آمریکا در حالی مدعی حمایت از مردم سوریه در برابر آن چه نقض حقوق بشر توسط دولت قانونی این کشور میخواند، است که آنها را در پی زلزله در سرما و گرسنگی رها کرد تا بمیرند؛ در حقیقت، سوریه برای غرب فقط یک بازی قدرت است.
به گزارش «میدل ایست آی»، نخستین واکنش آمریکا پس از زلزله سوریه از سوی وزارت خارجه این کشور اعلام شد؛ ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا ضمن تکرار ادعاهای واشنگتن علیه دولت سوریه، احتمال لغو تحریمهای سوریه را رد کرده و آن را غیرسازنده خواند.
پس از آن که اخبار خارج شدن هزاران جسد از زیر آوارها و مواجهه میلیونها سوری با سرما، گرسنگی و جراحت پخش شد، واشنگتن دریافت که دیگر نمیتواند تحریمها را حفظ کند.
جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در نهایت ۴ روز پس از فاجعه بار در جنوب ترکیه و شمال سوریه با قدرت ۷.۸ ریشتر تغییر سیاست را اعلام و تحریمهای سوریه را به صورت موقت لغو کرد.
براساس معافیت ۶ ماهه در نظر گرفته شده توسط آمریکا، دولت سوریه میتواند در این مدت کمکهای امدادی را دریافت کند، اما هیچکس نباید فریب این تغییر سیاست ظاهری آمریکا را بخورد.
حقیقت این است که رژیم تحریمی اعمال شده توسط آمریکا و متحدانش در اروپا، کانادا و استرالیا مدتها قبل از وقوع زلزله یک سیاست جنایتکارانه بود و معافیت کوتاه و دیرهنگام تحت فشار بین المللی اساسا این واقعیت را تغییر نمیدهد.
ادعاهای غرب مبنی بر مداخله بشردوستانه در خاورمیانه نفت خیز، همیشه دروغ بوده است و فقط تا زمان وقوع این زلزله، زمان شفاف شدن آن به درازا انجامید.
تحریمها نوعی مجازات دسته جمعی برای عموم مردم است؛ غرب، سوریها را برای هدفش یعنی سرنگون کردن دولت این کشور به هر قیمت مجازات میکند.
تحریم غرب علیه سوریه به موازات یک جنگ داخلی اعمال شد که به سرعت به جنگ نیابتی غرب تبدیل شد و بیشتر کشور را ویران کرد؛ آمریکا و متحدانش به جنگ دامن زدند و از گروههای تروریستی حمایت کردند، هرچند در نهایت موفق به دستیابی به هدف خود نشدند.
میلیونها سوری برای اجتناب از جنگ ساخته غرب و متحدانش مجبور به ترک خانههای خود شدند که همین امر به فقر و سوء تغذیه آنان منجر شد.
اگرچه سوریه اکنون تا حدی موفق به کم کردن آتش جنگ شده، اما اقتصاد این کشور نه تنها به دلیل تحریمهای غرب، بلکه به دلیل غارت میادین نفتی و زمینهای حاصلخیز سوریه توسط آمریکا و دیگر بازیگران خارجی همچنان ضعیف است؛ فجایع انسان سازی که پیش از بروز زلزله مصیبت بار، سوریها را با فقر مواجه کرده بودند.
منطق مفروض سیاست ده ساله غرب برای تخریب سوریه که به شکل الگویی که واشنگتن همواره علیه کشورهای غیر دوست اتخاذ میکند، ساده بود؛ اما این الگو همان گونه که پیشتر در کوبا و ایران شکست خورده بود، در سوریه نیز شکست خورد.
هنگامی که سوریه هفته گذشته با یک زلزله ۷.۸ ریشتری مواجه شد، اصرار واشنگتن بر باقی ماندن تحریمها، سیاست را از حالتی که به سادگی غیرانسانی توصیف میشود، به سمت وسوی دیگری برد.
منطق موضع آمریکا این بود: لغو تحریمها مستلزم به رسمیت شناختن دولت اسد است که به نوبه خود اعتراف به شکست در نبرد برای سرنگونی او خواهد بود؛ این رویکرد به خوبی نشان میداد که ادعاهای آمریکا مبنی بر مداخله در سوریه برای نجات جان سوریها در برابر دولت قانونی این کشور دروغ بوده است.
