از حملات پرقدرت تا احساس ناامنی فراگیر در انزوای پدافند غیرعامل!

سیاستگذاری عمومی، جهانی متکثر از سیاست‌ها، تاکتیک‌ها، ابزارها، سیاستگذاران، مجریان، منافع، صاحبان منافع و … است که همواره در حال بازسازی یا نوسازی روندها و الگوهای خود بوده و به صورتی فزاینده در مسیر تغییر و بهبود سیاست‌ها و تاکتیک‌های خود قرار دارد. این جهان متکثر سیاستگذاری عمومی است که برای تحقق نیات و اهداف صاحبان نفوذ، نیاز به ظهور و بروز قرائت‌های نوین از سیاست‌ها، تاکتیک‌ها، ابزارها و مجریان دارد. در چنین شرایطی است که سیاستگذاری خارجی به عنوان یک حوزه قدرت‌ساز و قدرت‌طلب به دنبال تسلط بر فضای بین‌المللی بر پایه الگوهای انبساطی سیاست خارجی و روابط بین‌المللی است که مبتنی بر حکمرانی و فرمان‌دهی مطلق است.

یکی از الگوهای سیاستگذاری عمومی که بیشتر بر سیاستگذاری خارجی نیز حاکم شده، سیاستگذاری سایبرنتیک است که در اغلب حوزه‌های سیاستگذاری عمومی مورد پذیرش و بهره‌برداری قرار گرفته است. سایبرنتیک و به‌خصوص حمله سایبری در عصر کنونی به فراوانی مورد استفاده قرار می‌گیرد که تنها به حوزه تقابل و جنگ سایبری محدود شده و اغلب شهروندان و حتی کارشناسان نیز دارای چشم‌اندازی تک بعدی از سیاستگذاری سایبرنتیک هستند. در حالی که حوزه سایبرنتیک را می‌توان حوزه سیاستگذاری سایبرنتیک قلمداد کرد که دارای چنین تعریفی است: «واژه سایبرنتیک برگرفته از واژه‌ای یونانی به معنای “راننده” از سوی نوربرت واینر برای اشاره به مطالعه‌ای چند رشته‌ای درباره ساختارها و کارکردهای کنترل و اطلاعات سیستم‌های پردازشگر در جانداران و ماشین‌ها، به کار گرفته شد.»1 این تعریف نشان از یک سیاستگذاری است که جانداران و در صدر آنها انسان‌ها را مورد کنترل قرار می‌دهد.

سایبرنتیک برخلاف آنچه در اذهان که تنها برای حوزه‌های فنی و مهندسی تعریف می‌شود، دارای تعریف و کاربرد در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … نیز هست. به گونه‌ای که واژه سایبرنتیک در سیاستگذاری اجتماعی و برای تعریف تطابق‌پذیری این نظام‌های اجتماعی است که تحت نام سیستم‌های تطابق‌پذیری معرفی می‌شوند که اجزاء ترکیبی محیط‌های خویش محسوب شده و لذا برای آن‌که بتوانند باقی بمانند، مجبورند خود را با تغییرات محیط‌شان، تنظیم کنند.2

آنچه سایبرنتیک را در زندگی امروزی مهم جلوه می‌دهد، آسان‌سازی زندگی و فرآیندهای تعامل میان انسان‌ها و حتی با سایر جانداران و اشیاء است که در چارچوب فناوری سایبری به معنای “فرمان دهی” یا “فرمان پذیری” طراحی و اجرا می‌شود. واژه سایبرنتیک به معنای فرمان‌پذیری یا حتی فرمان‌دهی را می‌توان مؤلفه‌ای از قدرت فنآوری در سیاستگذاری عمومی در تمامی حوزه‌ها محسوب کرد که دارای هم‌خوانی با همان مؤلفه‌های قدرت‌پذیری و قدرت‌نمایی در سیاست است.

زندگی و بقای انسان امروزی به سیستم‌هایی وابسته شده است که بر اصل فرمان‌پذیری و فرمان‌دهی یا همان سایبرنتیک استوار شده‌اند. سیستم‌هایی که در حوزه سیاستگذاری عمومی به‌ویژه سیاستگذاری خارجی به آوردگاه رقابت و ستیز فناورانه یا سایبرنتیکی بدل شده، بقا و زوال نظام‌های جهانی و دولت‌های مستقل را در اختیار دارند.

