جنگ چهره زنانه ندارد» یا «جنگ چهره زنانه دارد» دو مسئلهای است که شاید متفقالقول دو گروه موافق این جملات میگویند به گونهای که حتی با تکرار آنها، این جملات به کلیشه تبدیل شده است اما تنها چیزی که در میانه امر وجود دارد این است که «جنگ رنج است».
حالا شما بگویید این درد و رنج را چکار باید کرد؟ چطور باید معنا کرد؟ چطور میتوان داستان «امینه وهابزاده» زنی که شکارچی تانک بود را خواند، اما داستان «ناصر حسینپور» در پایی که جا ماند را نخواند و مگر میشود داستان «احمد یوسفزاده» در بیست و سه نفر را خواند و داستان «فرنگیس حیدرپور» را نخواند، مگر میتوان «سلام بر ابراهیم» را نادیده گرفت و فقط از «دا» یاد کرد، جواب تمام این سوالها خیر است یعنی مجموعه تمام این دردها، رنجها و سختیها در کنار هم هستند و همهشان شده «جنگ»!
تمام این موضوعات مقدمهای است تا بگوییم فیلم «دسته دختران» به کارگردانی «منیر قیدی» را چگونه دیدیم، اثری که کارگردان آن در سراسر فیلم و سکانسها میخواسته زنان قهرمان در جنگ را نشان بدهد که در برابر هر مانعی مقاومت میکنند و آن را از جای برمیدارند.
«دسته دختران» چه چیزی را به مخاطب نشان میدهد؟ شقاوت، بیرحمی و مصائبی که قلب را به درد میآورد. تماشاچی فقط میتواند «درد» را در این فیلم معنی کند اما به قصه هیچ قهرمانی برنمیخورد. روایت فیلم هیچ قصهای را دنبال نمیکند و این ضعفی است که فیلم از اول تا آخر دنبال میکند و حتی این ضعف و نبود قصه نقش اصلی را در فیلم ایفا میکند.
داستان حول محور 4 زن میگذرد که به هر نوعی شده میخواهند در این مصیبت «جنگ» نقش مهمی داشته باشند یعنی شهرشان را نجات بدهند! این نجات به قیمت جان آنان هم هست این 4 زن جانشان را وسط گذاشتند و میخواهند در مسیری باشند که هر مرد و زن قهرمان ِ وطنپرستی در آن مسیر است.
سینمای این روزهای ما شدیدا با کمبود قصه مواجه است، کمبودی که حتی با «فرم» صددرصد بینقص هم نتوانسته کاری کند، دقیقا «دسته دختران» هم در همین دام بیقصه بودن افتاده است، حتی در برخی از دیالوگها درگیر کلیشه و بیمعنایی میشود و میخواهد باز با خون همهچیز را گره بزند.
«دسته دختران» اسیر فرمی شده است که محتوا را زیر پا له شده رها میکند در حالیکه فرم و محتوا جدا نشدنیاند و با پرداخت به یکی و فراموش کردن یکی دیگر مسیر و هدف اصلی فیلم تغییر میکند و مخاطب را در سردرگمی رها میکند چون میخواهد او را در بزنگاه ساختاری اسیر کند.
اما در این نمیتوان صحنههای پر تنش و انفجار و تیراندازیها را ندید و به آنها امتیاز مثبت نداد، کارگردانی این صحنهها به گونهای بود که هر تماشاچی را تحت تاثیر قرار میداد و ذهن را معطوف اتفاقاتی میساخت که تا چه اندازه مصیبتبار و زجرآور است.
«دسته دختران» به گارگردانی منیر قیدی فیلم سینمایی است که در سبک دفاع مقدس و توانایی زنان در جنگ قابل اعتنا و دیدنی است اما معلوم نیست تا چه اندازه میتواند در ذهنها ماندگار شود.