تبدیل شدن بحران میان روسیه و اوکراین به منازعه ای تمام عیار و به دنبال آن حمله ارتش روسیه در تاریخ بیست و چهارم فوریه 2022 نقطه عطف و جابه جایی اساسی اولویت ها در روابط بین الملل به شمار می رود. بطوریکه این نقطه عطف را اولاف شولتس ، صدر اعظم آلمان به درستی به عنوان چرخش زمان بیان کرد. آغاز این به اصطلاح چرخش زمان با اعلام رسمی دو اولتیماتوم از سوی روسیه به ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای عضو ناتو در اواسط ماه دسامبر سال 2021 است. محتوای این دو اولتیماتوم را می توان در درخواست روسیه برای اجتناب ناتو از عضویت کشورهای جدید از جمله اوکراین در این سازمان و همچنین اجتناب ناتو از استقرار نیروها و تجهیزات نظامی در کشورهای اروپای شرقی و جنوبی که زمانی همپیمان روسیه به شمار می رفتند خلاصه کرد.
با حمله نظامی روسیه به اوکراین منازعات خفته و انباشته شده میان روسیه و غرب پس از پایان جنگ سرد و انحلال نظام سیاسی و امنیتی اتحاد شوروی در سطح جدیدی فعال شد بطوریکه می توان از جنگ سرد جدید در روابط بین الملل سخن گفت.
با شروع جنگ دولت آلمان با وجود سردرگمی و انفعال تلاش می کرد با اتخاذ سیاست قدیمی خویشتنداری از جانبداری و یا محکومیت طرفین منازعه خودداری ورزد، اما زمانی که با واقعیت حجم و میزان حضور نظامی روسیه در این جنگ و همچنین نزدیکی برلین به کییف که تنها هزاروسیصد کیلومتر از یکدیگر فاصله دارند، روبه رو شد، به تغییر دادن ساختارها و اولویت های سیاست خارجی خود وادار شد.
در این میان نیز دولت آلمان از سوی کشورهای اتحادیه اروپا و همچنین کشورهای عضو ناتو از یک طرف و همچنین از سوی افکار عمومی داخل آلمان که شاهد هجوم آوارگان جنگی از اوکراین به آلمان بودند برای اتخاذ سیاستی قاطع در برابر روسیه تحت فشار مضاعف قرار می گرفت. شرایط جدیدی که در محافل سیاسی و آکادمیک از شروع ساعت صفر در سیاست خارجی این کشور سخن گفته می شود.
بر این اساس هرچه از ادامه جنگ میان روسیه و اوکراین می گذرد محورهایی که شاکله اصلی سیاست خارجی آلمان را در آینده تشکیل خواهند داد بیشتر نمایان می شود. تحول در سه حوزه سیاسی، تامین پایدار امنیت واردات انرژی، نظامی و امنیتی مواردی هستند که می توانند آلمان را بکلی از نقش سنتی که بعد از پایان جنگ سرد بر عهده داشت دور سازد و با تزریق نگرشی واقعگرایانه در سه حوزه ذکر شده این کشور را در کنار قدرت اقتصادی و مالی به بازیگری مهم در اروپای جدید پس از پایان بحران اوکراین تبدیل کند.
در حوزه سیاسی که آلمان همواره در دهه های گذشته تلاش می کرد تا خود را در تاریخ خود پنهان کند و نقش بدون خطر واسطه را در روابط میان غرب با روسیه را بازی کند تغییر خواهد کرد. ظهور و یا ظهور دوباره قدرت های اقتدارگرا و تجدید نظر طلب پس از پایان جنگ سرد مانند روسیه و چین که تهدیدی برای غرب به شمار می روند دولتمردان آلمان را به خارج شدن از پیله سیاست خویشتن داری در مناسباتشان با روسیه و چین متقاعد خواهد کرد.
سیاست خویشتنداری در روابط بین الملل برجای مانده از دوران تقسیم آلمان که فاقد تناسب با نقش سیاسی، اقتصادی و امنیتی آلمان پس از اتحاد این کشور و همچنین فاقد همخوانی با سیاست های کلان غرب و اتحادیه اروپا پس از پایان جنگ سرد و تا پیش از آغاز منازعات نظامی میان روسیه و اوکراین بوده است.
با درگیری خونین میان روسیه و اوکراین و نزدیکی جغرافیایی به روسیه، آلمان وادار شد برای حفظ ثبات اقتصادی خود بیش از پیش سیاست همگرایی در درون اتحادیه اروپا و سیاست نزدیکی بیشتر با ایالات متحده آمریکا را در مرکز سیاست خارجی خود قرار دهد. این سیاست می تواند در آینده ای نه چندان دور سردی روابط میان آلمان با روسیه و چین را بر خلاف گذشته به همراه داشته باشد.
