به رغم گذشت یک سال از مذاکرات وین، هنوز ایده روشنی در باره زمان احیای برجام وجود ندارد. یک ماه از توقف مذاکرات کارشناسی در وین و سه هفته از زمان اعلام روسیه به دریافت تضمین کتبی از آمریکا برای مشارکت در اجرای برجام گذشته است. آقای امیرعبدالهیان نیز اخیرا اعلام کرد که فرماندهان سپاه راضی نیستند که حذف یا ماندن نام سپاه در لیست FTO مانعی بر سر راه احیای برجام باشد.
طی این دوره، فرض دیگری نیز مطرح بوده و آن اینکه ممکن است محاسبات جدید ناشی از جنگ اوکراین و تاثیرات عمیق این جنگ بر نظام بینالملل موجب شده باشد تا طرفهای برجام صبر پیشه کنند و منتظر فرونشستن غبار و روشن شدن دورنما مانده باشند. اگر این فرض درست باشد، میتوان گفت که غبار تا حد زیادی فرونشسته و نتیجه جنگ اوکراین و آثار آن برای نظام بینالملل مشخص شده است. در واقع، در همان هفته اول که ارتش روسیه برخلاف انتظار از پیشروی سریع و کسب پیروزی قاطع در اوکراین بازماند، نتیجه جنگ را باید روشن شده فرض میکردیم. نمایش بسیار ضعیف ارتش روسیه در برابر ارتش یک کشور کوچک باضافه تحریمهای گسترده باضافه شکست در جنگ تبلیغاتی باضافه مواجهه با اتهام نسلکشی و جنایت جنگی باضافه منازعات داخلی احتمالی در کرملین، روسیه را برای سالها گرفتار و درگیر خود خواهد کرد.
شرایط منطقهای نیز تسریع در احیای برجام را ایجاب میکند. طی هفتههای اخیر شاهد تحرکات مهمی در منطقه بودهایم. شکاف اِخوانی در منطقه در حال ترمیم شدن است. گامهایی در جهت عادیسازی روابط بین ترکیه با عربستان و امارات برداشته شده است. در حرکتی معنیدار، ترکیه پذیرفته است محاکمه غیابی ۲۶ متهم سعودی به دست داشتن در قتل عدنان قاشقچی به عربستان منتقل شود. سفر اردغان به امارات در فوریه گذشته گام مهمی در همین جهت بود. ترکیه همچنین در حال عادی کردن روابط با رژیم اسرائیل است که اوج آن را در جریان سفر رئیس رژیم مذکور به ترکیه دیدیم.
روند مهمتر گامهایی است که شماری از کشورهای عربی برای وارد شدن در سلسله همکاریهایی، از جمله همکاریهای نظامی و امنیتی، با رژیم اسرائیل برداشته اند که اوج آن در نشست صحرانی نقب شاهد بودیم. یک خروجی این تحولات میتواند فشار بیشتر بر دولت بایدن برای اجتناب از امتیاز دادن به ایران باشد. خودداری این کشورها از پیوستن به تحریمها علیه روسیه و خودداری عربها از افزایش تولید نفت به رغم اصرار آمریکا در این رابطه قابل توجه است. این شواهد و بسیاری بیشتر حاکی از دگرگونی در ساختار امنیتی و تغییر در صفآرایی قدرتها در پیرامون ما است. ایران به عنوان کشور بزرگ منطقه باید امکان داشته باشد تا بر این روندها تاثیر بگذارد. ضمن اینکه تنشزدایی لازمه تحقق اولویتهای دولت سیزدهم در سیاست خارجی است، در غیر این صورت کار با همسایگان و نگاه به شرق در حد تجارت کالا باقی خواهد ماند.
بعلاوه، دوره کنونی بهترین دوره برای احیای برجام است؛ چرا که غرب به خاطر بحران اوکراین در ضعیفترین موقعیت قرار دارد و آمادهتر از هر زمان دیگر برای دادن امتیاز است. ضمن اینکه در شرایط کمبود نفت در بازار و قیمت بالای نفت، امکان بازیابی بازارهای از دست رفته نفت ایران از هر زمان دیگری فراهمتر است. اگر جنگ اوکراین یک طرفه شود و بهای نفت رو به کاهش نهد (کما اینکه طی روزهای گذشته چنین بوده است) هم گرفتن امتیاز از غرب و هم بازپسگیری بازارهای از دست رفته دشوارتر خواهد شد.
در آمریکا نیز در حالی که انتخابات مهم کنگره در پیش است، عناصر افراطی بهانههای جدیدی برای تحت فشار قرار دادن دولت بایدن در ارتباط با احیای برجام، از جمله موکول کردن تصمیم دولت در مورد حذف سپاه از لیست FTO به موافقت کنگره، یافتهاند. اگر چه با توجه به نیاز این عناصر به داشتن حداقل ۶۰ رای در سنا و ۶۷ رای برای عبور از حق وتو رئیس جمهور، بعید است تلاشهای آنها به جایی برسد، اما مجموعه این تلاشها و جوسازیها میتواند هزینه سیاسی برای دولت بایدن و دمکراتهای کنگره را در آستانه انتخابات را بالا ببرد و کار را مشکلتر کند.
اما مهمترین عامل که احیای سریع برجام را ایجاب میکند، شرایط اقتصادی-اجتماعی در داخل کشور است. کشور ما بسیار بیش از توان خود طی ۱۸ سال گذشته برای غنیسازی و برنامه هستهای صرف هزینه مادی و معنوی کرده است. تنها طی همین ۱۰ ماه گذشته یعنی از اواخر خرداد تا کنون، کشور ما متحمل حداقل روزی ۱۵۰ میلیون دلار، معادل ماهی ۴.۵ میلیارد و جمعا حدود ۴۵ میلیارد دلار خسارت یا عدمالنفع شده است. اهمیت این مطلب آنگاه روشنتر میشود که بدانیم ذخایر نفتی و گازی در اثر عدم استخراج ذخیره نمیشوند. این منابع را اگر بهرهبرداری نکنیم یا توسط همسایگان استخراج میشوند، یا جابجا میشوند یا قابلیت و سهولت استخراج آنها تغییر میکند؛ ضمن اینکه تاسیساتی که برای بهرهبرداری از این منابع با سرمایه ملت فراهم شده، فرسوده میشوند و عمر مفیدشان به بطالت میگذرد. این البته تنها در ارتباط با منابع انرژی است، در سایر حوزهها هم دهها سال است که سرمایهگذاری لازم انجام نشده و امکانات موجود هم در حال فرسوده شدن است. در نتیجه هر توافقی در وین که به ما اجازه بازگشت به فاز توسعه بدهد، توافق خوبی خواهد بود. جزئیات مربوطه اگر چه در جای خود مهماند، اما در برابر اولویتهای بنیادیتر و اساسیتر کشور ارزش چندانی ندارند؛ بویژه آنکه یکی دو سال دیر یا زود برای تحقق اهداف هستهای، ارزش تحمل خساراتهای سنگین در حوزههای اقتصادی-اجتماعی را ندارد.