اگر دیگری نباشد، سامان اجتماعی نیست

دکتر نعمت الله فاضلی، انسان‌شناس و نویسنده ایرانی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. فاضلی مدرک دکتری خود، را در رشته انسان‌شناسی‌اجتماعی از مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی، دانشگاه لندن در سال ۱۳۸۳ اخذ کرد. فاضلی آثار متعددی در حوزه انسان‌شناسی، مطالعات فرهنگی، مطالعات شهری و فرهنگ ایران معاصرتألیف و ترجمه کرده و عمده فعالیت‌های پژوهشی خود را نیز در زمینه انسان‌شناسی ترتیب داده است. دکتر فاضلی در این گفتار، از ریشه‌های فرهنگی اعتراضات و اتفاقات اخیر در ایران می‌گوید. او بر این باور است که، ماهیت این رویداد‌ها فرهنگی است و اصلاحات فرهنگی یکی از مهم‌ترین نیاز‌های حال حاضر جامعه ایرانی است.

ماهیت اعتراضات سال ۱۴۰۱ فرهنگی است

لاکمن معتقد است؛ برای اینکه فرهنگ بتواند واقعیت را معنا کند و سامان ببخشد، گفتمان جامعه باید از تکثر برخوردار باشد. او معتقد است شرط لازم و ضروری، برای شکل‌گیری فرهنگ این است که حداقل دو زبان وجود داشته باشد. منظور از زبان در اینجا زبان گفتاری نیست؛ بلکه نظام نشانه‌ای است. لاکمن به ما می‌گوید: واقعیت و جامعه سپهر، نشانه شناختی است. سپهر نشانه شناختی افق نمادین و معنایی است که انسان‌ها از طریق گفتگو، هویت‌ها و تفاوت‌ها در حیات اجتماعی، خود شکل می‌دهند

پس از وقوع جریان اعتراضات اخیر، صحبت‌های زیادی پیرامون تحلیل ریشه‌ها و اندیشه‌های خفته در پس این اعتراضات شده است. برخی از همکاران من و از جمله دکتر فراستخواه، بر این باورند که تخیل اجتماعی شکل‌گرفته، سطح دیگری از بازنمایی‌ها شکل گرفته و افق جدیدی از انتظارات در جامعه به وجود آمده است. همچنین بنا بر گفته‌ی ایشان بلوغ سیاسی در جامعه به وجود آمده و عادت‌واره‌ها تغییر، کرده‌اند. خانم دکتر آروین نیز به روایت رسمی حکومت در این باره اشاره می‌کنند و نظرشان بر این است که تغییرات پیش از اعتراضات در سطح جامعه رقم خورده بود؛ و جنبش‌های کنونی فقط سرعت تغییرات را بیشتر می‌کند. این دو روایت جالب از اعتراضات اخیر بود؛ چراکه روایت‌ها در دو طیف متفاوت قرار می‌گیرند. روایتی که من می‌خواهم به آن بپردازم در امتداد بحث‌هایی است که قبلاً درباره این جنبش داشته‌ام. من این جنبش را ماهیتا فرهنگی می‌دانم؛ و امروز می‌خواهم خوانش دیگری از فرهنگی بودن این جنبش ارائه کنم. در حوزه‌ی علوم‌اجتماعی، انسان‌شناسی و نشانه‌شناسی مفهوم‌فرهنگ، اهمیت ویژه‌ای دارد. یکی از نظریه‌پردازان برجسته در این حوزه، لاکمن نام دارد که اصالتاً روسی است و نظریات او، در ایران نیز شناخته شده‌است. بنا بر نظریه‌ی لاکمن، کار فرهنگ معنا بخشیدن به واقعیت است و واقعیت را سامان می‌دهد؛ یعنی سیستم به وجود می‌آورد. او همچنین سازوکار این امور را نیز برای ما روشن می‌کند. لاکمن معتقد است؛ برای اینکه فرهنگ بتواند واقعیت را معنا کند و سامان ببخشد، گفتمان جامعه باید از تکثر برخوردار باشد. او معتقد است شرط لازم و ضروری، برای شکل‌گیری فرهنگ این است که حداقل دو زبان وجود داشته باشد. منظور از زبان در اینجا زبان گفتاری نیست؛ بلکه نظام نشانه‌ای است. لاکمن به ما می‌گوید: واقعیت و جامعه سپهر، نشانه شناختی است. سپهر نشانه شناختی افق نمادین و معنایی است که انسان‌ها از طریق گفتگو، هویت‌ها و تفاوت‌ها در حیات اجتماعی، خود شکل می‌دهند. فلذا اگر گفتگو‌ها تک‌زبانه یا تک نشانه‌ای، باشد امکان شکل‌گیری فرهنگ در جامعه وجود ندارد؛ و مردم نمی‌توانند در یک سرزمین با وجود تفاوت‌ها در کنار یکدیگر مسالمت‌آمیز زندگی کنند. لاکمن در این زمینه کتابی به نام «فرهنگ وانجار» نوشته است که خوشبختانه به فارسی ترجمه‌شده است.

