طرح بهاصطلاح صلح ترامپ چیزی نبود جز نقشهای حسابشده برای حذف فلسطین از معادلات سیاسی منطقه. در این طرح، مهمترین اصل یعنی تشکیل کشور مستقل فلسطینی بهکل حذف شده؛ فریضهای که نهتنها غایب است، بلکه عمداً دفن شده زیر آوار شعارهایی فریبنده.
اگر دونالد ترامپ ذرهای صداقت در ادعای خود مبنی بر تلاش برای برقراری صلح در خاورمیانه داشت، باید میدانست که صلحی پایدار و عادلانه در این منطقه هرگز بدون تأسیس کشور مستقل فلسطین بر تمام سرزمینهای اشغالی، از جمله قدس شرقی، محقق نخواهد شد. اما آنچه از عملکرد ترامپ برمیآید، چیزی جز تلاشی سازمانیافته برای نابودی مسئله فلسطین و تثبیت اشغالگری رژیم صهیونیستی نیست.
منطقه خاورمیانه در دوران ترامپ به ابزاری برای نمایش قدرت و جلب رضایت لابیهای صهیونیستی در آمریکا تبدیل شده است. ترامپ از همان ابتدای ورود به کاخ سفید، سیاستی تهاجمی و فرصتطلبانه را در قبال این منطقه در پیش گرفت، که هدف اصلی آن نه صلح، بلکه خدمت به منافع رژیم اشغالگر قدس بود.
توافق اخیر برای آتشبس در غزه، که بیش از دو سال از جنگ آن گذشته بود، در نگاه اول ممکن است گامی مثبت به نظر برسد، اما وقتی با نگاهی واقعگرایانه بررسی شود، تنها تلاشی مزوّرانه از سوی ترامپ برای تحمیل طرحی خطرناکتر و ضد فلسطینیتر به نام “طرح صلح” است. او در واقع تلاش میکند با استفاده از ابزارهای حقوقی و سیاسی بینالمللی، مسیر یکسره کردن مسئله فلسطین را هموار کند؛ اما با نقابی فریبنده به نام «طرح صلح».
ترامپ طی هفتههای گذشته، با هماهنگی کامل با رژیم اشغالگر و برخی دولتهای عربی سازشکار، سندی به نام «طرح جامع پایان دادن به درگیری در غزه» را منتشر کرد. چندی بعد نیز در کنفرانس شرمالشیخ سندی دیگر با عنوان «اعلامیه ترامپ برای صلح و شکوفایی» امضا شد؛ سندی که بیش از آنکه سند صلح باشد، سند نابودی حقوق ملت فلسطین و تحکیم اشغالگری اسرائیل است.
پس از اجرای اولیه آتشبس، ترامپ تصمیم گرفت طرح خود را به شورای امنیت ببرد تا مشروعیت بینالمللی کسب کند، اما نه برای تأمین صلح، بلکه برای گرفتن دست بالا در مدیریت سیاسی غزه در مرحله انتقالی. آنچه از مفاد درز کرده این قطعنامه مشخص شده، نشان میدهد هدف اصلی آن، فراهم کردن زمینه برای سلطه مستقیم ترامپ بر آینده غزه است، آن هم بدون هیچ توجهی به حقوق تاریخی ملت فلسطین.
مفاد خطرناک و تحریفشده طرح ترامپ برای غزه
این طرح ۲۰ مادهای با صراحت اعلام میکند که هدف آن، تبدیل غزه به «منطقهای امن برای اسرائیل و مصر» است؛ بیآنکه هیچ اشارهای به امنیت فلسطینیان، یا حقوق آنها برای آزادی و تعیین سرنوشت شود. با این رویکرد، ترامپ آشکارا غزه را همچون کالایی در اختیار رژیم صهیونیستی و متحدانش قرار داده تا هر طور که بخواهند، درباره آن تصمیم بگیرند.
نباید فراموش کرد که بحران غزه بخشی از منازعهای عمیق و ریشهدار با اشغالگران صهیونیست است؛ منازعهای که بیش از صد سال است به ملت فلسطین تحمیل شده. هرگونه تلاش برای تفکیک این بحران از مسئله اصلی فلسطین، تنها تلاشی عوامفریبانه برای حذف تدریجی مسئله فلسطین از دستورکار بینالمللی است.