در حوزه انرژی سیاست عمق بخشیدن به روابط تجاری با روسیه تحت عنوان تغییر بوسیله تجارت که شاکله روابط آلمان و روسیه در دوران صدارت گرهارد شرودر و آنگلا مرکل را تشکیل می داد، با حمله گسترده ارتش روسیه به اوکراین با شکست کامل روبه رو شد. با توجه به وابستگی به منابع سوخت های فسیلی به روسیه (ذغال سنگ، گاز و اوران) به روسیه موضوع سیاست جدید در حوزه انرژی در صدر دغدغده های کشورهای اتحادیه اروپا و آلمان قرار گرفته است، بطوریکه خارج شدن از وابستگی از انرژی وارداتی از روسیه و پیدا کردن منابع جدید برای تامین انرژی می تواند به پاشنه آشیل دولت کنونی و دولت های آینده در آلمان تبدیل شود که خود بی ثباتی اقتصادی برای این کشور به همراه خواهد داشت. اما در فضای سیاسی بوجود آمده، لزوم تغییر سیاست های گذشته در راستای خارج شدن از وابستگی به انرژی وارداتی از روسیه از پشتیبانی تمامی احزاب و صنایع این کشور برخوردار است، در این رابطه و در کوتاه مدت تنوع سازی در منابع واردات انرژی برای کاهش واردات انرژی از روسیه در دستور کار دولت آلمان قرار گرفته است. در دراز مدت سیاست های جدید آلمان را به سمت واردات نفت و گاز از ایالات متحده آمریکا و قطر سوق خواهد. با به تعلیق در آمدن پروژه انتقال گاز از روسیه به آلمان موسوم به نورد استریم2 و همچنین تحریم واردات نفت از روسیه به آلمان و سایر کشورهای اتحادیه اروپا، ایالات متحده آمریکا و قطر به مهمترین صادرکننده نفت و گاز به آلمان و اتحادیه اروپا تبدیل خواهند شد و این خود یکی از اصلی ترین اهداف آمریکا در بحران اوکراین و خارج ساختن روسیه از بازار انرژی اروپاست. موضوعی که خود موجب سردی روابط سنتی آلمان و روسیه خواهد شد.
در حوزه امنیتی این واقعیت با ظهور چین به عنوان بازیگری غیر قابل انکار و حداقل در حوزه پاسیفیک بیش از پیش آمریکا را در ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی به چالش می کشد، اتحادیه اروپا و آلمان را متقاعد می سازد که باید بتواند بدون آمریکا و در چارچوب ناتو قابلیت دفاع در برابر تهاجم نظامی متعارف روسیه داشته باشد. در این راهبرد حمایت های اساسی آلمان غیر قابل انکار است. موضوعی که در دولت های پیشین آلمان مورد توجه قرار نداشته است. بی توجهی و عدم سرمایه گذاری در ایجاد ساختارهای مدرن نظامی پس از پایان جنگ سرد، باعث شد که رهبران سیاسی آلمان نتوانند به سرعت ساختارهای جدید را در چارچوب سیاسست های امنیتی هماهنگ سازند.
در سال های اخیر کشورهای اتحادیه اروپا آلمان را به خاطر اهمیت ندادن به سیاست های امنیتی اتحادیه اروپا و وابستگی بیش از حد به حمایت های نظامی آمریکا مورد انتقاد قرار می دادند. با تبدیل شدن بحران اوکراین به جنگی تمام عیار دولتمردان آلمان دریافتند که حفظ توان اقتصادی و مالی بدون پشتوانه های امنیتی و نظامی پایدار نخواهد بود. در این راستاست که دولت جدید آلمان زمان کوتاهی پس از شروع بحران یکباره یکصد میلیارد یورو به ایجاد ساختارهای جدید نظامی اختصاص داد و همچنین سطح کمک به ناتو را به میزان 2/2 درصد تولید ناخالص ملی در حد سایر کشورهای عضو ناتو بالا برد.
در مجموع و در سه حوزه سیاسی، تامین انرژی، و سیاست های امنیتی سیاست خارجی آلمان با گسترش بحران میان اوکراین و روسیه دستخوش تحولات بنیادین می شود که خود نقطه عطفی در پس از پایان جنگ سرد در تاریخ این کشور به حساب می آید. با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و فروکش کردن التهاب های سیاسی اولیه فضا برای نقش آفرینی بیشتر آلمان در سه حوزه سیاسی، اقتصادی، و امنیتی بر خلاف گذشته باز خواهد شد.