در شرایطی که آمریکا و رژیم صهیونیستی در تلاش برای تضعیف جمهوری اسلامی ایران هستند، محور مقاومت به یک دژ مستحکم تبدیل شده است. آیا این محور میتواند به شکلگیری نظم جدیدی در منطقه منجر شود؟
سیاستهای آمریکا در قبال ایران و گروههای مقاومت، همواره با هدف تضعیف قدرت این کشور و تغییر معادلات منطقهای طراحی شدهاند. این رویکرد، نه تنها چالشهای جدیدی را برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است، بلکه به تقویت روحیه مقاومت در برابر تهدیدات خارجی منجر شده است.
برخی از کارشناسان سیاسی روس پس از عملیات وعده صادق2 و در واکنش به تهدیدات گسترده رژیم صهیونیستی درخصوص حمله مستقیم به ایران، اعلام کردند که جنگ بزرگی در خاورمیانه رخ نخواهد داد چراکه رژیم صهیونیستی پشتیبانیهای لازم از سوی آمریکا را ندارد. این کارشناسان از طرفی دیگر اظهار داشتند که حمله رژیم صهیونیستی به لبنان اگرچه شاید طول بکشد اما از آنجاکه منافع برخی از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و همچنین روسیه را به خطر انداخته است، این کشورها از جمله فرانسه دیگر قاطعانه از رژیم صهیونیستی دفاع نمیکنند و بعضا منتقد آن نیز خواهند شد.
از این رو در این متن و در گفتگو با مهدی خورسند کارشناس سیاست خارجی، به تحلیل اظهارات کارشناسان روسی و بررسی دقیقتر این سیاستها و تأثیرات آن بر تحولات منطقهای و گروههای مقاومت پرداخته میشود، و تلاش خواهد شد تا نشان داده شود که چگونه ایران و محور مقاومت میتوانند در برابر این چالشها ایستادگی کنند.
سیاست آمریکا در قبال ایران؛ تلههای استراتژیک یا بازیهای ژئوپلیتیکی؟
خورسند در واکنش به اظهارات کارشناسان روسی گفت: بنده علیرغم تمام علاقهای که به تحلیلگران روس دارم، با آنچه در گزاره اول اظهارات کارشناسان روسی مطرح شده مخالفم. یکی از دلایل مهم این مخالفت، دیدگاه من نسبت به تنش بین جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیاست. من این تنش را بخشی از یک پازل بزرگتر به نام دوران گذار نظم بینالمللی میبینم. این دوران، دوره گذار از نظم تکقطبی به رهبری آمریکا و حرکت به سوی نظم چندقطبی است و تغییر ساختار جهانی از تکقطبی به چندقطبی را به همراه دارد.
کارشناس مسائل خارجی بیان کرد: در این چارچوب ذهنی، آمریکاییها برای سه بازیگر اصلی منتقد نظم بینالمللی تکقطبی، یعنی روسیه و چین به عنوان بازیگران بینالمللی و جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگر منطقهای، برنامهریزی کردهاند. آنها برای این سه بازیگر، «تنش ژئوپلیتیکی فرسایشی در عمق استراتژیک» طراحی کردهاند. آمریکاییها از طریق «قائله داعش» و «صلح ابراهیم» این برنامه را با جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند که البته اینها مقدمات درگیر کردن ایران در یک تنش فرسایشی با ماهیت ژئوپلیتیکی بود.
تحلیلگر مسائل اوراسیا اظهار داشت: هر کشوری بنا به بزرگی و اهمیتی که دارد، عمق استراتژیک خاصی را برای خود تعریف میکند و از این عمق به طور جدیتری دفاع و پاسداری میکند. حالا آمریکاییها که در آن سوی جهان قرار دارند، در حال ایجاد دغدغههای ژئوپلیتیکی در عمق استراتژیک این سه بازیگر هستند. بصورتیکه این دغدغهها ابتدا به تنش و جنگ تبدیل شده و طبق برنامه آنها، این جنگ سپس باید فرسایشی شوند.
صلح ابراهیم یا تله استراتژیک؟
وی افزود: آنها نتوانستند ایران را از طریق داعش یا مسئله صلح ابراهیم به درگیری بکشانند. اما چرا از “صلح ابراهیم” میگوییم؟ چون تنها دشمن جمهوری اسلامی ایران در منطقه، رژیم صهیونیستی است. عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران کجاست؟ منطقه غرب آسیا. فلذا جمهوری اسلامی ایران نسبت به هر گونه تحرک رژیم صهیونیستی در عمق استراتژیک خود حساس است.
