سفیرسابق آمریکا در افغانستان: زمانش فرا رسیده است تا طالبان را به عنوان یک نهاد سیاسی به رسمیت بشناسیم!

ایالات متحده باید دولت طالبان افغانستان را به صورت دیپلماتیک به رسمیت بشناسد. برای ما به عنوان سفیر سابق افغانستان و رئیس سابق منطقه‌ای برای مبارزه با تروریسم سیا، گفتن این کار آسان نیست. انجام چنین کاری به نظر خیلی‌ها یک خیانت دردناک خواهدبود. اما اجازه سقوط خطرناک افغانستان به عنوان یک پادشاهی گوشه نشین و کنار گذاشتن ابزارهای تأثیرگذاری یا شکل دادن به رویدادها – به معنای عواقب وخیم تر برای همه خواهد بود.
در حال حاضر، قدرت نامتناهی طالبان بر کشور انکار ناپذیر است، به طور قطع،ی تهدیدی برای مردم خود، همسایگان و ایالات متحده دارداست. با وجود اینکه آنها یک ائتلافی ناپایدار از فاناتیک‌های دینی، واقع‌گرایان سیاسی و افراد پیش‌بینی‌نشده هستند، اما حکومت جدید قدرت خود را تثبیت کرده است و در برابر بیشتر تلاش‌های میان‌رشته‌ای اعتدالی مقاومت می‌کند.
هر دو دولت ترامپ و بایدن از فرضیه اشتباهی بهره گرفتند که طالیبان قابل اصلاح است و فکر می‌کردند این گروه با شور و شوق برای[حفظ] مصلحت ملی به بازگشت به اقتصاد جهانی بازگشت برای مصلحت ملی می‌گرددپردازد. نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه رهبران دینی طالبان بیش از پیش بر اصول خود پافشاری کرده [و] هیچ فضایی برای طرح اختلاف نظر باقی نگذاشته‌اند.

واشنگتن تنها دو گزینه قابل قبول دارد:اول، سرنگون کردن طالبان، که زمان انجام آن نسبتا به پایان رسیده، دوم اینکه، با آن همکاری کند. متأسفانه، عدم به رسمیت نشناختن طالبان، باعث می شود که واشنگتن نتواند در بسیاری از تحولات تاثیرگذار باشد، با این حال اگر واشنگتن امیدوار است که در منطقه اهداف خود را دست یابد، باید رهبری را بر عهده بگیرد و با طالبان در تعامل باشد تا راهی عملی برای پیشرفت پیدا کنداما همچنان با مسائل اقتصادی، سیاسی و نظامی کوتاه مدت به عنوان برترین کمک دهنده به این کشور، عمیقاً درگیر است.
یک کنفرانس اخیر با حضور 21 کشور توسط دبیرکل سازمان ملل متحد -د، آنتونیو گوترش- در قطر برگزار شد که سعی در ایجاد رویکرد عملی برای “مشارکت سازنده” و “روش پایدار رو به جلو” داشت، اما این جلسه هیچ نتیجه‌ ای نداشت. در حالی که این جلسه طالبان را در بر نگرفتطالبان در این جلسه حضور نداشت، وزیر امور خارجه موقت طالبان، مولوی امیر خان متقی، موفق شد تأیید سازمان ملل را برای سفر به پاکستان و دیدار با همتایان پاکستانی و چینی خود که بدون توجه به بدنه نهاد بین المللی در حوزه‌ های اقتصادی، سیاسی و امنیتی در حال همکاری هستند، به دست آورد.
علی‌رغم اینکه هیچ کشوری به طالبان به صورت دیپلماتیک تشکیل نمایندگی نداده است، این عمل خود، با اینکه نمادین است اما مهم است، تنها یک حرکت خالی از محتوا و بدون تأثیر جدی است، مگر اینکه با یک فرایند عادینرمال‌سازی به همراه ایجاد مجراکانال‌های دیپلماتیک برای تسهیل گفتگوی سازنده همراه باشد.
