- شب گذشته اسرائیل یک پایگاه نظامی در نزدیکی شهر اصفهان در ایران را هدف قرار داد. مقامات ایرانی همچنین مدعی شدند که پهپادهای کوچک را در نزدیکی شهر شمالی تبریز سرنگون کرده اند. علیرغم اینکه این حملات یک حمله مستقیم و آشکار به خاک ایران است، حمله اسرائیل تاکنون محدود به نظر می رسد. اگرچه رهبران ایران قول تلافی برای “کوچکترین اقدام تجاوزکارانه” در خاک خود داده اند، اما پاسخ آنها فعلاً خاموش به نظر می رسد.
- فارن افرز با اشاره به جزئیات حمله ایران به اسرائیل افزود؛ « تصمیم گیرندگان ایرانی می توانستند از طریق ابزارها و شیوه های موجود، مانند اقدامات مخفیانه یا نیابتی، یا از طریق حمله موشکی محتاطانه تر، به درگیری خود با اسرائیل ادامه دهند.یک حمله محدود همچنان نشانگر عزم ایران بود و در عین حال تواناییهای سپاه پاسداران را تحت فشار قرار نمیداد و محدودیتهای آن را آشکار نمیکرد. ایران راه دیگری را در پیش گرفت و حمله ای بی سابقه را انجام داد و تقریباً از هر نوع سلاحی که در اختیار داشت و به طور قابل تصور می توانست به اسرائیل برسد، استفاده کرد.»
- حملات 7 اکتبر و جنگ غزه ایران را تقویت کرد. اسرائیل متحمل شکستی بیسابقه و تحقیرآمیز شده بود، و دفاع بسیار تحسینشدهاش ضعیفتر از آن چیزی بود که کسی تصور میکرد. لشکرکشی خونین بعدی آن در غزه، حمایت از آرمان فلسطین را هم در منطقه و هم در سراسر جهان احیا کرد.
- تلافی حداقلی اسرائیل ممکن است حداقل برای مدتی در جلوگیری از تبادل خصومت های آشکار دیگر موفق باشد. اما آنچه در اینجا مفقود است هر گزینه ای است که به طور قطعی به درگیری بین دو کشور پایان دهد. به این دلیل که این درگیری یک جنگ انتخابی است که عمدتاً توسط ایران به اسرائیل و منطقه تحمیل شده است.
- حمله ماه آوریل اسرائیل به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دمشق مقامات ایرانی را مجبور به انتخابی دشوارتر کرد. از آنجایی که تصور می شد این حمله به ساختمان کنسولگری ایران اصابت کرده، رهبران ایران آن را تشدید کننده می دانستند. ایران باید تصمیمی اتخاذ میکرد: یا از انتقامجویی آشکار خودداری کند و به بهرهمندی از وضعیت کنونی ادامه دهد یا با زور به اسرائیل پاسخ دهد و به دام احتمالی برود.
- خویشتنداری به ایران این امکان را میدهد که همدردی منتقدان اسرائیل را جلب کند، و جنایات غزه را در کانون توجه قرار دهد و شاهد فرورفتن دولت اسرائیل در باتلاق باشد. انتقامجویی آشکار و با زور به ایران کمک میکند تا با منصرف کردن اسرائیل از انحراف مجدد از پارامترهای ضمنی که دو طرف از طریق جنگ در سایه ایجاد کرده بودند، وضعیت موجود مطلوبتری را احیا کند در هرحال هر دو مسیر خطراتی را پیش رو داشتند.
- خویشتن داری ممکن است اسرائیل را تشویق کند که دست به کارشود و انتقام گیری نیز خطرناک خواهد بود. از طرفی حمله آشکار ایران می تواند شکاف بین بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا را التیام بخشد.
- اقدام نظامی ایران همچنین میتواند توجه جهان را از رفتار اسرائیل در غزه منحرف کند و درگیری گستردهتری را آغاز کند. جنگ بین اسرائیل و ایران نیز می تواند به راحتی با حمایت ایالات متحده رخ دهد و اگر این اتفاق بیفتد، شانس موفقیت ایران به شدت کاهش می یابد.
- اقدام ایران برای انتقامجویی آشکار و با نمایش قدرت بسیار زیاد نشان داده است که تصمیمگیرندگان دیگر با منطق خویشتنداری قانع نیستند.
