هنرمندان زیادی روسیه را تحریم کردند. شما چرا به آنها نپیوستید و در این ارکستر شرکت کردید؟» این را مجری بیبیسی فارسی از علی رهبری، موزیسین مشهور و معتبر ایرانی میپرسد که اخیرا به دعوت والری گرگیف، برای هدایت یکی از ارکسترهای روسی به مسکو رفته است. سوال عجیبی است. چرا روسیه را تحریم نکردی، آن هم درخصوص موضوعی که کوچکترین ارتباطی با جنگ پیدا نمیکند ولی درعوض، به پروپاگاندای جبههای که رسانه ما داخل آن تعریف میشود، مربوط است.
طبیعتا علی رهبری پاسخ میدهد که هنرمند است و به این دست موضوعات کاری ندارد و حتی قبل از آن، به اینکه موزیسینهای روسی هیچکدام تحریم نشدهاند، اشاره میکند. اما مجری بیبیسی که سوالات را از روی برگهای در مقابلش میخواند و مشخص است براساس یک طراحی پیشین از سوی دبیران این شبکه چنین گفتوگویی را ترتیب داده، به یکی از حضورهای آقای رهبری در شهر خملنیتسکی اوکراین اشاره میکند و بیاینکه از شعاری شدن لحن پرسشگریاش ابایی داشته باشد، میگوید حالا این شهر توسط روسیه بمباران شده، اگر مردم این شهر از شما بپرسند چرا به روسیه رفتید و در آنجا کنسرت اجرا کردید، چه خواهید گفت؟ واقعا سخت است تحلیل کنیم که مجری بیبیسی چرا با پرسیدن چنین سوالی، خطای استراتژیکی تا این حد بزرگ انجام داد. کسی این سوال را میپرسد که بهعنوان مجری یک شبکه حکومتی وابسته به انگلستان، در لندن نشسته بود. اگر کسی در چنین جایگاهی نشسته باشد و بخواهد چنین سوالی بپرسد، طبعا باید بابت کمانهکردن این پرسش بهسمت خود نگران باشد یا لااقل تدبیری در این خصوص پیشبینی کرده باشد.
پاسخ علی رهبری، کوتاه ولی ویرانگر است: «میگویم که من رنج میبرم از هر جنگی، از هر بمبی و در ۴۵ سال گذشته اگر قرار بود که من بهعنوان موزیسین تحریمی بکنم، باید اغلب موزیسینها و آرتیستهای کشوری که شما (مجری بیبیسی) در آن زندگی میکنید، (یعنی) انگلستان را تحریم کنم؛ وقتی در افغانستان بمب میانداختند روی سر مردم که فکر میکردند بنلادن احتمال دارد در اینجا باشد یا وقتی آقای جورج بوش و آقای تونی بلر بغداد را بمباران میکردند. یا من باید تمام فیلمهای هالیوود را تحریم میکردم وقتی آمریکا بمب اتم روی سر ژاپن انداخت.»
شاید مجری بیبیسی میخواست این سوال را در ذهن مخاطبانش جا بیندازد که چرا یک ارکستر موزیک کلاسیک در روسیه تحریم نشده است؛ اما درنهایت در ذهن مخاطبان این سوال ایجاد شد که مطابق همان متر و معیار، چرا کل فیلمهای هالیوود تابهحال تحریم نشدهاند؛ درحالیکه لشکرکشیهای آمریکا در قرن اخیر، از تمام کشورهای دنیا بیشتر بوده است و معمولا انگلستان هم با عموزادههایشان همراه بودهاند. بهواقع بعید است که خود مردم اوکراین توقع داشته باشند با هنرمندان روس یا حتی مشاهیر تاریخیاش چنین برخوردهایی صورت بگیرد که این روزها از سوی جبهه موسوم به بلوک غرب صورت میگیرد.