اگر واشنگتن امیدوار است که در منطقه به اهداف خود را دست یابدیابی دهد، باید رهبری را بر عهده گیرد و با طالبان برای یافتن یک راه پیشروی عملی روبه جلو درگیر شودتعامل کند. اخیرا در یک مقاله برای الجزیره، متاقی به طالبان پیشنهاد داده که به دنبالباهدف حذف تحریم‌ها با ایالات متحده همکاری کند و بیان کرد که حاکمان جدید ” به گفتگو و تبادل ایده‌ها عتقاد دارند.”
اما آیا چنین گفت‌وگوی مستقیمی، هر چند ناقص، امکان‌پذیر است – و اگر باشد، آیا بدون گفتگو با تصمیم‌گیرندگان واقعی طالبان در قندهار، پایتخت کنونی افغانستان، می‌تواند مؤثر باشد؟ جواب یک نه جانانه بود.
حاکمان جدید، امارت اسلامی خود را “امارت رویایی” خود اعلام کرده اند، مسئولیتی خدادادی و حقی که از نظر دینی معتبر است و به آنها مشروعیت بخشیده است و مستلزم اجرای دقیق احکام الهی است. برای آنها، این امارت رؤیایی فقط یک موضوع ترجیح سیاسی یا انتخاب کلمه نیست، بلکه یک سیستم عمیقاً در هم تنیده از حکومت اسلامی است. این منعکس کننده شکل معاصر خلافت اسلامی است که در آن اقتدار در دست یک حاکم واحد – امیر – متمرکز است.
این قدرت در حال حاضر حول محور امیر مخفی و تندرو طالبان، ملا هیبت الله آخوندزاده است، که دیدگاه های محافظه کارانه او در مورد قدرت و فرآیندهای تصمیم گیری در هاله ای از ابهام قرار دارد. به قول خود آخوندزاده، بینش او حول سه عنصر اساسی می چرخد: امیر به عنوان نمونه فضیلت، مسجد، و اداره دولت برای اجرای قوانین خدا با یکدیگر همکاری می‌کنند.
به این ترتیب، تسلط آخوندزاده بر قدرت، مطلق است و تصمیمات او خطاناپذیر و غیرقابل چالش تلقی می شود. روحانیون اسلامی که او با آنها احاطه دارد، را دوره کرده اند، بر خلاف مفهوم قرون وسطایی اهل الحل و العقد، که حکومت امیر بر آن استوار است، هیچ حق مستقیمی در تصمیم گیری ندارند. در عوض، روحانیون صرف نظر از اعتقادات خود به عنوان مجری عمل می‌ کنند و هیچ کس را برای به چالش کشیدن یا مخالفت معنادار با تصمیمات آخوندزاده باقی نمی گذارند.
روی هم رفته، رویکرد آخوندزاده به طرز چشمگیری سازنده است: او ناسیونالیسم اسلامی را ابزار ی برای مشروعیت بخشیدن به خواسته های روحانیون حاکم برای اقتدار می داند. این دیدگاه بیشتر توسط قبیله گرایی و هویت ملی منحصر به فرد برای بازگرداندن عزت نفس ملی استپشتیبانی می‌شود. در این زمینه، حاکمان روحانی بر این باورند که تمرکز قدرت امکان تصمیم گیری سریع و قاطع، تضمین پیش بینی سیاسی بلندمدت در افغانستان و تقویت روابط پایدار با سایر کشورها را فراهم می کند. با این حال، اطلاعات کمی در مورد شخصیت مرموز آخوندزاده و تصمیم گیری مبهم یا توزیع واقعی قدرت وجود دارد. این فقدان بینش نسبت به تالارهای قدرت رژیم و عملکرد درونی آن، غرب را در مورد میزان واقعی قدرت آخوندزاده و نیروهای اطراف او در تاریکی قرار داده است. حضور رسمی یا مأموریت ارتباطی ایالات متحده در این کشور، ارتباط مستقیم با صاحبان قدرت، آگاهی از حقایق روی زمین و زیرساختی برای جمع آوری اطلاعات فراهم می کند.