- تلافی حداقلی اسرائیل ممکن است حداقل برای مدتی در جلوگیری از تبادل خصومت های آشکار دیگر موفق باشد. اما آنچه در اینجا مفقود است هر گزینه ای است که به طور قطعی به درگیری بین دو کشور پایان دهد.
- تنها دو خط مشی مشخص وجود دارد: اسرائیل می تواند به ایران واگذار کند و پروژه دولت یهود را پایان دهد یا ایران بتواند سیاست های خود را در قبال اسرائیل معکوس کند.
- حل مسئله فلسطین، مانند راه حل دو کشوری، می تواند کارزار ایران را تضعیف کند و به تدریج آن را به تغییر مسیر تشویق کند. هیچ یک از آن چیزها به این زودی ها اتفاق نمی افتد، که نشان می دهد درگیری ادامه خواهد داشت.
- تا زمانی که ایران به استراتژی خود برای محاصره اسرائیل و ارسال تسلیحات پیشرفته به سمت نیروهای نیابتی ستیزه جویانی که مراکز جمعیتی اسرائیل را تهدید می کنند، ادامه دهد، اسرائیل مجبور خواهد بود که کمپین متقابل خود را علیه ایران دنبال کند.
- ایران و اسرائیل نمی توانستند چنین جنگی را در انزوا انجام دهند. در حقیقت، چه در یک هفته، یک سال یا یک دهه دیگر، یک جنگ علنی بین ایران و اسرائیل به نوعی اجتناب ناپذیر است.
فارن افرز؛ چرا تندروهای تهران تشدید تنشها را انتخاب کردند؟
شب گذشته اسرائیل یک پایگاه نظامی در نزدیکی شهر اصفهان در ایران را هدف قرار داد. مقامات ایرانی همچنین مدعی شدند که پهپادهای کوچک را در نزدیکی شهر شمالی تبریز سرنگون کرده اند. علیرغم اینکه این حملات یک حمله مستقیم و آشکار به خاک ایران است، حمله اسرائیل تاکنون محدود به نظر می رسد. اگرچه رهبران ایران قول تلافی برای “کوچکترین اقدام تجاوزکارانه” در خاک خود داده اند، اما پاسخ آنها فعلاً خاموش به نظر می رسد. خبر بمبگذاریها و مقیاس کوچک آنها باعث شد تا ارزیابیهای اولیه انجام شود مبنی بر اینکه هر دو طرف ممکن است به دنبال پایین آمدن از درگیری مارپیچ خود باشند.
با این حال، آخرین قسمتهای این چرخه بمب و واکنش نشاندهنده مرحله جدید و نگرانکنندهتر درگیریهای جاری در خاورمیانه است. هفته گذشته، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) – شاخه برجسته نیروهای مسلح ایران و ستون نظام حاکم – ترکیبی از بیش از 300 هواپیمای بدون سرنشین کمپرواز، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک در ارتفاع بالا را به فضا پرتاب کرد. تلاش برای غلبه بر نیروهای دفاعی اسرائیل و وارد کردن خسارات شدید به اهداف نظامی در این کشوراین حمله قدرت فزاینده ایران و تمایل آن برای ضربه زدن به دشمنانش را به نمایش گذاشت. این همچنین گواهی بر تسلط تندروها در نهاد امنیتی ایران بود. این جناح که هم ردههای بالای سپاه را کنترل میکند و هم در میان افسران جوان و پیشرو غالب است، برای دههها تأثیر زیادی بر سیاست خارجی ایران گذاشته و بهویژه از زمان ترور قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه، تأثیرگذار شده است. بال عملیات خارجی سپاه در سال 2020 توسط آمریکا..طرفداران آن پراگماتیسم در تعامل با غرب را رد میکنند، عمیقاً به اصول ایدئولوژیک پایهگذاری انقلاب اسلامی متعهد میمانند و به ویژه در استفاده از قدرت نظامی و شبکه نیابتی ایران برای پیشبرد اهداف بلندمدت خود برای نابودی اسرائیل بهعنوان یک کشور یهودی و پایان دادن به ایالات متحده سرمایهگذاری میکنند.
