با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
امروز هشتم آذرماه سال ۱۴۰۰ مذاکرات احیای برجام که در سال ۲۰۱۵ منعقد شد، دوباره پس از چندیم ماه توقف آغاز می شود. اولین مذاکرهای است که در دولت سیزدهم به ریاست علی باقری کنی پس از ریاست عباس عراقچی انجام می گیرد. در آستانه مذاکرات رسانه های تندروی آمریکایی از تهدید نظامی سخن می گویند و رسانه های حامی دولت بایدن نیز از حصول توافق تا پایان سال میلادی خبر می دهند. اما آنچه که واضح و مبرهن است اختلافات طرفین (ایران و آمریکا) بر سر چگونگی به توافق رسیدن است ایران الزام حقوقی می خواهد امریکا همکاری شفاف با آژانس، ایران می گوید همه تحریم ها لغو شود امریکایی ها می گویند فقط تحریم های مرتبط با برجام و پرونده هسته ای، با اینهمه برخی کارشناسان داخلی در ایران که از وضعیت فعلی ناامید هستند معتقدند که این بار نیز طرفین به نتیجه مطلوبی دست پیدا نخواهند کرد استدلال آنها مواضع پیشین تیم مذاکره کننده هسته ای است که در سالهای گذاشته مخالفت های بسیاری درباره توافق برجام داشته اند. همچنین واشنگتن در آستانه مذاکرات باردیگر توافق موقت را مطرح کرده که برخی از کارشناسان و سیاستمداران در داخل معتقدند که این توافق برای سوپاپ اقتصادی کشور بسیار مفید و مطلوب است. در همین باره دکتر رضا نصری کارشناس ارشد سیاست خارجی می گوید ورود باقری کنی به وین به همراه ۴۰ نفر کارشناس ورود هوشمندانه ای بوده است و می توان به نتیجه مذاکرات امیدوار بود چراکه این اقدام به معنای آن است که تیم دیپلماسی جدید و تازه نفس ایران به طور جدی مذاکرات را دنبال می کند.
بالاخره مذاکرات احیای برجام اغاز شد و در آستانه این مذاکره رابرت مالی ایران را تهدید گرده است او گفته است : « چنانچه ایران از فرصت مذاکرات به عنوان پوششی برای تسریع برنامه هستهای خود استفاده کند، ناگزیر خواهیم شد پاسخی بدهیم که ترجیحمان نیست. در این صورت کسی نباید از افزایش فشار بر ایران متعجب شود» این به چه معناست؟ نماینده آمریکا به چه چیز اشاره کرده و از ایران چه می خواهد؟
این موضع رابرت مالی به نوعی انعکاسی از فضایی است که از هفتهها پیش در صحنه سیاست داخلی آمریکا در حال شکلگیری است. در واقع، از چند هفته قبل از آغاز مذاکرات تا کنون, لابیها و رسانههای حامی اسرائیل و جریانهای تندرو در واشنگتن این “تحلیل” را به صورت سیستماتیک و گسترده ترویج میکنند که ایران قصد دارد با وقتکُشی و خریدن زمان برنامه هستهای خود را تا آستانه قابلیت تولید سلاح پیش ببرد و سپس به آنچه «اخاذی هستهای» نامیدهاند مبادرت کند! در کنار این هراسافکنی، علت اصلی پیشرفت برنامه هستهای ایران و نزدیک شدن آن به قابلیتهای نظامی (به زعم آنها) را نیز ضعف بایدن در برخورد با ایران و تلاش او برای مصالحه عنوان کردهاند. یعنی به بیان سادهتر، حرف آنها این است که «دیپلماسی» و کوتاه آمدن بایدن در برابر تهران عامل اصلی توسعه برنامه هستهای بوده است و به شدت فشار میآورد تعاملی با ایران صورت نگیرد. اگر نگاهی به مقالات مخالفان برجام در آمریکا بیندازیم – یا اگر به اظهارات