در چنین وضعیتی از هژمونی سایبرنتیک است که سیاستگذاری نظامی، دفاعی و حتی خارجی بازیگران نظام جهانی به سلطه فنآوری سایبرنتیک درآمده و نظام بین‌الملل و رقابت‌های جهانی نیز میدان تاخت و تاز قدرت‌های سایبری شده است. رقابت‌ها و دشمنی‌ها در فضای سایبرنتیک دارای پوشش‌های نرم ولی با حداکثر خسارات ممکن می‌شوند.

آنچه در نخستین روزهای آبان 1400 (چهارم آبان) در ایران و با عنوان حمله سایبری به سامانه سوخت و پمپ بنزین‌های ایران رخ داد را می‌توان جلوه‌ای از اثرگذاری و کارایی بی‌نظیر سیاستگذاری سایبرنتیکی در رقابت و ستیز قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی قلمداد کرد که پیامدهای سیاستگذارانه بسیاری برای ایران داشته است. این رخداد و پیامدهای آن را باید در چند محور مورد بررسی و تأمل قرار داد:

یکم – حمله سایبری خارجی یا اخلال و نفوذ داخلی: با وجود گذشت بیش از ده روز از رویداد سایبری سامانه سوخت در ایران، همچنان ماهیت و الگوی این رویداد برای شهروندان ایرانی شفاف‌سازی نشده است!

ماهیت و الگوی عمل طراحان و مجریان حمله سایبری سامانه سوخت که مشخص می‌کند این حمله دارای منبع و منشأ خارجی بوده یا بر اساس نفوذ و اخلال داخلی صورت گرفته از اهمیت بسیار بالایی برای سیاستگذاران امنیتی و دفاعی کشور برخودار بوده و اصل بنیادین در بازآفرینی و بهبود سیستم‌های مهم اقتصادی و نظامی است. مشخص ساختن این دوگانه ماهیت داخلی یا خارجی حمله سایبری به سامانه سوخت می‌تواند نقش مهمی در بهبود سیاستگذاری عمومی ایران و رفع معایب و روزنه‌های نفوذ داشته باشد.

اختلال سامانه سوخت چه از طرف دشمنان و رقیبان خارجی باشد یا از سوی اخلال‌گران و نفوذی‌های داخلی، یک حمله سایبری خطرناک با پیامدهای سیاسی و اجتماعی فراگیر بوده است. اما مهم‌ترین آسیب این حمله این است که حمله مذکور به مانند سایر نمونه‌های مشابه از سوی اخلال‌گران داخلی و نفوذی‌های حاضر در ایران صورت گرفته باشد. اخلال‌گران و نفوذی‌های سابیری و هوشمند که ردپای آنان در رویدادهای مشابه ازجمله موارد زیر قابل ردیابی است:

1.    انتشار تصاویر دوربین‌های زندان اوین که هک دوریبن‌ها عنوان می‌شد اما شواهد حاکی از یک برنامه اخلال و نفوذ داخلی بوده است.

2.    نفوذ به سامانه‌های اقتصادی وزارت صنعت، معدن و تجارت و سازمان توسعه تجارت ایران که با ثبت سفارش غیرقانونی هزاران خودرو همراه بوده است. نفوذ و اخلالی که سال‌ها برقرار بوده و نهادهای مربوطه در دولت سابق به آن رسیدگی نمی‌کردند.3

3.    خرابکاری در سایت‌های هسته‌ای ایران با کمک اخلال‌گران و نفوذی‌های دولت‌های دشمن که چند مورد آن تنها در سال 1400 رخ داده است.

4.    نفوذ و خرابکاری در برنامه و سیستم‌های نظامی و موشکی ایران ازجمله انفجار سیستم سوخت جامد موشک‌های شهاب و شهادت چند ده پاسدار ازجمله سردار شهید طهرانی‌مقدم پدر موشکی ایران.

ده‌ها حمله هوشمند و سایبری به مراکز دولتی و اقتصادی مانند وزارت نفت، سازمان انرژی اتمی، مراکز نظامی و دفاعی، مراکز علمی و آماری ایران طی یک دهه اخیر نشان می‌دهد که حملات سایبری که جلوه برجسته جنگ سرد ایران و دشمنانش شده، دارای برخی مؤلفه‌های وجود و نفوذ کارگزاران داخلی دشمنان ایران است.

چنین مواردی از حملات و خرابکاری‌ها با ماهیت هوشمند و سایبری از وجود شبکه یا گروه‌هایی از اخلال‌گران نفوذی خارجی در ایران نشان دارد که در چارچوب اهداف و نیات دشمنان و رقیبان منطقه‌ای و جهانی ایران به حمله سایبری علیه ایران اقدام می‌کنند و از چشم ساختارها و سیاستگذاران ایرانی نیز مخفی مانده‌اند!