این حملات اولین بار بود که ایران مستقیماً به خاک اسرائیل حمله کرد. و با این حال، بسیاری از ناظران خارجی در حمله ایران درجه ای از احتیاط را دیدند. آنها ادعا می کردند که این حمله یک اقدام محدود کننده بود، که در درجه اول به معنای نشان دادن عزم به جای ایجاد آسیب بود. به هر حال، تهران مقاصد خود را تلگراف کرده بود و چند روز قبل به همسایگان خود هشدار داده بود که از طریق نیروی نظامی به اسرائیل پاسخ خواهد داد. (از آنجایی که 99 درصد تسلیحات آن در اصابت به اهداف خود ناکام ماندند – آنها عمدتاً توسط اسرائیل و شرکای غربی اش رهگیری شدند و نسبت قابل توجهی (شاید تا نیمی) از 110 موشک بالستیکی که ایران به سمت اسرائیل شلیک کرد، به درستی پرتاب نشدند یا شکست خوردند. ) مسیر—برخی ناظران بیرونی به این نتیجه رسیدند که حمله ایران هرگز به هیچ وجه برای آسیب رساندن نبوده است. در این دیدگاه، اقدامات ایران در درجه اول به منظور بازدارندگی اسرائیل از گسترش آتش سوزی کنونی بود. تهران هم قدرت و هم خودکنترلی خود را به نمایش می گذاشت.
اما چنین تفکری ابعاد مهمتری از واکنش ایران را زیر سوال میبرد: این که به طور آشکار و در چنین مقیاس عظیمی پاسخ داد. تصمیم گیرندگان ایرانی می توانستند از طریق ابزارها و شیوه های موجود، مانند اقدامات مخفیانه یا نیابتی، یا از طریق حمله موشکی محتاطانه تر، به درگیری خود با اسرائیل ادامه دهند.یک حمله محدود همچنان نشانگر عزم ایران بود و در عین حال تواناییهای سپاه پاسداران را تحت فشار قرار نمیداد و محدودیتهای آن را آشکار نمیکرد. ایران راه دیگری را در پیش گرفت و حمله ای بی سابقه را انجام داد و تقریباً از هر نوع سلاحی که در اختیار دارد و به طور قابل تصور می توانست به اسرائیل برسد، استفاده کرد. چنین اقدامی محدودیت حساب شده ای از خود نشان نداد.
جنگ سایه
رگبار ایران ظاهراً تلافی جویانه بود. این حمله به دنبال حمله اسرائیل در دمشق دو هفته پیش از آن انجام شد که در آن 16 نفر از جمله هشت افسر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ساختمان مرتبط با کنسولگری ایران کشته شدند. تهران حمله اسرائیل را اقدامی وقیحانه از تشدید تنش تلقی کرد، اما در حقیقت اسرائیل صدها بار پیش از این به مواضع سپاه در سوریه حمله کرده است. این کمپین، که اسرائیل از سال 2013 به راه انداخته است، به دنبال آن بوده است که سپاه پاسداران را از تقویت حضور نظامی خود در این کشور دلسرد کند و در تامین تسلیحات به حزبالله و دیگر گروههای شبهنظامی ضد اسرائیلی در شام اختلال ایجاد کند.
بنابراین سوریه مدتها خط مقدم جنگ اعلام نشده بین ایران و اسرائیل بوده است – درگیری که با رادیکالیزه شدن سیاست خارجی ایران پس از انقلاب 1979 آغاز شد و با گسترش نفوذ ایران در سراسر منطقه در پی تهاجم ایالات متحده به عراق، شتاب بیشتری گرفت. در سال 2003 و غوغایی که توسط بهار عربی تقریباً یک دهه بعد جرقه زد.
