تحلیلگران غربی سال گذشته، جنگ اوکراین را نقطه عطفی میدانستند که نه تنها ناتو و ایالات متحده، بلکه ائتلاف لیبرال را علیه روسیه متحد کرده است. بر اساس این دیدگاه کشورها در نبرد دموکراسی و استبداد از غرب حمایت میکنند. اگر افق دیدمان را گسترده کنیم و از اروپا و امریکا فراتر برویم، تفاوت قابل توجهی را مشاهده خواهیم کرد. دموکراسیهایی مانند هند، اندونزی، افریقای جنوبی و بسیاری از کشورهای افریقایی از قطعنامه ضدروسی حمایت نکردند و بسیاری از آنها تمایلی برای اتخاذ رسمی تحریمهای اقتصادی علیه روسیه ندارد و با شروع جنگ به دنبال حفط روابط خود با غرب و روسیه به صورت یکسان هستند. جنگ اوکراین مسئله جهانی نبود بلکه موضوعهای حیاتی توسعه پس از همهگیری، مواجهه با چالشهای گسترده از بحران بدهی، کندی اقتصاد جهانی و تغییرات آبوهایی برای این کشورها اهمیت بسیاری دارند. به ظن آنها جنگ اوکراین به آینده اروپا مربوط است نه آینده نظم جهانی و این جنگ را عامل مهمی برای انحراف از مسائل اصلی میدانند.
رقابت بیشتر؛ قدرت کمتر
تهاجم روسیه همراه با پیامدهای همهگیری و کندی اقتصاد جهانی، قدرت و اعتبار قدرتهای بزرگ را کاهش داد. و این کاهش قدرت برای روسیه بارزتر بود در صورتی که تاثیر این اتفاقات در آمریکا کمتر قابل مشاهده بودهاست. زیرا آمریکا بدون دخالت نیروهای خود و ایجاد تنش جدی به این جنگ پاسخ داده و همین باعث بیشتر شدن وحدت متحدانش شده به علاوه آمریکا مشخصا در این ایام روی چین تمرکز کردهاست. با این حال این نگرانی که امریکا به واسطه جنگ اوکراین از نقش خود در دیگر نقاط جهان منحرف شود وجود دارد. امریکا به دلیل سیاست داخلی خود امکان رهبری سازنده سیستم چندجانبه بینالمللی را ندارد بهعلاوه جنگ نقش گسترده جهانی اروپا را نیز محدود کرده. چین نیز به نوعی متضرر شده است؛ جنگ بر اقتصاد جهانی، واردات انرژی و مواد غذایی پکن تاثیرگذار بوده؛ اتحاد با روسیه نفوذ پکن را محدود کرده است. چین تنها عضو دائم شورای امنیت است که نقش سیاسی یا نظامی پررنگی در بحران اوکراین ایفا نکرده است. دو فاکتور دیگر که در مورد چین اهمیت دارد؛ اقتصاد کند چین و سیاست کووید بر دیپلماسی گرگ جنگجو تاثیرگذار بود و نقشآفرینی چین در موضوعات فراملی را محدود کردهاست.
برای جنوب، جنگ عامل انحراف از مسائل اساسیتر است
هنوز واکنش چین و سایر قدرتها قابل پیشبینی نیست اما به نظر میرسد چین پس از کنگره بیستم حزب، به دنبال بازسازی مجدد روابط خود با اروپا، استرالیا و امریکا است و موضوعات داخلی مانند رشد اقتصادی، کنترل پیامدهای اقتصادی و اجتماعی کووید 19 برای این کشور اهمیت بیشتری دارد. دومین تاثیر این جنگ یک ساله، تاثیر یکسان سیاست و اقتصاد بر شکلگیری سیاستهای اقتصادی قدرتهای بزرگ است. امروزه در بسیاری از موارد امنیت عرضه و منافع سیاسی بر ملاحظات قیمتهای تولید جهانی و زنجیره ارزش اولویت دارد. کمک به متحدان نتیجه همین ملاحظات سیاسی است. اگرچه بازارهای جهانی جدایی ایالات متحده و چین را محدود کرده است. این دو کشور در بخشهای استراتزیک مانند انرژی، هوش مصنوعی، فلزات کمیاب وابستگی به یکدیگر را کاهش میدهند.
