معاهده عدم تعرض پیمانی است که معمولا بین کشورهایی که در معرض تهدیدات امنیتی قرار دارند شکل میگیرد. در برخی از دورههای تاریخی نشانه هایی از کنش امنیتی پرمخاطره بین کشورهای یک منطقه و بازیگران نظام بین الملل وجود دارد که کشورها برای موازنه قدرت منطقه ای و تحقق بیطرفی سایر بازیگران تلاش میکنند تا از سازوکارهای مربوط به پیمان های عدم تعرض استفاده نمایند. ایران نیز از سال ۱۹۹۰ به بعد، تلاش نمود تا زمینه های همکاری سازنده با کشورهای حوزه خلیج فارس را در دستور کار قرار دهد که این تلاش ها منجر به شکل گیری کمیته حسن نیت در روابط ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس در سال ۱۹۹۸ شد.
ضرورت و اهداف پژوهش
معاهده عدم تعرض (عدم تجاوز)، توافق بین دو یا چند دولت برای وارد نشدن در جنگ با یکدیگر، برای یک دوره زمانی خاص است. طرفین این پیمان معمولا یا هم مرز هستند و یا نسبت به مسائلی با هم اختلاف دارند که ممکن است حل آن ها متضمن استفاده از نیروی نظامی باشد؛ بنابراین مسائل مورد اختلاف آن ها مسائلی هستند که با توافق حل و فصل نمی شوند. این معاهدات در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بسیار معمول بودند، ولی بعد از جنگ جهانی دوم استفاده از آن ها کاهش یافت. نمونه بارز این معاهدات قرارداد «مولوتوف- ریبن تروپ» بود که در سال ۱۹۳۹ بین شوروی و آلمان نازی امضا شد اما کارکرد خود را در سال ۱۹۴۱ از دست داد.
پیمان های عدم تعرض، امضا کننده ها را به دفاع فعال از طرف دیگر پیمان متعهد نمی کند و تنها تعهد عدم استفاده از توان نظامی بهعنوان ابزار حل اختلاف در نظر گرفته میشود. از نمونه های داخلی پیمان عدم تعرض میتوان به پیمان ایران و شوری در سال ۱۹۶۲، پیمان سعدآباد در سال ۱۹۳۷ و معاهده عدم تعرض ایران و جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۰۵ اشاره کرد. برخی از نظریه پردازان اعتقاد دارند که هدف از تنظیم پیمان عدم تعرض فراتر از بی طرفی کشورهای مورد نظر بوده و از این طریق نشانه هایی از همکاری نسبی با آزادی عمل غیر خصومت آمیز را برای کشورهای مورد نظر به وجود میآید.
زمینه های اجتماعی شکل گیری پیمان عدم تعرض
هرگونه منازعه و رقابت سیاسی بین کشورها دارای ریشه های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است. بسیاری از نظریه پردازان به این موضوع اشاره دارند که ایران و غرب دارای رویکردهای تاریخی منازعه آمیز بوده و جهان غرب از قرن ۱۹ به بعد هیچ گاه تمایلی به حفظ قدرت و مطلوبیت های راهبردی ایران نداشته است و همواره زمینه شکل گیری گونه های مختلفی از کشمکش های سیاسی و امنیتی را برای محدود سازی و مقابله با ایران به وجود آورده است.
بسیاری از تحلیلگران به این موضوع اشاره دارند که رقابت بازیگران منطقه با ایران شکل خاصی از ائتلاف بین المللی محسوب می شود که در مقابله با ایران شکل گرفته و در سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ماهیت ژئوپلیتیکی و هویتی پیدا کرده است. قالب های هویتی در شرایطی ظهور می یابد که نشانه هایی از «دگرسازی»، «نفرت» و «تمایز» مورد توجه شهروندان قرار گیرد. ظهور بازیگرانی همانند داعش، تشدید رقابت های ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکی ایران و عربستان را می توان انعکاس شکل جدیدی از هویت گرایی خاورمیانه دانست که از سال های آغازین دهه ۱۹۹۰ آغاز شده و به گونه تدریجی تشدید شده است.
فضای موجود منطقه ای بهگونه ای شکل گرفته که با ضرورت های مربوط به پیمان عدم تعرض هماهنگی ندارد. علت اصلی شکل گیری چنین وضعیتی را می توان در سازوکارهایی دانست که کشورهای منطقه ای با آن روبهرو شده اند. نقش کشورهای منطقه در سال های قرن ۲۱ با نشانه هایی از سیاست هویتی روبهرو شده که در مقابله با هویت شیعی و ایرانی قرار دارد.
عناصر پیمان عدم تعرض
تنظیم هرگونه پیمان عدم تعرض بر اساس نشانه های ساختاری، اجتماعی و راهبردی حاصل میشود. هر بازیگری که در صدد تنظیم پیمان عدم تعرض است، باید عناصر بنیادین شکل گیری چنین فرآیندی را درک نماید. نظریه پردازانی همانند کریس برگ به این موضوع اشاره دارند که تنظیم پیمان عدم تعرض بر اساس ۴ ویژگی کلی حاصل می شود.
- برداشت های طرف های تعامل گرا در فضای عدم تعرض از خود و دیگری: هر یک از بازیگران منطقه خلیج فارس دارای ادراک راهبردی خاصی از خود و دیگری است. «خود» در اندیشه بازیگران حوزه خلیج فارس را اندیشه راهبردی آمریکا و عربستان تشکیل میدهد. درحالیکه بازیگرانی همانند ایران، روسیه، سوریه و گروه های انقلابی منطقه را بهعنوان «دیگری» شناسایی می کنند. از آن جایی که ایران در حوزه دیگری ادراک راهبردی کشورهای حوزه خلیج فارس قرار دارد، بنابراین امکان همکاری های راهبردی با ایران در فضای تهدید و تعارض دور از ذهن خواهد بود.