فرهنگ انفجاری جامعه را دچار مشکل می‌کند

 فرهنگ تدریجی، همان فرهنگی است که همواره سطحی از تغییرات را تجربه می‌کند و هیچ نظام سیاسی نمی‌تواند با آن مقابله کند؛ اما آنچه جامعه را دچار مشکل می‌کند، فرهنگ انفجاری است. انفجار امری است که پویایی در جامعه را ممکن می‌سازد

او در این کتاب شرح می‌دهد که، پویایی و ایستایی دو وجه جامعه است و فرهنگ دو روند را طی می‌کند؛ که یکی از آن‌ها فرهنگ تدریجی و دیگری فرهنگ انفجاری است و هردوی آن‌ها را به یک اندازه مهم دانسته است. فرهنگ تدریجی همان فرهنگی است که همواره سطحی از تغییرات را تجربه می‌کند و هیچ نظام سیاسی نمی‌تواند با آن مقابله کند؛ اما آنچه جامعه را دچار مشکل می‌کند، فرهنگ انفجاری است. انفجار، امری است که پویایی در جامعه را ممکن می‌سازد. لاکمن روی زبان، ادبیات، فیلم‌ها، فلسفه و علم کار می‌کند و معتقد است آنجا که سبک یا اختراع جدیدی پدید می‌آید؛ تغییر در جامعه شکل می‌گیرد؛ بنابراین فرهنگ‌های انفجاری و تدریجی همیشه باهم در کشمکش هستند. راویان فرهنگ‌های تدریجی که معمولاً محافظه‌کار هستند، مایل‌اند بر تدریجی بودن تأکید کنند. حتی در حوزه هنر نیز چنین روایت‌هایی وجود داشته است؛ به‌طوری‌که کلاسیک‌ها در مقابل شعرنو، مقاومت می‌کردند؛ اما بالاخره دریک جایی انفجار رخ می‌دهد و شعر نو متولد و به‌تدریج پذیرفته می‌شود. همچنین این انفجار‌ها در همه ابعاد زندگی اجتماعی، نیز رخ می‌دهد.

وقتی انفجار در فرهنگ جامعه رخ می‌دهد؛ منابع معنایی آن دگرگون می‌شود. شیوه‌ی برداشت مردم از بدن، زبان، زمان و مکان تغییر می‌کند. انفجار وقتی رخ می‌دهد که، سپهرنشانه‌شناختی جدید شکل می‌گیرد. در این حالت افراد جامعه به ناگهان حس می‌کنند چشم‌هایشان، بر روی واقعیت‌ها بازشده و شیوه‌ی برداشت آن‌ها از وقایع تغییر می‌کند

