تضعیف آمریکا راهبرد مشترک ایران و چین

 یکی از مهم‌ترین اشتباهاتی که هر تحلیلگر حوزه روابط بین‌الملل ممکن است در تحلیل یک خبر با آن رو‌به‌رو شود، بررسی مساله از دیدگاه شخصی با تکیه ‌بر دانسته‌ها و اطلاعات کشوری و منطقه‌ای خودش است. مسائل مرتبط با روابط بین‌الملل، مسائل مرتبط با کشورهای مختلف با سیستم‌های سیاسی و طرز فکر و ارزش‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف است و در تحلیل تصمیم‌ها باید نوع نگاه کارگزاران سیاست خارجی در هر کشوری به ‌صورت مجزا بررسی شود. مساله‌ای که طی چند روز گذشته نشان داد در داخل کشورمان هنوز هم برخی تحلیلگران از «نگاه ایرانی» و بدون توجه به اتفاقات و مسائل بین‌المللی به تحلیل رفتار دیپلمات‌ها و کشورهای دیگر می‌پردازند، موضوع بازدید اخیر رئیس‌جمهور چین از عربستان و توافق‌های اقتصادی و تجاری شکل گرفته با این کشور و در امتداد آن، بیانیه جنجالی‌ای است که پکن و ریاض بعد از این دیدار منتشر کردند.

نکته مهم در تحلیل اقدامات چین و نوع رابطه‌اش با عربستان این است که نباید این اقدامات را در چارچوب فکری روابط چین-عربستان یا روابط چین با عربستان و ایران یا حتی روابط چین با کشورهای غرب آسیا تحلیل کرد. مساله‌ای که طی چند روز اخیر بشدت در تحلیل‌های کارشناسان بین‌المللی از قلم افتاده، بررسی رفتار چین در قبال عربستان در چارچوب نوع رفتار چین با آمریکا و رقابت ۲ کشور است که هر روز بیشتر از روز قبل در حال تبدیل شدن به جنگ تجاری جدید بین ۲ کشور است. اگر مسؤولان چینی در شرایط فعلی دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که پس از مدت‌ها ابراز علاقه و درخواست سران سعودی برای سرمایه‌گذاری پکن در این کشور، سرانجام به این کشور سفر کرده و بسته کامل سیاست‌های سیاسی- اقتصادی خود را در آنجا رونمایی کنند، ناشی از نوع تقابل چین با آمریکاست، نه صرفاً روابط پکن- ریاض یا پکن- کشورهای غرب آسیا.

از زمان خروج آمریکا از افغانستان و عراق که به خروج این کشور از منطقه غرب آسیا تفسیر شد، مسؤولان دولت بایدن درباره ایجاد خلأ قدرت در منطقه نگران بوده و از این مساله هراس داشتند که ایران یا روسیه تلاش کنند از عدم حضور آمریکا در منطقه استفاده کرده و دست به مدیریت آن بدون حضور آمریکا بزنند که البته این ماجرا به معنای از دست رفتن منافع آمریکا و متحدانش در منطقه نیز بود. دولت ایالات ‌متحده با کوتاه نیامدن در برابر خواسته‌های روسیه در ماجرای اوکراین، این کشور را درگیر جنگی کرد که به گفته سخنگوی وزارت خارجه روسیه، آمریکایی‌ها دوست دارند حداقل تا سال 2025 نیز ادامه داشته باشد. بر همین اساس دولت بایدن اجازه هیچ‌گونه مذاکره بین کی‌یف و مسکو را نمی‌دهد و همچنان به ارائه کمک‌های مالی و تسلیحاتی به اوکراین می‌پردازد. در این سیاست اما تلاش شد اطمینان حاصل شود ایران نیز به‌ واسطه افزایش فشارها و احیا نشدن توافق هسته‌ای، توانایی مسلط شدن بر منطقه و جایگزین آمریکا شدن را پیدا نمی‌کند. دیگر قدرت‌های منطقه مانند ترکیه، قطر و حتی عربستان و امارات نیز هر کدام به ‌نوعی مهار شدند تا خلأ قدرت، باعث شکل گرفتن یک قدرت منطقه‌ای دیگر نشود.

جنگ اوکراین اما همان‌طور که بر مبنای محاسبات غرب تاکنون توانسته تا حد زیادی از فعالیت‌های برون‌مرزی روسیه بکاهد و آن را معطوف به جنگ خود نگه دارد، با محاسبات جدیدی نیز همراه بود که آمریکایی‌ها هنوز که هنوز است، از آن نگرانی دارند و آن شکل گرفتن محور چین- روسیه- ایران در منطقه است که این بار جبهه جدید و قدرتمندی را در مقابل غرب باز می‌کند.

چین اما نگاه دیگری به دوران گذار به نظم جدید جهانی دارد. پکن بر این عقیده است حتماً نباید خلأ قدرت آمریکا در منطقه با حضور پکن پر شود اما حزب حاکم چین می‌تواند از این فرصت نهایت استفاده را در ماجرای رویارویی اقتصادی‌اش با ایالات‌ متحده ببرد. اگر چین به سمت همکاری مستقیم و شدیدتر با ایران می‌آمد، به معنای تبدیل شدن ایران به زمین جنگ نیابتی آمریکا و چین در حوزه اقتصادی بود اما به خاطر تحریم‌های آمریکایی، این زمین نمی‌توانست چندان کمکی به پکن در قدرت‌نمایی‌اش در مقابل جبهه غربی داشته باشد. پکن اگر‌چه می‌داند ایران قلعه محکم ضد آمریکایی در منطقه است و دعوت اعراب از رئیس‌جمهور چین نشانه افزایش قدرت و ظرفیت ایران در منطقه است اما به دنبال انتخاب زمینی بود که اتفاقا از نظر اقتصادی نزدیکی بیشتری به غرب بویژه ایالات ‌متحده داشته باشد و چه کشوری در منطقه بهتر از عربستان؟

سعودی در این میان اما توهمات خاص خود را درباره شرایط منطقه دارد و به ‌سرعت جذب بازی جدید پکن شده است. محمد بن‌‌سلمان که رابطه خوبی با دموکرات‌ها در آمریکا ندارد، نمی‌توانست 4 سال در انتظار روی کار آمدن دوباره ترامپ یا جمهوری‌خواهی که رابطه نزدیکی با عربستان داشته باشد، بماند و به ‌این ‌ترتیب به فکر افتاد شاید بهتر است این بار، هم در ضدیت با دولت بایدن و هم برای ایجاد موازنه با قدرت ایران، سفره رنگینی برای رئیس‌جمهور چین بیاراید. حمایت نکردن سعودی از اوکراین در جنگ با روسیه و قبول نکردن درخواست بایدن برای افزایش تولیدات نفتی‌اش جهت تحت‌ فشار قرار دادن روس‌ها همه می‌تواند در راستای تلاش حکومت سعودی برای تطبیق سیاست‌های خود با نظم جدید جهانی ارزیابی شود. بن‌سلمان به دنبال جدا کردن کشورش از آمریکا و پیگیری سیاست‌های مستقل‌تر در حوزه روابط خارجی است. دولت بایدن از این مساله بشدت دلگیر شد اما فکر می‌کند تا زمانی که روابط رژیم آل‌سعود با متحد اصلی‌اش در منطقه، یعنی رژیم صهیونیستی خوب است، می‌تواند در نهایت ریاض را هم در حوزه مسائل امنیتی با خود همراستا کرده یا در برخی موارد، از استقلال کمی که این کشور از خود نشان می‌دهد، چندان ناراحت نشود.

مسأله رابطه تجاری با چین اما محاسبات دولت بایدن را نیز بر هم زد. عربستان سعودی با این کار نشان داد شمشیر را برای بایدن از رو بسته و اگر بتواند، از هیچ کاری برای زمین زدن دولت او یا رأی آوردن رقیب جمهوری‌خواهش در انتخابات بعدی فروگذار نمی‌کند. عربستان عملا پای چین را به منطقه باز کرد و نشان داد می‌خواهد نقش فعالی در جنگ تجاری پکن- واشنگتن داشته باشد.

دولت آمریکا بارها اعلام کرده است مسائل منطقه غرب آسیا یا اروپا برایش در درجه اهمیت کمتری نسبت به رقابتش با چین قرار دارد. نظریه‌پردازان و مشاوران سیاست خارجی بایدن بارها اعلام کرده‌اند جنگ اوکراین، پرونده هسته‌ای ایران و دیگر مسائل خارجی به ‌اندازه رویارویی با چین، در اولویت دستگاه سیاست خارجی آمریکا قرار ندارد و ریاض حالا نشان داده است می‌خواهد جزئی از این جنگ باشد.

سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است: اگر رقابت‌ها قرار است بین آمریکا در یک ‌سوی میدان و چین و عربستان در طرف دیگر باشد، دلیل افزایش فشارها بر ایران چیست؟ در پاسخ به این سوال باید به این اشتباه محاسباتی عربستان- یا حتی چین- پرداخت که خلأ قدرت آمریکا در منطقه، با روابط اقتصادی یا حتی خوش‌وبش‌های دیپلماتیک پر نمی‌شود. حتی با همکاری‌های امنیتی عربستان و رژیم صهیونیستی نیز پر نمی‌شود و اجازه نمی‌دهد عربستان و متحدانش جای آمریکا را در منطقه بگیرند. دلیل این امر این است که قدرت آمریکا در منطقه، در طول چند دهه گذشته، نه دیپلماتیک بوده است و نه سیاسی و اقتصادی. قدرت آمریکا در منطقه غرب آسیا در طول تاریخ، یک قدرت نظامی بوده است که تنها با یک قدرت نظامی پر می‌شود؛ قدرتی که از هر لحاظ مستقل از آمریکا و متحدانش در منطقه باشد و البته با تکیه‌ بر دانش بومی به درجات بالای تولیدات نظامی رسیده باشد. اگر ایالات‌متحده در شرایط فعلی فشارها بر ایران را افزایش می‌دهد و مسؤولان دولت بایدن هر روز راجع به قدرت موشکی، پهپادی و نظامی ایران ابراز نگرانی می‌کنند، دقیقا به همین خاطر است. ایران اتفاقا برای مدیریت منطقه، کارنامه بسیار موفقی از خود به نمایش گذاشته است. در طول یک دهه گذشته، روابط ایران با همسایگانش از حوزه اشتراکات ایدئولوژیک به منافع مشترک امنیتی و اقتصادی رسیده و در عین‌ حال کارنامه برخورد نظامی‌اش با قدرت‌های فرامنطقه‌ای و همچنین گروه‌های تروریستی نشان می‌دهد تهران از هر لحاظ آمادگی مدیریت منطقه در شرایط خروج آمریکا از غرب آسیا را دارد. در واقع تلاش تهران برای اخراج آمریکا از منطقه، به دلیل آمادگی صد درصد تهران برای افزایش حوزه نفوذش در منطقه است نه ایده‌ای آرمانی که سال‌ها زمان برای رسیدنش نیاز باشد.

بن‌سلمان و خاندان سعودی احتمالا می‌دانند برای وارد کردن چین از نظر اقتصادی به منطقه و رویارویی با آمریکا باید هزینه‌ای جدی پرداخت کنند، از همین رو خواهان برخی امتیازات از طرف چینی هستند که می‌توان آنها را در بیانیه مشترک با پکن دید. این بیانیه اما صرفاً در حد همان بیانیه می‌ماند، زیرا پکن از یک سو بخوبی قدرت تأثیر‌گذاری ایران در منطقه و ظرفیت بزرگ ایران برای خارج‌کردن آمریکا از منطقه را می‌داند و از سوی دیگر می‌داند دعوت عربستان به‌واسطه قدرت روزافزون ایران در مقابل آمریکا و تغییر هژمونی آمریکا در منطقه است و همچنین حوزه‌های تقابل پکن و واشنگتن در دنیا بسیار زیاد است و احتمالا هر تهدیدی در نهایت با پیروزی کامل طرف چینی یا آمریکایی همراه نباشد. در عین حال طرف چینی نیز خود بخوبی به این مساله واقف است که اگر قرار باشد کشوری را به عنوان قدرت منطقه‌ای بشناسد، در نهایت آن کشور، عربستان سعودی یا حتی «عربستان و متحدانش در یک پکیج مشترک» نیستند اما در شرایط فعلی به این همکاری و انعطاف نشان دادن در مقابل عربستان برای رویارویی بزرگ‌تر با آمریکا نیاز دارد. تجربه برخورد آمریکا با رژیم صهیونیستی در ماجرای تلاش چین برای سرمایه‌گذاری در سرزمین‌های اشغالی یا تجربه سرمایه‌گذاری چینی‌ها در امارات و بحرین که در نهایت با دخالت‌های آمریکا به نتیجه نهایی نرسید نیز، نشان می‌دهد ایالات ‌متحده در برابر این اقدام عربستان ساکت نمی‌نشیند و اجازه نمی‌دهد یک شاهزاده تبر به دست جاه‌طلب، جایی در عرصه رقابتش با قدرت شرقی دنیا داشته باشد. در این رقابت هر کدام از طرفین که پیروز باشند، مطمئناً خاندان سعودی در آن ‌سو نیست.

نویسنده: ثمانه اکوان

دیدگاهتان را بنویسید