بیرونی (جامعه) بر انسان، فرد، اعمال، هویت و رفتار تأثیرگذار است. البته این فقط مربوط به جامعه نیست؛ اما تأکیدی بر نقش جامعه است. یعنی عوامل بیرونی که بر انسان تأثیرگذار است، مانند محیط طبیعی، وراثت، تاریخ، فرهنگ و جغرافیای، مواردی هستند که در آثار شهید بهشتی به آن اشاره شده است و بر فرد تأثیرگذار است. اما آن چیزی که تأثیرش بسیار پررنگ است، به‌‌قدری که شهید بهشتی در کنار اراده‌‌ی آزاد انسان از آن یاد می‌‌کند؛ محیط اجتماعی فرد است. بر مبنای این نگرش شهید بهشتی، علی‌‌رغم این‌‌که آدمی دارای اراده‌‌ی آزاد است و حتی این‌‌که تحت شدید‌‌ترین تأثیرات جامعه هم می‌‌تواند خلاف اقتضای جامعه عمل کند، در عین حال شهید بهشتی یک نقش اساسی و پررنگ برای جامعه قائل می‌‌شود که به اقتضای آن جامعه به عنوان یک رکن در ساخت هویت انسان شناخته می‌‌شود. یعنی ایشان مانند نگرش‌‌های اصالت فرد نمی‌‌گوید اراده آزاد انسان حرف آخر را می‌‌زند و عامل اجتماع، عامل کمرنگی است و به‌‌تبع قائل به اصالت فرد شود؛ بلکه ایشان می‌‌گوید اراده آزاد حرف آخر را می‌‌زند، اما تأثیر جامعه به قدری شدید است که نمی‌‌توان به سادگی از خیر آن گذشت؛ بلکه باید گفت همان‌‌قدر که اراده آزاد انسان مهم است و  پایه و رکن محسوب می‌‌شود، جامعه و محیط اجتماعی هم یک پایه و رکن برای ساخت هویت انسان و سرنوشت او به حساب می‌‌آید.

بنده یک مثال می‌‌زنم تا مقداری بحث تأثیر شدید جامعه بر فرد روشن‌‌تر شود. ببینید ما در مورد ادبیاتی که برای صحبت کردن به‌‌کار می‌‌بریم یا لباسی که برای پوشیدن انتخاب می‌‌کنیم یا آرایشی که برای سر و صورت و ظاهر خودمان انتخاب می‌‌کنیم، در همه‌‌ی آن‌‌ها مختار هستیم و کاملاً آزادانه عمل می‌‌کنیم. به‌‌نحوی که اگر بخواهیم می‌‌توانیم از همین فردا ۱۸۰ درجه خلاف این‌‌چیزی که امروز عمل می‌‌کنیم را عمل کرده باشیم. شهید بهشتی در کتاب «سه‌‌گونه اسلام» اشاره می‌‌کنند معمولاً متولدین هر منطقه و جغرافیا، فرهنگ و دین همان منطقه را به خود می‌‌گیرند. مثلاً کسی در یک کشور اروپایی متولد می‌‌شود، احتمالاً مسیحی است یا کسی که در عربستان متولد می‌‌شود، به احتمال زیاد مسلمان است یا کسی که در یک کشور بودایی متولد می‌‌شود، به احتمال زیاد بودایی خواهد شد و به‌‌تبع این بحث، ایشان معتقد است که اسلام بسیاری از مسلمانان اسلام اقلیدی است؛ یعنی اسلام غیرتحقیقی که صرفاً به‌‌خاطر این‌‌که از ابتدا در آن منطقه متولد  و بزرگ شدند، دین و اسلام آن منطقه را به خود گرفتند؛ در حالی‌‌که همین آدم اگر در یک کشور مسیحی بود، احتمالاً مسیحی می‌‌شد و این‌‌که عرض می‌‌کنیم، احتمال؛ یعنی احتمال بسیار شدید و اغلب افراد این‌‌گونه هستند و کم پیش می‌‌آید کسی در یک کشور مسلمانی متولد شود و مسلمان نباشد. اتفاقاً آن کسانی که در کشور مسلمان متولد می‌‌شوند و بعداً مسلمان نمی‌‌شوند؛ این را می‌‌رساند که آن‌‌ها همانند همه انسان‌‌های دیگر اراده آزاد دارند؛ اما این‌‌که غالباً افراد دین منطقه خود را می‌‌گیرند و ملتزم به فرهنگ، هنجار و ارزش آن منطقه می‌‌شوند؛ نشان‌‌دهنده تأثیر شدید و همه‌‌جانبه فضای جامعه است. بنابراین همان‌‌قدر که میدان دادن به آدمی و آزاد گذاشتن او در اندیشه شهید بهشتی مهم است، فضای جامعه نیز بسیار مهم و اساسی تلقی می‌‌شود و باید به آن رسیدگی شود. بدین‌‌ترتیب آن‌‌چیزی که بسیار روشن است، ما برای این‌‌که انسان بهتری و شایسته‌‌ای داشته باشیم، نیازمند این هستیم که ببینیم فضای جامعه چگونه است و چکونه باید باشد. این بر اساس مبنای اصالت فرد که نگرش‌‌های لیبرال به آن علاقه‌‌مندند و تمایل نشان می‌‌دهند، خیلی قابل طرح نیست؛ چرا که آن‌‌ها می‌‌گویند عامل درونی مهم است و در هر جامعه‌‌ای، عامل درونی است که حرف آخر را می‌‌زند؛ اما کسی که دغدغه جامعه را پیدا کرد و گفت من قائل به اصالت آمیخته‌‌ی فرد و جامعه هستم، طبیعتاً به سمت این می‌‌رود که فضای جامعه را اصلاح کند. یعنی جامعه هم باید و نباید پیدا می‌‌کند. جامعه یک حدمطلوبی پیدا می‌‌کند که باید به آن حد برسد و به شخصیت انسان کمک نماید. همان‌‌طور که آزادی باید در یک حد مطلوبی برای افراد حفظ شود، جامعه سالم و صالح نیز باید در یک حد برای آدمی فراهم شود.