در حالی که برخی او را شخصیتی پیشگوی شبیه به ملاعمر بنیانگذار طالبان می دانند، آخوندزاده هنوز در انظار عمومی ظاهر نشده و عمدتاً از طریق پیام های صوتی ضبط شده ارتباط برقرار می کند. فقط تعداد معدودی از آنها دسترسی مستقیم به او دارند. در میان حلقه نزدیک او از علما (علمای اسلامی) و مشاوران مورد اعتماد او، آنچه بر اساس اطلاعات کمی که در مورد تصمیم گیری آخوندزاده اطلاعات کمی وجود دارد نشان می دهد که او به اولین و آخرین فردی که ملاقات می کند گوش می دهد، که می تواند همان شخص باشد، اما در نهایت به توصیه خود عمل می کند.
او دستورالعمل‌های سیاستی را با استفاده از رویکرد «اصالت‌گرایانه» با عمل‌گرایی بی‌رحمانه تفسیر می‌کند، و برنامه‌های اسلامی‌سازی مجدد طالبان را برای ایجاد یک دولت سنی حنفی، با هدایت آموزه‌های امام ابوحنیفه، برجسته‌ترین مفسر بزرگترین فرقه مسلمان سنی، در اولویت قرار می‌دهد. در نهایت، تلاش‌های آخوندزاده نشان‌دهنده یک نبرد فرهنگی عمیق برای قلب‌ها و ذهن‌ها است که فراتر از رویارویی نظامی صرف است. این [نبرد] شامل یک برخورد ایدئولوژیک است که پتانسیل تغییر شکل کلتمام بافت بافت جامعه را دارد.
اما رویکرد آخوندزاده او را در مدیریت تنش‌های درون‌طالبان، کنترل گروه‌های غیرقابل پیش‌بینی و مقابله با گروه‌های ضد طالبان منزوی می‌کند. او برای مدیریت پالیسی های اجتماعی و امنیتی داخلی و همچنین امور خارجی و تجارت، به یک تیم انتخاب شده در کابل و والیان ولایات متکی است. او برای وفادار ماندن به اصول اسلامی خود، خطوط گسترده‌تری از سیاست خارجی غیرمداخله‌گرایانه اعلام شده و اقتصاد مقاومتی را که آینه ایران است، طراحی کرده است. او از طریق حمایت گزینشی، ارائه موقعیت های نفوذ و محافظت از ناقضان قوانین شریعت در برابر مجازات، کنترل خود را حفظ می کند.
علی‌رغم مخالفت بالقوه پنهانی برخی از رهبران طالبان بر سر مسائل سیاسی، اکثریت آنها به دلیل ضرورت، حمایت یا ترس از انزوا، موضع آخوندزاده را پذیرفته اند. رهبران مخالف طالبان در موقعیت ضعیفی برای به چالش کشیدن امیر قرار دارند و در صورت برکناری یا مرگ آخوندزاده، هیچ اجماع داخلی در مورد جایگزینی در آینده وجود ندارد. حوزه انتخابیه امیر، اکثریت آماری واضحی را در طالبان نشان می‌دهد، و هیچ اختلاف نظری بین او و دیگر بازیگران ارشد طالبان که در حال حاضر در قدرت هستند وجود ندارد که به‌طور خطرناکی غیرقابل کنترل باشد.
اما رویکرد آخوندزاده او را در مدیریت تنش‌های درون‌طالبان، کنترل گروه‌های غیرقابل پیش‌بینی و مقابله با گروه‌های ضد طالبان منزوی می‌کند. او برای مدیریت پالیسی سیاست‌های اجتماعی و امنیتی داخلی و همچنین امور خارجی و تجارت، به یک تیم انتخاب شده در کابل و والیان ولایات متکی است. او برای وفادار ماندن به اصول اسلامی خود، خطوط گسترده‌تری از سیاست خارجی غیرمداخله‌گرایانه اعلام شده و اقتصاد مقاومتی را که آینه منعکس‌کننده [سیاست اقتصادی] ایران است، طراحی کرده است. او از طریق حمایت گزینشی، ارائه موقعیت های نفوذ و محافظت از ناقضان قوانین شریعت در برابر مجازات، کنترل خود را حفظ می کند.