حذف نامهایی مثل تولستوی یا داستایوفسکی از مواد درسی دانشگاه یا حذف نام تارکوفسکی از فهرست بهترین فیلمهای imdb رفتارهای محیرالعقولی است که بلوک غرب طی این مدت در برابر هر چیزی که رنگ و بویی از روسیه داشت، انجام داد. آنها حتی گربههای نژاد روسی را تحریم کردند؛ حال آنکه پیوندهای فرهنگی و قومی بین روسیه و اوکراین بسیار کهن و پررنگ است و به این یا آن دولت و حکومت بخصوص ربطی ندارد. بهعبارتی اگر به خود اوکراینیها بود، حتی با وجود اینکه در میدان نبرد سینه سربازان روسی را نشانه رفته بودند، هرگز چنین رفتارهایی را در حوزه فرهنگ تخیل هم نمیکردند چه رسد به اینکه انجامش بدهند. حالا احتمالا پوتین و یارانش هم از این رفتار رسانههای غربی خوشحال باشند؛ چراکه آنها از یک امپراتوری بزرگ رسانهای مثل غربیها برخوردار نیستند، اما غربیها در رسانههایشان رفتارهای عجولانه و غیرقابلقبول فراوانی انجام میدهند که خودبهخود ممکن است موضع طرف روسی را عقلانیتر به نظر برساند.
طی سالهای اخیر در خود اروپا و آمریکا هم اعتماد به رسانههای جریان اصلی بسیار کمرنگ شده بود و اتفاقات اخیر میتواند افرادی جدید و درنتیجه تعداد بیشتری از شهروندان جهان را نسبت به این رسانهها بیاعتماد کند. قضیه البته رسانه نیست و علم و هنر هم در غرب ایدئولوژیک بودن چهره خودشان را عیان کردند. جشنواره کن امسال هم گفت که هیچ اثری از کشور روسیه را نمیپذیرد. چطور میشود همچنان پرچم ادعایی که البته از پیش هم مخدوش شده بود، بالا نگه داشت و گفت معیارهای ما هنریاند نه ایدئولوژیک و درعینحال چنین رفتارهایی را انجام داد. همانهایی که در دوران جنگ سرد برای ساختن آلترناتیوی در برابر بلوک شرق، مرتب ادعای انتزاع از ایدئولوژی و خلوص زندگی و سرگرمیها و زیباییهایش را داشتند، حالا دیوانهوار رفتار میکنند و از بقیه انتظار دارند مثل خودشان رفتار کنند. البته این خطای راهبردی که در بلندمدت اعتبار بلوک غرب را زیر سوال میبرد تا حدودی به علت وحشتی است که بابت سقوط از جایگاه سروری جهان در آنها ایجاد شده و قابل درک است.
اگر از لحاظ راهبردی نگاه کنیم نباید این سوال را مجری بیبیسی فارسی میپرسید چون این شبکه متعلق به انگلستان است و انگلستان از همان ناحیهای که روسیه را زیر سوال میبرد، خودش بهمراتب دارای نقاطضعف پررنگتری است؛ اما این سوال پرسیده میشود چون شرایط طوری است که بین هواداران بلوک غرب، یک جو احساسی سنگین برقرار است و خطاهایی از ایندست، زیاد ممکن است رخ بدهند. در هرحال خوب است که این ابتلائات زمانه، نقاب از چهره خیلی چیزها بردارد و واقعیتهایی عیان شود که پیش از این بسیار سخت میشد ثابت کرد حتی وجود دارند. دو مورد از این واقعیات را مرور کنیم.
1. هنر غیرایدئولوژیک غربی دروغی بیش نیست. سرتاپای آنها هم ایدئولوژی است منتها در موضع برتری قدرت، میتوانستند این ایدئولوژیها را از موضعی بهظاهر خنثی ظاهر کنند و حالا کار برایشان سخت میشود. وقتی رقیبی قدرتمند در عرصه جهانی ندارید که بترسید اگر کمی از وضوح مواضعتان بکاهید، آن حریف بهسرعت پیشروی کند، گرفتن ژست کار راحتی است اما حالا نه.
2. بیطرفی بیبیسی دروغ است. در اوضاعی که آنها میتوانستند از موضع قدرت و استیلا بر جهان، با یک متلکپراکنی ساده و بیان غیرشفاف موضوعات، کارشان را همانطور که میخواستند پیش ببرند، ممکن بود بتوانند ژست بیطرفی بگیرند اما وقتی از آن جایگاه سقوط کنند، باطن آنها بیشتر مشخص خواهد شد. درمورد بیبیسی فارسی که غیر از بخشهای فنی، عمده خبرنگاران و نویسندگان آن ایرانی هستند، این اندازه وابستگی رمانتیک به بلوک غرب مایه شگفتی بیشتری است.