واکنش کشورهایی که از قدرت اقتصادی برای نفوذ جهانی خود بهره برده اند متفاوت است. ژاپن سیاستهای امنیتی و دفاعی قویتری اتخاذ کرده که برای چالشهای امروزی مناسبتر است و بر قدرت سیاسی و نظامی تاکید دارد. آلمان از نقطه عطف سخن میگوید و چین درحال بازسازی برخی از برنامهها است. اروپا و کشورهای جنوب بهای تحریمهای روسیه را پرداخت میکنند و برای برخی مهمترین اقتصادهای جهان
رکود پیشبینی شده است.
بیگانه و بیطرف
جنگ تاثیر قابل توجهی بر تضعیف نظم جهانی داشته است و این موضوع برای کشورهای غیرغربی حائز اهمیت است. این کشورها به دنبال جایگزنی برای نظم کنونی هستند. بر اساس گزارش صندوق بین المللی پول، بحران بیش از 50 کشور افریقایی، امریکای لاتین و آسیایی پیش از همهگیری آغاز شده و همین موضوع سدی برای به کارگیری مسیر اقتصادی مستقل برای کشورهای درحال توسعه است. از نظر اقتصادی و سیاسی شرایط برای ظهور راه سوم منسجمی مشابه عدم تعهد در طول جنگ سرد وجود ندارد. یک تفاوت اساسی این است که دوقطبی وجود ندارد و وابستگی متقابل چین و امریکا اجازه ایجاد دو قطبی را نمیدهد. این جهان قدرتهای بزرگ نیست بلکه جهانی برای قدرتهای متعدد است. در نتیجه رقابت قدرتهای بزرگ، کشورهای جنوب به جای عدمتعهد به بیطرفی روی آوردهاند. آنها از نظم کنونی جدا شده و خواهان راهحل مستقل هستند.
کشورهای دلسرد از رقابت قدرتهای بزرگ به دنبال راهحل خود هستند:
کشورهای درحال توسعه در مناطق مختلف موضوع رقابت امریکا با چین و جنگ اوکراین را از موضوعات اقتصادی، بدهیها، تغییرات آبوهوایی و اثرات همهگیری تفکیک میکنند. در آسیای جنوبی، بنگلادش، پاکستان و سریلانکا بیش از یک سال است در مورد بدهیهای خود با صندوق بینالمللی چول درحال مذاکره هستند. در پنج کشور میانماز، افغانستان، پاکستان، نپال و سریلانکا دولتها برخلاف قانون اساسی تغییر کردهاند. غرب، روسیه یا چین برای این مشکلات راهحل کارآمدی ندارند. رقابت قدرتهای بزرگ چنین موضوعاتی را پیچیدهتر میکند بهعنوان مثال؛ سریلانکا بیشترین بدهی را به چین دارد، امریکا برای پرداخت این بدهی از این کشور حمایت نمیکند و چین هم نمیتواند این کشور را یک استثنا تلقی کند زیرا دیگر بدهکاران را نیز باید مورد توجه ویژه قرار دهد. اکنون بسیاری از کشورها که شرایط مشابهی با سریلانکا دارند، احساس میکنند در نبود سیستم چندچانبه بهحال خود رها شدهاند. اما این شرایط و موقعیت نامطلوب هنوز پاسخ منسجم و سازمانیافتهای ارائه نکرده است.
فرصت هند؟
چنین شرایطی برای قدرتهایی مانند هند، فرصت است. این کشور میتواند با کشورهای همسایه خود محیطی صلحآمیز و مرفهتر ایجاد کند، این کشور میتواند در بازسازی قوانین بینالمللی مانند فضای مجازی مشارکت کند. در عرصه اقتصاد نیز میتواند با اقتصادهای پویای آسیا میتواند تعامل سازنده داشته باشد. اما بسیاری از دولتهای کوچک آسیبپذیرتر هستند و بهصورت کلی ریسک سیستمیک نسبت به دهههای اخیر بیشتر است. رقابت قدرتهای بزرگ پس از حمله روسیه به اوکراین و سفر نانسی پلوسی به تایوان به عرصه اقتصاد جهانی و در منطقه آسیا محدود شده است. این توزیع قدرت در منطقه نسبت به دوران جنگ سرد یا پس از جنگ سرد، یکنواختتر است. هند میزبان اجلاس گروه 20 در سال 2023 خواهد بود و ممکن است میان اوکراین و روسیه میانجیگری کند، اما بعید است نتیجهای حاصل شود. بهتر است هند نگرانی کشورهای جنوب را در دستور کار قرار دهد. به دلیل طولانی بودن جنگ اوکراین و ادامه رقابت قدرتهای بزرگ به نظر نمیرسد شرایط کشورهای درحال توسعه تغییر چندانی کند.
ترجمه: زهرا زینلی