آیا ممکن است روزی تجارت محصولات کشاورزی منصفانه شود؟

زمان زیادی نگذشته از روزگاری که یک موز فقط یک موز بود، میوه‌ای بود زرد و خمیده، همین و بس. اگر در سال ۱۹۸۶ خوشه‌ای موز می‌خریدید، تنها چیزی که می‌دانستید این بود که قیمت آن حدود هر کیلو ۹۷ پِنی است. به شما نمی‌گفتند که ارگانیک است یا در تولیدش از آفت‌کش استفاده نشده است. نمی‌دانستید از کاستاریکا آمده یا از جمهوری دومینیکن. و مسلماً ازتان نمی‌خواستند تا نگران کشاورزانی باشید که آن را کاشته‌اند؛ یا نگران اینکه آیا بچه‌هاشان به مدرسه می‌روند یا روستاهایشان درمانگاه دارد یا خیر. فقط موزتان را برمی‌داشتید و برای خرید قهوه یا چای یا شکلات به مغازۀ بعدی می‌رفتید. دربارۀ این‌ها هم چیز بیشتری نمی‌دانستید: اینکه از کجا آمده‌اند یا چه کسانی آن‌ها را تولید کرده‌اند.

آن‌وقت‌ها هنوز به کشورهایی که این محصولات و چندین محصول دیگر را کشت می‌کردند جهان سوم می‌گفتند، و عادت اهمیت‌ندادن به شرایط کشاورزی در آن‌ها میراث گذشتۀ استعماری‌شان بود. تجارتْ قرن‌ها بود که پروژۀ استعمار را جلو می‌بُرد و استثمار هدف اصلی آن به شمار می‌رفت. کشاورزان آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی مجبور بودند محصولاتی را پرورش دهند که شرکت‌های امپراتوری می‌خواستند در شرایط اسفناک روی آن‌ها کار کنند و با قیمت‌هایی از آن‌ها دل بکنند که به‌شکل خانمان‌براندازی اندک بود. طی قرن گذشته، امپراتوری‌ها تجزیه شدند، اما کفۀ تجارتْ نامیزان باقی ماند. اینک توجیه‌گر این عدم توازن بازار است که پرداخت حداقل پول ممکن به کشاورزان را «مقرون‌به‌صرفه» قلمداد می‌کند. در دهۀ ۱۹۷۰، یک کشاورز غنایی کاکائو، غالباً از هر دلار فروش دانه‌هایش در بازار، کمتر از ۱۰ سنت نصیبش می‌شد. دریافتی او به‌عنوان سهمی از قیمت خرده‌فروشی یک تخته شکلات حتی از این هم کمتر بود. کارکردن کودکان شایع بود. کسب‌وکار شرکت‌های شکلات‌سازی سکه بود و مشتری‌هایشان خوب خرید می‌کردند؛ کشاورزان ولی فقیر ماندند.

تا اینکه، در اواخر دهۀ ۱۹۸۰، کم‌کم چیزهای بیشتری دربارۀ این کشاورزان به گوش می‌رسید؛ در تلویزیون، روزنامه‌ها یا حتی روی برچسب‌های بسته‌هایی که می‌خریدیم، به داستان آن‌ها برمی‌خوردیم. دلایل متعددی وجود داشت. آگاهی زیست‌محیطی رو به‌ افزایش بود. قیمت برخی محصولات داشت افت می‌کرد و درآمدهای کشاورزی را در خطری حتی حادتر از معمول قرار می‌داد. پیش از آن زمان نیز گروه‌های کوچکی وجود داشتند که برای تجارتی عادلانه‌تر تلاش می‌کردند: یکی از پیش‌گامان در وصف این تلاش‌ها می‌گوید «فروشگاه‌های خیرخواهی که در شهرهای اروپایی پراکنده بودند محصولاتی می‌فروختند که … با قیمت‌های منصفانه مستقیماً از تولیدکنندگان کوچک خارجی خریداری شده بود». تا اوایل دهۀ ۱۹۹۰، این ابتکارعمل‌های جداازهم رفته‌رفته ادغام شد در تکاپویی بین‌المللی برای اصلاح ریشه‌ای رابطۀ ما با آنچه می‌خریم. مدت‌ها بود که تجارت به‌شکل عامدانه‌ای غیرمنصفانه بود، اما اکنون جنبش روبه‌رشدی برای وادارکردن مصرف‌کنندگان به اهمیت‌دادن به این بی‌انصافی و حتی کمک به اصلاح آن به وجود آمده بود.

ارزشمندترین دارایی این جنبش «فرترید اینترنشنال»۱ بود، یک سازمان مرکزی که در سال ۱۹۹۷ از ادغام چندین شعبۀ ملی تشکیل شد که طی دهۀ قبل سر برآورده بودند. فرترید۲ بر اساس این عقیده بنیان نهاده شد که مصرف‌کننده‌ها می‌توانند بازار را اخلاقی‌تر کنند. اساس فلسفۀ فرترید همواره قیمت بوده است: ساده و سرراست، از آن نوع معیارهایی که اقتصاددان‌ها خوش دارند با آن کار کنند. به ‌باور فرترید، اگر شرکت‌ها به کشاورزان بهای عادلانه‌تری پرداخت کنند، مزایای دیگر نیز زنجیروار از پی آن می‌آیند. کشاورزان می‌توانند کارگران بزرگ‌سال را به‌جای کودکان استخدام کنند؛ می‌توانند فرزندانشان را به مدرسه بفرستند و دارو بخرند؛ می‌توانند باردهی زمین‌های کشاورزی‌شان را، با استفاده از کودهای بهتر، بیشتر کنند. تولیدکننده‌ها برای اینکه واجد شرایط فرترید شوند باید استانداردهایی را رعایت کنند، مثلاً قوانینی دربارۀ شرایط نیروی کار یا دفع زباله‌ها. اما برای شرکت‌ها آنچه هستۀ مسئولیت اخلاقی‌شان نسبت به تولیدکنندگانشان را معین می‌کند قیمت است.

بنابراین سازوکار فرترید تشکیل نوعی «مثلثِ فضیلتمندِ» تجارت اخلاقی است. فرترید کشاورزان و تعاونی‌های کشاورزی را به عضویت می‌گیرد و از آن‌ها می‌خواهد تا استانداردهایش را رعایت کنند؛ گاه‌به‌گاه بازرسانی به این مزارع، که در سراسر جهان پراکنده‌اند، می‌فرستد تا از پایبندی آن‌ها اطمینان حاصل کند. در رأس دیگر این مثلث، فرترید حمایت شرکت‌ها را جلب می‌کند تا برای کالاهای خریداری‌شده از مزارع عضو، در صورت سقوط قیمت‌های بازار، قیمتی حداقلی را بپردازند و برای فرآورده‌هایی که از این محصولاتِ اخلاقی تهیه شده‌اند گواهی‌نامه عرضه می‌کند. در گوشۀ سوم این مثلث، مصرف‌کننده قرار دارد که می‌تواند با اندک توصیه‌ای برای خریدِ آگاهانه برانگیخته شود و محصولاتی را بخرد که گواهی‌نامۀ فرترید دارند، حتی اگر قیمتشان چند پنی بیشتر باشد.

علامت گواهی‌نامۀ فرترید بسیار شناخته‌شده است: نشانی به‌ رنگ‌های سبز و آبی و سیاه که به یین و یانگی شبیه است که فاصله‌ای بینشان افتاده باشد، و وجدان خریداران را در سراسر جهان آرام می‌کند. در سال ۲۰۱۷، تقریباً ۹ میلیارد دلار از محصولات فرترید به فروش رفت که مواد خام آن‌ها از ۱.۶۶ میلیون کشاورز تأمین شده بود. حدود ۲۴۰۰ شرکت، از جمله غول‌های چندملیتی‌ای مانند تِسکو و مارک‌انداسپنسر، به شعبه‌های ملی فرترید حق امتیاز می‌پردازند تا از این علامت روی محصولاتشان استفاده کنند. فرترید به عصارۀ مصرف اخلاقی تبدیل شده است؛ امروزه ۹۳ درصد از خریداران بریتانیایی علامت آن را تشخیص می‌دهند.