در این‌‌جا بنده یک عبارت از امام موسی صدر می‌‌آورم که تکمیل کننده‌‌ی همین بحث است. ایشان در صفحه ۲۰۹ کتاب «ادیان در خدمت انسان» آوردند که: «حقیقت این است که اسلام از زبان پیامبر خود می‌‌گوید «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»، اما آیا مکارم اخلاقی فرد، مصنویت دارد و می‌‌توان آن را در محیط و جامعه‌‌ای حفظ و صیانت کرد که با آن مکارم و آموزه‌‌های ایمانی و اعمال متعالی، نامتناسب است؟ قطعاً خیر؛ به‌‌نظر من تأثیرپذیری انسان از جامعه نیازی به برهان ندارد». حال ما این همه سعی کردیم مثال بزنیم و توضیح دهیم و بگوییم جامعه بر فرد تأثیراتی دارد، ولو این‌‌که آن‌‌قدر ما با جامعه انس پیدا کردیم که این‌‌ها را متوجه نشویم. این‌‌که ما اکنون یک شکل و چارچوب خاصی برای زندگی خودمان داریم، کاملاً متأثر از جامعه است؛ ولو این‌‌که ما در این فرهنگ حل شده باشیم و خیلی حس نکنیم که تحت تأثیر شدید جامعه هستیم. اما امام موسی صدر در این فرازِ کتاب می‌‌گوید که اصلاً تأثیرپذیری انسان از جامعه نیازی به برهان ندارد. ادامه عبارت ایشان این است: «بنابراین اسلام که خواهان تربیت فرد است، تلاش می‌‌کند که برای او جامعه‌‌ای فراهم آورد که با تربیت، ایمان، اخلاق و کردار او متناسب باشد. بدین سبب است که اسلام در امور جامعه دخالت می‌‌کند».

*این بحثی که حضرت عالی مطرح کرده اید نیاز به واکاوی و تبیین بیشتری دارد.

بله همین طور است. حال آن‌‌هایی که از شهید بهشتی و امام موسی صدر، شخصیت‌‌های فردگرایی ارائه کردند، لطفاً بیایند و این عبارات را توضیح دهند که «اسلام در امور جامعه دخالت می‌‌کند و اجازه نمی‌‌دهد فضای جامعه یک فضای غیراخلاقی، غیرانسانی و غیراسلامی باشد» یعنی چه؟