علی‌رغم مخالفت بالقوه برخی از رهبران طالبان بر سر مسائل سیاسی، اکثریت آنها به دلیل ضرورت، حمایت یا ترس از انزوا، موضع آخوندزاده را پذیرفته اند. رهبران مخالف طالبان در موقعیت ضعیفی برای به چالش کشیدن امیر قرار دارند و در صورت برکناری یا مرگ آخوندزاده، هیچ اجماع داخلی در موردبرای جایگزینی در آینده وجود ندارد. حوزه انتخابیه امیر، اکثریت آماری واضحی را در طالبان نشان می‌دهد، و هیچ اختلاف نظری بین او و دیگر بازیگران ارشد طالبان که در حال حاضر در قدرت هستند وجود ندارد که به‌طور خطرناکی غیرقابل کنترل باشد.
با این حال، سراج الدین حقانی، وزیر کشور موقت طالبان، که همچنین رئیس شبکه قدرتمند حقانی است که مربوط به قبل از طالبان است، چندین سخنرانی همراه با کلیپ های منتشر شده در شبکه های اجتماعی که به عنوان انتقاد ضمنی سربسته از امیر تعبیر شده بود، ایراد کرد. حقانی بدون اشاره به آخوندزاده مشاهده اظهار کرد که “انحصار قدرت و لطمه زدن به آبروی کل نظام به نفع ما نیست” و افزود که اکنون طالبان “مسئولیت بیشتری” دارند و به “صبر و رفتار خوب و تعامل با مردم” نیاز دارند. به گونه ای عمل کنید که باعث نفرت افغان‌ ها از طالبان و مذهب آن نشود.
حقانی زیرک و جاه طلب است و گروه او که اساساً یک کارتل جنایتکار بین المللی است، منافع خاصی در ادغام مجدد با اقتصاد جهانی دارد. ما او را از نزدیک مطالعه کرده ایم و در عین حال، رک و پوست کندهبه صراحت بگویم او را شکار دنبال می کنیم. بین سال‌های 2015 و 2019، حقانی به‌عنوان عملی، صبور و محاسباتی با پایگاه قوی پشتیبانی در شمال و شرق افغانستان ظاهر شد. حقانی بی رحم استم، اما نه بی پروا نیست، تا حد زیادی به طالبان در طول درگیری 20 ساله وفادار ماند. اما او به اصول ایدئولوژیک انعطاف ناپذیر طالبان در مورد معامله، حتی با دشمنان یک بار، مقید نیست. برای مثال، هیچ عشقی بین حقانی هیچ علاقه‌ای به و اربابان پاکستانی ندارد‌اش در طول درگیری از بین نرفت. او همیشه با آهنگ ساز آنها نمی رقصید، اما به دلیل منافع طایفه حقانی مانند نیاز به پناهگاه، حمایت مادی و محافظت در برابر تهدیدات اطلاعاتی ایالات متحده، از نزدیک با هم همکاری می کرد و گهگاه لطف توجه می‌ کرد. نویسندگان تعجب نخواهند کرد اگر نظرات انتقادی حقانی در مورد امیر برای آزمایش خطوط قرمز آخوندزاده باشد یا از قبل پاک شده باشد.
رقیب اصلی سیاسی حقانی پسر ارشد ملا عمر است: وزیر دفاع موقت ملا محمد یعقوب مجاهد. یعقوب به طور مشابه به نظر می رسد یعقوب نیز که بیشتر با از طریق جاه طلبی هدایت می شود تا ایدئولوژی. او دیدگاهی مترقی تر و ارتباط بیشتری با نسل جوان طالبان دارد، به ویژه آن دسته از فرماندهان نظامی که به جای پناه بردن به پاکستان، ماندند و جنگیدند.