اما دو پیروزی حقیقی فرترید در عالم ایده‌ها بود نه آمار. نخست و از همه ‌آشکارتر، توانست الگوی ریشه‌دار تجارت محصولات کشاورزی را به چالش بکشد، یعنی این باور که درآمد ناچیز کشاورز صرفاً واقعیتی اجتناب‌ناپذیر در اقتصاد تجاری است. دوم و به‌نوعی پنهان‌تر از آن، این اندیشه را قوت بخشید که تجارت مدرن چنانچه کسی چراغی بیفروزد و راه را به آن نشان دهد، می‌تواند اخلاقی باشد. لازم نیست از سرمایه‌داری بترسیم؛ بازار از طریق آژانس‌های معیارسازی مانند فرترید و رین‌فارست اِلاینس۳ می‌تواند خودش را کنترل و موازنه کند، بدون آنکه مجبور باشد به‌وسیلۀ هیچ قدرت بالاتری تنظیم شود. نابرابری روزافزون و فاحش در تجارت را می‌توان، به‌جای بازنگری کامل در نوع پارچه، با تازدن‌ها و دوخت ماهرانه‌تر برطرف کرد.

هرچند فرترید کمک کرد تا جهانی پر از انتظاراتِ روبه‌افزایش دربارۀ پایداری ساخته شود، اینک این انتظارات به‌ نحوی غیرمنتظره راه را برای زوال خودش هموار کرده‌اند. شرکت‌ها به‌مرور اعتقادشان به برچسب‌هایی همچون فرترید را از دست داده‌اند؛ باورشان به توانایی آن‌ها برای تضمین آیندۀ کشاورزی و آیندۀ محصولاتی که منافع شرکتی را به پیش می‌رانند را از دست داده‌اند؛ به‌علاوه دیگر حتی به این هم اعتقاد ندارند که این نشان‌های مستقل پایداری اصلاً ارزشی داشته باشند. درعوض، غول‌های غذایی چندملیتی سررشتۀ امور را خود به دست گرفته‌اند؛ گواهی‌نامه‌های درون‌سازمانی برپا می‌کنند و مسائل اخلاقی را همان‌طور ارزیابی می‌کنند که مورد پسند خودشان است.

با اینکه سرنوشت سازمان فرترید لزوماً قرار نیست سرنوشت ایدۀ تجارت منصفانه را تعیین کند، اما اولی توانسته بود دومی را همچون هدفی الهام‌بخش زنده نگاه دارد. وقتی سازمان فرترید تضعیف‌ ‌شود، یعنی نفس ایدۀ تجارت منصفانه سست شده است. ازآنجایی‌که فرترید برای تشکیل نیمی از بازار فضیلتمندانۀ خود به شرکت‌ها وابسته است، این امر مشکلی جدی به وجود می‌آورد. بدون وجودِ خریداران، بساط فرترید جمع می‌شود و شرکت‌ها به روش‌های قبلی خود بازمی‌گردند و صرفاً منافع خود را دنبال خواهند کرد. به ‌گفتۀ تریشنا شا، تحلیلگر یورومانیتور که برچسب‌های اخلاقی را پیگیری می‌کند، شرکت‌ها به ‌نحوی فزاینده متوجه شده‌اند که ساده‌تر و سودمندتر است که خودشان گواهی‌نامه صادر کنند. پس «در شرف یک تغییر بزرگ هستیم».

به‌طور خلاصه، آنچه با آن مواجهیم چیزی مانند تسخیرِ شرکتیِ۴ تجارت منصفانه است، آن‌هم در زمانه‌ای که کشاورزی درگیر بحران است. جمعیت جهان از ۴.۴ میلیارد نفر در سال ۱۹۸۰ به بیش از ۷ میلیارد در سال ۲۰۱۱ افزایش پیدا کرده، اما نسبت افرادی که در بخش کشاورزی شاغل‌اند ۱۲ درصد کاهش یافته است. میانگین جهانی سن کشاورزان قهوه ۵۵ سال است. انگار کسی از نسل‌های جوان‌تر دیگر نمی‌خواهد کشت‌وکار کند. کشاورزی کاری است سخت و، در کشورهای درحال‌توسعه، تقریباً بی‌مزدوپاداش. علاوه‌برآن، دهه‌های پیش ‌رو با لحاظ‌کردنِ چالش‌های تغییرات اقلیمی -امواج گرما، آفت‌های مهلک، خشک‌سالی‌ها و سیل‌ها- از این نیز هولناک‌تر به نظر می‌رسد. زندگی کشاورزان همین امروز هم مستعد بدترشدن است؛ حرکتی به‌سوی تجارت غیرمنصفانه‌تر کافی است که آن‌ها را به‌سوی بدبختی‌های استثمارگونۀ گذشته پرتاب کند.

•••

کاری‌ترین ضربه به فرترید تابستان دو سال پیش به دست «سِینزبِریز» وارد آمد، شرکتی که زمانی مغرورانه به این مباهات می‌کرد که بزرگ‌ترین خرده‌فروش محصولات فرترید در جهان است. سینزبریز در ماه مه سال ۲۰۱۷، بدون هیچ اخطاری، خبر داد چایِ برندِ خودش از این به بعد گواهی فرترید نخواهد داشت.

پل تایِنی به من گفت «این خبر مثل بمب بود». او آن ماه از مزرعۀ چای خودش در ناندی هیلز، در غرب کنیا، به نایروبی سفر کرده بود تا در کارگاه نیم‌روزه‌ای شرکت کند که فرترید آفریقا آن را برگزار می‌کرد. سایر کشاورزان چای از مالاوی، اوگاندا، کنیا و روآندا نیز آنجا، در هتل پراید وِست‌لَندز، حاضر شده بودند. همچنین گروهی از سینزبریز آنجا بود. این شرکت در پایان کارگاه خواستار برگزاری جلسه‌ای شد و تایِنی هیجان‌زده شد؛ فکر می‌کرد سینزبریز حتماً خبر خوشی دارد. اما پس از جمع‌کردن حدود ۵۰ شرکت‌کنندۀ کارگاه در اتاق کنفرانسی در هتل، سینزبریز فاش کرد که برندهای چای درون‌سازمانی‌اش قرار است فرترید را کنار بگذارند. یکی از مدیران اجرایی گفت که این شرکت، به‌جای آن، برچسب اخلاقی خودش را آزمایش می‌کند و نام آن را «فرلی تریدد»۵ می‌گذارد. بعداً فرترید تخمین زد که این تغییر بر روی حدود ۲۵۰ هزار کشاورز و کارگر اثر خواهد گذاشت.

از میان این تعداد، ۸ هزار نفر عضو سیریت، یک تعاونی کشت چای، هستند که تاینی نیز عضو آن است. محصولاتِ سیریت را فرترید گواهی می‌کند و سابق‌ بر این سینزبریز، با اختلاف، بزرگ‌ترین خریدار چای فرترید سیریت بود. بنابراین تاینی پس از آن خبر بهت‌آور متحیر مانده بود. او به یاد می‌آورد که «حتی مقامات فرترید آفریقا انگار چیز زیادی از این قضیه نمی‌دانستند. آن‌ها می‌پرسیدند: ‘چرا این کار را می‌کنید؟’». یکی پرسید «آیا به‌خاطر برگزیت از فرترید خارج می‌شوید؟».

