چه کسی در انتخابات تقلب کرد؟

در این باره پال رابرتس معاون اسبق وزارت خزانه‌داري آمريكا در مصاحبه اختصاصي با مجله آمريكايي «فارين پاليسي» گفت: «… همه آشوب‌هاي ايجاد شده در ايران پس از انتخابات رياست جمهوري، توطئه آمريكا براي بي اعتبار و منزوي كردن ايران بود تا اين كشور را به زانو درآورد. چرا که به عنوان مثال «كنت تيمرمن» كه يك نومحافظه‌كار است و رياست بنياد ملی برای دموکراسی(NED) را برعهده‌دارد‌، روز 11 ژوئن يعني پيش از برگزاري انتخابات در ايران نوشت: «صحبت از يك انقلاب سبز در ايران است.»

کنفرانس مطبوعاتی میرحسین موسوی با شرکت خبرنگاران داخلی و خارجی:«… برابر اطلاعاتی که ما از ستادهامون داریم، در سطح کشور، برنده قطعی، برنده قطعی با نسبت آراء بسیار زیاد این‌جانب هستم…»

وقتی که میرحسین موسوی این ادعا را در کنفرانس مطبوعاتی خود مطرح کرد‌، هنوز 2 ساعت به پایان ساعت رای‌گیری برای نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده بود و اساسا پس از این دو ساعت (اگر زمان رای‌گیری تمدید نمی‌شد) تازه شمارش آراء آغاز شده و طبعا ساعت‌ها به طول می‌انجامید. بنابراین‌، این سؤال بزرگ وجود داشت و البته هنوز هم وجود دارد که واقعا میرحسین موسوی بر اساس کدام اطلاعات، در آن زمان ادعای پیروزی در انتخابات را مطرح کرد؟! خصوصا که پیش از این بارها از سوی او و ستادش مطرح  شد و در همین کنفرانس مطبوعاتی هم مجددا ادعا کرد که ناظران انتخاباتی او را سر صندوق‌های اخذ رای، راه نداده‌اند!!
پس اگر ناظران و نمایندگانش (آن‌گونه که ادعا کرد) از حوزه‌های اخذ رای اخراج شدند، چگونه دریافته بود که با اکثریت قاطع آراء و با نسبت بسیار زیاد برنده انتخابات شده است؟! به نظر می‌آید موسوی برای این‌که دو سه ساعت قبل از اتمام رأی‌گیری و ساعت‌ها پیش از شمارش آراء نتیجه انتخابات را اعلام کند، دو راه بیشتر نداشت:
1- در بیرون تمامی یا اکثر حوزه‌های رای‌گیری، توسط نمایندگانش (که مدعی بود به داخل حوزه‌ها راهشان ندادند) بین همه افرادی که از صبح تا شب برای رای دادن مراجعه می‌کردند، یک نظرخواهی غیر رسمی انجام داده و نتیجه آن را خیلی سریع جمع‌بندی کرده تا حداقل ساعتی پیش از 22 همان شب که کنفرانس مطبوعاتی‌اش را برگزار کرد، به دستش رسیده باشد، زیرا از ساعت‌ها قبل، برای برگزاری آن کنفرانس مطبوعاتی و دعوت اهالی رسانه، می‌بایست برنامه‌ریزی می‌کردند که البته تمامی شواهد حتی گزارش‌های ستادهای انتخاباتی خود موسوی هم چنین کاری را تا امروز که 14 سال از آن تاریخ می‌گذرد‌، اعلام نکرده‌اند.
2- دومین راه برای این‌که موسوی ساعت‌ها پیش از شمارش آراء از پیروزی خود اطمینان حاصل نماید، این بود که عده‌ای غیب‌گو و چهره‌خوان را در همه حوزه‌های رای‌گیری از ابتدا تا انتهای زمان انتخابات مستقر نموده تا چهره‌خوانی کنند، یعنی از روی چهره‌ها تشخیص دهند که هر کس به کدام نامزد رای داده و یا می‌دهد!! که چنین کاری هم انجام نشده بود و در هیچ یک از صدها اعلامیه و اطلاعیه موسوی و دار و دسته‌اش هرگز چنین ادعایی دیده نشد.