این‌‌ها حاصل رأی شهید بهشتی و امام موسی صدر و تأکیدشان بر اصالت آمیخته‌‌ی فرد و جامعه است؛ چون آن نگاه را به انسان دارند و در انسان‌‌شناسی خودشان به اصل و نکته عمیقی رسیدند و همین را جریان می‌‌دهند و در نظام تربیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خودشان به این اصل توجه می‌‌کنند و آن را به‌‌کار می‌‌گیرند. به همین جهت است که شهید بهشتی تأکیدات زیادی بر لزوم اصلاح فضای جامعه دارد و معتقد است که فرد اگر می‌‌خواهد به فکر سعادت خویش باشد، نباید این فکر را داشته باشد که با گوشه‌‌نشینی و ظلم‌‌پذیری مسئله حل می‌‌شود، بلکه او باید یک کنش‌‌گر اجتماعی باشد تا بتواند شخص خودش را بسازد. یعنی حتی برای ساخت شخص خودم نیاز دارم به این‌‌که وارد جامعه شوم و کنش‌‌گری اجتماعی داشته باشم و به این اصلاح‌‌گر اجتماعی تبدیل شوم. به همین جهت است که می‌‌بینیم شهید بهشتی از یک تعبیر جالب استفاده می‌‌کند. ایشان می‌‌گوید جامعه مسلمان‌‌ها، جامعه فضول‌‌هاست. کسی که مبنای اصالت آمیخته را نفهمیده باشد، عبارت شهید عزیز را تصدیق نخواهد کرد؛ اما کسی که اصالت آمیخته را می‌‌فهمید و تصدیق می‌‌کند، اصلاً نیازی به فکر کردن درباره عبارت مذکور را ندارد؛ چرا که این را پیش‌‌فرض گرفته است که جامعه برای من هم هست و در انتخابات و هویت و سرنوشت من اثرگذار است. من از جامعه می‌‌توانم به سعادت و از همین جامعه می‌‌توانم به شقاوت برسم. بنابراین جامعه مسئله مهمی است. این نیست که من هرجور بخواهم در جامعه ظاهر می‌‌شوم و تو چشمت را ببند و رویت را به سمت دیگری بگردان یا به حجاب من نگاه نکن؛ اتفاقاً خیر، جامعه مسلمانان جامعه‌‌ای است که اصلاً در آن فضولی اتفاق خوب و حسنه‌‌ای است و کسی نه‌‌تنها به این مدل از فضولی اعتراض نمی‌‌کند، بلکه آن را تشویق هم می‌‌کند که بارک‌‌الله شما برای ساخت خودتان درست فهمیدید که باید از ساخت جامعه  و مسئولیت‌‌پذیری اجتماعی آغاز نمایید.

البته شهید بهشتی تأکید می‌‌کند که این فضولی فقط در جامعه است. (جامعه‌‌ی مسلمان‌‌ها جامعه فضول‌‌هاست) سپس آن شهید در ادامه همان عبارت دارند که در فضا و زندگی شخصی مسلمان فضولی و دخالت نمی‌‌کند. هرکس در زندگی شخصی خود مختار است هرطور که دلش بخواهد رفتار کند؛ اما وقتی همان رفتار جنبه اجتماعی پیدا کرد، دیگر برای مسلمان‌‌ها مورد توجه قرار می‌‌گیرد و مسلمان باید به آن واکنش نشان دهد؛ چرا که مسلمان این را فهمیده است که جامعه به اندازه اراده‌‌ی شخصی او اثرگذار در سرنوشت و هویت اوست.

باز بنده در این راستا عبارتی از امام موسی صدر را بیان می‌‌نمایم. مباحث شهید بهشتی و شهید صدر به‌‌نوعی مکمل هم‌‌اند و بنده به همین دلیل از عبارات آقای صدر نیز استفاده می‌‌کنمف شهید صدر ضمن اشاره به آیات مرتبط به مسئله انفاق و تصدیق تفسیر مشهور از این آیات (آیاتی که بر بازگشت انفاق بر منفق تأکید دارد) یک تفسیر جدیدی را ارائه می‌‌کنند. ایشان در صفحه ۸۶ کتاب «حدیث سحرگاهان» می‌‌گوید: «انفاق احیای خانواده‌‌های فقیر و گروه‌‌های زحمت‌‌کشی است که ابزار کافی برای زندگی شرافتمندانه در اختیار ندارد و در نتیجه انفاق این زندگی، سلامتی، تغذیه، تعلیم و تربیت را برای فرزندان‌‌شان تأمین می‌‌کنند. با این انفاق هم خود در ساختن جامعه‌‌مان و ارتقای سطح آن شرکت کردیم و هم افراد جدیدی را مشارکت دادیم. چون سطح جامعه ارتقا یابد، هر انسانی چه انفاق‌‌کننده و چه گیرنده آن؛ بدون هیچ تفاوتی از آن بهره می‌‌برد. حتی انفاق کننده با توجه به زندگی و فعالیت‌‌های وسیع‌‌ش، بیش از انفاق گیرنده از جامعه پیشرفته بهره می‌‌برد». این مطلب تأکیدی بر تأثیری است که انسان از جامعه می‌‌پذیرد و امام موسی صدر خیلی قشنگ آن را در تفسیر آیات مرتبط بر بازگشت انفاق بر منفق جریان داده است. می‌‌گوید وقتی شما بر جامعه انفاق می‌‌کنید؛ این انفاق یا به لحاظ مالی است و یا اصلاً وسیع‌‌تر بنگرید. شما گاهی اوقات به جامعه کمک فکری، تربیتی، فرهنگی و … می‌‌کنید. این کمکی که به دیگران می‌‌کنید، لزوماً قرار نیست همان‌‌طور بسته‌‌بندی به شما باز گردد؛ بلکه وقتی سطح جامعه را بالا بردید، در جامعه بهتری زندگی می‌‌کنید و به‌‌تبع تأثیری که از جامعه می‌‌گیرید، تأثیر مثبت‌‌تر و بهتری خواهد بود. لذا انفاق را امام موسی صدر از چنین منظری تفسیر می‌‌کنند که بسیار جالب است و کمک به حل مسئله اصالت آمیخته و جایگاه این اصل که در اندیشه‌‌های آن امام مورد توجه قرار گرفته است.