تاینی گفت سینزبریز هیچ جواب درستی نداشت، اما انگار تردیدهایی در این ‌باره داشت که فرترید همان‌طور که وعده داده کار می‌کند یا نه. یکی از مدیران اجرایی سینزبریز دست روی یکی از اصول اساسی الگوی فرترید گذاشت: آن به‌اصطلاح «پاداشِ» بیشتر از حداقلِ قیمتی که شرکت‌ها موظف به پرداخت آن

فرترید منکر این است که آینده مبهم است یا میانه‌اش با شرکت‌هایی که در نظر دارد با آن‌ها کار کند شکرآب شده است

هستند و تعاونی‌ها باید برای ساخت مدرسه، نگهداری درمانگاه یا بهبود اجتماع خود از آن استفاده کنند. سینزبریز نگران این بود که از این پول استفاده‌های نادرستی می‌شود و هدر می‌رود. تاینی گفت «اما، تنها چند روز قبل از آن کنفرانس، بازرسی از سینزبریز آمده بود تا نگاهی به پروژه‌های ما بیندازد». کشاورزان تلاش کردند تا با مدیران اجرایی بحث کنند؛ مدیران اجرایی تأکید کردند که نظرشان تغییر نمی‌کند. «جلسه همین‌طوری به پایان رسید».

این خبر بلافاصله طوفانی به راه انداخت. تولیدکنندگان چای فرترید در آفریقا در نامه‌ای سرگشاده سینزبریز را متهم کردند به اینکه در پی «قدرت و کنترل» بر کشاورزان است، آن‌هم به ‌شیوه‌ای که «یادآور حکمرانی استعماری است». جمعی از سازمان‌های غیرانتفاعی بریتانیایی از مصرف‌کنندگان درخواست کردند تا طی آخر هفته با شعار «فرترید را دور نزنید» دست به اقدام بزنند. به خریداران پیشنهاد کردند یک بسته چای «فرلی تریدد» بخرند و سپس آن را پس بدهند: «بگذارید فروشندگان بدانند که آن را پس می‌دهید، زیرا فرترید نیست». در پارلمان، نمایندگانْ سینزبریز را برای تجدید نظر تحت فشار گذاشتند؛ یکی از آن‌ها این شرکت را متهم به دروغ‌گویی کرد و نماینده‌ای دیگر به سازمان استانداردهای تبلیغاتی شکایت برد که نام فرلی تریدد باعث می‌شود خریداران آن را با فرترید اشتباه بگیرند و گمراه شوند (سینزبریز از نظردادن دربارۀ این گزارش امتناع کرد. یکی از مدیران اجرایی سابق با افسوس به من گفت «آغاز به کار فرلی تریدد کمابیش فاجعه‌بار بود»).

تجربۀ فرلی تریدد آتش هراس‌ها دربارۀ یک جدایی کامل را شعله‌ور ساخت که طی آن ممکن بود سینزبریز سایر محصولات فرترید خود -قهوه، شکر، گُل‌، و ۶۵۰ میلیون موزی که در سال می‌فروشد- را نیز کنار بگذارد و به‌طور کلی از فرترید خارج شود. گاردین آن زمان نوشت که این امر منجر به «فروپاشی» فرترید خواهد شد. این اتفاق تاکنون نیفتاده است، اما از تجربۀ سینزبریز با فرلی تریدد تنها چند سال می‌گذرد. این جدایی هنوز ممکن است از راه برسد.

جدایی سینزبریز اتفاقی منحصربه‌فرد نبود. در سراسر جهان، بزرگ‌ترین شرکت‌های کشاورزیِ تجاری در حال کنارگذاشتن گواهی‌های مستقل‌اند، حال یا به ‌این ‌دلیل که فکر می‌کنند می‌توانند پایداری را به‌صورت درون‌سازمانی به‌نحو بهتری انجام دهند، یا به ‌این ‌دلیل که برای ساختن استانداردهایی متناسب با اهداف خودشان فرصتی می‌بینند. به‌زودی پس از سینزبریز، غول شیرینی جهان، موندلیز -که کدبری و تابلرون را هم تحت مالکیت خود دارد-، چندین نوع شکلات خود از جمله دیری میلک را از فرترید بیرون کشید و وارد طرحی درون‌سازمانی به نام «کوکولایف» کرد. در سال ۲۰۱۳، نستله برنامه‌ای مشابه با نام «کوکوپلن» راه انداخت؛ نستله و موندلیز روی‌هم‌رفته تقریباً ۴۰ درصد از بازار شکلات بریتانیا را در اختیار دارند. استارباکس «کافه پرکتیسز»۶ را دارد؛ بَری کاله‌باوت، تولیدکنندۀ سوئیسی شکلات، «کوکو هورایزنز» را دارد؛ کارگیل، غول آمریکایی، «کوکو پرامیس» را دارد؛ مک‌دونالد «خط مشی بهبود پایداری مَکافی» را دارد.

همۀ این شرکت‌ها هنوز چندین محصول دارند که سازمان‌های مستقل -فرترید یا سایر آژانس‌ها از جمله رین‌فارست اِلاینس یا یو.تی.زی (این دو شرکت آخر در ژانویۀ سال ۲۰۱۸ ادغام شدند)- آن‌ها را گواهی می‌کنند. اما نسبت آن در حال کم‌شدن است. تریشنا شا، تحلیلگر یورومانیتور، می‌گوید نیروی عظیم این شرکت‌ها دارد روی طرح‌های سفارشی خودشان هدر می‌رود، هر کدام با لوگوی کوچک خودش، تعاریف خودش از انصاف و متون توضیحی خودش جایی روی یک صفحۀ اینترنت.

این امر برای خریداران یعنی سردرگمی در سوپرمارکت، یعنی موارد هرچه‌بیشتری از آنچه افراد شاغل در این صنعت به آن «خستگی از برچسب» می‌گویند. قفسه‌ها هم‌اینک پُرند از لوگوهای پایداری زیست‌محیطی و … . بیش از ۴۶۰ مورد از آن‌ها روی بسته‌های غذا و نوشیدنی‌ وجود دارد و یک‌سوم آن‌ها طی ۱۵ سال گذشته خلق شده‌اند. عکس‌برگردان‌های رنگین کوچکی وجود دارند که گواهی می‌دهند کنسرو ماهی تُن با دلفین‌ها «سازگار» است؛ اینکه قهوه با پرندگان سازگار است؛ اینکه «موادِ لازمِ طبیعیِ چیده‌شده از طبیعت بکر» با استانداردهای فِروایلد۷ سازگار است؛ اینکه یک برش ماهی سالمون «سالمون سِیف» است و از استانداردهای زیست‌محیطی تخطی نمی‌کند؛ اینکه یک بطری شراب معیارهای لازم برای حفظ زیست‌بوم را برآورده می‌کند. لوگویی نوید محصولی بدون آلاینده‌های کربنی می‌دهد، دیگری محصولی که از لحاظ آلایندگی کربنی خنثی است و سومین لوگو وعدۀ محصولی را می‌دهد که کاهندۀ آلایندگی‌های کربنی است. هرچه انواع برچسب‌ها بیشتر می‌شود، اطلاع ما دربارۀ آن‌ها کمتر می‌شود، کمتر می‌فهمیم معنایشان چیست و اصلاً معنایی دارند یا نه.