یعقوب در حالی که گهگاه با شور و شتاب جوانی رفتار می کرد، به طور معمول از مشایخ وفادار به پدر مرحومش مشاوره می گرفت، اما به ندرت قایق را تکان می دادتنش ایجاد می‌کند. یعقوب در طول جنگ با حقانی به خوبی کنار آمد، اما دانستن آگاهی از اینکه آیا آنها اکنون در حال رقابت یا همکاری هستند، بر استراتژی غرب تأثیر خواهد گذاشت. پرسش‌ هایی از این قبیل، در مورد ماهیت واقعی جاه طلبی ها و نفوذ حقانی و یعقوب، مستلزم تعامل بیشتر و حضور در میدان است که منافع دیپلماتیک و اطلاعاتی قابل توجهی را به همراه خواهد داشت.
در حال حاضر، به نظر می رسد شکافی وجود دارد که طالبان و غیرطالبان افغان را از هم جدا می کند و هر یک از طرفین عمیقاً از طرف دیگر شرمنده هستند. افغان‌ها به طور مشابه در مورد مسائل اساسی مانند نقش دین در سیاست، حقوق بشر و ماهیت یک دولت آینده دودستگی دارند. کسانی که با طالبان مخالفند فاقد منابع، رهبران پذیرفته شده به طوربا مقبولیت گسترده هستند، یا ظاهری شبیه از یک برنامه هستند.عمل می‌کنند و طالبان قدرت ماندگاری خود را با خاموش کردن مخالفان داخلی، غیرقانونی جلوه دادن انتقاد و سرکوب سریع مخالفان افزایش داده است.
اما طالبان به مدت سه دهه زنده ماندند که حول یک رهبری واحد ساخته نشدهند یا به یک رهبر تکیه نکردهند، با توانایی سازگاری از طریق اجماع داخلی و سازش به مدت سه دهه باقی مانده است. دانستن اینکه آیا امیر کنونی مصالحه را به جای شکست انتخاب می‌کند، و همچنین تعیین اینکه آیا صدای مخالفان سابق مانند حقانی و یعقوب واقعی است یا خیر، مستلزم تعامل مستقیم با تصمیم‌گیرندگان واقعی طالبان است – ایده‌آل آخوندزاده و حلقه درونی او.
ایالات متحده باید با این واقعیت رادیکال با واکنشی به همان اندازه رادیکال مقابله کند. نزدیکی نه به معنای دوستی و نه حمایت از سیاست های طالبان نیاست، اما فرصت های بیشتری نسبت به کوچک‌ترین از حداقل اهرمی که ایالات متحده اکنون اجازه می دهداز آن بهره می‌برد، ارائه می دهد. لازمه چنین تعاملی با دلالان واقعی طالبان در قندهار باید مستلزم شرایطی [مناسب] باشداست، شاید با شرایطی شروع شود که به هر دو طرف اجازه دهد تا الزامات اساسی سیاسی و امنیتی را برآورده کنند.
اینها باید شامل تضمین ایمنی پرسنل خارجی که روی زمین بادر میان مردم افغانستان کار می کنند، واگذاری کنترل پرداخت کمک‌ های بشردوستانه به طرف‌ های بی طرف، همکاری علیه دولت اسلامی، و انجام اقدامات معتبر برای محدود کردن، اگر نه اخراج، القاعده باشد. در مقابل، دولت ایالات متحده می‌ تواند کاهش تحریم‌ ها را به بهبود رفتار گره بزند؛. اما با توجه به سوابق واشنگتن در نادیده گرفتن چنین موضوعاتی با شرکای خود مانند مصر، اسرائیل و عربستان سعودی، ایالات متحده در شرایط متزلزلی از قندهار خواستار رعایت شرایط حقوق زنان و آرمان های دموکراتیک به عنوان اولین گام خواهد بود.

نویسنده: جاوید احمد، سفیر سابق افغانستان و یکی از اعضای ارشد شورای آتلانتیک. و داگلاس لندن، افسر سابق عملیات سیا، و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید