معادلات جديد قدرت در جهان!

6 سال پيش طي يادداشتي تحت عنوان «روسيه جديد» نوشتم. تحولات سريعي در جهان در حال پديداري است كه اگر آن را ادراك نكنيم فرزند زمان خود نخواهيم بود. نگاه به روسيه در قالب دوران تزاري و نيز قاب انقلاب اكتبر 1917 با عمر 70 ساله اتحاد جماهير شوروي بدون بررسي اوضاع چندوچون فروپاشي به‌ويژه شوك‌نامه امام (ره) به گورباچف و تأثير اين نامه در جامعه روشنگري و نخبگاني روسيه، ما را در گذشته نگاه مي‌دارد و نمي‌گذارد به اكنون سياست خارجي و نيز به فرداي جهان فكر كنيم.
روسيه جديد را بايد در قاب نظريه‌پردازي الكساندر دوگين فيلسوف و جامعه شناس روسي و استاد فلسفه وعلوم سياسي دانشگاه مسكو شناسايي كرد.

دوگين در نظريه «اروپا – آسياي نو» مي‌گويد: روسيه به لحاظ فرهنگي به شرق تعلق دارد و بايد در برابر غرب بايستد. اين ايستادگي را از يك نقطه بايد آغاز كند. اكنون يك جنبش اجتماعي و سياسي براساس تئوري «اوراسيايي‌گرايي» كه از سوي روشنفكران روسي حمايت مي شود وجود دارد. روس‌ها پس از فروپاشي شوروي مي‌خواستند در جامعه جهاني به رهبري آمريكا ادغام شوند اما اين ادغام صورت نگرفت و صورت هم نخواهد گرفت. لذا روس‌ها در هزاره سوم با «پوتين» پا به عرصه رقابت‌هاي سياسي جهان گذاشتند. آمريكايي‌ها با دروغ ، فريب و نيرنگ در 5 مرحله ناتو را تا مرزهاي روسيه با زير پا گذاشتن توافقات امنيتي پيش بردند.

محاسبات آمريكا نشان مي‌داد مقاومتي در كار نخواهد بود.روس‌ها قدم به قدم عقب خواهند نشست و تا تجزيه روسيه به 5 كشور به قول استراتژيست‌هاي نظامي آمريكا ، جهان در آن ايام تجزيه براي هميشه براي غرب امن خواهد بود ، پيش خواهند رفت. روسيه يك كشور پرت در آن سوي كره زمين در سيبري ديگر خطري براي آمريكا نخواهد بود. صبر و سكوت مسكو، آمريكايي‌ها را به طمع انداخت تا با حرص بلعيدن جهان بدون شريك روسي را تجربه كنند، اما اين اتفاق نيفتاد.

روسيه به اوكراين حمله كرد يا بهتر بگوييم پرچم دفاع از امنيت ملي خود را در كي‌يف به اهتزاز درآورد و تا آستانه جنگ و تهديد هسته‌اي با اروپا و آمريكا پيش رفت.

اينكه گفته شود اوكراين باتلاقي است كه آمريكايي‌ها روسيه را فريب دادند تا با فرورفتن از آن واشنگتن فاتحه يكي از دو رقيب جهاني خود (روسيه وچين) را زودتر از موعد مقرر بخواند، يك توهم است. اين تحليل براساس توهم ؛ «هر چه آن خسرو كند شيرين بود» است. واقعيت آن است روسيه با دفاع از امنيت ملي خود فصل جديدي از تحولات جهاني را رقم زد و زنگ پايان دوران جنگ سرد را به صدا درآورد. اكنون ما در غرب شاهد يك منازعه جدي هستيم ، منازعه‌اي كه اگر آمريكايي‌ها حماقت كنند ابعاد اين جنگ از كاربرد سلاح‌هاي متعارف خارج مي شود و يك جنگ تمام عيار هسته‌اي با گرماي آتش جنگ هسته‌اي و با طعم گس نشت و اشاعه مواد راديواكتيو را شاهد خواهيم بود.

اين جنگ پايان توهم هژموني آمريكا بر جهان و آغاز فصل جديدي در روابط و مناسبات و قطب‌بندي‌هاي بين الملل است. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم قواعد نظم بين‌الملل و مؤلفه‌هاي توزيع قدرت در جهان تغيير كرده است.

پوتين مي‌گويد : «جنگ اوكراين پاسخ به يك تهديد عليه امنيت روسيه است.ادامه گسترش ناتو را به شرق نمي‌پذيريم ، 5 مرحله ناتو را تا مرزهاي ما گسترش داديد. ما هر كاري توانستيم براي عادي‌سازي روابط با غرب انجام داديم. اما جز دروغ ، فريب و نيرنگ چيزي نديديم. سال 1990 گفتيد حتي يك اينچ به شهرهاي روسيه نزديك نمي‌شويم اما شديد.ما در اوكراين داريم به يك تهديد پاسخ مي‌دهيم. ما مشغول صيانت از امنيت خود هستيم. ما نمي‌گذاريم روسيه يك كشور كوچك در سيبري باشد.»

بعيد مي‌دانم رهبران دنيا منطق پوتين را براي دفاع از امنيت مردم روسيه نپذيرند. البته كساني كه حقوق بگير «ناتو» هستند در تجهيز و توجيه ماجراجويي نظامي آمريكا هر حرف را به زبان مي‌آورند. اما در ميدان و منطق ديپلماسي و چندوچون روابط بين‌الملل به‌ويژه در حوزه امنيت كسي نمي‌تواند روس‌ها را بي‌هيچ دليلي محكوم كند.

به عنوان مثال وقتي ناتو از عمران‌خان رئيس جمهور پاكستان مي‌خواهد روسيه را در حمله به اوكراين محكوم كند با آن پاسخ تند و در عين حال منطقي روبه‌رو مي‌شود.

پوتين با اقدام نظامي جسورانه در برابر آمريكا و غرب ايستاده است و معادلات قدرت را در اروپا و غرب به طور خاص و در جهان به طور اعم به هم زده است.

بايد ديد در ذهن او و رهبران مسكو چه مي‌گذرد و محاسبات نظامي، سياسي و اقتصادي او چه بوده است؟ اين محاسبات را با تحليل محتواي نطق او مي شود فهميد اما يك محاسبات پنهاني هم وجود دارد كه غرب به دليل شوك حمله به اوكراين هنوز از درك آن عاجز است. به نظر مي رسد تصميم مسكو و عزم پوتين در دفاع از امنيت ملي حداقل 20 سال درباره آن فكر شده است. اگر اين مدل از مقاومت جواب دهد ممكن است چين در مورد مناقشه تايوان از همين منطق استفاده كند.

آمريكا و اروپا پس از شكست در افغانستان و زمين‌گير شدن در سوريه و عراق، رمق يك تحرك نظامي را ندارند. به‌ويژه آنكه ده‌ها هزار نفر كارتن‌خواب را در شهرهاي بزرگ در كنار بي‌رغبتي رهبران و سربازان پنتاگون به جنگ مديريت كند. به نظر مي رسد تحريم اقتصادي شايد در يك جنگ با سلاح‌هاي متعارف حرفي براي گفتن باشد اما جنگي كه در آستانه يك بازيگوشي هسته‌اي قرار دارد خيلي كارساز نيست.

*
اخيرا شنيدم محمد خاتمي رئيس جمهور اسبق ايران گفته است «آنچه در اوكراين مي‌گذرد تجاوز يك قدرت بيگانه به سرزميني آزاد است كه مي‌خواهد آزاد و غيروابسته زندگي كند.»

مفهوم «آزاد» و «غيروابسته» در ذهن مبارك ايشان اين است كه رئيس كشوري به قيمت تهديد امنيتي براي يك ابرقدرت ، كشورش را تا مرز نابودي و جنگ هسته‌اي عضو ناتو كند و در مصاحبه‌ها صريح بگويد ؛ «من تبعه رژيم صهيونيستي هستم و شهروند اسرائيل! اما در اوكراين زندگي مي‌كنم!» واقعا با چنين فهمي از معادلات قدرت در جهان ، انسان تنش مي‌لرزد. پيش خود گفتم خدا رحم كرد به ما چه كساني به ما حكومت مي‌كردند؟!

*
20 سال پيش كه ايران تازه كمر از يك جنگ خانمانسوز 8 ساله راست كرده بود، آمريكا و اروپا يك بازي جديد و يك بهانه تازه براي خصومت‌ورزي عليه ايران را آغاز كردند. آنها به دليل اينكه ايران مي‌خواهد به بمب هسته‌اي برسد به قول خودشان رفتند دنبال بسيج و تجهيز «جامعه جهاني» عليه ملت ما و هر چه توان از جنگ نرم و جنگ اقتصادي و جنگ فرهنگي داشتند به كار بردند. رؤساي جمهور آمريكا هر جا سخن مي‌گفتند سخن از يك اجماع جهاني عليه سياست‌هاي هسته‌اي ما مي‌كردند.
اين اجماع سه ضلع داشت:

1- ضلع آمريكا 2- ضلع اروپا 3- ضلع روسيه و چين !

ملت و دولت ما را در يك مثلث اجماع جهاني ، محاصره كرده بودند و سه دولت را از زمان خاتمي تا روحاني با تهديد، تحقير، تنبيه ، تهديد و ترور با شلاق اجماع جهاني مي‌نواختند.

خيمه مذاكرات در طول اين سال‌ها همچنان برپا بود. اكنون از آن اجماع چه مانده است؟ آمريكا كه عملا از گفت‌وگوي هسته‌اي به دليل بدعهدي دور نگه داشته شده است. اروپا واسطه گفت‌وگو است ، چين و روسيه هم گرفتار جنگ نظامي و جنگ اقتصادي با آمريكا هستند و شلاق تحريم به هر دو زده مي‌شود!

حكايت ما به آمريكا مثل آن بقالي است كه يك آدم قالتاق آمد با صاحب مغازه درگير شد چند نفر آمدند اين دو نفر را آشتي بدهند با هم درگير شدند. صاحب مغازه خطاب به آنها گفت : آقايان بروند به دور از مغازه آن طرف خيابان دعوا كنند ، بگذارند ما كاسبي خودمان را بكنيم!

اكنون اصلا چيزي به عنوان مذاكرات 1+5 وجود ندارد. چون بعد از بدعهدي آمريكا مذاكره 1+4 شده است! مسئله جدي‌تر آنكه پس از اعلام جنگ ناتو با روسيه و اوضاع بحراني روابط چين با آمريكا درخصوص تايوان مذاكره به صورت 3+3 درآمده است. با فروپاشي اجماع جهان عليه ايران ما داريم نفت خود را مي‌فروشيم پول آن را هم مي‌آوريم و به تدريج داريم مشكل خود را با خنثي‌كردن تحريم‌ها حل مي‌كنيم. آمريكايي‌ها روغن ريخته تحريم‌ها را دارند نذر امام‌زاده در مذاكرات وين مي‌كنند!

حضرات اعضاي شوراي امنيت ملي ، اعضاي تيم مذاكره‌كننده در وين و مسئولان محترم وزارت خارجه آيا در جريان تحولات جديد در شكل‌گيري معادلات قدرت در اروپا و آمريكا و آسيا و عبور هوشمندانه از پيچ تاريخي جهان هستند؟! صداي توپ‌ها و تانك‌ها و موشك‌ها و انفجار بمب‌ها را در اوكراين كه به نمايندگي از ناتو با روسيه مي‌جنگد، مي‌شنوند.

اين صدا به ما مي‌گويد ؛ براي نقطه عقب‌نشيني آمريكا و سه كشور اروپايي در مذاكرات وين ، نگذاريد آنها پيشنهاد بياورند! اين نقطه را با پايان تحريم‌هاي ظالمانه و گرفتن تضمين معتبر فني و اعتباري مطمئن و نيز راستي‌آزمايي بدون كلك و نيرنگ ، شما تعيين كنيد.

اين رويكرد «قدرت ملي» را افزايش مي‌دهد و دشمن را از ماجراجويي بيشتر برحذر مي‌دارد.

دیدگاهتان را بنویسید