دوم – ایجاد احساس ناامنی در ایران: ضربه سایبرنتیکی به سامانه سوخت ایران در آبان 1400 تحت هر عنوانی که باشد (حمله یا اخلال و نفوذ) علاوه بر فشار اقتصادی که بر شهروندان، دولت و حاکمیت ایران داشته است، ظهور موجی قوی از احساس ناامنی در میان شهروندان ایرانی نیز سبب شد. موجی از احساس ناامنی که شاید نیت و هدف اصلی طراحان و مجریان حمله سایبری به ایران بود، ذهنیت و چشم‌انداز شهروندان ایرانی که بر استحکام و قدرت سایبری بلامنازع ایران استوار بود را دچار خدشه و تزلزل کرده است. شوک حمله سایبری به سامانه سوخت که وسعتی سراسری و فراگیر در تمامی نقاط ایران داشت، بر پایه این نظریه که “احساس ناامنی از خود ناامنی خطرناک‌تر و زیان‌بارتر است” طراحی و اجرا شده بود تا در آستانه اعتراضات بنزینی آبان 1398 یک ناامنی جدید در اذهان شهروندان ایرانی فراهم کرده و به یک اعتراض و آشوب جدید بنزینی در 1400 منجر شد. احساس ناامنی ناشی از حمله سایبری به سامانه سوخت ایران با هدف گسترش ابعاد احساس ناامنی نسبت به سایر سیستم‌ها و سامانه‌های مهم اقتصادی، رفاهی، خدماتی، امنیتی و نظامی در ایران طراحی شده تا احساس ناامنی را به عمق زندگی و ذهن ایرانیان تزریق کرده و نارضایتی و ناخشنودی را جایگزین آسایش و آرامش شهروندان ایرانی کند.

سوم – تغییر ماهیت جنگ هوشمند و سایبری با پیامدهای کشتار جمعی: هر چند رقابت‌های هوشمند و حملات سایبرنتیک را جنگ‌های سرد بدون قتل و کشتار معرفی می‌کنند، اما شرایط جهانی و نوع ابزارها، تاکتیک‌ها و حوزه‌های تهاجم سایبری به سوی نبردهای سایبرنیتک با قتل و حتی کشتار جمعی در حرکت است.

جنگ سایبری یا سایبرنتیک را می‌توان جلوه‌ای از جنگ‌های موج سوم دانست که آلوین تافلر و همسرش هیدی تافلر در کتاب خود “جنگ و پادجنگ” ( زنده ماندن در سپیده دم قرن بیست و یکم) در سال 1993میلادی به آن اشاره کرده‌اند و حتی از آن به عنوان جنگ بدون خون یا جنگ غیرکشنده یاد می‌کنند و از فنآوری‌های غیرکشنده‌ای سخن می‌گویند که قرار است آینده و بقای بشر را از مسیر کاهش کشتار انسان‌ها، تضمین کند.4این اندیشه تافلرها یک آرمان برای قرن 21 و کاهش کشتار بشر بود که اکنون روندی عکس دارد!

اما اکنون در دهه سوم قرن بیست و یکم با توجه به پیشرفت فنآوری و فراگیری حوزه‌های جنگ سایبری و شدت آن میان برخی قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی ازجمله ایران، روسیه، چین، آمریکا، اسرائیل و …، هر حمله سایبری می‌تواند به قتل و کشتار جمعی در کشور هدف منجر شود. زمانی که شدت حمله سایبری به حوزه‌ها‌، سیستم‌ها و سامانه‌های حساس انرژی، آب، برق، ترافیک هوایی، بیمارستان و بهداشت، نظامی و موشکی، بانک، بورس و حتی سامانه‌های علمی مانند سامانه شاد در ایران، افزایش یابد می‌تواند نتایجی فاجعه‌بار داشته باشد.

وقتی سایبرنتیک را به “فرمان‌پذیری” یا “فرمان‌دهی” معنا کنیم و این تعریف: «سایبرنتیک؛ سیستم‌های خودتنظیمی زیستی، اجتماعی یا تکنولوژیکی که قادر به تشخیص مسائل، دست زدن به کاری در آن ارتباط و سپس دریافت بازخورد برای تنظیم به شکلی خودکار اشت.»5 را بپذیریم، به معنای جنگ سایبری خواهیم رسید که می‌تواند از کنترل کارگزاران خود خارج شده و پیامدهای محدود آن به پیامدهای شدید و خشونت‌بار منجر شود.

در عصر کنونی که سیاستگذاری سایبرنتیک به بخشی مهم و الگویی اثربخش از سیاستگذاری عمومی بدل شده است، دولت‌ها به جای نبرد نظامی آشکار به جنگ سایبری نهان در تمام ابعاد سیاستگذاری عمومی گرایش یافته و عمل می‌کنند.

