آنچه ما از درخواست های اخیر برای حمله هسته ای روسیه آموختیم!

بحث عمومی اخیر درباره استفاده روسیه از تسلیحات هسته‌ای علیه غرب  بحثی در مورد این بود که چگونه مسکو می‌تواند خود را از وضعیت دشواری که در آن قرار دارد رها کند وبه این پرسش پاسخ دهد که، چه بهایی حاضر است برای یک پیروزی بپردازد.

آیا روسیه حق دارد اولین حمله هسته ای را انجام دهد و آیا زمان آن رسیده است؟ این پرسش‌ها موضوع بحث‌های اخیر درباره روسیه بوده است که از نظر لحن و محتوا بی‌سابقه است و از زبان کسی همچون، ولادیمر پوتین هم شنیده شده‌است.  جهان هیچ چیز جدیدی در مورد زرادخانه هسته ای روسیه و شرایطی که مسکو برای هسته‌ای شدن ضروری می بیند.

سرگئی کاراگانوف، رئیس افتخاری شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه بود که این بحث را آغاز کرد. او در مقاله‌ای که در اواسط ژوئن منتشر شد، ادعا کرد که «این عملیات نظامی [در اوکراین] نمی‌تواند با یک پیروزی قاطع بدون وادار کردن غرب به عقب‌نشینی استراتژیک یا حتی تسلیم پایان یابد». بنابراین، به گفته وی، لازم است غرب را با تمایل روسیه به استفاده از سلاح هسته‌ای بترسانیم و سپس احتمالاً «مجموعه‌ای از اهداف را در تعدادی از کشورها مورد اصابت قرار دهیم تا کسانی را که عقل خود را از دست داده‌اند، هشیار کنیم.» کاراگانف نظر خود را اینگونه خلاصه کرد که در جنگ، برندگان قضاوت نمی شوند.

درخواست های قبلی برای استفاده از سلاح هسته‌ای در اوکراین توسط رمضان قدیروف، رهبر چچن مطرح شده بود. دیمیتری مدودف، رئیس جمهور سابق روسیه نیز مرتباً به چنین سناریویی اشاره می کند . اما حمایت مستقیم از جنگ هسته‌ای توسط کاراگانف – یکی از اعضای جامعه متخصصان جریان اصلی روسیه – سایر اعضای آن جامعه را موظف کرد که به این مورد توجه کنند.

نظرات اکثر کارشناسان را می توان از عناوین مقالات آن‌ها بدست آورد: « یک حمله هسته ای پیشگیرانه؟ نه! ، ” چرا نمی‌توانیم غرب را با بمب هسته ای هوشیار کنیم ” و ” جنگ هسته‌ای راه بدی برای حل یک مشکل است .”

یکی استدلال می‌کرد که روسیه می‌تواند با سلاح‌های متعارف به تمام اهداف خود دست یابد و پیشنهاد کاراگانف تنها به سود غرب است. دیگری پیامدهای غیرقابل پیش بینی و هزینه‌های غیرقابل قبول سلاح‌های هسته‌ای را برجسته کرد اما تنها چهره عمومی مهمی که از کاراگانف حمایت کرد، دیمیتری ترنین ، استاد دانشکده عالی اقتصاد مسکو بود.

اخیرا حتی پوتین هم وارد بحث در مورد استفاده از سلاح‌های هسته ای تاکتیکی شد. پوتین در پاسخ به سوالی در نشست عمومی مجمع بین‌المللی اقتصاد سن پترزبورگ گفت: اولاً ما نیازی به استفاده از آن‌ها نمی‌بینیم و ثانیاً این موضوع را حتی به عنوان یک عامل احتمالی برای کاهش آستانه استفاده از چنین سلاح‌هایی در نظر میگیریم.

در واقع، تجزیه و تحلیل متون نوشته شده توسط طرفداران حمله اول نشان می دهد که آن‌ها در واقع به دنبال راهی برای خروج روسیه از موقعیت دشواری هستند که در اوکراین قرار دارد. به عنوان مثال، ترنین نوشت که «بازدارندگی هسته‌ای، که بسیاری در مسکو به عنوان ابزاری مؤثر برای تضمین منافع حیاتی کشور بر آن تکیه می‌کردند، کاربرد بسیار محدودتری دارد. » و اساسا، این یک نکته عادلانه است.

وضعیت قدرت هسته‌ای روسیه البته غرب را از مداخله مستقیم در اوکراین باز می‌دارد. (اگرچه مشخص نیست که حتی بدون آن بازدارنده، کشورهای غربی چنین چیزی را می‌خواهند یا خیر). اما این به هیچ وجه مانع از حمایت آن‌ها از کیف با تسلیحات، اطلاعات، آموزش و تحریم نمی شود.

به طور کلی، کشورهای غربی احتمال استفاده روسیه از سلاح‌های هسته‌ای را محتمل نمی‌دانند. آن‌ها بر این باورند که این به معنای مرگ و میر زیاد، تخریب زیرساخت‌ها و شاید مهم‌تر از همه، صدمات گسترده به اعتبار مقامات روسیه است. همچنین مشخص نیست که یک حمله اتمی به روسیه در دستیابی به اهدافش کمک کند. در هر صورت، خطر تشدید تنش و پاسخ هسته‌ای بسیار زیاد خواهد بود.

