استراتژی اصلی ایالات‌متحده پس از اوکراین چه خواهد بود؟

ح.م.له ر.و.س.یه به اوکراین اولین ت.ها.جم همه‌جانبه به اروپا پس از ج.ن.گ جهانی اول است. این ج.ن.گ سبب نزدیکی بیشتر ر.و.سیه و چین شد. از طرفی میزان انسجام و همبستگی آ.م.ریکا با متحدانش دچار تزلزل شده به علاوه این کشورها از نظر توانایی ن.ظ.امی نیز کاملاً متفاوت هستند. شوک این ج.ن.گ دولت بایدن را مجبور به بازنویسی طرح ا.م.ن.یتی خود کرد؛ بر اساس اعلام دولت بایدن قرار بود این سند در ماه فوریه منتشر شود، اما انتشار آن تا اطلاع ثانوی متوقف شده. در سند پیشین روح رئالیسم برمتن حاکم بود و با آغاز این ج.ن.گ این دیدگاه جان دوباره‌ای در عرصه مدیریت گرفت. باید صبر کرد و دید که این واقعه چگونه استراتژی کلان ایالات‌متحده که بر چین و اقیانوس آرام متمرکز بود را تغییر خواهد داد.
در متن پیش‌رو، استیفن والت، کارشناس سیاسی، و استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه هاروارد اهل ایالات متحده آمریکا است. او از مدافعان رویکرد واقع گرایی تدافعی است. والت رویکردی ضدروسی دارد و در این تحلیل از دولت مردان ا.م.ر.ی.کایی می‌خواهد تا ا.م.ن.یت اروپا را به اروپاییان بسپارند. رئالیست‌ها معتقدند که پرداختن به اروپا، ا.م.ر.یکا را از دشمن اصلی یعنی چین دور می‌کند‌. محبوبانی نیز در تحلیل خود خواستار توجه به واقعیت‌های ژئوپلیتیکی است. او ج.ن.گ در اوکراین را حاصل بی‌توجهی به این موضوع می‌داند و هشدار می‌دهد اگر این بی‌توجهی‌ها در مناطق دیگر مانند آسیا رخ دهد، قطعاً خطر بزرگ‌تری به بار می‌آورد.
ام.ن.ی.ت اروپا را به اروپایی‌ها بسپارید!
بیش از یک قرن است که استراتژی اصلی ایالات‌متحده کمک به حفظ موازنه قدرت مطلوب در اروپا، شرق آسیا و برخی از کشورهای خلیج فارس بوده است. خیزش چین اصلی‌ترین چالش توانایی این پیکربندی مطلوب قدرت ایالات‌متحده در بلندمدت است و ت.ه.اجم بی‌رحمانه ر.و.س.یه به اوکراین حقیقت را تغییر نمی‌دهد. دولت بایدن نباید اجازه دهد که حوادث ناگهانی در اروپا او را از وظیفه بزرگ‌تر یعنی بازسازی قدرت در خانه و موازنه قدرت خارجی بازگرداند.
اگر به درستی درک شود، ج.ن.گ در اوکراین نشان می‌دهد که مسئولیت ام.ن.ی.تی بیشتر برای اروپا نه تنها مطلوب، بلکه امکان‌پذیر است. ج.ن.گ زنگ خطری برای اروپایی‌ها است که معتقد بودند ج.ن.گ با مقیاس بزرگ در قاره‌شان غیرممکن است چون هنجارهای ضدفتح، نهادهای بین‌المللی، وابستگی متقابل اقتصادی و تضمین‌های ام.ن.یتی ایالات‌متحده وجود دارد. اقدام روسیه یک یادآوری بی‌رحمانه است که قدرت سخت همچنان اهمیت حیاتی دارد و نقش اروپا به‌عنوان «قدرت غیرن.ظ.امی» کافی نیست. دولت‌ها از لندن تا هلسینکی واکنش‌های شدیدی نشان دادند و پیش‌بینی‌هایی که «آشفتگی استراتژیک» در اروپا را مانعی برای ابراز واکنش موثر به تهدید مشترک معرفی می‌کرد را تکذیب کردند؛ حتی آلمان صلح‌طلب و پست مدرن نیز این نکته را دریافت کرده‌.
ج.ن.گ کمبودهای ن.ظ.امی ر.و.س.یه را آشکار کرد؛ باوجود ماه‌ها برنامه‌ریزی و آماده‌سازی، هجوم ر.و.س.یه به اوکراین بسیار ضعیف‌ و برای رئیس‌جمهور پوتین افتضاحی شرم‌آور است. مهم نیست که او چه آرزویی داشته، اکنون واضح است که آن‌قدر قوی نیست که امپراطوری سابق خود را احیا کند؛ البته با مسلح شدن دوباره اروپا قدرت ن.ظ.امی ر.و.س.یه کم‌اهمیت‌تر خواهد شد.