نبرد سایبرنتیکی که مبنایی گفت وگویی و تعاملی در الگوی فرمان‌دهی و فرمان‌پذیری سیستم‌های هوشمند دارد، اکنون به فضای آفند و پدافند یا تک و پاتک میان بازیگران نظام جهانی تبدیل شده که سبب ظهور چرخه‌ای از تقابل‌ها و ستیزها در نقاط حساس شده است. ستیز سایبری در نقاط حساسی که می‌تواند زوال یا بقای یک نظام یا حکمرانی را در پی داشته باشد. ضربه به نقاط حساس و ایجاد احساس ناامنی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ازجمله نیات و اهداف سیاستگذاران جنگ سایبری است که به مثابه جنگ قدرت در نظام جهانی است، همان‌گونه که دیوید رودکوپف می‌گوید: «سیاست سایبر در عصر اطلاعات، همان سیاست قدرت است و بازیگران آن بدون شک دولت‌ها هستند که قدرت سخت آنها می‌تواند با قدرت فنآوری اطلاعات تقویت شود.»6

بنابراین قدرت سایبری در خدمت قدرت سیاسی و سیاستگذاران ارشد دولتی قرار دارد و تنها با کمی تغییر ماهیت می‌تواند به مانند قدرت سخت نیز فجایع جهانی به وجود آورد، با این تفاوت اساسی که حملات سایبری به مانند اقدامات تروریستی، تنها حملاتی هستند که هیچ دولتی آنها را بر عهده نمی‌گیرد و خود را عامل آن معرفی نمی‌کند!

هرچند حمله سایبری به سامانه سوخت ایران و اختلال طولانی‌مدت آن با درایت مسئولین مربوطه به‌خصوص پیگیری و اشراف شخص رئیس جمهوری جناب دکتر سید ابراهیم رئیسی با کم‌ترین میزان خسارات اقتصادی و امنیتی برطرف شد، اما این حمله سایبری به یکی از نقاط حساس نظام خدماتی ایران می‌تواند تلنگری برای آسیب‌شناسی و بازنگری سیاست‌های سایبری به‌ویژه پدافند غیرعامل در این حوزه باشد.

نگارنده طی مقاله‌ای با عنوان “ضرورت‌های تغییر و تقویت سیاست‌گذاری پدافند غیرعامل در ایران” در آبان 1395 به الزامات تغییر الگوی سیاستگذاری پدافند غیرعامل در حوزه جنگ سایبری پرداخته و توصیه‌های مختصری در این زمینه ارائه کردم. اکنون نیز سیاستگذاران پدافند غیرعامل و سیاست سایبرنتیک ایران در آبان 1400 که با شوک حمله سایبری به سامانه سوخت مواجه شده، زمان برای بازنگری و اصلاح سیاستگذاری در این حوزه فراهم شده است.

وضعیت چند سال اخیر سیاستگذاری پدافند غیرعامل ایران نشان می‌دهد که مشکل ایران در جنگ سایبری به ضعف فنآوری محدود نیست، بلکه ضعف ساختاری و مدیریتی سیاستگذاری پدافند غیرعامل و سیاست سایبرنتیک عامل مهم آسب‌پذیری ایران در برخی حوزه‌های جنگ سایبری است. ضعف سیاستگذاری که “رابرت مک نامارا” وزیر دفاع اسبق آمریکا به گونه‌ای دیگر به آن اشاره کرده است و می‌گویند: «فاصله تکنولوژی به اندازه فاصله مدیریت نیست.»7 یعنی ایرانیان همان‌گونه که بارها رئیس سازمان پدافند غیرعامل نیز مدعی شده‌اند، از تکنولوژی و فناوری خوب و کارآمد و نخبگان نیروی انسانی برخوردارند اما برخی شکست‌های آنان در جنگ سایبری ناشی از ضعف یا سستی مدیران و سیاستگذاران این حوزه در سایر نهادها و حوزه‌های خارج از سازمان پدافند غیرعامل بوده است!

اختلال سراسری در سامانه سوخت ایران در آبان 1400 نشان می‌دهد که ایران با وجود آن‌که همواره و حتی به اعتراف رقیبان و دشمنان خود، یکی از برترین و اثربخش‌ترین توانایی، ابرازها، تکنیک‌ها و تاکتیک‌‌های جنگ سایبرنتیک را در اختیار داشته و از قدرت‌های اصلی جنگ سایبری در جهان است، اما از یک ضعف سیاستگذاری و مدیرتی در این حوزه دچار آسیب شده است.