من مانند دکتر فراستخواه ریشه این جنبش را در تحول بازنمایی‌ها، و سپهر نشانه‌شناختی جامعه می‌دانم. وقتی انفجار در فرهنگ جامعه رخ می‌دهد؛ منابع معنایی آن دگرگون می‌شود. شیوه‌ی برداشت مردم از بدن، زبان، زمان و مکان تغییر می‌کند. انفجار وقتی رخ می‌دهد که، سپهرنشانه‌شناختی جدید شکل می‌گیرد. در این حالت افراد جامعه به ناگهان حس می‌کنند چشم‌هایشان، بر روی واقعیت‌ها بازشده و شیوه‌ی برداشت آن‌ها از وقایع تغییر می‌کند. درواقع در این حالت، اعضای جامعه عناصری را در فرهنگ مشاهده می‌کنند که در لایه‌های پنهان فرهنگ وجود داشته؛ اما براثر انفجار از ساختا، روند‌های تدریجی به سیستم، نظام سامان اجتماعی، واردشده است. ساختار شامل: مذهب، فرهنگ و سیر تاریخی است، ولی سیستم، مدرسه‌ها، دانشگاه‌ها و رسانه‌ها را در برمی‌گیرد. سیستم جایی است که افراد می‌توانند سپهر جامعه‌شناختی خود را به شکل رسمی و معتبر به نمایش بگذارند. انقلاب اسلامی از سال ۱۳۵۷ به‌تدریج، تک‌زبانه شد؛ یعنی آنجایی که می‌بایست فرهنگ سامان پیدا می‌کرد و معنا‌ها و نماد‌ها در نظام حقوقی، حاکمیت، گفتمان و… تبلور پیدا می‌کرد تک‌زبانه شد. بنا بر گفته‌ی لاکمن، فرهنگی که تک‌زبانه شود از تولید بازمی‌ماند. چون ما برای گفتگو حداقل به دو نفر نیاز داریم و هرچقدر تکثر در جامعه بالاتر برود پویایی، خلاقیت و تولیدات در جامعه افزایش می‌یابد. ولی بدون وجود حداقل دو گفتمان یعنی گفتمان‌های متفاوت، فرهنگ از پویایی بازمی‌ماند. در چنین شرایطی در جامعه تغییراتی اتفاق می‌افتد؛ اما این تغییرات در سامان جامعه رخ نمی‌دهد؛ مثلاً همان‌طور که خانم دکتر آروین اشاره کردند پیش‌ازاین جنبش نیز، زنان در ماشین روسری سر نمی‌کردند و سبک زندگی در خانه‌ها با آنچه در جامعه رسمی متداول بود تفاوت فاحشی داشت؛ برای مثال، می‌توان به مهمانی‌های مختلط و موسیقی زیرزمینی اشاره کرد و حاکمیت تا جایی که می‌توانست افراد را تنبیه می‌کرد تا فرهنگ تدریجی را از رسمیت بیندازد. ازنظر نشانه‌شناسی فرهنگی، تا وقتی جامعه تک‌زبانه است؛ نه‌ تنها تولید و سامان فرهنگی شکل نمی‌گیرد؛ بلکه جامعه دچار کشمکش‌های مخرب می‌شود. بعد از انقلاب حاکمیت، گفتمان آسیب‌های اجتماعی، را شکل داد و هرکجا که تغییرات با استانداردهایش تضاد داشت؛ بحث آسیب‌شناسی را راه می‌انداخت و عنصر ناسازگار را به‌عنوان آسیب اجتماعی معرفی می‌کرد. او در این حوزه از اساتید دانشگاه و افراد فرهیخته نیز کمک گرفت؛ تا جایی که آسیب‌شناسی به امری مثبت و هژمونیک تبدیل شد. اما هدف این گفتمان تنها، سرکوب و جلوگیری از شکل‌گیری زبان گفتمان جدید بود؛ اما بنا بر گفته لاکمن در جامعه‌ای که تنها یک گفتمان مسلط باشد؛ همان زبان غالب نیز کارایی خود را از دست می‌دهد؛ زیرا شرط شکل‌گیری معنا، این است که حداقل دو زبان، گفتمان متفاوت وجود داشته باشد؛ بنابراین در دهه‌های بعد از انقلاب سامان فرهنگی دچار انسداد شد و حاکمیت سعی کرد ایدئولوژی را به‌جای فرهنگ بر جامعه تحمیل کند. درواقع ایدئولوژی تنها زبانی بود که حاکمیت آن را به رسمیت می‌شناخت و فرهنگ در سپهر نشانه شناختی‌جامعه، وجود نداشت.