به‌علاوه حتی اگر تاکتیک‌های بی‌رحمانه روسیه و کثرت ن.ظ.ا.میان، در نهایت اوکراین را مجبور به تسلیم کند، قدرت مسکو پیوسته کاهش خواهد یافت. تا زمانی که پوتین در قدرت بماند نه اروپا و نه ایالات‌متحده به تجارت معمول با ر.و.س.یه باز نخواهد گشت و ت.ح.ریم‌های فعلی اقتصاد آسیب دیده ر.و.س.یه را در سال‌های آینده تحت فشار قرار می‌دهد. حمایت از یک رژیم دست‌نشانده در کی‌یف ر.و.س.یه را مجبور به حضور تعداد زیادی از سربازان ناراضی در خاک اوکراین می‌کند؛ آن‌ها با همان شورش سختی روبه‌رو می‌شود که معمولاً ارتش‌های اشغالگر با آن مواجه می‌شوند و هر سرباز روسی مستقر برای کنترل اوکراین سرکش نمی‌توان از ح.م.له به شهروندان استفاده کند.
مهم‌ترین نکته این است که اروپا می‌تواند تهدید آتی ر.و.س.یه را مدیریت کند. اعضای اروپایی ناتو همواره قدرت پنهانی گسترده‌تری نسبت به همسایه‌های شرقی خود دارند: آن‌ها حدوداً چهار برابر ر.و.س.یه جمعیت و بیش از ده برابر این کشور تولید ناخالص ملی دارند. حتی پیش از ج.ن.گ اعضای اروپایی ناتو سالانه سه‌چهار برابر بیشتر از ر.و.س.یه برای دفاع هزینه می‌کردند. با آشکار شدن توانایی‌های واقعی ر.و.س.یه، اعتماد به توانایی اروپا برای دفاع از خود باید به میزان قابل‌توجهی افزایش یابد.
به این دلایل ج.ن.گ در اوکراین یک لحظه ایده‌آل برای حرکت به سوی تقسیم کار جدید میان ایالات‌متحده و متحدان اروپایی‌اش است- جایی که ایالات‌متحده توجه خود را به آسیا معطوف می‌کند و متحدان اروپایی این کشور مسئولیت اصلی دفاع خود را برعهده می‌گیرند. ایالات‌متحده باید مخالفت دیرینه خود با استقلال استراتژیک اروپا را کنار بگذارد و فعالانه به شرکای خود کمک کند تا نیروهای خود را مدرن کنند. فرمانده عالی متحد بعدی ناتو باید یک ژنرال اروپایی باشد و رهبران ایالات‌متحده باید نشان بدهند نقش آن‌ها در ناتو اولین واکنش‌گر نیست بلکه آخرین ملجا است.
واگذاری ا.م.ن.یت اروپا به اروپایی‌ها باید به تدریج صورت گیرد. اوضاع در اوکراین هنوز حل نشده است و نمی‌توان قابلیت‌های دفاعی اروپا را یک شبه احیا کرد. اتحادیه اروپا باید تلاش کند تا نظم ا.م.نی.تی اروپا را ایجاد کند که ر.و.س.یه از آن مستثنی نیست؛ به دو دلیل 1. افزایش ثبات در اروپا 2. کاهش وابستگی مسکو به چین. برای دستیابی به این تحول باید منتظر رهبر جدید ر.و.س.یه باشیم؛ اما این یک هدف بلندمدت است. پس از 11 سپتامبر ایالات‌متحده وارد ج.ن.گ پرهزینه علیه ت.ر.و.ریسم شد که تلاشی نادرست برای تغییر خاورمیانه بزرگ بود. دولت بایدن نباید اشتباه مشابهی را مرتکب شود. اوکراین را نمی‌توان نادیده گرفت، اما پس از حل بحران فعلی تعهد گسترده‌تر ایالات‌متحده به اروپا توجیه پذیر نیست. تنها چین به‌عنوان رقیب هم‌سطح باقی می‌ماند و موفقیت در این رقابت باید اولویت اصلی استراتژیک ایالات‌متحده باشد.
سیاست واشنگتن درباره روسیه در آسیا کارساز نیست
کیشور محبوبانی، دیپلمات سنگاپوری و دبیر اسبق شورای امنیت سازمان ملل
درس استراتژی امریکا از ج.ن.گ اوکراین ساده است: پراگماتیسم ژئوپلیتیکی در حفظ صلح بر دیدگاه اخلاقی مطلق‌ برتری دارد. دیدگاه اخلاقی مطلق هر کشور را آزاد می‌داند تا سرنوشت خود را بدون توجه به پیامدهای ژئوپلیتیکی انتخاب کند.
مسلماً ح.م.له ر.و.سیه به اوکراین باید محکوم شود؛ با این حال افرادی که بی‌پروا از عضویت اوکراین در ناتو حمایت و ارسال ت.س.ل.یحات غربی به این کشور را تسریع می‌کردند، باید مسئولیت اخلاقی قتل عام گسترده و ایجاد بی‌ثباتی گسترده جهانی را برعهده بگیرند. متفکران استراتژیک مانند جورج‌اف‌کنان و هنری کسینجر نسبت به این موضوع هشدار دادند؛ اگر به هشدارها توجه می‌شد، می‌توانستیم از این درد و رنج جلوگیری کنیم.
این موضوع در آسیا هم به همین اندازه خطرناک است که ما بر اساس اخلاق‌گرایی مطلق خواستار آزادی انتخاب سرنوشت مردم تایوان باشیم. مایک پمپئو در سفر اخیر خود به تایوان از این موضوع حمایت کرد و گفت:«دولت ایالات‌متحده باید به سرعت اقدامات لازم و بلندمدت را انجام دهد.» و پیشنهاد کرد « تایوان به‌عنوان یک کشور آزاد و مستقل به رسمیت شناخته شود.»
قطعیت‌های ژئوپلیتیکی در جهان زیاد نیست؛ یکی از آن‌ها این است که اگر تایوان به‌ صورت یکجانبه اعلام استقلال کند، چین اعلام جنگ خواهد کرد. به همین دلیل است که تعداد کمی از افراد در آسیا از استقلال تایوان حمایت می‌کنند.
برخلاف پاسخ قاطع غرب به ر.و.س.یه پس از ح.م.له به اوکراین، در آسیا انسجامی در مواجهه با ح.م.له احتمالی چین به تایوان وجود نخواهد داشت. فقدان پاسخ قهرآمیز نشان از غیراخلاقی بودن کشورهای آسیایی نیست بلکه آن‌ها بی‌احتیاطی ژئوپلیتیک را تایید نمی‌کنند.
اساسی‌ترین تغییر ذهنیت مورد نیاز سیاست‌گذاران ایالات‌متحده در حوزه سیاست هند-پاسیفیک کنار گذاشتن لنز سیاه و سفید سیاسی است که آن‌ها را هدایت می‌کند تا تنها با متحدان خود کار کند؛ برای مثال متحدان در پیمان آکوس مانند استرالیا و بریتانیا یا گفت‌وگوی چهارجانبه ا.م.ن.یتی با استرالیا، هند و ژاپن. ایالات‌متحده باید بیاموزد که از نظر ژئوپلیتیکی عملگرا باشد و با گروه‌هایی در آسیا از جمله چین کار کند.
تفاوتی اساسی میان اروپا و آسیا وجود دارد؛ سیاست‌گذاران ایالات‌متحده ممکن است با در نظر گرفتن این تفاوت استراتژی آینده خود را شکل دهند. اقتصاد ر.و.س.یه با توجه به نقش این کشور به‌عنوان تامین‌کننده انرژی کمی در فضای ژئواکونومیک اروپا ادغام شده است در حالی که اقتصاد چین کاملاً با اقتصاد آسیا یکپارچه است؛ برای مثال تجارت چین با انجمن تجارت کشورهای جنوب شرق آسیا در سال 2020 حدوداً دو برابر تجارت این کشور و ایالات‌متحده بوده است.
منتقدان استراتژی هند-پاسفیک واشنگتن به درستی به حفره‌ی بزرگ این استراتژی اشاره می‌کنند که آن فقدان سیاست اقتصادی بلندمدت است؛ اما این حفره بزرگتر است: ایالات‌متحده توانایی ایجاد راهبردهای عملگرای ژئوپلیتیکی در آسیا را ندارد و چین در گروه‌بندی‌های مختلف این منطقه حضور دارد. در واقع کشورهای آسیایی الحاق چین در روابط چندجانبه را بهترین رویکرد می‌دانند. اگر این پراگماتیسم ژئوپلیتیکی از وقوع ج.ن.گ در آسیا جلوگیری کند – در مورد تایوان یا موارد دیگر- برتر از مطلق‌گرایی اخلاقی غرب در مورد اوکراین است.

دیدگاهتان را بنویسید