درگیری ایران و اسرائیل بیشتر در سایه جنگهای بزرگتر خاورمیانه رخ داده است. شیوه اصلی ایران برای انجام این مبارزه، تامین تسلیحات پیشرفته – به ویژه موشکها و پهپادها – برای گروههای شبهنظامی دشمن اسرائیل در نوار غزه و در عراق، لبنان، سوریه و یمن بوده است. ایران بیشتر به دنبال ارائه سلاح های سبک تر مانند تفنگ های خودکار و نارنجک برای شبه نظامیان در کرانه باختری بوده است. تهران میخواهد اسرائیل را با درگیریهای مداوم و محاصره کردن آن با دشمنانی بیثبات کند که نمیتواند به راحتی از طریق اقدام نظامی آنها را شکست دهد.حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از گروه مبارز فلسطینی حماس سنگ بنای این استراتژی بزرگتر بوده است. این حمایت به تقویت قابلیتهای نظامی حماس کمک کرد و فناوری و دانش لازم برای تولید زرادخانه گسترده راکتها و موشکها و استقرار این تسلیحات را از نظر تاکتیکی و استراتژیک در اختیار حماس قرار داد. قیام جنایتکارانه حماس در 7 اکتبر از بسیاری جهات ثمره کارزار مخفی سپاه بود. جنگی که پس از آن به وقوع پیوست، چالش تقریباً غیرقابل حلی را که اسرائیل با آن روبروست برجسته کرد. تهاجم وحشیانه اسرائیل نتوانست حماس را سرکوب کند، در حالی که کشتار ده ها هزار فلسطینی محکومیت جهانی اسرائیل را برانگیخته است.
برای مقابله با طرح بازی منطقهای ایران، اسرائیل سعی کرده هزینههایی را هم در خارج و هم در داخل به رژیم تحمیل کند. نقطه کانونی آن کمپین، فعالیت مخفیانه اسرائیل در ایران بوده است. حملاتی که احتمالاً توسط آژانس اطلاعاتی موساد اسرائیل انجام شده است، شامل بمب گذاری در حفاظت شده ترین تأسیسات هسته ای و نظامی ایران و ترور مقامات عالی رتبه، افسران و دانشمندان بوده است.شاید جسورانه ترین آن عملیات، قتل محسن فخری زاده، عالی ترین مقام هسته ای سپاه بود که در سال 2020 هنگام بازگشت از تعطیلات به تهران توسط یک مسلسل کنترل از راه دور کشته شد. توانایی اسرائیل برای انجام چنین عملیات های دقیق و ویرانگر، بارها شکنندگی امنیت داخلی ایران را آشکار کرده است. هر حمله تحقیرآمیزتر از حمله بعدی بود، به خصوص که به نظر می رسید ایران قادر به جلوگیری از آنها نبود و قادر به پاسخگویی مشابه به اسرائیل نبود. حمله ایران محدودیت حساب شده ای از خود نشان نداد، بلکه میل به جلو بردن اسرائیل را داشت.
اگرچه ایران تلاش کرد تا اسرائیل را از طریق حملات تند و تیز خود مجازات کند اما از حمله مستقیم علیه اسرائیل صرف نظر کرد. این تا حدودی به دلیل نگرانی از این بود که انجام این کار می تواند منجر به جنگ گسترده تر با اسرائیل و ایالات متحده شود. بسیاری از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از چنین جنگی استقبال میکنند، اما اجماع غالب در رژیم مدتهاست که حتی اگر از چنین درگیری جان سالم به در ببرد، نمیتواند پیروز شود. عناصر عملگرایانه تر در داخل رژیم نیز در پی کم اهمیت جلوه دادن اهمیت حملات اسرائیل در داخل ایران بودند.اگرچه موفقیتهای جنگ سایه اسرائیل برای ایران شرمآور بود، اما عملیات اسرائیل محدود بود، به برنامههای استراتژیک ایران لطمهای وارد نکرد و اساساً نمیتوانست رفتار منطقهای ایران را به چالش بکشد. این عملگرایان نسبی با هدایت احتیاط ولی فقیه، علی خامنه ای که بر بازی طولانی تاکید کرده و پیروزی ایران بر دشمنان را اجتناب ناپذیر می دانند، وضعیت موجود را بیش از اسرائیل به نفع ایران می دانستند. پیش از 7 اکتبر، کارزار منطقهای ایران به خوبی پیش میرفت: مشتریان منطقهای آن در حال افزایش بودند، کنترل ایالات متحده بر خاورمیانه در حال لغزش بود، و اختلافات سیاسی اسرائیل به طور پیوسته کشور را به سمت بحران سوق میداد.درگیری ایران با اسرائیل در چارچوب پارامترهای متقابل ساخته شده باقی ماند و قابل مدیریت بود. تا زمانی که ایران حاضر بود هزینه های بازی را متحمل شود، همچنان برتری خود را نسبت به حریفان حفظ می کرد.