خورسند بیان کرد: آمریکاییها در دوران ترامپ با مطرح کردن طرح صلح ابراهیم، به زعم خودشان قصد داشتند صلح بین اعراب و اسرائیل را رقم بزنند. اما هدف واقعی آنها، کشاندن رژیم صهیونیستی به عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران بود. اولین کشورهایی که به طرح صلح ابراهیم پیوستند بحرین و امارات بودند، یعنی دو کشوری که چسبیده به جغرافیای ایران هستند. جمهوری اسلامی ایران با تهدیدات خود توانست این فضا را خنثی کند. پس از آن، آمریکاییها به مسئله اوکراین پرداختند و با کشاندن ناتو به عمق استراتژیک روسیه، به دنبال تضعیف این کشور بودند. اکنون نیز شاهد هستیم که آنها به دنبال طولانی و فرسایشی کردن این تنش هستند.
آمریکا و سهگانه خطرناک؛ ایران، روسیه و چین در تیررس هژمونی
کارشناس مسائل خارجی در ادامه گفت: در واقع، آنها به دنبال این هستند که روسیه و ایران را از این طریق تضعیف کنند. وقتی میگویند این تنش مدتدار نمیشود، شاید به معنای توقف موقتی باشد، اما در درازمدت، تنش بین ایران و رژیم صهیونیستی ادامه خواهد داشت تا زمانی که بازتعریف جدیدی از ابرقدرتی و هژمونی در جهان صورت گیرد. البته ما نمیگوییم که آمریکا حتماً بازنده این تنش خواهد بود چراکه پس از این دوران گذار، سه احتمال وجود دارد:
- آمریکا بتواند دوباره به عنوان ابرقدرت جایگاه خود را بازیابی کند.
- به نظم دوقطبی آمریکا و چین برسیم که البته با نظم دوقطبی آمریکا و شوروی کاملاً متفاوت است، زیرا این رقابت بر سر کمونیسم و لیبرالیسم نیست، بلکه جنگ تجاری و اقتصادی در دنیا شکل میگیرد.
- دنیا به سمت نظم چندقطبی و منطقهای حرکت کند که در آن هر منطقه یک قدرت بزرگ یا ابرقدرت خواهد داشت. این بهترین سناریو برای بازیگرانی است که امروز منتقد نظم تکقطبی هستند و خواهان رسیدن به نظم چندقطبی میباشند.
سیاست آمریکا در قبال ایران؛ تلههای استراتژیک یا بازیهای ژئوپلیتیکی؟
تحلیلگر مسائل اوراسیا در واکنش به اظهارات تحلیلگران سیاسی روس درباره مخالفت آمریکا با رژیم صهیونیستی برای گسترش تنش با ایران، بیان کرد: در خصوص گزاره دوم نظرات کارشناسان روس، من مخالف این دیدگاه هستم. مخالفتم از این جهت است که آمریکاییها پشت تحریک رژیم صهیونیستی هستند و فکتهای زیادی برای این موضوع وجود دارد. یکی از این فکتها، رفتار آمریکا در موضوع آتشبس بین اسرائیل و غزه و حماس است. آمریکاییها تنها به تلاشهای ظاهری بسنده کردند و هرگز اقدام جدی انجام ندادند. رژیم صهیونیستی که بازیگر دستنشانده آمریکا در منطقه است، نمیتواند روی حرف آمریکا حرفی بزند.
وی اظهار داشت: آمریکا یک سال آمد و رفت و گفت که اسرائیل آتشبس را نمیپذیرد؛ اما آیا چنین چیزی ممکن است؟ چگونه ممکن است که رژیم صهیونیستی، که تمامی معادلات و بازیگریهایش تحت کنترل آمریکا در منطقه است، آتشبس را نپذیرد؟ این موضوع با منطق همخوانی ندارد و به همین دلیل من معتقدم که پشت ادامهدار شدن این تنش، آمریکاییها قرار دارند.