در جایی شلوغ، به‌آسانی می‌شود پنهان‌ شد. زمانی‌که فرترید شروع به کار کرد، برچسب‌ها چیزهایی نادر و ارزشمند بودند؛ وقتی محصولی می‌خریدید که برچسبی رویش داشت، می‌دانستید که چه چیز خریده‌اید. درمقایسه، امروزه یک شرکت می‌تواند لوگوی گواهی‌نامۀ خودش را در اقیانوس برچسب‌ها به آب بیندازد و مطمئن باشد از اینکه اکثر خریداران نخواهند دانست این لوگو چه چیزهایی را ضمانت می‌کند، اما همان برچسب به‌هرحال مایۀ تسکین وجدانشان است. الیزابت بِنِت، اقتصاددان سیاسی که در کنار همکارانش ویراستار راهنمای پژوهش‌ دربارۀ تجارت منصفانه۸ بوده است، می‌گوید «به نظر من شرکت‌ها امیدوارند که خستگی از برچسب روندی ادامه‌دار باشد. امیدوارند که مصرف‌کننده‌ها خسته شوند از یادگرفتن اینکه سی تا برچسب مختلف در یک بخش چه معنایی دارند، و امیدوارند به اینکه همه‌مان فکر کنیم ‘همین‌که یک چیزی دربارۀ پایداری می‌گویند بهتر از هیچی است’». این ماجرا متوسل‌شدن به ترفندهای «سبزشویی»۹ -تظاهر به اخلاقی‌بودن بدون اینکه واقعاً بویی از آن برده باشند- را برای شرکت‌ها آسان می‌کند

چندین نفر از کسانی که روی این شرکت‌ها کار می‌کنند نسخه‌ای حتی غم‌انگیزتر از این داستان عرضه کرده‌اند: شرکت‌ها دارند از گواهی‌دهندگان مستقل کنار می‌کشند، زیرا پروژۀ خوش‌بینانۀ آن‌ها در معنایی کلی شکست خورده است، این ایده که بازار می‌تواند نسبت به سوءاستفاده‌های خودش هشیار باشد و خود را اصلاح کند. پس از چندین دهه کار، این گواهی‌دهندگان از تغییر مؤثر در عدم‌توازنِ تجارت جهانی ناتوان بوده‌اند؛ آن‌ها تقلا می‌کنند تا از کشاورزان حمایت کنند یا آن‌ها را برای نبردهای گوناگون اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی‌شان تجهیز کنند.

شاهد این تحلیل‌ها برآوردهای هولناک از آیندۀ کشاورزی است که نشان می‌دهد چگونه تنوع زیستی مناطق کشاورزی در حال ناپدیدشدن است؛ گرمایش جهانی، مسن‌شدن و فقر کشاورزان محصولات کشاورزی جهان را تهدید می‌کند، و این یعنی تهدیدی علیه زنجیرۀ تأمین شرکت‌هایی که برای تولید انبوه تخته‌های شکلات، کپسول‌های قهوه یا تی‌شرت‌های نخی به کشاورزان آسیایی، آفریقایی و آمریکای جنوبی وابسته‌اند. شرکت‌ها، از طریق راه‌اندازی این برنامه‌های درون‌سازمانی، تلاش می‌کنند تا سررشتۀ امور را خودشان به دست بگیرند، حتی اگر تنها برای تضمین منابع تأمین محصول و سود و زیان خودشان باشد.

•••

جنبش فرترید در سال ۱۹۸۸ متولد شد، زمانی‌که یک سازمان غیرانتفاعی هلندی نخستین گواهی‌نامه برای قهوه‌ای که تجارت آن اخلاقی بود را معرفی کرد. نام این برچسب ماکس هاولار بود و وجه تسمیه‌اش رمان ضداستعماری جنجال‌برانگیزی بود که نویسندۀ هلندی، ادوارد دِکِر، در سال ۱۸۶۰ منتشر کرده بود. دِکِر در این رمان وصف می‌کند که چگونه هلندی‌ها در اندونزی، پس ‌از آنکه خود را بدل به «اربابان کشور» کردند، کشاورزان جاوه‌ای را مجبور کردند تا، به‌جای برنج که غذای خانواده‌هایشان را تأمین می‌کرد، شکر و قهوه بکارند. دِکِر نوشت دولت «اگر کشاورز تولیداتش را به خریداری به‌جز خودش بفروشد او را تنبیه می‌کند، و قیمتی که عملاً می‌پردازد را خود تعیین می‌کند. به‌علاوه، ازآنجایی‌که کل این تجارت می‌بایست سودآور باشد، این سود به هیچ طریق دیگری به‌جز پرداخت پولی بخورونمیر به جاوه‌ای‌ها به دست نمی‌آید». نام‌گذاری این برچسب به نام این رمان اعترافی رک‌وراست بود به خط مستقیمی که استثمار استعماری را به استثمار شرکتی متصل می‌کند. زمانی‌که این برچسب به راه افتاد، سه برند قهوۀ هلندی با آن قراردادی امضا کردند تا دانه‌هایشان را از یک تعاونی کشاورزی در مکزیک تأمین کنند، و نرخی بالاتر از قیمت بازار می‌پرداختند که بر سر منصفانه‌بودنش توافق شده بود. سال بعد، قیمت قهوه پس از شکست مذاکرات تجاری سقوط کرد: قیمت یک پوند قهوه در بازار کالا تا نرخ‌هایی سقوط کرد که آخرین بار در سال‌های دهۀ ۱۹۳۰ دیده شده بود. کشاورزان قهوه مرگ را جلوی روی خودشان می‌دیدند، گویی جهان داشت بر ضرورت مأموریت ماکس هاولار تأکید می‌کرد.

این برچسب به‌سرعت موفق شد؛ طی یک سال، ۶۵ درصد مصرف‌کنندگان هلندی نام ماکس هاولار را شنیده بودند و این قهوۀ گواهی‌نامه‌دار راه خود را به‌سوی قفسه‌های بزرگ‌ترین سوپرمارکت‌ها یافت. ماکس هاولار، در کنار بحران قهوه، الهام‌بخش سایر ابتکارعمل‌های «تجارت بدیل» در سراسر اروپا شد. در بریتانیا، فرترید فاندیشن۱۰ توسط سازمان‌های مردم‌نهاد و گروه‌های کلیسایی در سال ۱۹۹۲ تأسیس شد. تا سال ۱۹۹۷، شعبه‌های ملی گوناگون فرترید درون یک سازمان مرکزی جمع شده بودند که اکنون نام آن فرترید اینترنشنال است و مقرش در شهر بُن
آلمان است.

فرترید در متن‌های مفصلی که روی وب‌سایتش گذاشته است توضیح داده که قیمت‌های «منصفانه» را چگونه محاسبه می‌کند. از اواسط ژوئیه، طبق قیمت‌های سایت، قیمت یک تن دانۀ کاکائو ۲ هزار دلار است؛ قیمت یک جعبۀ ۱۸کیلوگرمی موز کامرون ۶.۴۰ یورو؛ قیمت ۱۰۰۰ عدد نارگیل تازۀ جزایر ویندوارد ۱۱۲ دلار. اما کار فرترید با تضمین این قیمت‌های حداقلی به پایان نمی‌رسد؛ این نهاد همچنین پرداخت پاداشی اضافی برای تولیدکنندگان را مطالبه می‌کند -مثلاً ۱۱ دلار برای نارگیل‌های جزایر ویندوارد- و می‌خواهد این پاداش‌ها به‌منظور منفعت‌رسانی به اجتماع خرج شوند.

فرترید تأکید دارد که تولیدکنندگان این تصمیمات سرمایه‌گذارانه را به‌ صورتی دمکراتیک بگیرند. این بدان معناست که کشاورزان باید همچون سیریت در یک تعاونی سازمان یابند. پائولین تیفن، سردبیر ژورنال آو فر ترید، می‌گوید فرترید قدرت انکارناپذیری در آوردن این تعاونی‌ها پای میز مذاکره دارد. به ‌گفتۀ او، «تا همین اواخر صنعت چای چنان سلسله‌مراتبی داشت که انگار از رمان‌های دیکنز بیرون آمده بود. و کاکائو جوری بود که انگار در قرن هجدهم مانده است. تا بیست سال پیش، اگر به هر کدام از جلسه‌های تجاری بزرگ کاکائو می‌رفتید، هیچ زن یا هیچ رنگین‌پوستی نمی‌دیدید».