ضمن این که استاندارد دوگانه غرب را آشکار میکرد؛ غرب حتی به قیمت خطر رویارویی هسته ای از اوکراین در برابر روسیه دفاع کرد اما سوریهای با پوست تیره تر به بهای صرف هزینه جهت مسلح کردن بیشتر اوکراین، به حال خود رها میشوند.
باید توجه داشت که انسان دوستی دلیل غرب برای مسلح کردن بیش از پیش اوکراین نیست؛ همان طور که دلیل غرب برای مسلح کردن گروههای تروریستی در سوریه نبود.
در واقع، هر دو رویکرد مذکور یک هدف را پیش میبرند که ربطی به رفاه مردم اوکراین و سوریه ندارد؛ هدف حفظ هژمون غرب است.
مجازات سوریه با تحریم یک سیاست خارجی اخلاقی نیست؛ غرب مانند همیشه، در حال انجام بازی بزرگ استعماری خود است، دسیسههای قدرت برای ردیف کردن مهرههای شطرنج ژئواستراتژیک خود در سودمندترین ترتیب ممکن و این منافع شامل تسلط نظامی جهانی و کنترل بر منابع مالی کلیدی مانند نفت است.
در حالی که سوریه برای مقابله با زلزله تلاش میکند، اولین هدف آمریکا و متحدانش این نبود که چگونه رنج مردم این کشور را تسکین دهند؛ آنها بازی طعمه گذاری را آغاز کردند و دمشق را به دلیل ناکامی در رساندن کمکها به برخی از مناطق شمالی که بیشترین آسیب را از زلزله دیده و عمدتا تحت کنترل تروریستها هستند، مقصر دانستند.
این در حالیست که سوریه بلافاصله موافقت خود را برای دریافت کمکهای بشردوستانه اعلام کرد اما تروریستهایی که کنترل بخشهایی از ادلب را در دست دارند، با این امر مخالفت کردند.
روایت غرب از سوریه نادرست است؛ واقعیت فعلی در غرب اینست که دولت این کشور اکنون امنیت اکثریت خاک سوریه را تامین کرده است، آمریکا به کمک خود برای ایجاد یک بخش خودمختار در شمال شرق سوریه ادامه میدهد و بخشهایی از شمال این کشور نیز جولانگاه گروههای تروریستی تحت حمایت بازیگران خارجی است.
نگرانیهای دولت سوریه از مخاطراتی که گروههای تروریستی با استفاده از فضای موجود میتوانند ایجاد کنند، درست است.
آمریکا با حمله به کشورهای مستقل اما غیرهمسو با خود مانند سوریه و افغانستان چسب انسجام میان مردم این کشورها را به بهای پیامدهای ناگوار برای آنان از بین میبرد.
اشغال ۲۰ ساله افغانستان توسط غرب، دولت دوست اما فاسدی را ایجاد کرد که راه را برای بازگشت طالبان فراهم کرد.
حمله آمریکا و انگلیس به عراق در سال ۲۰۰۳ و سپس انحلال پلیس و ارتش عراق، هیچ یک از وعدههای ادعایی واشنگتن مبنی بر آزادی و دموکراسی را محقق نکرد؛ در عوض، خلاء اقتداری ایجاد کرد که کشور را از هم فروپاشید.
سرنگونی دولت معمر قذافی توسط غرب در سال ۲۰۱۱ منجر به تبدیل لیبی به کشور بازارهای برده داری و همچنین پناهگاهی برای تروریستها و مجرای قاچاق اسلحه به دیگر مناطق درگیری شد.
اکنون ما در سوریه بار دیگر میراث انسان دوستانه غرب را میبینیم؛ دمشق که به دلیل سالها جنگ نیابتی و رژیم تحریمهای غرب ضعیف شده، با وقوع زلزله شکننده شده است، در عین حال مواجه با فعالیت گروههای تروریستی تحت حمایت غرب است.
کسانی که پس از تحریم با زلزله آسیب میبینند، دولتهای واشنگتن و پایتختهای اروپایی نیستند؛ مردم سوریه یعنی همان افرادی که غرب مدعی تلاش برای نجات آنهاست، آسیب میبینند.