حملات 7 اکتبر و جنگ غزه ایران را تقویت کرد. اسرائیل متحمل شکستی بیسابقه و تحقیرآمیز شده بود، و دفاع بسیار تحسینشدهاش ضعیفتر از آن چیزی بود که کسی تصور میکرد. لشکرکشی خونین بعدی آن در غزه، حمایت از آرمان فلسطین را هم در منطقه و هم در سراسر جهان احیا کرد.
جنگ اسرائیل با وجود اینکه حماس را به خطر میاندازد، پیوسته به وجهه این کشور آسیب میرساند، ریاکاری حامیان غربیاش را برملا میکرد و مسئله فلسطین را به عنوان یک هدف مردمی احیا میکرد. علاوه بر این، ایران نیازی به مداخله نداشت، زیرا در عوض میتوانست از نمایندگان خود برای انجام حملات بیشتر نمادین از جانب خود استفاده کند. برای این منظور، حزب الله به طور معمول شمال اسرائیل را گلوله باران می کند و حوثی ها در یمن حملات موشکی و پهپادی متعددی را علیه اسرائیل انجام داده اند. هیچ کدام از این دو تلاش جنگی اسرائیل را خدشه دار نکردند، حتی اگر حملات مکرر حوثی ها در سواحل یمن موفق شده باشد کشتیرانی جهانی را مختل کند.
حمله ماه آوریل اسرائیل به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دمشق مقامات ایرانی را مجبور به انتخاب دشوارتر کرد. از آنجایی که تصور می شد این حمله به ساختمان کنسولگری ایران اصابت کرده بود، رهبران ایران آن را تشدید کننده می دانستند. رژیم باید تصمیمی اتخاذ میکرد: یا از انتقامجویی آشکار خودداری کند و به بهرهمندی از وضعیت کنونی ادامه دهد یا با زور به اسرائیل پاسخ دهد و به دام احتمالی برود. خویشتنداری به ایران این امکان را میدهد که همدردی منتقدان اسرائیل را جلب کند، و جنایات غزه را در کانون توجه قرار دهد و شاهد فرورفتن دولت اسرائیل در باتلاق باشد. انتقامجویی آشکار و با زور به ایران کمک میکند تا با منصرف کردن اسرائیل از انحراف مجدد از پارامترهای ضمنی که دو طرف از طریق جنگ در سایه ایجاد کرده بودند، وضعیت موجود مطلوبتری را احیا کند.هر دو مسیر خطراتی را به همراه داشتند. خویشتن داری ممکن است اسرائیل را تشویق کند که دست به کار شود و ایران را در تاریخ بعدی مجبور کند. انتقام گیری نیز خطرناک خواهد بود. حمله آشکار ایران می تواند شکاف بین بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا را التیام بخشد. اقدام نظامی ایران همچنین میتواند توجه جهان را از رفتار اسرائیل در غزه منحرف کند، سرزنش اسرائیل را منحرف کند و درگیری گستردهتری را آغاز کند. جنگ بین اسرائیل و ایران نیز می تواند به راحتی در ایالات متحده رخ دهد و اگر این اتفاق بیفتد، شانس موفقیت ایران به شدت کاهش می یابد.
بدون تماس لمسی
اقدام رژیم برای انتقامجویی آشکار و با نمایش قدرت بسیار زیاد، نشان داده است که تصمیمگیرندگان دیگر با منطق خویشتنداری قانع نیستند. فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای مدت طولانی از پاسخ به اسرائیل دفاع کرده اند و در نهایت خامنه ای را متقاعد کردند که به اقدام نظامی قابل توجهی چراغ سبز نشان دهاین تصور که ایران عمداً حمله ضعیفی را آغاز کرده است، قابل بررسی نیست. ایران امیدوار بود که ضربه ای چشمگیر به اسرائیل وارد کند. این کشور با آشکار کردن نقاط ضعف خود و در عین حال تأکید بر نقاط قوت اسرائیل، چیزی به دست نمی آورد. اگر ایران می خواست به سادگی پیامی ارسال کند، می توانست با مهمات بسیار کمتر و با هزینه بسیار کمتر این کار را انجام دهد. ایران مانند تمام تهاجمات نظامی اخیر خود، مانند اقدامات پس از ترور سلیمانی، جسارت اقدام آشکار را با دیپلماسی با هدف جلوگیری یا محدود کردن قصاص ترکیب کرد. می خواهد کیکش را هم بخورد و بخورد. تهران با علم به اینکه ایالات متحده به دنبال جلوگیری از کشاندن دوباره به یک جنگ خاورمیانه است، و اینکه اسرائیل به تنهایی نمی تواند به راحتی جنگی را علیه ایران انجام دهد، تلاش کرد تا برای هر دو رقیب خود فضایی خارج ازترامپ فراهم کند.ایران با ارسال تلگراف از مقاصد خود، هدایت حملات خود به جای مراکز جمعیتی تنها به اهداف نظامی منتخب، و پس از آن اعلام کرد که این حملات به اقدامات تلافی جویانه خود پایان می دهد، امیدوار بود که از پاسخ نظامی اسرائیل جلوگیری کند. اما ممکن است اسرائیل نخواهد پاسخ آخر را به ایران بدهد. بلافاصله پس از حمله ایران، اسرائیل اعلام کرد که از طریق نوعی اقدام نظامی خود پاسخ خواهد داد.