موسوی از پیش شکست خورده بود
نکته قابل تامل این‌که برای مراکز نظرسنجی و آمارگیری در آمریکا و اروپا از خیلی پیش‌تر مشخص بود که برنده انتخابات کیست؟
از جمله سازمان غیردولتی «فردای عاری از وحشت» که سازمانی تخصصی در آمریکاست و در زمینه مطالعات افکار عمومی فعالیت دارد، روزنامه عربي زبان «القدس العربي» در گزارش خود پيش از برگزاری انتخابات، خبرگزاري فرانسه، روزنامه فرامنطقه‌اي «الشرق‌الاوسط»، روزنامه آمريكايي «وال استريت ژورنال»، روزنامه «واشنگتن پست»، روزنامه صهيونيستي «جروزالم پست»، پايگاه خبري عربي زبان «المحيط» و… که اغلب نظرسنجی‌های معتبر نشان از پیروزی کاندیدای اصولگرایان داشت.
از همین روی برای مقابله با چنین پیش‌آمدی که از نظر آنها شکستی سنگین به شمار می‌آمد، مراکز تصمیم‌گیری و اتاق‌های فکر، استراتژی تکراری خود را برروی میز قرار دادند که مانند سایر موارد مشابه در کشورهای دیگر مراحل مختلفی را دربرمی‌گرفت، از جمله:
«تشكيك در سلامت انتخابات و القاء تقلب در آن»، «اعلام پيروزي در انتخابات قبل از آغاز یا پیش از پایان آن»، «‌زمينه‌سازي براي اعتراض به نتيجه انتخابات»، «بازي با رنگ‌ها» ‌و… اینها برنامه‌هایی بود که در کودتاهای مخملی گرجستان و اوکراین و مانند آن، جواب داده بود. اما در نهایت همه این برنامه‌ها نه برای پیروزی فلان کاندیدا یا شکست بهمان کاندیدای انتخاباتی بود، بلکه تمامی این طرح‌ها برای شکست انقلاب و فروپاشی نظام اسلامی بود.
در این باره پال رابرتس معاون اسبق وزارت خزانه‌داري آمريكا در مصاحبه اختصاصي با مجله آمريكايي «فارين پاليسي» گفت:
«… همه آشوب‌هاي ايجاد شده در ايران پس از انتخابات رياست جمهوري، توطئه آمريكا براي بي اعتبار و منزوي كردن ايران بود تا اين كشور را به زانو درآورد. چرا که به عنوان مثال «كنت تيمرمن» كه يك نومحافظه‌كار است و رياست بنياد ملی برای دموکراسی(NED) را برعهده‌دارد‌، روز 11 ژوئن يعني پيش از برگزاري انتخابات در ايران نوشت: «صحبت از يك انقلاب سبز در ايران است.»
پال رابرتس در همان مصاحبه‌اش با مجله فارین پالیسی ادامه داد:
«… به عبارت ديگر قبل از رأي‌گيري چيزي آماده شده بود كه باعث مي‌شود به خودجوش بودن اعتراضات شك كنيم. چون تيمرمن در ادامه نوشته بود: NED (بنیاد ملی برای دموکراسی وابسته به سازمان سیا) در طول دهه گذشته ميليون‌ها دلار را صرف گسترش انقلاب «رنگي» در كشورهايي همچون اوكراين و صربستان كرده و تكنيك‌هاي ارتباطي و سازماني مدرن را به كارگران آموزش داده است. بخشي از اين پول به دست حاميان موسوي، رسيده است‌، البته از طریق ارتباط با سازمان‌هاي غيردولتي در خارج از ايران كه NED بودجه آنها را تامين مي‌كند…»
این ادعا را سخنان «لرد بالتيمور» تحليل‌گر ارشد غربي در پايگاه خبري «خانه شفاف‌سازي اطلاعات» درباره نحوه تامين مالي ايجاد اغتشاش و انقلاب رنگي در ايران نیز تایید کرد.
مارتین ایندیک، عضو ارشد ‌اندیشکده آمریکن اینترپرایز در اوج جریانات فتنه و در مصاحبه‌ای گفت:
«… حوادث ایران را می‌توان پایانی بر آغاز و آغازی بر یک پایان دانست. اپوزیسیون داخلی ایران با ادعای تقلب در انتخابات، بسیار به‌موقع شکل گرفته است و ما باید در شکل‌گیری اپوزیسیون داخلی، شریک شویم. بسیار پرامید و مغرورانه امیدوارم که در این ‌شانس سهیم باشیم. من در برخورد با مسئله صدام در اواخر سال 1990 به عنوان رئیس‌گروه با همکاری آقای بروس ریدل، تجربه خوبی دارم که در مورد مدیریت اتفاقات و حوادث ایران مفید است…»