محاسباتی  از این دست است که توضیح می‌دهد چرا از سال 1945 سلاح‌های هسته‌ای در میدان‌های جنگ استفاده نشده‌اند. در عوض، استفاده از آن‌ها برای شرایط استثنایی، زمانی که موجودیت یک کشور در خطر است، محفوظ است. سوال این است که «شرایط استثنایی» دقیقاً چیست؟

غرب عمدتاً قبول نمی کند که برای مسکو، آن شرایط می تواند شکست نظامی و بازگشت به مرزهای 2014 (قبل از الحاق کریمه) باشد، بر این اساس که اگرمرزهای روسیه قبلاً تا آن محدوده کشیده می‌شده پس می تواند دوباره این کار را انجام دهد. این منطق با این واقعیت پشتیبانی می‌شود که پس از اینکه پوتین متعهد شد از «هر وسیله‌ای» برای حفظ تمامیت ارضی کشور پس از الحاق چهار منطقه اوکراین در سال گذشته استفاده کند، پس عقب‌نشینی روسیه از خرسون، پایتخت یکی از این مناطق را تأیید می‌کند.

رهبری  روسیه آشکارا در تلاش است تا راهی بیابد که از طریق تهدیدات هسته‌ای بتواند موقعیت خود را در اوکراین تقویت کند و به آن در رویارویی با غرب برتری دهد. به عنوان مثال، وزارت خارجه روسیه مرتباً اعلام می کند که تشدید تنش نظامی می‌تواند منجر به جنگ هسته‌ای شود. اما نمی تواند جزئیاتی در مورد زنجیره رویدادهایی که منجر به چنین نتیجه ای شده، ارائه دهد.

در واقع، اکثر کشورهای غربی معتقدند که تهدید هسته‌ای روسیه ناچیز است. اگر کاراگانف می خواست جدی گرفته شود، حداقل باید توضیح می‌داد که چرا یک نتیجه هسته‌ای برای روسیه مطلوب است. با این حال این بخش از مقاله او به شدت کمبود داشت.

کاراگانف در مورد اهداف حمله اتمی، شرایط تصمیم گیری برای هسته ای شدن یا «خط قرمزهای» معروف مسکو چیزی برای گفتن نداشت. تنها چیزی که او دارد ادعاهای بحث برانگیزی  مبنی بر  استفاده از سلاح هسته ای است که غرب را مجبور به عقب نشینی می‌کند.

با بررسی دقیق‌تر، بحث سلاح‌های هسته‌ای در واقع بحثی است درباره اینکه آیا چیزهای مهم‌تری برای روسیه، رهبران و مردمش از پیروزی در جنگ با غرب وجود دارد یا خیر. در دنیای توصیف شده توسط کاراگانف و ترنین، پاسخ “نه” است. آن‌ها رابطه با غرب را یک بن‌بست می‌دانندو استدلال می کنند که، از آنجایی که مسکو منابع کمتری نسبت به دشمنان خود دارد، اولین حمله منطقی است.

با این حال، این موضع نه تنها برای کارشناسان سیاست هسته ای روسیه قابل قبول نیست، بلکه برای رهبری روسیه نیز، تا جایی که امکان قضاوت وجود دارد، قابل قبول نیست. علاوه بر مخالفت‌ها و خطرات آشکار، این درک وجود دارد که روسیه دارای منافع ملی دیگری است و در حالی که وضعیت فعلی ناخوشایند است، برخلاف استفاده از سلاح‌های هسته‌ای، هیچ نشانه‌ای از نابودی کامل کشور را نشان نمی دهد.

طرفداران حمله اول هسته‎ای مانند؛ کاراگانف و ترنین نه تنها نتوانسته اند مخالفان خارجی خود را بترسانند، بلکه همانطور که بحث اخیر نشان می دهد حتی در جلب نظر همکاران خود نیز موفق نبوده‌اند. نظرسنجی اخیر مرکز نظرسنجی مستقل لوادا نشان داد که 86 درصد از روس‌ها معتقدند که سلاح‌های هسته‌ای نباید تحت هیچ شرایطی در اوکراین استفاده شود.

البته هیچ یک از این‌ها تضمین کننده عدم استفاده از سلاح هسته‌ای نیست. این تصمیم توسط یک نفر اتخاذ خواهد شد: رئیس جمهور روسیه. و توسط گروهی از افراد که شامل کارشناسان است، مورد بررسی و مشورت قرار می‌گیرد. تنها می‌توان امیدوار بود که اجماع جامعه متخصص روسیه و دیدگاه‌های مردم عادی اهمیت زیادی داشته باشد.

نویسنده: آندری باکلیتسکی

منبع: موسسه کارنگی

ترجمه: دنیای تحلیل

دیدگاهتان را بنویسید