اغتشاشگرانی که هر روز بیش‌تر شبیه داعشی‌ها می‌شوند

به نقل از فارس، اعتراض به حجاب اجباری، تلاش برای احیای حقوق زنان، مبارزه برای زن، زندگی آزادی و… همه این شعارهای دهان پرکن را فراموش کنید. لیدرهایی که برای به انحراف کشیدن تجمعات اعتراضی به هر حربه غیرقانونی و غیرانسانی و غیراخلاقی متوسل شدند، خیلی زود پرده از ماهیت تحرکاتی که با هدف آشوب و تخریب طراحی شده بود،‌ برداشتند. حالا دیگر هیچ چیزی برای پنهان کردن ندارند. شده‌اند نماد بازآفرینی تاریخ؛ آن هم سیاه‌ترین نقاطش. انگار عزم‌شان را جزم کرده‌اند که هرآنچه تا امروز از سنگدلی و شقاوت و بی‌رحمی اشقیا – از شمرها و خولی‌ها تا داعشی‌ها – شنیده بودیم، مقابل چشمان‌مان قرار دهند. سال ها بعد، نسلی که اخبار اغتشاشات سال 1401 در ایران و شرح مصادیق خشونت اغتشاشگران را بخواند هم با خودش خواهد گفت: مگر می‌شود؟! مگر این اندازه سبعیت و سنگدلی امکان‌پذیر است؟!…

وقتی کلمات، قاتل می‌شوند
بسترسازی برای ترویج خشونت را از صفحات مجازی‌شان کلید زدند. کلمات قاتل‌شان را بی‌محابا پشت هم ردیف کردند و نوجوانان و جوانان ساکن این شهر مجازی را به آتش جهنمی هل دادند که هیزمش از نفرت و خشم بود. آن‌ها در دنیای مجازی دستور به آشوب و تخریب و ضرب و شتم می‌دادند و پیاده‌نظام چشم و گوش بسته‌شان، در دنیای حقیقی و کف خیابان،‌ فیلمنامه آتشین آنها را سکانس به سکانس اجرا می‌کرد.

دست خالی به خیابان نرو
دامنه اعتراضات که گسترده‌تر شد، آتش توپخانه نفرت این خشونت‌طلبان هم شدیدتر شد. حالا دیگر ابایی نداشتند که ضمن تحریک نوجوانان و جوانان به حضور در تجمعات، آن‌ها را تشویق کنند مسلح به خیابان بروند. اغتشاشگرانی که از طرف ضدانقلاب تغذیه و مسلح شده بودند، به جای خود، آشوب‌طلبان حتی برای عدم دسترسی معترضان فریب‌خورده به سلاح هم،‌ راه چاره رو کردند؛‌

آموزش ساخت کوکتل مولوتوف در صفحات مجازی اغتشاشگران

خودشان به صورت علنی در صفحات‌شان شروع به آموزش ساخت کوکتل مولوتوف کردند؛ درست در همان اینستاگرام و توییتری که با ژست دروغین مقابله با محتواهای مروج خشونت،‌ اقدام به حذف تصاویر شهدای جبهه مقاومت می‌کند. اینطور بود که آتش به جان خیابان‌ها افتاد و با سوختن بانک‌ها، اتوبوس‌ها، آمبولانس‌ها و مخازن زباله، خسارت سنگینی به اموال عمومی وارد شد.

تهدید مردم برای ملحق شدن به جریان آشوب، از دیگر حرکت‌های اغتشاشاگران بود. آشوب‌طلبان در شهرهای مختلف به بازار و راسته‌های کسب و کار مردم می‌رفتند و از بازاریان می‌خواستند به نشانه اعتراض و اعتصاب،‌ کرکره مغازه‌های خود را پایین بکشند. اما این یک درخواست و پیشنهاد مدنی و متمدنانه نبود چون هرکس به خواسته آنها نه می‌گفت، به عواقبی مثل شکستن شیشه‌های مغازه و… تهدید می‌شد.

پلیس دیدی، رحم نکن!
قدم بعدی این نقشه شوم اما، غیرقابل باورترین قطعه این پازل بود. لیدرهای اغلب خارج‌نشین اغتشاشات، با دستور حمله به نیروهای انتظامی و نیروهای مدافع امنیت، خیلی زود پرده از ماهیت این تجمعات برداشتند. با این حال،‌ بدبین‌ترین افراد هم تصور نمی‌کردند کار معترضانی که به اغتشاشگر تغییر وضعیت داده بودند، به بریدن گلوی مأمور پلیس و آتش زدن مأمور نیروی انتظامی برسد و بعد، با افتخار، فیلم این جنایات را در فضای مجازی منتشر کنند.

*وقتی اغتشاشگران، گلوی مامور نیروی انتظامی را بریدند!

نوزادی که بینایی اش را در حمله اغتشاشگران از دست داد

درحالی‌که مدافعان امنیت بدون سلاح جنگی برای ایجاد نظم و امنیت در خیابان حاضر می‌شدند، اغتشاشگران با همراه داشتن انواع سلاح سرد و گرم، خیابان‌ها را به میدان جنگ تبدیل کردند و نه‌فقط باعث شهادت و مجروحیت تعداد زیادی از نیروهای مدافع امنیت شدند بلکه مردم عادی هم از آتش خشونت و بی‌رحمی آنها در امان نماندند. نابینا شدن چشم یک نوزاد، غم‌انگیزترین و غیرانسانی‌ترین تابلوی این جنایت‌ها بود. اغتشاشگران به جرم حجاب مادر یک خانواده، با نارنجک دستی به خودروی آنها حمله کرده بودند که آتش این کینه کور، دامن نوزاد بیگناهشان را گرفت…

از نقش زنان و دختران غافل نشو!
این بخش ماجرا، از آن لکه‌های ننگی است که هرگز از دامن لیدرهای اغتشاشات سال 1401 پاک نخواهد شد. آنجا که با پیشنهادی مشابه جهاد نکاح به میدان آمدند تا نشان دهند نه فقط در خشونت و رفتارهای غیرانسانی بلکه در رذیلت‌های اخلاقی هم چیزی از داعشی‌ها کم ندارند. همان جماعتی که پرچم دروغین دفاع از حقوق زنان بلند کرده بودند و با شعارهای جذابشان دختران نوجوان و جوان را به خیابان‌ها کشانده بودند، حالا بی هیچ ابایی از کالا شدن دختران ایرانی می‌گفتند و از تبدیل آنها به ابزار لذت‌جویی مردان عاری از اخلاق و غیرت، استقبال می‌کردند.

آشوب‌طلبانی که تا پیش از آن، با سبعیت باورنکردنی‌شان در کشیدن چادر از سر بانوان مؤمن و ضرب و شتم و به شهادت رساندن ماموران مدافع امنیت و تخریب اموال عمومی،‌ مصداق این آیه شریفه قرآن شده بودند («وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ»:وقتی به قدرت برسند، با تمام قوا در گسترش فساد در زمین و نابودی مال و جانها تلاش می‌کنند)، در این مرحله تلاش کردند با یک پیشنهاد غیراخلاقی، حرکت دختران معترض را بیش از پیش به انحراف بکشند؛ اتفاق دور از شأنی که دختر نجیب ایرانی هرگز به آن تن نداده و نخواهد داد.

لات‌های کوچه خلوت،‌ منتظر انتقام باشند…
شهادت مظلومانه «آرمان علی وردی» اما آخرین حلقه از جنایت‌های داعشی‌های وطنی بود. شرح آنچه بر این طلبه 21 ساله گذشت، بار دیگر داغ قتلگاه را در دل‌های کربلایی زنده کرد. خبر رسیده بود اغتشاشگران با آتش زدن مخازن زباله در یکی از خیابان‌های شهرک اکباتان آشوب به پا کرده‌اند. آرمان و دوستان بسیجی‌اش در این منطقه حاضر شدند تا اوضاع را آرام کنند اما با پرتاب سنگ و اشیا از پشت‌بام یک ساختمان توسط گروهی از اغتشاشگران مواجه شدند و به ناچار برگشتند. آرمان قصد داشت به پایگاه برود که تعدادی از اغتشاشاگران راهش را سد کردند. همین‌که کیفش را باز کردند و با دیدن عمامه‌ای که داخلش بود، فهمیدند جوانی که اسیر کرده‌اند آخوند! است، دوره‌اش کردند و شروع کردند به ضرب و شتمش. بعد، او را به مکان دیگری بردند،‌ پیراهنش را درآوردند و او را زیر باران فحش و لگد گرفتند.

انگشتر شکسته و خونین شهید آرمان علی وردی

داعشی‌های فارسی‌زبان به شکنجه جسمی اسیرشان بسنده نکردند و از او خواستند به مقدسات و نظام و رهبری ناسزا بگوید تا رهایش کنند. آرمان اما لب باز نکرد و همین مقاومتش بر سر عقاید، اغتشاشگران بی‌رحم را عصبانی‌تر کرد؛‌ آنقدر که تا توانستند او را زدند و بعد، بیهوش رهایش کردند. اما این هم پایان شقاوت و سبعیت این انسان‌نماها نبود. فیلم شکنجه آرمان را که با وقاحت در فضای مجازی به نمایش گذاشتند،‌ همه انگشت حیرت به دندان گزیدند که مگر می‌شود آدمی به این درجه از ددمنشی برسد؟!… خیلی گذشت تا دوستان آرمان موفق شدند پیدایش کنند؛‌ درحالی‌که سر، کتف و بینی‌اش شکسته بود و جای سالمی در بدن نداشت…

ضربه سختی که به سر آرمان وارد شده بود، او را به آرزوی همیشگی‌اش رساند و شهادت غریبانه‌اش سندی شد بر مظلومیت مدافعان امنیت در مقابل اغتشاشگرانی که هرچه می‌گذرد، بیشتر ماهیت غیرانسانی‌شان برملا می‌شود؛ همان‌هایی که با ناآرام کردن خیابان‌ها و گسترش آشوب‌ها در شهرهای مختلف، به داعشِ ازنفس‌افتاده، تنفس مصنوعی دادند و او را برای ارتکاب جنایت در ایران اسلامی به طمع انداختند و مقدمه‌ساز حادثه تروریستی و تلخ حرم حضرت شاهچراغ (ع) شدند. حالا مردم غیور ایران که در 40 و چند روز گذشته، داغ پشت داغ دیده‌اند از این داعشی‌های وطنی،‌ از مسئولان انتظار دارند به مماشات با اغتشاشگران و عاملان ناامنی جامعه پایان دهند و با برخوردی قاطع، آرامش را به جامعه برگردانند.

دیدگاهتان را بنویسید