حضور گروهک تروریستی منافقین در فتنه 88
راهپیمایی روز 25 خرداد اصلی‌ترین نقطه ادعاهای فتنه‌گران بود که برخلاف همه ادعاهای ریز و درشت مبنی بر مسالمت‌آمیز بودن آن، در کمال تاسف، بهانه حمله مسلحانه به پایگاه بسیج قرار گرفت. هجوم مسلحانه از پیش طراحی شده با بمب و نارنجک و مسلسل که تا مدت‌ها انکار می‌شد. چراکه در صورت اثبات چنین موضوعی، همه تبلیغات گسترده، مبنی بر غیرخشونت‌آمیز بودن اعتراضات بر باد می‌رفت.
اما چند سال بعد در خاطرات یکی از محکومین خارجی فتنه به نام «مازیار بهاری» (خبرنگار نشریه نیوزویک) که مدتی هم بازداشت بود، به طور علنی منتشر شد که دسته‌‌های تروریستی گروهک مجاهدین خلق در 25 خرداد 1388 و از میان جمعیت، با سلاح‌های مختلف به پایگاه بسیج حمله برده و موجب کشته و زخمی شدن عده‌ای شدند. این خاطرات یا بهتر بگوییم اعترافات، چندی بعد در قالب یک فیلم ضدایرانی به نام «گلاب» بر پرده سینماهای جهان رفت و آن بخش از خاطرات مازیار بهاری یعنی حمله تروریستی منافقین به پایگاه بسیج در راهپیمایی به اصطلاح سکوت نیز باز‌سازی شد و در معرض دید همگان قرار گرفته است.
اگرچه در همان زمان گروهک تروریستی مجاهدین خلق به طور علنی اعلام کرده بود، در تظاهرات معترضین به نتیجه انتخابات و اغتشاشات بعدی حضور داشته و دارد و حتی خود سرکرده‌های این گروهک تروریستی بارها این موضوع را به طور رسمی اذعان نمود ولی همچنان خیلی‌ها آن را انکار می‌کردند!
اما با وجود این واقعیات، اعتراضات یا در واقع اغتشاشات ادامه پیدا کرد و فتنه‌گران نیز علی‌رغم همه صبر و تحمل و مدارای نظام و شخص رهبر معظم انقلاب‌، همچنان بر طبل فتنه می‌کوبیدند و نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند و یا قرار نبود در آن فضای غبارآلود به پشت سر و پیرامون خود نگاه کنند و جبهه ضدانقلابی که دور و برشان را فراگرفته، نظاره کنند.
امروز با نگاهی از فراز آن میدان غبارآلود به خوبی می‌توان آن جبهه گسترده ضدانقلاب را دید. جبهه‌ای که در همان روزها مقام معظم رهبری مشاهده کرده و شاکله‌اش را برای مردم توضیح داده و تبیین می‌نمودند. چنان‌که حتی بهائی‌ها هم که با وجود همه فتنه‌گری‌هایشان همیشه مدعی بوده‌اند با سیاست و مسائل سیاسی‌کاری ندارند، رسما به اغتشاش ملحق شدند، به گونه‌ای که خودشان نیز به آن اعتراف کردند. آنچنان که علاوه‌بر بازداشت ده‌ها نفر از آنها طی اغتشاشات‌، بخشی از نریشن فیلم مستند «شمعی را روشن کن» که به سفارش مرکز فرقه ضاله بهائیت در حیفای اسرائیل ساخته شد نیز براین واقعیت صحه گذارد.
پدر خوانده کودتاهای مخملی هم به میدان آمد
اما در اوج اغتشاشات فتنه پس از انتخابات 1388، «جين شارپ» پدرخوانده روشنفكران مخملي در يك گفت‌وگوي تلفني با آسوشیتدپرس اعلام كرد كه مقالات وي به زبان فارسي در روي اينترنت براي استفاده معترضان وجود دارد. دستورالعمل‌ها و راهنمايي‌هاي جين‌شارپ دقيقا مانند دفترچه راهنمايي بود كه در صربستان براي سرنگون كردن دولت میلوسوویچ در سال 2000 ميلادي مورد استفاده قرار گرفت. سرکردگی آن مبارزات را یکی از شاگردان جین شارپ به نام سرژ پاپوویک برعهده داشت که جنبشی تحت عنوان جنبش «اتپور» به وجود آورده بود.
جين شارپ كه بيش از 30 سال در دانشگاه ‌هاروارد تحقيقات انجام داد، به فعالان جنگ‌هاي رواني و انقلاب‌هاي مخملي در شرق اروپا كمك بسیاری كرد که از آن‌جمله مي‌توان به انقلاب‌هاي مخملي «گل رز» در گرجستان و انقلاب نارنجي در اوكراين ‌اشاره كرد.
اما هدايت اغتشاشگران فتنه 88 از سوي منابع خارجی به حدي واضح و آشکار بود كه «پاپوویک»، سرکرده انقلاب مخملی صربستان و از همکاران جین شارپ و رابرت‌هالوی در انستیتو آلبرت اینشتین (که هدایت برخی کودتاهای مخملی را برعهده داشت) با راهنمايي گروه‌هاي معترض در سايت تويیتر، از آنها مي‌خواست تا چراغ‌هاي اتومبيل‌هاي خود را روشن كرده و در حالي كه قرآن به دست دارند در برابر نيروهاي امنيتي بايستند. وي همچنين از برخي روش‌هاي ديگر این معترضان نيز تمجيد كرد و تاكيد نمود كه استفاده از پوشش سبز به عنوان رنگ نمادين اسلام و فرياد زدن شعارهاي انقلاب سال 79 ايران، روش‌هاي مناسبي هستند.

دیدگاهتان را بنویسید