بحث در این ‌باره که آیا نظام‌های فرترید حقیقتاً زندگی کشاورزان را دگرگون کرده است یا خیر تقریباً در تمام طول عمر این تشکیلات با حرارت جریان داشته است. آمار آن به‌طور نسبی هنوز ناچیز است. شمار ۱.۶۶ میلیون کشاورز موجود در شبکۀ فرترید تنها ذره‌ای است در میان ۲ میلیارد یا همین حدود مردمی که زندگی‌شان از رهگذر کشاورزی می‌گذرد. ممکن است مجموع ارزش فروش محصولات فرترید به ۹ میلیارد دلار برسد، اما بازار جهانی قهوه به‌تنهایی ارزشی ۲۰۰میلیارددلاری دارد.

نشانۀ چشمگیرتری از تقلای فرترید این است که نمی‌تواند با شرایط خودش کل مقدار محصولاتی را که گواهی می‌کند بفروشد. در سال ۲۰۱۶، تنها ۳۴ درصد از کل قهوه‌ای که به‌عنوان فرترید پرورش یافته بود با حداقل قیمت به فروش رسید. برای بقیۀ آن خریداری نبود؛ کشاورزان مجبور شدند مازاد آن را وارد بازار «غیرمنصفانۀ» معمول کنند و به قیمت‌های نازل‌تری

فرض مستتر این است که اگر شرکت‌ها به کشاورزان برای افزایش بازدهی کمک کنند، زندگی آن‌ها نیز در کنار آن بهبود خواهد یافت

که بازار می‌طلبید بفروشند. وضع کاکائو با نرخ ۴۷ درصد کمی بهتر است. اوضاع چای با نرخ تنها ۴.۷ درصد بسیار وخیم‌تر است. هزاران تُن محصول وجود دارد که فرترید نمی‌تواند برای آن‌ها هیچ خریدار خوش‌انصافی پیدا کند.

حتی مزایایی که فرترید وعدۀ فراهم‌کردن آن‌ها برای کشاورزان را می‌دهد نیز به چالش کشیده شده‌اند. در سال ۲۰۱۴، فرترید وارد مشاجره‌ای عمومی با گروهی از دانشگاه سوآس لندن شد که به بررسی این موضوع پرداخته بودند که فرترید تا چه میزان برای کاهش فقر در اتیوپی و اوگاندا اثربخش بوده است. یافته‌های این مطالعه، که بودجه‌اش را دولت بریتانیا تقبل کرده بود، بدین قرار بود که بچه‌مدرسه‌ای‌ها در مزارع گواهی‌شده توسط فرترید کار کرده‌اند. پژوهشگران دستمزدهای زمین‌های چای و قهوۀ گواهی‌شده توسط فرترید -که همیشه، منطبق با باور فرترید برای حمایت از کشاورزان خرد، مالکان خرد دارند- را با کشت‌وکارهای بزرگ‌تر گواهی‌نشده مقایسه کردند. نتیجه‌گیری آن‌ها این بود که کارگران زمین‌های فرترید کمتر حقوق می‌گیرند و غالباً در شرایط بدتری کار می‌کنند. فرترید آن نتایج را «مقایسه‌هایی انحرافی» خواند و نتیجه‌گیری پژوهشگران را تکذیب کرد.

کشاورزان چای سیریت در کنیا تجربۀ برخی سرخوردگی‌ها از فرترید را دارند، اما بدون آن هم تزلزل‌های ناگهانی زندگی را نیز تجربه کرده‌اند. این تعاونی ۱۴ سال پیش، زمانی‌که ۶۲۳۰ کشاورز پول جمع کردند تا حدود هزار هکتار زمین برای کشت چای بخرند، تأسیس شد. ویلسون تووی، رئیس سیریت، به من گفت که این تعاونی از همان ابتدا یک تولیدکننده برای فرترید بوده است. وی گفت کشاورزان سیریت سخت کار کرده‌اند تا به مقررات و استانداردهای فرترید برسند اما، حتی باوجوداین، این تعاونی هرگز نتوانست بیش از ۱۳ درصد از برداشت خود را با نرخ‌های فرترید بفروشد.

هرچند همان نیز در مقایسه ‌با آنچه طی دو سال گذشته رخ داده عین رونق است. پس‌ از آنکه سینزبریز خریدهایش را متوقف کرد، فروش چای فرترید سیریت سقوط کرد. تووی گفت «پارسال ما حتی به ۱ درصد هم نرسیدیم». برنامه‌های دقیق سیریت رفته‌رفته دود شد و به هوا رفت. «ما اکثر پروژه‌هایی که با پاداش فرترید تأمین بودجه کرده بودیم را متوقف کردیم؛ درمانگاه بود، شهریۀ مدرسۀ بعضی بچه‌ها را پرداخت می‌کردیم، پروژه‌های آبیاری بود. همه‌شان حالا بار اضافی شده‌اند. این قضیه واقعاً روی ما تأثیر گذاشته است».

***

گسست میان سینزبریز و فرترید بر سر چای تبدیل شده به برجسته‌ترین مورد از این موضوع که شرکتی بزرگ به این نتیجه رسیده فرترید دیگر تأثیرگذاری لازم را ندارد. جزئیات این گسست دلایل نارضایتی سینزبریز از فرترید را نشان می‌دهد، اما گویای این نیز است که چرا طرح‌های شرکتی جایگزین از قبیل فرلی تریدد، از نظر آن‌هایی که قرار است از آن‌ها بهره‌مند شوند، پوشالی و خفقان‌آور است.

دو نفر از کسانی که با سینزبریز همکاری کرده‌اند به من گفتند که این شرکت سال‌ها از فرترید ناراضی بوده است. در ماه آوریل، زمانی‌که با این دو مطلع ناشناس صحبت کردم، هر دو از نحوۀ خروج سینزبریز از فرترید خشمگین بودند، اما از معقول‌بودن دلایل سینزبریز دفاع می‌کردند. یکی از آن‌ها گفت «ما این پاداش‌ها را پرداخت می‌کردیم اما مشخص نبود که این پول کجا می‌رود. فرترید در نظارت بر آن‌ها خوب عمل نمی‌کند. ما از طریق تحقیقات خودمان فهمیدیم که این پول همیشه هم خرج دارو و مدرسه و چیزهایی از این قبیل نمی‌شود».

او در ادامه گفت که سایر شرکای فرترید نیز این قضیه را مطرح کرده بودند. «ما دادۀ بیشتری می‌خواستیم … درعوض، فقط یک ناکارآمدی نظام‌‌مند وجود داشت». به ‌گفتۀ او، سینزبریز در مقام یک شرکت دائماً تحت فشار برای شفافیت بیشتر بود. «اما معلوم شد که فرترید به ‌همان ‌اندازه شفافیت ندارد. این مأیوس‌کننده بود». آن مطلع دیگر از سینزبریز این حرف‌ها را تأیید کرد. «اگر می‌خواستید بدانید که یک تعاونی با یک عالمه پول قلمبۀ پاداش‌های فرترید چه کرده یا تأثیر آن در طول سال‌ها چه بوده است، کسی نبود که به شما جواب بدهد، یا یک مشت خاطره تحویلتان می‌دادند».

در پاسخ به این مدعیات، یکی از سخن‌گویان فرترید به من گفت که خواستۀ سازمان این است که کشاورزان اضافه‌پرداخت‌ها را به ‌نحوی که مطلوب خودشان است خرج کنند، اهداف خود را مشخص کنند و بر پیشرفت خود نظارت داشته باشند. وی افزود که، از ماه آوریل به بعد، فرترید «ملزومات استفاده، مدیریت و گزارش‌دهیِ پاداش فرترید را، به‌منظور ترویج بهترین شیوه‌ها و افزایش شفافیت، بیشتر کرده است». اکنون، اگر پاداش یک تعاونی سالانه بیش از ۱۵۰ هزار دلار باشد، باید یک حسابرس بیرونی را استخدام کند تا بررسی کند که تعاونی پول را چطور خرج کرده است.