مکرر اشخاص تاثیرگذاری مانند «دنیس راس» مراجعه کنیم – به وضوح خواهیم دید چگونه از تضعیف «توان بازدارندگی» آمریکا بر اثر سازش دولت بایدن با ایران و خطرات امنیتی و پرستیژی ناشی از آن گلایه میکنند. هدف آنها این است که با نامساعد ساختن بستر سیاسی، دولت بایدن را به سمت اتخاذ سیاستهای رادیکالتر هدایت و ایران را به سمت ترک میز مذاکره سوق دهند تا فرصت پیدا کنند از طریق قانونگذاری در کنگره و تصویب طرحهایی از قبیل Maximum Pressure Act عملا امکان هر نوع توافق را از این دولت و دولتهای بعدی آمریکا سلب کنند. قوانینی که آنها مد نظر دارند قرار است از یک سو شرایطی بعضاً غیرقابل تحقق برای لغو تحریمها تعریف کند و از سوی دیگر سیاست «فشار حداکثری» را با چفت و بستهای قانونی – به عنوان تنها سیاست ممکن در برابر ایران در نظام حقوقی آمریکا تثبیت نماید. معتقدم اظهارات رابرت مالی را باید در چنین بستری تحلیل و بررسی کرد. او حتی به ابن نکته اشاره کرده که گام برداشتن مسیر تشدید فشار سیاست دلخواه دولت بایدن نیست. اینکه راست میگوید یا نه جای بررسی دارد. اما این احتمال را هم نباید بعید دانست که در عمل راب مالی این سیگنال را فرستاده که رفتهرفته عرصه سیاست داخلی دارد بر او و فرصت دیپلماسی تنگ میشود.
چه پیشنهادی به تیم دیپلماسی دولت سیزدهم برای موفقیت در این مذاکره را دارید؟ آیا می توان راهکار موثری را دراین برهه متصور بود؟
تیم مذاکرهکننده متشکل از افراد کاردان و حرفهایست و نیاز چندانی به توصیه ندارد؛ و لازم است همه کمک کنند افکار عمومی به هیأت اعزامی ایران کاملا اعتماد کند. مخاطب پیشنهادات، توصیهها و نصایح باید کسانی باشند که در داخل کشور تلاش میکنند تیم مذاکرهکننده را به سمت تشدید تنش با طرف غربی و اتخاذ مواضع تند سوق دهند. اما اگر بنا به اظهار نظر باشد، اولین پیشنهاد این است که تیم مذاکرهکننده از همان ابتدا فضای مطلوب جریان تندروی واشنگتن و تلآویو را بشکند و از مواضعی که به افراطیون مجال تبلیغ، ایرانهراسی و امنیتیسازی میدهد پرهیز کند. یعنی باید فضایی ایجاد کند که مخالفان توافق در واشنگتن نتوانند به کارشکنیهای خود مشروعیت ببخشند. در این راستا، معتقدم آقای دکتر باقری با تشکیل یک هیأت بزرگ و متشکل از کارشناسان متعدد، ورود بسیار هوشمندانهای به وین داشت و با این کار از ابتدا عزم و جدیت ایران در حلوفصل بحران را به نمایش گذاشت. دوم اینکه به نظر لازم است تیم مذاکرهکننده بحث «تضمین» را – که یکی از گرههای کور مذاکرات است – به تدریج از مقوله «تضمین حقوقی» به سمت مقوله اخذ «تضمین از طریق ایجاد پیوندهای اقتصادی» سوق دهد. همانطور که پیشتر مطرح شده، «تضمین حقوقی» به مفهومی که مثلاً در حقوق قراردادها در دادگاههای داخلی فهم میشود، در عرصه بینالملل وجود ندارد و حتی اگر میسر بود در حد یک فورمالیته غیرقابل وصول باقی میماند. حال اینکه تضمین اقتصادی فی نفسه متکی بر پیوندهای ارگانیک، چندلایه و محکمی است که فسخ آن برای طرف مقابل هزینهساز خواهد بود. تیم مذاکره کننده باید نقشه راهی طراحی و ارائه کند که محصول آن ایجاد این پیوندها باشد.
در هفته گذشته، رابرت مالی چندین بار به تمایل کشورهای حاشیه خلیج فارس به برقراری رابطه اقتصادی با ایران در صورت احیای برجام اشاره کرده است. معتقدم لازم است تیم مذاکرهکننده به صورت دقیقتری این موضوع را با او – که دولت متبوعاش باید به این کشورها چراغ سبز و معافیتهایی در این راستا بدهد – بررسی کند. درگیر کردن منافع اقتصادی و سرمایه کشورهای خلیج فارس میتواند خود تضمین خوبی برای تداوم لغو تحریمها باشد و لازم است بررسی شود در این زمینه چه تعهداتی میشود از طرف مقابل دریافت کرد.
چرا دریافت تضمین«حقوقی» میسر نیست؟
به این دلیل که در نظام حقوق بینالملل، ضامن قراردادهای بینالمللی بعضاً «شورای امنیت» است که در مورد آمریکا در عمل هیچ قدرتی ندارد. نظام حقوق داخلی آمریکا نیز به رئیسجمهور این کشور این اختیار را نمیدهد تا جانشین خود را به صورت الزامآوری در حوزه اختیاراتش محدود کند. در واقع، رئیسجمهور کنونی آمریکا نه میتواند از طریق کنگره خروج از برجام را برای جانشین خود «جرمانگاری» کند تا او از ترس جریمه و زندان از برجام خارج نشود؛ نه میتواند برای منع جانشیناش در این راستا فرمان اجرایی الزامآوری (Executive Order) صادر کند که با فرمان اجرایی رئیسجمهور بعدی قابل فسخ نباشد؛ و نه میتواند قانون اساسی آمریکا را برای سلب اختیار رئیسجمهور در خروج یکجانبه از قراردادهای بینالمللی اصلاح نماید! در هر حال، تضمین حقوقی خارج از این مکانیسمها نیست! اگر بر فرض محال هم تمام این کارها را هم توانست انجام دهد، باز قادر نخواهد بود رئیسجمهور بعدی را از توسل به اصل «مصلحت ملی» برای خروج از یک توافق بینالمللی – (Act of State یا Raison d’état) – که یک حق عالی حاکمیتی است، محروم سازد. در واقع، اگر توافق حاصله در وین و برجام به تصویب ۲/۳ مجلس سنای آمریکا هم برسد، باز رئیسجمهور بعدی هیچ منعی برای خروج از آن نخواهد داشت. کمااینکه ترامپ نیز برای خروج از برجام و معاهدات مصوب مجلس سنا خود را درگیر متون این قراردادها نساخت و برای توجیه تصمیم خود غالبأ به اصل «مصلحت ملی» متوسل شد. اما در ایران، ارجاع ترامپ به اصل «مصلحت ملی» را نادیده گرفتند تا اقدام ترامپ را ناشی از ضعف متن برجام بخوانند. همین انتقاد مغرضانه از برجام و تکرار چندین ساله آن نیز باعث شد عدهای باور کنند دلیل خروج آمریکا این بود که برجام نتوانسته بود تضمین الزامآور «حقوقی» دریافت کند! ماجرای این دوستان ماجرای کسی است که برای مردمآزاری شایعه میکند در فلان خانه آش نذری میدهند؛ بعد خودش یک ساعت بعد قابلمهای در دست میگیرد و ته صفی که برای آش تشکیل شده به انتظار میایستد! این دوستان هم آنقدر در این سه سال برای آزار روحانی و ظریف از «تضمین حقوقی» سخن گفتند که الان ناچار خود در صف آن ایستادهاند!
با شرایط فعلی که برخی به این مذاکرات ناامید هستند، بازگشت مکانیسم ماشه چقدر محتمل است؟
فعلا که آمریکا عضو برجام نیست و نمیتواند از سازوکار حل اختلاف مندرج در آن استفاده کند. اما در صورت تداوم انسداد در مذاکرات، میتواند یکی از دولتهای غربی عضو برجام را مجاب کند تا به این مکانیسم متوسل شود. اینکه چقدر توسل آنها به این سازوکار محتمل است بستگی به این دارد که فضای حاکم بر روابط طرفین بعد از دور اول و دوم مذاکرات به چه کیفیتی باشد. اگر منطق تشدید تنش (Escalation) حاکم شود، طبیعتاً طرف مقابل نیز از تمام ابزار خود استفاده خواهد کرد. اما اگر فضای سارندهتری غالب شود و همگی چشمانداز روشنتری نسبت به نتیجه مذاکرات داشته باشند، طبیعتاً توسل به اهرمهای جدید موضوعیتی نخواهد داشت.
چقدر می توان امیدوار به این مذاکره بود؟ ایا می توان پیشبینی کرد که در این شرایط اقتصادی کشور، مذاکرات در وین سوپاپی برای تنفس ایرانیان شود؟
معتقدم باید مسئله رفع تحریمها را جدی گرفت و با نگاهی مثبت و رویکردی عملگرایانه – با یک هدفگذاری کلان و چشماندازی برای توسعه بلندمدت ایران – در جهت آن گامها برداشت. بسیاری از کشورها مسائل بسیار پیچیدهتری را حتی پس از سالها جنگ و کشتار از طریق مذاکره حلوفصل کردهاند. دلیلی ندارد احیای یک قرارداد را – که مورد پشتیبانی اغلب کشورهای جهان و مورد حمایت همه نیروهای معتدل است – غیرممکن تصور کنیم. فقط لازم است هدفی کلان و نگاهی جامعتر و دوراندیشانه به سیاست خارجی داشته باشیم و حل این مسئله را در راستای تحقق مقاصد بلندمدت برای نسل آینده تعریف کنیم. عدهای به اشتباه تصور میکنند دیگر از آمریکا و شورای امنیت کار بیشتری برنمیآید، دیگر چیزی نمانده تحریم کنند و عملا فشارهای اقتصادی را پشت سر گذاشتهایم! با این تحلیل – اگر مبنای سیاستگذاری قرار گیرد – به شدت مخالفم.
اول؛ این تحلیل عنصر «پرستیژ» و لوازم رقابت و توسعه را در دنیای مدرن نادیده میگیرد؛ دوم؛ جنبه «روانی» تحریم برای مردم و فضای کسبوکار و آثار اجتماعی آن را محاسبه نمیکند؛ سوم؛با تمرکز بیش از حد بر اقتصاد، موانع «حقوقی» را در بسط روابط بینالملل – حتی با نزدیکترین همسایگان – دستکم میگیرد؛ چهارم؛ بروز بحرانها و هزینههای سرسامآور پیشبینینشده و خارج از سازمان – مانند کرونا و زلزله – را نادیده میگیرد؛ و پنجم؛ تاثیر فزاینده فشار اقتصادی – ولو فشار کوچک اما مستمر – را لحاظ نمیکند.
معتقدم حتی اگر طرف مقابل نتواند بر فشارهای اقتصادی کنونی بیافزاید (که میتواند)، تداوم همین فشارهای کنونی خود به صورت فزایندهای به اقتصاد و جامعه کشور آسیب خواهد رساند. شاید بشود یک وزنه نیم کیلوگرمی را یک ساعت، دو ساعت یا چهار ساعت سر دست نگه داشت؛ اما اگر بخواهید یک روز یا دو روز آن را بی وقفه در آن حالت حفظ کنید، همان وزنه نیم کیلویی به اندازه صدها کیلوگرم به دست و بازو و استخوانهایتان فشار خواهد آورد.
پس باید به رفع تحریم به مثابه یک حق اساسی و یک پروژه ملی نگاه کرد و در جهت آن تلاش کرد. امروزه بعضی از شرکتهای خصوصی در دنیا سالانه دهها میلیارد دلار درآمد دارند. نباید در وضعیتی بمانیم که یک ملت ۸۳ میلیونی برای حل بحران کرونا به دنبال دریافت ۵ میلیارد دلار وام از صندوق بینالمللی پول باشد.حق مردم ایران بیش از این حرفهاست.
امریکا بار دیگر هم موضع با دوره ریاست اوباما گزینه ها را روی میز آورده. این تهدید چه معنایی دارد؟ آیا قرار است فصل هفتم منشور (بازگشت خودکار تحریم ها) بازگردد و حمله نظامی به ایران عملی شود؟ یا اینکه بحث بر سر همکاری ایران و آژانس است؟ شما پشت پرده بازگشت گزینه ها بر روی میز را چه طور تحلیل می کنید؟
اینکه آمریکا بخواهد رأسا به ایران حمله نظامی کند بسیار دور از ذهن است. گمان نمیکنم شرایط داخلی آمریکا به دولت بایدن اجازه چنین ماجراجوییهایی را بدهد. او تازه از افغانستان خلاص شده و تمرکز کشورش را به سمت دریای چین و انعقاد و پیمانهای نظامی در آن منطقه معطوف کرده است. تشکیل پیمان جدید «اوکاس» با بریتانیا و استرالیا – که در قضیه فروش زیردریاییهای هستهای به استرالیا نمایان شد – نشانهای از این چرخش رو به شرق دور است. بعید است مجدداً دولت بایدن خود را در کارزاری به مراتب سنگینتر درگیر منطقه غرب آسیا کند. اما حمله اسرائیل به تاسیسات ایران محتملتر است. اسرائیل چه در صورت توافق موقت، چه در صورت احیای برجام و چه در صورت عدم توافق در وین این گزینه را مد نظر دارد؛ و از الان هم لابیهای حامی آن در واشنگتن برایش زمینهسازی میکنند. آنها حتی علنا از تشدید حملات سایبری اسرائیل علیه ایران حمایت میکنند و بر تداوم آن اصرار میورزند. یک نمونهاش هم تقلای مارک دوبوویتز – رئیس بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) – است که علنا در واکنش به خبر پیشنهاد «توافق موقت»، خواستار مداخله سازمانهای امنیتی IAF، موساد و یگان ۸۲۰۰ اسرائیل شده است.
برخی از کارشناسان معتقدند ایران و امریکا مجبور به توافق هستند. چشم انداز شما از مذاکرات احیای برجام چیست؟ چقدر امیدوار باشیم؟ با توجه به مواضع پیشین تیم مذاکره کننده هسته ای ایا می توان امیدوار بود؟
معتقدم ایران و آمریکا دو قدرت مهم هستند که در نهایت – مانند تمام کانونهای قدرت – مجبور به تعامل، تقسیم قلمرو، مرزبندی حوزه نفوذ و نوعی رقابت مدیریتشده – یا نوعی دِتانت (Détente) – خواهند شد. همانطور که چین و آمریکا در حین رقابتهای شدید راهبردی، نظامی و سایبری، اولین شرکای تجاری یکدیگر نیز هستند، ایران و آمریکا هم در نهایت مجبور خواهند شد انتخاب کنند در کدام زمینهها همکاری، در کدام زمینهها رقابت و در کدام حوزه با یکدیگر خصومت خواهند ورزید! این منطق تاریخ و روابط بینالملل است.
آیا توافق موقت ایده خوبی است و چه کارایی دارد؟
توافق موقت فی نفسه خوب یا بد نیست. برای سنجش آن یابد دید محتوای پیشنهاد چیست. اگر توافق موقت منافع اقتصادی ایران را تا حدود زیادی تامین کند و فرایند احیای برجام را در هفتههای بعد تسهیل نماید، گزینهایست که میشود در موردش تامل کرد. لابی اسرائیل در واشنگتن ظاهراً بسیار نگران این پیشنهاد است. معتقد است این توافق دست ایران را برای پیشبرد برنامه هستهای باز میگذارد، ضمن اینکه منفعت اقتصادی نیز برای ایران در بر دارد. آنها تصور میکنند قرارداد «کم در ازای کم»ی است که محدودیتهای فنیاش برای ایران کمتر از برجام است، اما منافع اقتصادیاش برای ایران کفایت میکند. اگر چنین باشد، لازم است تیم مذاکرهکننده بر سر مولفههای آن گفتوگو کند.
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.