حال بنده به عبارات شهید بهشتی باز می‌‌گردم. من در عین اساسی بودن این مطلب، اساتیدی که سال‌‌ها به بحث و بررسی اندیشه‌‌های شهید بهشتی پرداخته‌‌اند؛ به آن توجه نکردند. این مطلب در کتاب «بایدها و نبایدها» و «انسان از منظر قرآن» آمده است. تعبیر ایشان در صفحه ۱۵۰ و ۱۵۱ کتاب «انسان از منظر قرآن» چنین آمده است: «اگر خواستی زمینه را برای انتشار و علنی شدن و تجاهر به فسق و فجور باز بگذاری، عملاً آمده‌‌ای عامه مردم و توده‌‌ها را در معرض یک فشار سنگین قرار داده‌‌ای که چه بسا راه انتخاب را به روی آن‌‌ها ببندد. مگر یک جوان معمولی تا چه حد می‌‌تواند در برابر عوامل گمراه‌‌کننده جنسی، اجتماعی و اقتصادی مقاومت کند؟ در چنین جامعه‌‌ای امکان رشد استعدادهای حق‌‌جویی و حق‌‌پرستی بالا می‌‌رود یا پائین می‌‌آید؟ برای زبده‌‌ها ممکن است بالا رود، چون زبده‌‌ها هرچقدر آب‌‌دیده شوند، پرارج‌تر می‌شوند، ولی برای توده‌‌ها چطور؟ آیا برای توده‌‌ها عامل لغزش نیست؟ این‌‌جا خطری بر سر راه توده‌‌ها و عموم است. آن‌‌ها در معرض لغزش قرار می‌‌گیرند، برای این‌‌که نوع مردم در معرض تازیانه‌‌های انتخاب‌‌گری و بر جاده ستم، فساد، تباهی، هوس و شهوت قرار نگیرند؛ باید محیط علنی اجتماع از این‌‌گونه انحرافات پاک باشد. نظام اجتماعی انسان محیط را برای رشد فضیلت‌‌ها پاک می‌‌کند، اما راه فاسد شدن را به‌‌طور صد درصد روی فرد نمی‌‌بندد. این است آن فرمول اجتماعی اسلام».

لذا آن‌‌چه دیدیم تعابیری به کار بردند که بسیار اساسی هستند و نهایتاً تصریح می‌‌باشد. این تعبیر که «نظام اجتماعی اسلام محیط را برای رشد فضیلت‌‌ها پاک می‌‌کند» می‌‌آورد را می‌‌خواهد بگوید یک مسئله صرفاً فردی و شخصی نیست که فکر کنید حالا من این بحث اصالت آمیخته را مطرح می‌‌کنم و به‌‌تبع آن معتقدم هر فردی باید کنش‌‌گری اجتماعی هم داشته باشد. خیر؛ بلکه می‌‌گوید نظام اجتماعی باید برای ساخته شدن جامعه تلاش کند. حال این نظام اجتماعی اگر بناست در آن حکومت اسلامی هم تحریف شود، طبیعتاً آن نیز جزو وظایف حکومت نیز قرار می‌‌گیرد و خودش یک بحث مفصلی است که باید در جلسات دیگری به آن پرداخته شود، اما این تعبیر نظام اجتماعی اسلام بسیار مهم است. یا آن تعبیر آخری که می‌‌فرمایند: «این است آن فرمول اجتماعی اسلام» یعنی این راهکاری که عرض کردند، راهکار فردی نیست که فرد علاوه بر تقویت اراده، سعی کنید کنش‌‌گر اجتماعی و مسئولیت اجتماعی را بپذیری. او می‌‌خواهد بگوید صرفاً این نیست؛ بلکه فرمول و وظیفه نظام اجتماعی اسلام این است.