دومین مطلع سینزبریز به من گفت که حتی همان‌وقت که سینزبریز دلواپس پاداش‌هایی بود که می‌پرداخت، طی دهۀ گذشته، «بارانِ برچسب‌های استاندارد از آسمان» شروع شده بود. شرکت‌ها و سازمان‌های غیرانتفاعی کاروانی از برچسب‌ها و گواهی‌نامه‌های جدید راه انداخته بودند که نام‌هایشان به ‌نحوی مبهم در هم می‌آمیخت. «پَسچِر فور لایف»، «نیو فارست مارکی»، «فود مید گود»، «سویل اسوسییشن» و … . این مطلع گفت «آن‌وقت فرترید کم‌کمک شبیه به تکه‌ای نه‌چندان مطلوب از کیک می‌شود، برشی گران‌قیمت که خیلی هم خوشمزه نیست. و سینزبریز به این فکر می‌افتد که ‘مطمئناً می‌توانیم این کار را خودمان انجام دهیم. مطمئناً می‌دانیم چه کار باید انجام دهیم’».

فرترید موافق نبود. تعاونی‌های کشاورزیِ ذیل فرلی تریدد دیگر پاداش‌هایشان را مستقیماً دریافت نمی‌کردند، یا تصمیم نمی‌گرفتند که پول را چگونه خرج کنند. درعوض، باید روی «برنامه‌های عملیاتی» کار می‌کردند و هیئتی از کارشناسان سینزبریز در لندن را قانع می‌کردند تا پولشان را پرداخت کند. تولیدکنندگان چای فرترید در نامۀ سرگشاده‌شان اعتراض کردند که این شرکت طوری وانمود می‌کند که گویی این پاداش‌ها «صدقه» است نه درآمدهایی که حقِ کشاورزان است. فرترید این هیئت را «لایۀ اضافی دیگری از بوروکراسی» نامید که «توسط گروهی اداره می‌شود که از زندگی روزمره در آفریقا بی‌اطلاع‌اند».

اینجا انگار تناقضی وجود دارد: در زمانه‌ای که پایداری و اخلاقیات مهم‌تر از همیشه‌اند، شرکت‌ها می‌خواهند آژانسی همچون فرترید، مشهورترین موجودیت گواهی‌کننده در این حیطه، را رها کنند. شرکت‌ها تحت فشارند -از سوی مشتری‌ها، دولت‌ها، بانک‌ها و سرمایه‌گذاران- تا مدارک مرتبط با فعالیت‌های پایداری‌شان را اثبات کنند. امضاکنندگان اصول سرمایه‌گذاری مسئولانه در سازمان ملل اکنون حدود ۸۹ تریلیون دلار دارایی را مدیریت می‌کنند. شبکۀ مبادلات سهام پایا -بیش از ۸۰ بورس در سراسر جهان- شرکت‌های فهرست‌شده را هدایت و حتی گاهی آن‌ها را ملزم می‌کنند تا دربارۀ فعالیت‌های پایداری‌شان گزارش دهند.

به‌زعم فردریک گالتونگ، این آگاهی تقویت‌شده به‌نوعی توضیح می‌دهد که چرا شرکت‌ها دنبال بدیل‌هایی برای نظام‌های مستقل برچسب‌دهی می‌گردند (وی مدیر ترو فوت‌پرینت است، شرکت تحلیل داده‌ای که به کسب‌وکارها می‌گوید که آیا پروژه‌های گوناگون پایداری‌شان تأثیری داشته یا نه). او در صنایعی که با آن‌ها کار می‌کند درکی واقع‌بینانه پیدا کرده است از اینکه شیوه‌های غیرپایدار منجر به ریسک اقتصادی خواهند شد. درنتیجه، تعجب نمی‌کند از اینکه وقتی شرکت‌ها فرترید را برای برآمدن از عهدۀ این ریسکْ ناکارآمد می‌یابند، باعجله استانداردهای خود را وضع می‌کنند. «اگر تولیدکنندگان فرترید می‌توانستند نشان دهند که کشاورزانشان به‌طور میانگین ۱۰ یا ۲۰ سال جوان‌ترند، این می‌شد یک چیزی. اگر می‌توانستند نشان دهند که در برابر تغییرات اقلیمی مقاوم‌ترند، می‌توانست امتیاز بزرگی باشد. اما نمی‌توانیم چنین چیزهایی در کار آن‌ها پیدا کنیم».

فرترید منکر این است که آینده مبهم است یا میانه‌اش با شرکت‌هایی که در نظر دارد با آن‌ها کار کند شکراب شده است. داریو سوتو آبریل، که از سال ۲۰۱۶ مدیرعامل فرترید اینترنشنال بوده است، در بحث‌هایش دربارۀ این موضوعات ظرافتی نبوغ‌آمیز از خودش نشان داده است. او در موقعیت خوشایندی نیست. او باید روابطش را با شرکت‌ها گرم نگاه دارد. مثلاً سینزبریز کماکان محصولات بسیاری با برچسب فرترید را می‌فروشد و موندلیز از قابلیت‌های فرترید برای ردیابی پرداخت‌ها و کالاها در زنجیرۀ تأمین استفاده می‌کند. در همین ‌حال، سوتو باید اعتقادش را هم اعلام کند که به نفع همۀ طرف‌های درگیر -خریداران، کشاورزان، اما به‌ویژه شرکت‌ها- است که کاملاً به فرترید متعهد شوند.

به ‌گفتۀ سوتو، کشاورزی هرگز درگیر چنین تنشی نبوده است. جهان اکنون چنان اتصال تنگاتنگی دارد که نوسانی در یک قسمت از زنجیرۀ تأمین باعث نوسانات قیمتی در جاهای دیگر می‌شود. قدرت شرکتی در حال یکپارچه‌شدن است. مثلاً تنها سه غول تجاری -باری کاله‌باوت، کارگیل و اولام- ۶۰ درصد تجارت کاکائوی جهان را اداره می‌کنند. این امر به آن‌ها اهرم فشار قدرتمندی می‌دهد برای کنترل قیمت‌هایی که به تولیدکنندگان می‌پردازند. سوتو گفت «کشاورزان کاکائو هنوز در فقر زندگی می‌کنند. کشاورزان موز می‌بینند که تولیدْ هزینه‌های پنهانی دارد که مقدار فروششان کفاف آن‌ها را نمی‌دهد».

سوتو گفت اثرات تغییرات اقلیمی به‌تنهایی «چنان شتابی گرفته‌اند که به نظر ما اگر تا سال ۲۰۵۰ کار شایانی درباره‌اش انجام نشود، دست‌ کم نیمی از زمین‌های کنونیِ زیر کشت قهوه، به‌نوعی، از دست خواهند رفت».

سال گذشته سازمان ملل نقشه‌ای از جهان منتشر کرد که در آن پیش‌بینی می‌شد، تا پیش از سال ۲۰۵۰، باردهی محصولات در کدام نقاط احتمالاً افت می‌کند یا افزایش می‌یابد. در غرب آفریقا، جنوب و جنوب شرقی آسیا، که استعمارگران و بعد شرکت‌ها صاحبان مزارع بزرگ کشت بوده‌اند، از برداشت محصولات کاسته خواهد شد. در آمریکای شمالی و اروپا، که قرن‌هاست منافع کشاورزی تجاری را به چنگ آورده‌اند، برداشت محصولات بیشتر خواهد شد. این نقشه‌ای است از بی‌عدالتی روی بی‌عدالتی .

سوتو تأکید می‌کند که الان دوران شکوفایی فرترید است: «اعتبار ما همچنان بالاست. دائماً شرکای جدید پیدا می‌کنیم». فروش محصولات دارای گواهی‌نامۀ فرترید سال‌به‌‌سال در سراسر جهان بیشتر شده است، بخشی به این دلیل که شرکت‌ها بازارهای جدید را کشف می‌کنند. از سوی ‌دیگر، به این دلیل که کشاورزان با شتاب کمتری وارد فرترید می‌شوند. بین سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، فرترید موفق شد ۳۱۹۹ کارگر جدید را وارد شبکه‌اش کند؛ سال پیش از آن، ۹۹۵۵ نفر را به خدمت گرفته بود.