جامعه از فقدان زبان دوم رنج می‌برد

اهمیت یافتن هنر و زیبایی‌شناسی در سامان فرهنگی است که موسیقی‌های اعتراضی، گرافیک‌ها، دیوارنویسی‌هایی که به‌طور انفجاری ظاهر شدند گواه این امر است. در دهه‌های گذشته به علت فقدان زبان دوم، هنر به‌منزله واقعیت نمادین جامعه، منظورم مداحی و سرود انقلابی نیست؛ این‌ها ایدئولوژیک هستند؛ به رسمیت شناخته‌نشده بود و جامعه از فقدان زبان دوم رنج می‌برد

در واقع ما در دهه‌های اول انقلاب دچار کوری شده بودیم؛ اما جنبش اعتراضی کنونی می‌تواند پایه شکل‌گیری چیز دیگری باشد. چراکه در حال حاضر، سامان فرهنگی وارد مرحله گفتگو شده است و می‌تواند منجر به ایجاد نظام نشانه‌شناسی متفاوت شود. یکی از ویژگی‌های این نظام متفاوت، برجسته کردن زنان است و روابط سامان فرهنگی و زیبایی‌شناختی نیز حول زنان شکل می‌گیرد. مسئله‌ی بعدی اهمیت یافتن هنر و زیبایی‌شناسی در سامان فرهنگی است که موسیقی‌های اعتراضی، گرافیک‌ها، دیوارنویسی‌هایی که به‌طور انفجاری ظاهر شدند؛ گواه این‌امر است. در دهه‌های گذشته به علت فقدان زبان دوم، هنر به‌منزله واقعیت نمادین جامعه، منظورم مداحی و سرود انقلابی نیست؛ این‌ها ایدئولوژیک هستند؛ به رسمیت شناخته‌نشده بود و جامعه از فقدان زبان دوم رنج می‌برد. درواقع کاری که جنبش اعتراضی کنونی انجام می‌دهد، تثبیت سپهر نشانه شناختی جدید، در حال ظهور است که این‌امر، پایه‌گذار سامان فرهنگی جدید خواهد بود. البته این به معنای از بین رفتن فرآیند‌های تدریجی نیست؛ بلکه فرآیند‌های تدریجی با فرآیند‌های انفجاری تلفیق می‌شوند و سامان فرهنگی جدید را شکل می‌دهند. همچنین باید توجه داشت که برداشت من، به معنای بی‌اعتنایی، به امر سیاسی و اقتصادی نیست. اقتصاد، سیاست و اجتماع زمانی می‌توانند به‌مثابه امر سامان‌بخش در حیات انسانی ظهور پیدا کنند که، به سطح نشانه‌شناختی ارتقا پیدا کنند. تا زمانی که کالاها، اشیا، قدرت، جمعیت به‌عنوان وجه کالبدی اجتماع به نشانه تبدیل نشود؛ در سامان جمعی، کلیت زندگی اجتماعی عملاً حضور نخواهند داشت. ازاین‌ سو فقر، ناکارآمدی در بروکراسی، فساد در اقتصاد و صنعت و بحران‌های محیط زیستی، در سپهر فرهنگی جدید حضور دارند؛ اما این‌بار بحران‌ها، به‌عنوان زبان دیگر تاویل و تفسیر جدید پیدا می‌کنند. آینده‌ی این جنبش به گفتگو پذیری بستگی دارد. گفتگو پذیری بدین معناست که نظام سیاسی حاکم به چه میزان به زبان دیگر اعتبار می‌بخشد.

اگر حاکمیت به زبان جدید، اعتبار ببخشد و هویت آن را درک کند؛ زبان جدید یک‌زبان شبه سکولار است؛ مولد و مستمر خواهد بود. چراکه حتی حکومت‌های دینی، نیاز به زبان سکولار دارند. همان‌طور که در اوایل انقلاب دکتر مطهری می‌گفت: در جمهوری اسلامی، حتی مارکسیست‌ها که لائیک هستند؛ باید اجازه اظهارنظر داشته‌باشند؛ بنابراین، درون جامعه هر دو گفتمان، باید وجود داشته باشد. اتفاقاً معترضین در جنبش کنونی نیز باید زبان گفتمان رسمی، همان گفتمان حاکمیت و زبان مذهبی، را بپذیرند. البته این پذیرفتن بدین معنا نیست که دست از مطالبات خود بردارند؛ بلکه باید افزود هر نظام نشانه‌ای مستلزم نظام نشانه‌ای دیگری است.