با توجه به تغییر ماهیت سیاست‌های سایبرنتیکی و پیامدهای جنگ سایبری که بسیار فاجعه‌بار بوده و سبب ظهور و گسترش احساس ناامنی شدید در شهروندان می‌شود، بازنگری و بهبود سیاستگذاری سایبرنیتیک و پدافند غیرعامل ایران به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای حکمرانی ایرانی بدل شده است. بازنگری و بازآفرینی سیاستگذاری سایبرنتیکی و پدافند غیرعامل که می‌تواند بر اقتدار جهانی ایران در تعاملات و مناسبات قدرت جهانی بیافزاید. توصیه‌های زیر می‌تواند در زدودن برخی آسیب‌ها و نقایص در این حوزه کمک کند:

–    افزایش نقش دولت در ساختار و مدیریت سیاستگذاری پدافند غیرعامل به صورتی که دولت نیز پاسخگوی مسایل این حوزه باشد.

–    خروج سیاستگذاران ایرانی از چشم‌انداز محدود دشمنان و مظنونین همیشگی مانند اسرائیل و آمریکا و توجه به رقیبان منطقه‌ای مانند ترکیه، عربستان و

–    بازنگری در سیاست‌های پدافند غیرعامل و سایبرنتیک بر اساس مقابله با پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شدید و بحران‌زای حملات سایبری.

–    تدوین و اجرای سیاست‌ها و تاکتیک‌هایی برای کاهش فشار اجتماعی و احساس ناامنی، ناامیدی، نارضایتی و ناخشنودی شهروندان بعد از حملات سایبری.

–    سازمان پدافند غیرعامل از حالت یک نهاد منزوی در استانداری‌ها و مراکز استان‌ها خارج شده و به این سازمان نقشی اساسی در مسئله‌یابی و سیاست‌گذاری‌ مسایل استان‌ها داده شود.

–    سیاست‌گذاری‌های پدافند غیرعامل باید کنش‌گرا و آینده‌نگر باشند و نه واکنش‌گرا و اضطراری.

–    تمامی سیاست‌گذاری‌های استانی و منطقه‌ای نیز باید در چارچوب یک اتاق فکر کارآمد پدافند غیرعامل مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند.

–    رویکردهای سازه‌ای و تک‌بعدی در سیاستگذاری پدافند غیرعامل به رویکردی چند بعدی و چند رشته‌ای در سراسر کشور تبدیل شده و همه ابعاد جامعه را شامل شود.

–    سیاستگذاری پدافند غیرعامل از چهره و نمای تا حدودی نظامی خود دور شده و چهره علمی و نخبه‌گرایانه‌تری به خود گرفته و بر مسایل و بحران‌های نوین در عرصه جنگ سایبری و … در حوزه محیط زیست، تغییرات اقلیمی، خدمات رفاهی، اقتصادی و اجتماعی نیز متمرکز شود.

منابع:

1-    شافریتز، جی ‌ام. کریستوفر پی بریک. سیاستگذاری عمومی در ایالات متحده امریکا. ترجمه حمیدرضا ملک‌محمدی. تهران، دانشگاه امام صادق. چاپ اول ۱۳۹۰، ص 125
2-    شافریتز، جی ‌ام. کریستوفر پی بریک. سیاستگذاری عمومی در ایالات متحده امریکا. ترجمه حمیدرضا ملک‌محمدی. تهران، دانشگاه امام صادق. چاپ اول ۱۳۹۰، ص 125
3-    خبرگزاری ایسنا. 17 آبان 1400. به آدرس:               https://www.irna.ir/news/84533530
4-    تافلر، آلوین. هیدی تافلر. جنگ و پادجنگ. ترجمه مهدی بشارت. اطلاعات. چاپ سوم 1385. ص 175
5-    شافریتز، جی ‌ام. کریستوفر پی بریک. سیاستگذاری عمومی در ایالات متحده امریکا. ترجمه حمیدرضا ملک‌محمدی. تهران، دانشگاه امام صادق. چاپ اول ۱۳۹۰، ص 159
6-    نای، جوزف. رابرت پاپ و دیگران. قدرت و موازنه نرم در سیاست بین‌الملل. ترجمه عسکر قهرمانپور. مطالعات راهبردی. چاپ دوم 1395. ص 33
7-    مندل، ارنست. اروپا در مقابل آمریکا. ترجمه ضیاء پویا و خلیل هراتی. چاپخش. چاپ دوم 2535 شاههنشایی. ص 30

نویسنده:اسلام ذوالقدرپور

دیدگاهتان را بنویسید