سوتو گفت «این مهم است که توجه داشته باشیم فرترید نمی‌تواند همۀ مشکلات را حل کند. ما اینجا تلاش می‌کنیم تا چالش‌هایی را برطرف کنیم که عمری به درازای بشریت دارند. ما به شرکای متعهدتری نیاز داریم. به ایده‌های نوآورانه‌تری محتاجیم». اما سوتو همچنین نظر مثبتی دارد به شرکت‌هایی که تصمیم گرفته‌اند خودشان برنامه‌هایی برای گواهی‌کردن ارائه دهند. او هشیارانه گفت «به‌ عقیدۀ من، شرکت‌ها در صدد این هستند که چیز جدیدی را بیازمایند. باید این اجازه را به آن‌ها بدهیم. من شک ندارم که شرکت‌ها نهایت تلاششان را خواهند کرد».

این اظهارنظر از زبان مدیر ارشد این سازمان، به‌طرز حیرت‌انگیزی، حاکی از اعتماد بود، سازمانی کهبر اساس این فرض بنیان گذاشته شده که باید شرکت‌ها را از طریق زبان‌بازی و نق‌زدن وادار کرد تا به کشاورزان حقوق بخورونمیری بپردازند. بُرنده‌ترین عقیدۀ سوتو در رابطه ‌با پاداش کشاورزان و مسئلۀ بزرگ‌ترِ شرکت‌دادن تولیدکنندگان در تصمیم‌گیری بود. سوتو به من گفت «من با شما هم‌عقیده‌ام وقتی می‌گویید که این شرکت‌ها به کشاورزان جایی سر میز مذاکره نمی‌دهند. باید به کشاورزان اجازه داد تا دربارۀ درآمد حاصل از فروش محصولشان نظر خودشان را داشته باشند. آن‌ها باید صاحب پاداش خود باشند. این مهم‌ترین پیشنهاد ما به سینزبریز بود».

اکتبر گذشته، فرترید فاندیشن در بریتانیا تصدیق کرد که، در عصرِ جدیدِ خودگواهیگری، کارکرد این نهاد باید تکامل یابد. لُرد مارک پرایس، رئیس هیئت امنای بنیاد، گفت ازآنجاکه شرکت‌ها

نیازی نیست زحمت زیادی بکشیم تا اسناد و شواهدی بیابیم مبنی بر اینکه شرکت‌ها، از فولکس‌واگن گرفته تا بوئینگ، هنگام ارزیابی عملکرد خود دروغ می‌گویند و تقلب می‌کنند

طرح‌های پایداری خود را برپا می‌کنند، «نقش فرترید کمک به این سازمان‌هاست تا در آنچه هستند بهترین باشند». فرترید کماکان برنامۀ گواهی‌نامه‌اش را اجرا خواهد کرد؛ آن لوگوی یین و یانگ شکل کماکان روی محصولات دیده خواهد شد. اما اینکه فرترید نقش یک شرکت مشاور را بر عهده بگیرد و، به‌جای ‌آنکه داوری باشد که برای شرکت‌ها خطِّ‌مشی معین کند که روی آن با نوک پا راه بروند، نظرات مشورتی به آن‌ها بدهد قاطع‌ترین شاهد بر دگرگونی‌هایی است که در راه‌اند. اینجا دو پرسش مطرح می‌شود: چنانچه شرکت‌ها مجبور باشند تنها به نظام‌نامۀ خودشان در تأمین اخلاقی وفادار باشند، چه رفتاری در پیش خواهند گرفت؟ و دیگر آنکه این امر آیندۀ کشاورزی را به چه روزی خواهد انداخت؟

•••

اگر اصل حیات‌بخش فرترید «قیمت» است، اصل حیات‌بخش اکثر برنامه‌های درون‌سازمانی شرکتی «بهره‌وری» است. این برنامه‌ها ممکن است در سایر جزئیات تفاوت‌هایی داشته باشند. برخی تنها دو سال از عمرشان می‌گذرد؛ بعضی دیگر بیش از یک دهه پیش تأسیس شده‌اند. برخی به کشاورزان قیمت‌های حداقلی شبیه به فرترید می‌پردازند؛ برخی دیگر نه. اما تمرکز تزلزل‌ناپذیر آن‌ها بر بهره‌وری وجه اتحاد آن‌هاست، تمرکز روی بیرون‌کشیدن بیشترین محصول ممکن از یک هکتار زمین. به نظر آن‌ها این بهترین راه حفاظت و پرورش قهوه یا چای یا کاکائوی آن‌ها و درنتیجه بهترین راه برای نجات کشاورزی است.

سرمایه‌گذاری‌ها عظیم است. استارباکس ۱۰۰ میلیون دلار خرج کافه پرکتیسز کرده است، برنامه‌ای که در سال ۲۰۰۴ برای تأمین قهوۀ پرورش‌یافته با روش‌های پایدار آغاز شد. به ‌گفتۀ میشل برنز، قائم مقام ارشد و رئیس بخش قهوه و چای جهانی این شرکت، تقریباً ۹۹ درصد قهوۀ استارباکس ‌هم‌اکنون ذیل این برنامه جای می‌گیرد. موندلیز، تا سال ۲۰۲۲، ۴۰۰ میلیون دلار خرج کوکولایف، طرح کاکائوی پایدار، خود خواهد کرد. کریستین مک‌گرث، رئیس بخش تأثیر جهانی و پایداری این غول ۸۰میلیارد دلاری تولید محصولات خوراکی، می‌گوید تقریباً نیمی از کاکائوی موندلیز هم‌اینک ذیل این طرح تأمین می‌شود؛ او انتظار دارد این رقم تا سال ۲۰۲۵ به ۱۰۰ درصد برسد. هر دو شرکت مدعی‌اند که گواهی‌دهندگان مستقلِ موجود ناکافی‌اند. برنز می‌گوید «هیچ برنامه‌ای پیدا نکردیم که روی کیفیت تأکید داشته باشد. هیچ برنامه‌ای نبود که به‌اندازۀ‌کافی جامع باشد».

در گفت‌وگوهایم با استارباکس و موندلیز، به‌ندرت به رفاه کشاورزان اشاره شد. گویا فرض مستتر این است که اگر شرکت‌ها به کشاورزان برای افزایش بازدهی کمک کنند، زندگی آن‌ها نیز در کنار آن بهبود خواهد یافت. استارباکس هیچ حداقل قیمتی در نظر نمی‌گیرد یا پاداشی برای هر تُن قهوه‌ای که می‌خرد نمی‌پردازد (آن‌گونه که فرترید آن را مجبور می‌کرد). درعوض، به تولیدکنندگان موفق‌تر «پاداش‌های راهبردی» می‌پردازد. درنتیجه، سپتامبر گذشته، زمانی‌که قیمت قهوه بیش از ۲۰ درصد سقوط کرد و به حدود یک دلار به ‌ازای هر پوند رسید، استارباکس مجبور شد ۲۰ میلیون یارانۀ فوری به کشاورزانش در آمریکای مرکزی تزریق کند.

موندلیز نیز حداقل قیمت تعیین نمی‌کند. به تعاونی‌های کشاورزی که برای همکاری انتخاب می‌کند «پاداش وفاداری» می‌دهد.و کتی پیترز، مدیر برنامۀ کوکو لایف در موندلیز، می‌گوید تصمیم اینکه چه نوع «برنامۀ عملیاتی‌ای» را می‌توان با آن پول تأمین بودجه کرد بر عهدۀ خودشان است، با‌این‌حال موندلیز سازمان‌های مردم‌نهاد بزرگ را مأمور می‌کند تا با این تعاونی‌ها در تعیین و تهیۀ این برنامه‌های عملیاتی همکاری کنند. دوباره، همانند مورد سینزبریز و برنامۀ فرلی تریدد آن، پاداشی که نیت از آن نفع‌رسانی به کشاورزان است کاملاً از آن خودشان نیست تا هرطور که صلاح می‌دانند خرجش کنند.