- اهمیت حامیان پیمان عدم تعرض در رقابتهای منطقه ای: کشورهای حوزه خلیج فارس عموما برای امنیت سازی خود به حمایت های بین المللی وابسته هستند. ساختار نظامی، الگوی همکاری های امنیتی و سازوکارهای مربوط به کنش راهبردی چنین بازیگرانی را می توان به عنوان بخشی از سیاست ها و سازوکارهایی دانست که بر امکان پذیری یا عدم امکان پذیری پیمان های امنیتی تاثیرگذار خواهد بود. تفاوت های هویتی، تضادهای تاریخی و رویکردهای ساختاری متفاوت ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس به گونه ای است که امکان تعامل سازنده را فراهم نمی کند.
- شفافیت مرزهای اجتماعی، سازمانی و راهبردی کشورهای درگیر در پیمان عدم تعرض: ایران با کشورهای قطر، امارات عربی متحده و کویت دارای اختلاف های سرزمینی است. علاوه بر اختلاف های سرزمینی، نشانه هایی از تضاد و بدگمانی نسبت به سیاست امنیتی و راهبردی ایران وجود دارد. مرزهای درگیری و ستیز در روابط کشورهای منطقه با ایران را میتوان در قالب مرزهای اجتماعی، مرزهای حقوقی، مرزهای سرزمینی و مرزهای راهبردی تبیین نمود. هر یک از مولفههای یاد شده در زمره عواملی محسوب می شود که امکان همکاری راهبردی با ایران را کاهش خواهد داد.
- میزان التهاب محیط راهبردی در تنظیم پیمان عدم تعرض: میزان التهاب در محیط منطقه ای به گونه قابل توجهی افزایش یافته است. در چنین فضایی، کشورهای حوزه خلیج فارس ترجیح میدهند تا خود را با سیاست های امنیتی ایالات متحده هماهنگ نمایند. همچنین به علت تلاش ایران برای ترمیم خلا امنیتی خود کشورهای منطقه ای نسبت به ایران در قرن ۲۱ احساس تهدید بیشتری می کنند. از سوی دیگر، کشورهای منطقه ای خلیج فارس عموما دارای پیمان های امنیتی و همکاری های نظامی مشترک با جهان غرب، ناتو و ایالات متحده هستند. چنین شکلب از کنش ارتباطب، امکان تنظیم پیمان عدم تعرض با ایران را کاهش میدهد.
راهکارهایی برای افزایش همکاری های ایران و کشورهای منطقه
ادراک امنیتی کشورهای منطقه نسبت به ایران عموما ماهیت تعارضی داشته و درنتیجه امکان ائتلافسازی و همکاری های سازنده با ایران را کاهش می دهد. کشورهای منطقه در شرایطی می توانند همکاری بیشتری با ایران و یا همکاری های کمتری با ایالات متحده انجام دهند که هزینه های همکاری با آمریکا افزایش یافته و بهره مندی امنیتی کشورهای منطقه از طریق تعامل با ایران افزایش یابد. در چنین شرایطی، امکان ظهور فرآیندی خواهد بود که همکاری های نهادمند با کشورهای منطقه از طریق پیمان عدم تعرض در قالب نشانه هایی از موازنه قدرت و صلح سازی فراگیر پیگیری شود. به همین منظور پیشنهادات زیر ارائه میشود:
- سازوکارهای اجتماعی و روانی مربوط به پیمان عدم تعرض باید ماهیت قدرت محور داشته باشد. کشورهای منطقه ای فاقد احساس دوستانه تاریخی و هویتی نسبت به سیاست های راهبردی ایران هستند. در چنین شرایطی، لازم است تا احساس نگرانی آنان در صورت همکاری های راهبردی با جهان غرب افزایش یابد.
- کشورهای منطقه ای احساس می کنند که ایران درصدد پیگیری سیاست تغییر وضع موجود است. ضرورت های کنش دیپلماتیک و راهبردی ایران در تعامل با کشورهای منطقه آن است که از سازوکارهای مربوط به اقناع، مصالحه و بازدارندگی در برابر تهدیدات استفاده نماید
- ابزار اصلی دیپلماسی ایران برای تحقق اهدافی همانند تنظیم پیمان عدم تعرض آن است که قدرت مقاومت و بازدارندگی ایران در برابر تهدیدات برای کشورهای منطقه ای تبیین شود. پیگیری چنین اهدافی نیازمند بهکارگیری ادبیات و مفاهیمی است که مبتنی بر سیاست خارجی هوشمندانه، راهبردی و مسالمت آمیز خواهد بود.
جمع بندی
معاهده عدم تجاوز توافق بین دو یا چند دولت مبنی بر وارد نشدن در جنگ با یکدیگر، برای یک دوره زمانی خاص است. امکان پذیری پیمان عدم تعرض بر اساس درک عناصر چهارگانه پیمان حاصل می شود. ایران در سال های دهه ۱۹۹۰ به بعد تلاش نمود تا شکل خاصی از پیمان عدم تعرض با کشورهای حوزه خلیج فارس را تنظیم و تصویب نماید. چنین پیمانی تاکنون حاصل نشده و امکان حصول به چنین هدفی در شرایط موجود دور از ذهن به نظر می رسد. علت عدم امکان پذیری تنظیم پیمان عدم تعرض بین ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس را می توان در الگوی ارتباطی آمریکا با هر یک از کشورهای منطقه دانست.
این مطالعه در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری توسط حسین مینایی انجام شده است.