ممکن است در این‌‌جا عده‌‌ای چنین سؤالی را مطرح کنند که این مطالب صرفاً در حدی است که ما بگوییم جامعه، جامعه‌‌ای صالح است؛ اما نیاز نیست که ما بخواهیم همه احکام و قوانین اسلام را در سطح جامعه به‌‌کار ببریم و به‌‌تبع آن مسئله حجاب و سایر مسائل را اثبات کنیم. به‌‌تعبیری صرفاً در حدی که ما بگوییم جامعه آن شایستگی کافی را دارد و یک جامعه انسانی است و پر از فساد و آلودگی تلقی نمی‌‌شود؛ آیا صرفاً در همین حد است؟

در پاسخ به این پرسش در ادامه عبارات شهید بهشتی، پاسخ به شبهات و عبارات آورده شده است که توضیح خواهم داد. در صفحه ۱۵۱ «انسان از منظر قرآن» آمده است: «حریم حرام و حلال باید در جامعه محفوظ باشد. حریم حق و باطل باید در جامعه محترم بماند. این احترام سدی در برابر سیلی هولناک است». شهید بهشتی در این‌‌جا تعبیر حرام و حلال را به‌‌کار می‌‌برند. ایشان می‌‌گوید حلال و حرام باید در جامعه محفوظ باشد. همه‌‌ی این مطالب این را می‌‌رساند که شهید بهشتی کاملاً حواسشان هست که در حال اثبات چه چیزی هستند. او می‌‌گوید محیط اجتماعی باید از مظاهر فسق و فجور پا باشد و نیز باید در محیط اجتماعی اسلام، حلال و حرام حفظ شود. این اصل بسیار مهمی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است و ما قبلاً آن را گردآوری کرده‌‌ایم و عزیزان می‌‌توانند مراجعه و مطالعه کنند.

البته این بحث مفصل‌‌تر است و شهید بهشتی روایات و آیاتی را نیز آورده‌‌اند که بنده فقط به ذکر یکی از روایاتی که ایشان استفاده کرده اند، اشاره‌‌ای می‌‌نمایم. این روایت از رسول اکرم(ص) است که می‌‌فرمایند: «إنّ المَعصيَةَ إذا عَمِلَ بها العَبدُ سِرّا لم تَضُرَّ إلاّ عامِلَها». [اگر فردی معصیتی را به صورت سِرّی انجام دهد، فقط او خود او ضرر وارد می‌‌شود] این همان بحثی است که نباید زندگی شخصی افراد مورد دخالت دیگران قرار گیرد و شهید بهشتی می‌‌گوید جامعه مسلمان‌‌ها، جامعه فضول‌‌هاست و شامل زندگی شخصی نمی‌‌شود. ادامه روایت آمده است: «و إذا عَمِلَ بها عَلانِيَةً و لم يُغَيَّرْ علَيهِ أضَرَّت بالعامَّةِ». [اما وقتی همین معصیت در فضای جامعه و جلوی چشم دیگران انجام شود و کسی با آن مخالفتی نکند، به همه‌‌ و توده‌‌ی مردم ضرر می‌‌زند و جامعه را فاسد می‌‌کند] لذا شهید بهشتی معتقد است که از این روایت باید این را استفاده کنیم که در زندگی شخصی افراد دخالت نمی‌‌شود و نیز راه فاسد شدن را به‌‌طور صد درصد به روی فرد نمی‌‌بندیم، مربوط به همین بخش است. لذا اگر کسی می‌‌خواهد شقاوت‌‌مند هم شود، بشود و ما او را مجبور نمی‌‌کنیم و قرار هم نیست به زور کسی را به بهشت ببریم. اما حق ندارد که این فسادی را که مرتکب می‌‌شود را به عرصه جامعه بکشاند و در جامعه یک معصیتی را مرتکب شود؛ چرا که در این‌‌جا ضرر آن دامن‌‌گیر همه‌‌ی مردم خواهد شد. بر همین اساس شهید بهشتی می‌‌گوید اگر این اتفاق رخ دهد، زمانی به جامعه می‌‌آید که کسی به آن اعتراضی نکند و جلوی آن را نگیرد؛ اما وقتی دیگران اعتراض نمایند و جامعه مسلمانان به جامعه فضول‌‌ها تبدیل شود، دیگر آن «أضَرَّت بالعامَّة» نیز نخواهد آمد.