مالک نیمی از فرترید تعاونی‌های تولیدکنندۀ آن است. بنابراین استانداردها و معیارهایش عمدتاً توسط نمایندگان کشاورزان معین می‌شود. استانداردهای
کوکو لایف، کافه پرکتیسز و سایر طرح‌ها این‌گونه نیستند؛ توسط خود شرکت‌ها نوشته می‌شوند و منافع همان شرکت‌ها را در نظر دارند. هیچ نهاد مستقلی موفقیت یا شکست در رسیدن به این استانداردها را بررسی و نتایج آن را منتشر نمی‌کند. هانس هوگِرورست، رئیس هیئت بین‌المللی استانداردهای حسابداری، در سخنرانی‌اش در ماه آوریل گفت شرکت‌هایی که دربارۀ فعالیت‌های مرتبط با پایداری خود گزارش می‌دهند غالباً از «اولویت‌دادن به سیاره» ناکام می‌مانند و دنبال سود می‌روند. در این برنامه‌ها «سبزشویی بسیار شایع است».

شرکت‌ها بیش‌ازپیش رها شده‌اند تا حسابرسی‌ را خودشان انجام دهند و بخشی از آن به‌ دلیل نحیف‌شدن بودجۀ دولت‌ها به بهانۀ ریاضت اقتصادی است. نیازی نیست زحمت زیادی بکشیم تا اسناد و شواهدی بیابیم مبنی بر اینکه شرکت‌ها، از فولکس‌واگن گرفته تا بوئینگ، هنگام ارزیابی عملکرد خود دروغ می‌گویند و تقلب می‌کنند.بعید است که درون‌سازمانی‌کردن گواهی‌نامه‌های پایداری کشاورزان را توانمند سازد یا ساختار تجارت را اصلاح کند. بااین‌حال، فردریک گالتونگ، تحلیلگر امور پایداری، می‌گوید «ساده‌انگارانه است که بگوییم شرکت‌ها به ‌شیوه‌ای عمل می‌کنند که به کشاورزان آسیب می‌رساند». از دید او، بحران‌های کشاورزی چنان شدیدند که شرکت‌ها را به حفاظت از مزارع و کارگرهای مزارع برمی‌انگیزد، حتی اگر تنها دلیل آن تضمین منافع آیندۀ خودشان باشد. اما کارنامه‌های تروفوت‌پرینت نشان می‌دهد که اکثر شرکت‌ها تنها مخارجی را گزارش می‌دهند که در راستای پایداری کرده‌اند؛ تقریباً هیچ‌کدام از آن‌ها تأثیر این طرح‌ها بر کشاورزان یا بر منابع طبیعی همچون هوا و آب را بررسی نمی‌کند. گالتونگ در توصیف این قضیه می‌گوید «صرفاً خوشحال‌اند که مربع‌ها را تیک می‌زنند».

اقتصاددان‌ها خوش دارند انگیزه‌ها را بررسی کنند و از آن‌ها رفتار را استنتاج کنند. چنانچه انگیزه‌های این شرکت‌ها متفاوت از انگیزه‌های تولیدکنندگانشان باشد، دیر یا زود تنش و گسست روی خواهد داد. شرکت‌ها فرترید را انعطاف‌ناپذیر می‌پندارند و می‌گویند درون‌سازمانی نگه‌داشتن برنامه‌های پایداری به آن‌ها «انعطاف‌پذیری» می‌دهد. آن‌ها انعطاف‌پذیری را درواقع به‌جای «کنترل» به کار می‌برند: کنترلِ اینکه کالاها چگونه قیمت‌گذاری شوند، تولیدکنندگان چگونه انتخاب یا اخراج شوند، کشاورزان چگونه کشاورزی و حتی چطور زندگی کنند. این امر ممکن است از نظر شرکت‌ها یا حتی مصرف‌کننده‌ها «کارایی» باشد، اما پیامدهایش می‌تواند مُخل باشد. زمانی‌که شرکت‌های غربی بین ۷۰ تا ۹۰ درصد تجارت جهانی غلات را تحت کنترل داشته باشند، می‌توانند دولت‌ها را برای تخریب زمین‌های جنگلی به‌منظور کاشت محصول مرعوب کنند، برای مالکان خرد مزاحمت اقتصادی ایجاد کنند و غلات فراوری‌شدۀ هرچه‌بیشتری را به رژیم‌های غذایی ما تحمیل کنند. بسیاری از ناکامی‌های کشاورزی جهانی نتیجۀ این نیست که شرکت‌ها کنترلی کمتر از حد لازم دارند، بلکه نتیجۀ آن است که آن‌ها کنترلی بیش‌ازحد داشته‌اند.

این درسی است برای کسانی که می‌خواهند از تاریخ عبرت بگیرند. پس ‌از آنکه رمان ماکس هاولار منتشر شد، عموم مردم بهت‌زده شدند، و دولت هلند در سال ۱۹۰۱ تصمیم گرفت سیاست اخلاقی جدیدی تدوین کند، سیاستی که با اندونزی به‌منزلۀ مسئولیتی اخلاقی رفتار می‌کرد نه صرفاً سرزمینی برای استثمار. میلیون‌ها گیلدر۱۱ از سوی این جزایر به خزانه‌داری هلند سرازیر شده بود -تنها بین سال‌های ۱۸۶۷ تا ۱۸۷۸، ۱۸۷ میلیون- و بنابراین دولت تعهد کرد تا ۳۰ میلیون گیلدر طی نخستین دهه خرج رفاه کشاورزان هند شرقی کند. جای شگفتی نیست که کشاورزان اعتبار کشاورزی و کانال‌های آبیاری دریافت کردند، زیرا شرکت‌های هلندی حرص بازدهی بیشتر را می‌زدند. آن‌ها همچنین مدارس و جاده‌های بیشتری به دست آوردند. هرچند به صنعتی‌شدن ترغیب نشدند، زیرا این امر باعث تورم قیمت نیروی کار محلی می‌شد و برای تجارت هلند رقیب می‌تراشید.

به‌محض ‌اینکه تضاد اهداف استعماری با اهداف مستعمره آغاز شد، سیاست اخلاقی هلند از میان رفت. برداشت محصول بهبود یافت، اما نه آن‌قدر که سرمایه‌گذاری را تضمین کند. رکود بزرگ از راه رسید و دولت از مخارجش کاست، حتی باوجوداینکه کشاورزان اندونزیایی به ورطۀ بدهی سقوط کرده بودند. به‌تدریج آموزش شبیهِ نوعی اشتباه به نظر می‌رسید؛ هیچ شغلی برای مردان جوان اندونزیایی که به دانشگاه رفته بودند وجود نداشت و آن‌ها ناگزیر به جنبشی ملی‌گرایانه پیوستند. تا سال ۱۹۴۰، دولت تأمین بودجۀ پروژه‌های رفاهی را کاملاً متوقف کرده بود.

مدیری گمنام که زمانی از سیاست‌های اخلاقی حمایت کرده بود، با سرخوردگی، شاهد ازهم‌پاشیدن آن پیشرفت ناقص بود و گفت «به‌محض‌ اینکه ما پا پس بکشیم، همه‌چیز در مرداب غرق می‌شود». اما آنچه آن مرد هلندی نفهمید این بود که، در وهلۀ نخست، خودِ هلندی‌ها بودند که برخاستن اندونزیایی‌ها از مرداب را ناممکن کرده بودند.


 

 سامانت سوبرامانیان

دیدگاهتان را بنویسید