طرحی برای مدیریت اشغال، نه صلح
در چارچوب طرح ترامپ، سه نهاد برای اداره مرحله گذار در غزه پیشنهاد شده است:
نیروی چندملیتی تحت فرماندهی مصر و اسرائیل:
بهظاهر برای تأمین امنیت غیرنظامیان و خلع سلاح طراحی شده، اما در واقع ابزاری برای کنترل امنیتی کامل اسرائیل بر غزه است.
نهاد مدنی بدون وابستگی سیاسی:
مأمور اداره خدمات عمومی است، اما عملاً قرار است نقش شهرداری را بازی کند در حالی که حاکمیت در اختیار دیگران است.
شورای صلح به ریاست ترامپ:
نهاد اصلیِ اداره غزه در دوره انتقالی با اختیاراتی مطلق که رئیسجمهور آمریکا را به نوعی «قیم قانونی» غزه تبدیل میکند! این شورا اختیار تشکیل دولت موقت، اداره نهادهای مدنی، و حتی بازسازی را دارد؛ اما هیچ تضمینی برای رعایت حقوق فلسطینیان وجود ندارد. بند کلی و گنگی که میگوید شورا بر اساس حقوق بینالملل عمل خواهد کرد، بیشتر برای فریب افکار عمومی است تا تضمین حقوق ملت تحت اشغال.
مسائل کلیدیای که عمداً حذف شدهاند
پیشنویس آمریکایی حتی اشارهای به اصول بنیادین مسئله فلسطین نکرده است:
وحدت سرزمینی فلسطین
پیوند ارگانیک غزه و کرانه باختری
حق بازگشت و تعیین سرنوشت
غیرقانونی بودن شهرکسازیهای رژیم صهیونیستی
این موارد در طرح ترامپ کاملاً حذف شدهاند؛ و این همان فریضهی غایبیست که باید با صدای بلند بر آن تأکید شود.
یادآوری قطعنامه ۲۳۳۴ شورای امنیت (دسامبر ۲۰۱۶):
در این قطعنامه تصریح شده است که:
ساخت شهرکهای صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷، از جمله قدس شرقی، غیرقانونی و ناقض آشکار حقوق بینالملل است.
رژیم صهیونیستی باید بیدرنگ و بهطور کامل تمامی شهرکسازیها را متوقف کند.
مرزهای ۴ ژوئن ۱۹۶۷ نباید بدون توافق دوجانبه تغییر یابد.
همه دولتها موظفاند میان اراضی اشغالی و سرزمینهای ۱۹۴۸ تفاوت قائل شوند.
برای جلوگیری از نابودی راهحل دو دولت، باید اقدامات فوری اتخاذ شود.
روند صلح باید بر اساس قطعنامههای سازمان ملل و ابتکار صلح عربی پیگیری شود.
طرح ترامپ، پوششی برای تثبیت اشغالگری
اگر ترامپ حتی ذرهای به صلح معتقد بود، باید میپذیرفت که ملت فلسطین سزاوار کشوری مستقل با پایتختی قدس شرقی است؛ آنهم روی کمتر از یکسوم از سرزمین تاریخیشان.
اما ترامپی که سفارت آمریکا را به قدس منتقل کرد، حاکمیت اسرائیل بر جولان را به رسمیت شناخت و بارها در کنار نتانیاهو ایستاد، نهتنها اهل صلح نیست، بلکه یک دلال سیاسی تمامعیار است که تنها به فروش حقوق ملتها در بازار قدرت میاندیشد.
چگونه میتوان از کسی که در هر تصمیمگیری به سود اشغالگران صهیونیست عمل کرده انتظار داشت که برای فلسطینیها عدالت بیاورد؟ حقیقت این است که ترامپ نه در پی صلح، بلکه در پی سازماندهی نهایی پروژه نابودی فلسطین است.
او بهدنبال ساختن «ریویرا شرقمیانهای» در ساحل غزه، تثبیت شهرکهای غیرقانونی در کرانه باختری، و گسترش پیمانهای عادیسازی با کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی است؛ یعنی تصفیهی نهایی مسئله فلسطین.