بنابراین اصل ضرورت أمر به معروف و نهی از منکر به لحاظ انسان‌‌شناختی کاملاً روشن شد. البته من کاری به بحث فقهی و ابعاد دیگر این مسئله ندارم، اما اگر شما به عنوان یک انسان‌‌شناس بیاید و این تأملاتی را که امروز مطرح کردیم را برای خودمان داشته باشیم و ابعاد وسیع دیگری که این مسئله دارد را مورد دقت قرار دهیم، می‌‌بینیم که اصل أمر به معروف و نهی از منکر یک اصل عقلایی است. شما برای این‌‌که شخصیت خودتان را خودتان بسازید، باید جامعه‌‌ای را داشته باشیم که بر شما اثر منفی نگذارد و انتخاب‌‌های شما را تحت تأثیر خود قرار ندهد. لذا بنده معتقدم کسانی که طی سال‌‌ها شخصیت شهید بهشتی را با آزادی و بدون توجه به جامعه تعریف کردند، آن شهید را یک اندیشمند فردگرا معرفی کردند؛ در حالی که ایشان قائل به اصالت آمیخته فرد و جامعه است. ایشان نه نگرش چپ داشته است که بخواهد قائل به اصالت جامعه باشد و نه نگرش لیبرال داشته است که بخواهد با آن اصالت فرد را تقویت کند. آن بزرگوار قائل به اصالت آمیتخته‌‌ی فرد و جامعه است؛ پس اگر از آقای بهشتی آزادی را نقل کردیم، پشت‌‌بند آن توضیح دهیم که این آزادی، محدودیت‌‌های اجتماعی دارد و این آزادی نباید بدون محدویت اجتماعی فهمیده شود؛ چرا که آزادی یک رکن است و رکن دیگری به‌‌نام جامعه داریم که باید به آن پالایش شود و به آن رسیدگی و توجه شود. لذا با همین خط انسان‌‌شناسانه‌‌ای که ما پیش گرفتیم، روشن می‌‌شود که آیا مسئله حجاب در اندیشه شهید بهشتی، باید مورد توجه قرار بگیرد یا نه؟ شهید بهشتی، مسئله حریم حرام و حلال را دنبال فرمول اجتماعی و نظام اجتماعی اسلام مطرح کردند. حال آیا نظام اجتماعی اسلام، باید نسبت به مسئله حجاب تمهید و دخالتی داشته باشد یا خیر؟ این کاملاً روشن می‌‌شود. نیز یک بحثی که اخیراً یکی از آقایون پیرامون چپ بودن نگرش شهید بهشتی درباره مسائل اقتصادی مطرح کرد، باز در این وادی روشن خواهد شد که آیا شهید اصلاً می‌‌تواند یک نگرش چپ‌‌گرا نسبت به این مسئله داشته باشد یا خیر؟ بر اساسِ اصالت آمیخته‌‌ی فرد و جامعه که یک اصل انسان‌‌شناختی است، شهید بهشتی نظام اقتصادی را هم متناسب با همین اصل تنظیم می‌‌کند. لذا معتقد است که باید آزادی‌‌های فردی، مبنای نظام اقتصادی باشد؛ اما ملاحضات اجتماعی نیز وجود دارد و نباید جامعه به سمتی برود که در آن افراد هر کاری که دوست داشتند انجام دهند و حقوق جامعه تضعیف شود. این به بحث اصالت فرد و جامعه بازگشت دارد که شهید بهشتی قائل به اصالت جامعه در حقوق است و خود این اصالت جامعه در حقوق، متأثر از مسئله اصالت آمیخته فرد و جامعه در انسان‌‌شناسی شهید بهشتی است.

بنده به همین مقدار از بحث اکتفا می‌‌کنم؛ اگر چه این بحث امتداد بسیاری دارد و سلسله جلساتی را می‌طلبد که نشان داده شود شهید بهشتی در کجا این اصل را به‌‌کار گرفته است.

دیدگاهتان را بنویسید