خورسند یادآور شد: هزینه ادامهدار شدن این تنش را اعراب با فربه کردن رژیم صهیونیستی پرداخت میکنند. به همین دلیل ما از ترکیه و جمهوری آذربایجان انتقاد میکنیم، چرا که این کشورها با همکاریهای اقتصادی و تجاری و صادرات انرژی خود، رژیم صهیونیستی را تقویت میکنند. اکنون بیشترین حجم ارسال انرژی به سرزمینهای اشغالی از سوی جمهوری آذربایجان است. اگر این جریان قطع شود، رژیم صهیونیستی که همچون زالویی بر خون مسلمانان عالم چسبیده است، از بین خواهد رفت.
گروههای مقاومت؛ سلاحهای نامرئی ایران در برابر تهدیدات منطقهای
کارشناس مسائل خارجی درباره اقدامات رژیم صهیونیستی تاکید کرد: معتقدم اگر جلوی رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا گرفته نشود، این رژیم قطعاً به سمت جمهوری اسلامی ایران خواهد آمد چراکه این فضا برای رژیم صهیونیستی به گونهای شکل گرفته که به دنبال ایجاد دغدغه ژئوپلیتیکی برای ایران در عمق استراتژیکش باشد. اینکه برخی میگویند مثلاً «رژیم از جنوب لبنان عقبنشینی میکند»، اشتباه است. ابزارها و بازوان اصلی جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا، محور مقاومت و گروههای مقاومت هستند. وقتی بازوان یک پیکر تضعیف شوند یا قطع گردند، آن پیکر دیگر توان زیستی ندارد و در ضعیفترین حالت ممکن قرار میگیرد.
استراتژی تضعیف با نقاب کدخدامنشانه
تحلیلگر مسائل اوراسیا افزود: آمریکاییها به دنبال نابودی جمهوری اسلامی ایران یا روسیه نیستند؛ بلکه هدف آنها تضعیف کامل این کشورهاست. به اعتقاد من، آنها در نهایت به سراغ چین خواهند رفت چراکه جنگ هژمونی اصلی آمریکا در دنیا با چین است، نه با ایران یا روسیه. از این رو ابتدا به دنبال تضعیف این دو کشور هستند، زیرا این دو کشور، بالِ حمایتی احتمالی چین در رقابت هژمونیک محسوب میشوند. وقتی این دو کشور به اندازه کافی تضعیف شوند، آمریکا به گام بعدی یعنی مقابله با چین خواهد رفت.
وی ادامه داد: بنابراین، با توجه به این فضای توصیفشده، احتمال اینکه آمریکا نقش بازیگری صلحجویانه در منطقه را ایفا کند، به نظر من تحلیل درستی نیست. چرا که خود آمریکاییها این پازل را طراحی کردهاند تا جمهوری اسلامی ایران و روسیه تضعیف شوند و سپس به سراغ چین بروند. حتی اگر در این میان، بعضاً ژستهای صلحطلبانهای از سوی کشورهای اروپایی مانند فرانسه دیده شود، به دلیل منافعی است که فرانسه در لبنان دارد و نگران از دست دادن آن است. اما بهطور کلی، این ژستها ظاهری و غیرقابلاعتماد هستند.
نقش پنهان فرانسه در منطقه؛ رفیق غزه یا شریک صهیونیزم؟
خورسند درباره این سئوال که «در حمله رژیم صهیونیستی به لبنان، کشورهای اروپایی و روسیه تا چه اندازه منافعشان به خطر میافتد؟» پاسخ داد: روسیه شاید اما فرانسه نه! شاید رژیم صهیونیستی در ظاهر قضیه، برخی منافع فرانسه را در منطقه خدشهدار کند، اما بهطور کلی معتقدم که باید این را پیش فرض خود بدانیم که رژیم صهیونیستی بازیگر غرب و آمریکا در منطقه است. در قضیه روسیه، آمریکاییها، ناتو و اروپا را در مقابل روسیه قرار دادند. در اینجا نیز، رژیم صهیونیستی را با حمایت اعراب در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار دادهاند تا به اهداف اصلی خود برسند.
این کارشناس مسائل خارجی در پایان بیان کرد: در ظاهر ممکن است تحولات و تغییراتی رخ دهد، اما در کلیت قضیه، من معتقدم که رژیم صهیونیستی نقشی را بازی میکند که برایش طراحی شده است. آمریکاییها این نقش را برای دوران گذار نظم بینالمللی و حفظ خود به عنوان ابرقدرت جهانی طراحی کردهاند و از بازیگرانی چون ناتو و رژیم صهیونیستی برای پیشبرد این اهداف استفاده میکنند.