چالش‌های عدالت جنسیتی را باید از مسیر فرهنگ حل کنیم

«عدالت» از حیث مفهوم شناختی، به معانی: تعادل و توازن، تساوی در شرایط مساوی، تفاوت در شرایط متفاوت، دادن حق هر صاحب حقی و قرار گرفتن هر چیزی در جای خود می‌باشد.

مفهوم «عدالت جنسیتی» به معنای رعایت تناسب زنان و مردان در دسترسی به همه امکانات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است به گونه‌ای که در حق هیچکدام ستم یا اجحافی نشود. عدالت جنسیتی مثل سایر مقوله‌های عدالت نیازمند اصول و مبانی شاخص‌ها و حوزه‌های گوناگونی است و با عقل ابزاری، مادی گرایی، منفعت طلبی و حتی جنسیت گرایی نمی‌توان به آن نائل شد.

مفهوم «عدالت جنسیتی» در صدد تعریف عدالت میان زنان و مردان با در نظر گرفتن اوضاع و احوال، و استعدادهای متفاوت و وظایف زنان و مردان است. تحقق عدالت منوط به لحاظ کردن اوضاع و احوال، و تفاوت‌ها در تخصیص امکانات است، اما برخی صرفاً به برابری جنسیتی قائل‌اند. اگرچه عدالت جنسیتی امروزه از سوی گفتمان‌های رقیب در کشورهای اسلامی و غیراسلامی به کار رفته، نیازمند تدقیق نظری و تحلیلی است. اما پرسشی که در مواجه با این بحث طرح می‌گردد این هست که آیا عدالت جنسیتی مفهومی است که باید در ادبیات عدالت و گفتمان عدالت محور طرح گردد یا یک امر فرهنگی است؟ گفتگوی پیشرو تلاشی برای تبیین این مفهوم و تعیین تمایزهای جدی عدالت جنسیتی از آنچه که نیست می‌باشد.

با حجت الاسلام احمد اولیایی دکترای فرهنگ و ارتباطات و استادیار دانشگاه باقرالعلوم (ع) و عضو گروه عدالت‌پژوهی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در این خصوص به گفتگو نشستیم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:

چالش‌های عدالت جنسیتی را باید از مسیر فرهنگ حل کنیم

*منظور از عدالت جنسیتی در مباحث عدالت چیست؟

وقتی از عدالت اجتماعی سخن می‌گوئیم، آن‌چیزی است که برخلاف عدالت فردی که ناظر به شخص هست، تحقق عدالت در کلیت جامعه منظور می‌باشد. یعنی عدالت در ساختارها و بطن جامعه رخ دهد. پرسشی که مطرح می‌شود این است که عدالت چگونه می‌تواند جامعه را به سمت یک مطلوبی سیر بدهد؟ یکی از حوزه‌های عدالت اجتماعی، عدالت جنسیتی است. این موضوع با حقوق زنان، بحث‌های فلسفه‌ی خلقت، بحث‌های تفاوت زن و مرد و… که از ابتدای خلقت در ارتباطات بین فردی و اجتماعی پیرامون آن بحث بوده است ارتباط دارد. همچنین جنبش‌های سیاسی و اجتماعی تحت عنوان برابری و عدالت یا زنده کردن احیای حقوق بانوان و خانم‌ها در اجتماع هم در این زمینه شکل گرفته است که با رویکردهای فمینیستی همراه هست.

*دیدگاه شما در دسته‌بندی عدالت جنسیتی میان انواع موضوعات حوزه عدالت چگونه است و این مسئله را امری فرهنگی می‌دانید یا امری اجتماعی و حقوقی؟

من نگاهی فرهنگی به مقوله‌ی جنسیت دارم. یعنی معتقدم که بحث‌هایی که اساساً پیرامون عدالت و برابری و دعوای زن و مرد در یک اجتماع شکل می‌گیرد، اینها مسائل مبتنی بر فرهنگ و جامعه است. لذا ما نمی‌توانیم از مقوله‌ی جنسیت یک تعریف واحد ارائه دهیم و به نظر من این اشتباه است که چنین تعریفی از مقوله‌ی جنسیت ارائه دهیم. جنسیت یک مقوله‌ی فرهنگی است و لذا ما وقتی بخواهیم چالش‌های عدالت جنسیتی را حل کنیم. باید از مسیر فرهنگ شناسی و نگاه فرهنگ ایرانی یا فرهنگ اسلامی به زن و مرد قضیه را حل کنیم. اگر بتوانیم این نگاه فرهنگی را اصلاح کنیم در بسیاری از موارد چالش‌های عدالت جنسیتی به نظر من حل می‌شود.

ما وقتی بخواهیم چالش‌های عدالت جنسیتی را حل کنیم. باید از مسیر فرهنگ شناسی و نگاه فرهنگ ایرانی یا فرهنگ اسلامی به زن و مرد قضیه را حل کنیم

* آیا تصور و فهم ما از عدالت در موضوع عدالت جنسیتی صحیح و واحد هست؟ آیا تعاریف مشخص و بیانگر مسئله هستند؟

ما در مسئله‌ی عدالت بحثی با عنوان ادراک عدالت داریم. ادراک عدالت با عدالت یک تفاوتی دارد. عدالت در مورد اینکه آیا در جامعه‌ای عدالت هست یا نیست بحث می‌کند اما ادراک عدالت در مورد اینکه مردم آن جامعه تصور می‌کنند در جامعه عدالت وجود دارد یا ندارد؟ سخن می‌گوید.

به عبارتی ممکن است در جامعه‌ای عدالت باشد ولی مردم آن جامعه تصور کنند عدالت نیست یعنی ادراک عدالت با اصل عدالت متفاوت است یا برعکس ممکن است در جامعه‌ای عدالت نباشد مردم آن جامعه تصور کنند که عدالت هست. بحث ادراک مقوله‌ی جنسیتی از خود عدالت جنسیتی مهم‌تر است. چالش‌هایی که ما در بحث حقوق زنان و نابرابری میان زن و مرد داریم بیشتر برمی‌گردد به مقوله‌ی ادراک عدالت جنسیتی نه خود عدالت جنسیتی. اصلاً اهمیت ندارد که الان در جامعه‌ی ما عدالت جنسیتی هست یا نه این ادراک چنان قوی‌تر شده است که بر واقعیت چیره شده و اجازه نمی‌دهد که واقعیت به طور کامل خودش را نشان دهد. کلیشه‌های جنسیتی که تحت عوامل مختلف در ذهن من و شما شکل گرفته باعث شده تا نگاه ما به عدالت جنسیتی به گونه‌ای خاص شکل گیرد.

بخشی از ادراک ذهنی ما به مقوله‌ی جنسیت هم ماحصل همین کلیشه‌های ذهنی است. مثلاً: زن موجودی ضعیف هست، زن وابسته هست، زن استقلال مالی نمی‌تواند داشته باشد. تمام کلیشه‌های جنسیتی که ما به عنوان صفت برای زنان و مردان در جامعه به کار می‌بریم. کلیشه‌هایی هستند که ادراک ما را به یک سمت خاص سوق می‌دهد. اینها در ذهن ما ماندگار می‌شود و ادراک ما از مباحث را دست کاری می‌کند. پس الان بحث من پیرامون نگاه و درکی است که افراد نسبت به عدالت جنسیتی دارند.

*به نظر شما آیا عوامل خاصی منجر می‌شود تا ما کلیشه‌های جنسیتی مشخصی در ذهن‌مان شکل بگیرد؟

به نظر بنده، بله ما عامل‌هایی داریم که این کلیشه‌ها را می‌سازد یا دست‌خوش تغییر می‌کند. به طور کلی ما در مقوله‌ی عدالت جنسیتی و ادراک جنسیت، دو نوع عامل تأثیرگذار بر ادراک داریم. بخشی از عوامل معرفتی و بخشی دیگر عوامل غیرمعرفتی هستند. عوامل معرفتی ناظر به ایدئولوژی، جهان‌بینی و اندیشه‌های ما حرف می‌زنند. مقوله‌های غیر معرفتی خیلی به فهم ما ربط ندارند و از یک عامل دیگر تأثیر می‌پذیرند. حال در مقوله‌ی عدالت جنسیتی چه اتفاقی می‌افتد. یکی از عوامل معرفتی مؤثر در نگاه و ادراک ما از این مسئله، فهم‌مان از عدالت است. اساساً اینکه شما عدالت رو چگونه تعریف کنید به شدت در نگاه شما به عدالت جنسیتی تأثیرگذار است. فهم ما از تعریف عدالت این یک عامل معرفتی مؤثر در تصورمان از عدالت جنسیتی هست.

دومین عامل معرفتی رابطه‌ی عدالت و اعطا کننده‌ی عدالت یا به عبارتی معطی عدالت می‌باشد. ببینید یک زن مادامی که خودش را به عنوان یک انسان منتظر به دنبال دریافت خیرات تعریف کند، عامل بسط خیرات اجتماعی زنانه را حاکمیت‌ها یا دولت‌ها می‌داند و تا وقتی‌که اینها را عامل بداند، همیشه متوقع است. چرا چون همیشه در جامعه‌ی انسانی بخشی از حقوق پایمال می‌شود و یک زن همیشه می‌گوید آن دولت یا مرد حق و حقوق من را نداد. اما اگر عامل بسط عدالت را خودمان بدانیم، اینجا ما هستیم که فرهنگ را می‌سازیم. عدالت جنسیتی در تعریف ما اینجا ذیل عدالت فرهنگی تفسیر می‌شود. یعنی اینکه نگاه‌مان به مقوله‌ی جنسیت هست که ما را به مسئله‌ی عدالت جنسیتی متوقع می‌کند یا متهم. یک زن اگر نگاهش به زنانگی از جنس نگاه فعال باشد، خودش را عامل بسط عدالت جنسیتی می‌داند. ولی اگر نگاهش منفعل باشد، دائماً به ادارک زنانگی شکل گرفته در جامعه‌ی خودش کمک می‌کند و عامل بسط عدالت جنسیتی را افراد دیگری می‌داند.

سومین عامل معرفتی فرق بین عدالت واقعی و عدالت آرمانی است. عدالت واقعی یعنی همین عدالتی که هست. عدالت آرمانی اشاره به آن سطحی از انتظارات دارد که ما از عدالت انتظار داریم. حال عوامل غیرمعرفتی مؤثر بر درک عدالت، یعنی عواملی که می‌آیند حالا یا احساسات را جریحه‌دار می‌کنند یا تأثیرات روانی آنی می‌گذارند و سعی می‌کنند ادراک ما را تغیر دهند. ادراک شما این است که الان یک زن یعنی این ویژگی‌هایی که دارید، اما عوامل غیر معرفتی به شما هجمه می‌آورند و ویژگی زن موفق را در ذهن شما و بعد ادراک شما جا به جا می‌کنند. ادراک که جابه‌جا شود، عدالت جنسیتی مختل می‌شود و توقع و تصور از عدالت جنسیتی متفاوت می‌گردد. یکی از عوامل غیر معرفتی نظریه مبادله‌ی اجتماعی است. یعنی نظامی که مبتنی بر فایده و مبتنی بر پاداش هست. این نظریه به شخص می‌گوید اگر این نظام اتفاق نیفتاد من حاضر نیستم واقعیت را بپذیرم. مثلاً اگر عدالت اجتماعی به نفع من رقم بخورد می‌گویم بله عدالت در جامعه هست اما اگر نه به نفع من رقم نخورد، مطلقاً حاضر نیستم بپذیرم وضعیت جامعه فعلی عادلانه است.

همین مسئله در عدالت جنسیتی هم اتفاق می‌افتد. یک زن به دلایل متعددی ازدواج موفقی نداشته و چون به حقوق خودش دست پیدا نکرده است؛ ادراک‌اش از وضعیت عدالت جنسیتی در جامعه کاملاً تغییر پیدا می‌کند. رسانه‌ها هم یکی از عوامل غیرمعرفتی جدی هستند که در تغییر انگاره و ادراک ما از عدالت جنسیتی اثرگذار هستند. مخصوصاً در جامعه‌ی امروز ما نقش رسانه را در این مقوله نمی‌توان نادیده گرفت.

عدالت جنسیتی یک مقوله‌ی اجتماعی و فرهنگی می‌باشد که ممکن هست، بخشی از حقوق مردان را تأمین کند یا بخشی از حقوق زنان را تأمین کند و اصلاً این دایره‌ی حق و تکلیف را جا به جا کند

*تقریر و روایت شما از عدالت جنسیتی چیست؟

عدالت جنسیتی یک مقوله‌ی اجتماعی و فرهنگی می‌باشد که ممکن هست، بخشی از حقوق مردان را تأمین کند یا بخشی از حقوق زنان را تأمین کند و اصلاً این دایره‌ی حق و تکلیف را جا به جا کند. من معتقدم که مقوله‌ی جنسیت یک مقوله‌ی فرهنگی است و طی یک فرآیند طولانی فرهنگی نگاه ما به جنسیت شکل می‌گیرد و چگونگی آن مشخص می‌شود. من زنانی زیادی را دیده‌ام که با تمام وجود عوامل معرفتی و غیرمعرفتی به دنبال یک خیر اجتماعی برای جنسیت خودشان هستند. این طیف برای دستیابی به این خیر اجتماعی تلاش می‌کنند ولی چون نمی‌رسند، وضعیت فعلی جامعه را وضعیت ظالمانه‌ی جنسیتی توصیف می‌کنند.

به نظر می‌رسد ما در بسیاری از تصوراتمان از عدالت جنسیتی اشکال وجود دارد و مهم‌ترین اشکال آن هم تصور فرهنگی ما از مقوله‌ی جنسیتی است. متأسفانه بحث‌های ما رد مقوله جنسیت به صورت بسته‌ای و یک مجموعه نیست و تا وارد این بحث می‌شویم تا مجموعه را مطرح کنیم، فرصت نمی‌دهند و هجمه می‌شود. ما وقتی نگاه اسلام را هم به مقوله‌ی جنسیت بررسی می‌کنیم، نگاه فرهنگی است. شما در مناسک و سبک رفتاری اسلام که دقت می‌کنید همه توجه و عزت و احترام به جنس زن هست.

*آیا راهکاری برای ارتقای مسئله عدالت جنسیتی در کشور ما و تبدیل آن به امر فرهنگی هست؟

بنده راه حل مسئله‌ی عدالت جنسیتی را در حل چالش‌های فقهی، حقوقی و جنبش‌های اجتماعی نمی‌دانم. بلکه راه حل مسئله را فرهنگی می‌دانم. باید فرهنگ زنانگی و مردانگی ما در یک ارتباطات میان جنسیتی به نحوی تقویت شود که ادراک زن و ادراک مرد از مقوله‌ی جنسیت بهبود پیدا کند. وقتی این امر اتفاق افتد، با لحاظ تمام عوامل معرفتی و غیرمعرفتی که در مورد جنسیت گفتیم؛ بخش زیادی از موضوع عدالت جنسیتی حل می‌شود. اما اگر بخواهیم در وضعیت فعلی عدالت جنسیتی کنش‌گری داشته باشیم باید از چه طریقی عمل کنیم؟ اینجا بحث عدالت ترمیمی را ما مطرح می‌کنیم.

در مباحث عدالت ما یک امری داریم به نام عدالت ترمیمی یعنی اینکه اگر یک فردی دزدی کرد، فقط آن شخص نباید مجازات شود. بلکه سلسله عواملی که منجر به این دزدی شده است را باید مجازات یا اصلاح کرد. حالا وقتی به مقوله‌ی عدالت جنسیتی می‌رسیم نیز ما به عدالت کیفری و مجازات کردن نیاز نداریم. ما به عدالت ترمیمی نگاه زن و مرد در حوزه جنسیت و مسئولیت هریک از اینها به حق و حقوق یکدیگر نیاز داریم. متأسفانه به خاطر اینکه در کشور ما عدالت‌پژوه به معنای واقعی آن کم هست و همچنین مقوله عدالت جنسیتی به صورت صحیح تبیین نشده است، این موضوع در حاشیه قرار دارد و نیاز به تبیین بیشتری توسط صاحبنظران و اندیشمندان عدالت دارد.

دیدگاهتان را بنویسید