اگر دیگری‌ها نباشند، سامان اجتماعی نخواهد بود

اگر این دیگری‌ها نباشند، گفتگو، تولید فرهنگ و خلاقیت ممکن نخواهد بود؛ درنتیجه سامان اجتماعی شکل نمی‌گیرد؛ بنابراین جامعه برای ادامه حیات خود، نیازمند این است که فرآیند‌های تدریجی و انفجاری را باهم جلو ببرد. همان‌طور که توماس کانت، در حوزه علم می‌گوید: علم به هنجار همان تحول تدریجی است؛ اما در علم انقلاب رخ می‌دهد؛ یعنی علم نرمال اعتبارش را از دست می‌دهد. سامان فرهنگی هم، در سطح کلی وقتی می‌تواند پایدار باشد که انفجار‌ها در عرصه‌های گوناگون زندگی اجتماعی، تثبیت شوند. البته لازمه‌ی چنین اتفاقی وجود نوعی مدارا، تسامح، سیطره‌ی دموکراتیک و ظرفیت پذیرش دیگری، در جامعه است. همکار اندیشمندم، دکترمصلح چهار پنج سال پیش کتابی به نام «با دیگری» منتشر کرد و در آن نشان داد که، چگونه از آغاز انقلاب به بعد، ما دچار بحران غیرت‌سازی سپهرنشانه‌شناختی شدیم و حاکمیت سعی کرد با گفتمان متفاوت، بجنگد و یک‌زبان همگن‌ساز را در جامعه به رسمیت بشناسد. البته این زبان یکسان به عبارتی گنگ و عقیم است. به‌طور مثال به آمار‌ها نگاه کنید. تنها سه درصد از، افراد جامعه در کتابخانه‌ها عضو هستند. ما ده‌ها هزار سالن اجتماعات داریم که اغلب خالی هستند. بیش از صد هزار مدرسه داریم که هیچ‌یک مولد نیستند، چون در آن‌ها فرهنگ یادگیری وجود ندارد. در مدرسه، دانشگاه و رسانه نیز باید دو گفتمان وجود داشته باشد؛ بنابراین اعتراضات کنونی نوعی جنبش فرهنگی است که شکلی از انفجار معناشناختی و نمادین به شمار می‌رود؛ و هدف آن متکثر کردن گفتمان متفاوت است و سامان فرهنگی جدیدی، را ایجاد کند. اگر نظام سیاسی، این قابلیت را ایجاد کند که تکثر در سپهر نشانه شناختی را در خود جای دهد و به رسمیت بشناسد؛ پایدارخواهد ماند. البته قابل به ذکر است که باید بررسی کرد؛ فرهنگ‌های انفجاری تا چه حد از قانون‌مندی، در ایران اشتباهاً به قانونمندی و اعتبار مشروعیت برگرفته از شرع، گفته می‌شود؛ و اعتبار برخوردارند؛ بنابراین، آینده‌ی این جنبش به این بستگی دارد که حاکمیت از اعتراضات کنونی فهم فرهنگی داشته باشد، نه فهم سیاسی و اقتصادی مدرک کند که انفجاری که اتفاق افتاده هرگز به عقب بازنخواهد گشت. همین‌طور که انفجار، در حوزه‌های دیگر هرگز از بین نمی‌روند، بلکه روزی، تثبیت خواهند شد. هرچقدر این انفجار نمادین به تعبیر فوکو دیرتر اعتبار پیدا کند؛ تنش‌ها، کشمکش‌ها و بحران‌ها تشدید خواهد شد و هزینه‌های تحمیلی بر حاکمیت افزایش می‌یابد؛ بنابراین فکر می‌کنم سرنوشت آینده جنبش به گفتگو پذیری نظام سیاسی بستگی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید