تعامل آمریکا با منطقه خزر برای مهار چین

در نوامبر ۲۰۲۵، مجموعه‌ای از موفقیت‌های دیپلماتیک، سیاست آمریکا در آسیای مرکزی و خزر بزرگ را رقم زد. پس از دیدار رهبران «سی۵» (قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان) با دونالد ترامپ در کاخ سفید، قزاقستان به توافق‌های ابراهیم پیوست و قراردادهایی به ارزش ۱۷ میلیارد دلار با ایالات متحده امضا کرد. هم‌زمان، ازبکستان و ایالات متحده متعهد به سرمایه‌گذاری‌ها و توافق‌های تجاری متقابل به ارزش بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار شدند. مهم‌تر از همه، با پیوستن آذربایجان، سی۵ به «سی۶» تبدیل شد. این تحول نقشه ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک اوراسیا را تغییر می‌دهد و آذربایجان را به یک دولت محوری بدل می‌کند.
گسترش چارچوب‌های دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی تحت رهبری آمریکا در این منطقه اوج یک کارزار دیپلماتیک موفق است. این امر عمدتاً به دلیل ادغام تازه آذربایجان است که اکنون امکان می‌دهد تعامل و تجارت آمریکا آسان‌تر از مسیر «کریدور میانی» وارد منطقه شود؛ مسیر ترانزیتی اقتصادی‌ای که از دریای سیاه آغاز می‌شود، از قفقاز می‌گذرد، از خزر عبور می‌کند و به آسیای مرکزی می‌رسد. این مسیر نه‌تنها به دسترسی آذربایجان به خزر متکی است، بلکه بر «مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی بین‌المللی» که اخیراً میان آذربایجان و ارمنستان افتتاح شده نیز بنا خواهد شد.
این توان تازه برای اعمال قدرت نرم، نفوذ آمریکا را در منطقه‌ای حیاتی تقویت می‌کند. منافع اروپا، روسیه، چین، هند و ایران در قلب اوراسیا در موضوعاتی از تروریسم تا جریان‌های صادراتی، خطوط لوله انرژی، انرژی هسته‌ای، مواد معدنی حیاتی، پایبندی به تحریم‌ها و زنجیره‌های تأمین و… با هم تقاطع دارند. منطقه خزر بزرگ اگر به پیوندهای تجاری، حمل‌ونقلی و سرمایه‌گذاری‌های غرب اطمینان یابد، به‌طور طبیعی خود را آزاد خواهد دید که سرمایه‌گذاری‌های چینی بیشتری را نیز بپذیرد. سیاست خارجی چندبرداری منطقه که برای موازنه منافع قدرت‌های بزرگ در دفاع از حاکمیت منطقه‌ای و ملی طراحی شده، عملاً چنین نتیجه‌ای را ایجاب می‌کند.
کریدور میانی و تهدید چین
چین از احیای کریدور میانی که با پیوستن آذربایجان به سی۵ و تبدیل آن به سی۶ وعده داده شده استقبال خواهد کرد. این کریدور می‌تواند مسیر ترانزیت سین‌کیانگ و غرب چین به بنادر شرقی چین و سپس به بازارهای اروپایی از راه دریا را هزاران کیلومتر کاهش دهد و مسیری برای تجارت چین با اروپا فراهم آورد که ناوگان دریایی آمریکا به‌سادگی نتواند آن را به چالش بکشد. این بدان معناست که اگر روابط اروپا و آمریکا بدتر شود و روابط چین و آمریکا در شرق دور بحرانی شود، پکن همچنان می‌تواند خود را به‌عنوان شریک تجاری با دسترسی امن به اروپا معرفی کند. صرف وجود چنین گزینه‌ای می‌تواند تلاش‌های غرب برای مهار چین را تضعیف کند.
محدودیت‌های خودتحمیلی آمریکا
یکی از راه‌های پیشگیری از این دشواری‌ها آن است که قدرت نرم و نفوذ آمریکا در آسیای مرکزی فراتر از توافق‌های تجاری اخیر یا ابتکارات سیاسی فوری مانند توافق‌های ابراهیم گسترش یابد. محدودیت‌های خودتحمیلی بر نفوذ آمریکا در منطقه باید کنار گذاشته شود. موانع حقوقی تجارت مانند قانون تجارت جکسون و وانیکِ دوران جنگ سرد (۱۹۷۴) باید حذف شوند تا آمریکا بتواند روابط تجاری عادی دائمی و پیوندهای سرمایه‌گذاری منظم با سی۶ برقرار کند. به همین ترتیب، بخش ۹۰۷ قانون حمایت از آزادی (FREEDOM Support Act) مصوب ۱۹۹۲ که پشتیبانی دولت آمریکا از آذربایجان را ممنوع می‌کند نیز باید لغو شود.
ورود فعال به آسیای مرکزی
ایالات متحده همچنین باید با پروژه‌های زیرساختی درگیر شود و اجازه ندهد ابتکار کمربند و جاده چین گروه سی۶ را برباید. آمریکا باید اطمینان دهد که اگزیم بانک و شرکت تامین مالی توسعه از پروژه‌های زیرساختی حمایت می‌کنند تا شرکت‌های چینی نتوانند شرکت‌های آمریکایی را کنار بزنند. توجه ویژه باید به توسعه زیرساخت‌های بندری در دو سوی دریای خزر در باکو(آذربایجان) و آتیراو(قزاقستان) معطوف شود زیرا این نقاط هم گلوگاه لجستیکی کنونی کریدور میانی‌اند و هم بزرگ‌ترین فرصت برای ورود چین به چارچوب سی۶.
پیروزی‌های دیپلماتیک اخیر بدون برنامه منسجم، تثبیت، نهادینه‌سازی و پیگیری نظام‌مند، به توافقاتی غیر اجرایی فروکاسته خواهند شد. البته گام‌هایی که آمریکا باید بردارد سنگین نیستند و عمدتاً به برداشتن موانع خودتحمیلی و هدایت درست منابع مالی مربوط می‌شوند. دولت ترامپ در آستانه یک پیروزی دیپلماتیک بلندمدت است، اگر کار لازم و تلاش عملی آن را انجام دهد

دیدگاهتان را بنویسید