اولین و شاید تنها رگبار آن تلافی فوری به نظر می رسید که در یک عملیات پیش از سحر در 19 آوریل با هدف قرار دادن یک پایگاه نظامی ایران در نزدیکی اصفهان رخ داد. این حمله در مقیاس کوچک که شامل تعداد محدودی موشک یا پهپاد بود، موفق شد به پدافند هوایی ایران نفوذ کند، اما به نظر میرسید که پیامی برای پایان دادن به چرخه تشدید تشنج باشد. با این حال، تهران باید تصمیم بگیرد که آیا تهدید خود مبنی بر تلافی بیشتر در صورت حمله اسرائیل به خاک ایران را دنبال خواهد کرد یا خیر.با این حال، پس از حمله، شخصیتهای رسانهای وابسته به دولت ایران به رسانههای اجتماعی رفتند و این اقدام را بیاهمیت رد کردند، و برخی اظهار داشتند که این اقدام اصلاً شامل سلاحهای جدی نبوده، بلکه شامل میکروکوادکوپترها میشود – چیزی که نگران کننده نیست. .
تلافی حداقلی اسرائیل ممکن است حداقل برای مدتی در جلوگیری از تبادل خصومت های آشکار دیگر موفق باشد. اما آنچه در اینجا مفقود است هر گزینه ای است که به طور قطعی به درگیری بین دو کشور پایان دهد. به این دلیل که این درگیری یک جنگ انتخابی است که عمدتاً توسط ایران به اسرائیل و منطقه تحمیل شده است. تنها دو خط مشی مشخص وجود دارد: اسرائیل می تواند به ایران واگذار کند و پروژه دولت یهود را پایان دهد یا ایران بتواند سیاست های خود را در قبال اسرائیل معکوس کند. حل مسئله فلسطین، مانند راه حل دو کشوری، می تواند کارزار ایران را تضعیف کند و به تدریج آن را به تغییر مسیر تشویق کند. هیچ یک از آن چیزها به این زودی ها اتفاق نمی افتد، که نشان می دهد درگیری ادامه خواهد داشت.
تا زمانی که ایران به استراتژی خود برای محاصره اسرائیل و ارسال تسلیحات پیشرفته به سمت نیروهای نیابتی ستیزه جویانی که مراکز جمعیتی اسرائیل را تهدید می کنند، ادامه دهد، اسرائیل مجبور خواهد بود که کمپین متقابل خود را علیه ایران دنبال کند. هرچه این پویایی بیشتر ادامه یابد، احتمال جنگ علنی بین دو کشور بیشتر می شود. ایران و اسرائیل نمی توانستند چنین جنگی را در انزوا انجام دهند. همواره ایالات متحده، نمایندگان منطقه ای ایران و شاید حتی کشورهای همسایه را جذب می کند. محدوده وسیعی از منطقه را در بر می گیرد و به دلیل بازیگران زیادی که درگیر هستند، احتمالا کوتاه نخواهد بود. در حقیقت، چه در یک هفته، یک سال یا یک دهه دیگر، یک جنگ علنی بین ایران و اسرائیل به نوعی اجتناب ناپذیر است. در واقع، منطقه ممکن است در حال حاضر در پرتگاه باشد و در انتظار سقوط باشد.
https://www.foreignaffairs.com/israel/iran-and-israels-war-comes-out-shadows
منبع: فارن افرز
ترجمه و تلخیص: دنیای تحلیل