روسیه و ایران: ظرف کج روابط استراتژیک

روسیه هرگز شریک استراتژیک مطمئن ایران نبوده و در روابط بین‌الملل، وفاداری مطلق معنایی ندارد. پوتین حتی در ساختار داخلی خود نیز اولویتی پایدار ندارد و تعاملات او با جهان، غالباً تابع «شبکه‌های اولویت‌بندی شخصی و حلقه‌های نزدیک» است. ملت‌ها و دولت‌های دیگر، در این چارچوب، بنا به اصطلاح پیش‌نهادی من، صرفاً متغیرهای Contextual Strategic Coupling (CSC) یا همان ربط موضعی-موضوعیِ کوتاه‌مدت هستند که قابلیت تغییر سریع دارند.

روسیه با ایران مانند «ظرف کج» رفتار کرده است: این رابطه نه کاملاً استوار است و نه کاملاً فرو می‌ریزد. روس‌ها مایل نبستند جمهوری اسلامی سقوط کند و ایران به طور کامل به غرب متمایل شود، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در بحران‌های کلان، پای کار بایستند. این سیاست، به نوعی تعادل شکننده ایجاد می‌کند؛ رابطه پابرجاست اما کاملاً قابل اتکا نیست، و جمهوری اسلامی باید این وضعیت را به عنوان یک واقعیت استراتژیک بپذیرد.

از منظر امنیت ملی، این رابطه تحت ربط CSC محدود و شرایطی عمل می‌کند: روس‌ها در چارچوب منافع کوتاه‌مدت و تاکتیکی عمل می‌کنند و در مواقع حساس ممکن است انعطاف محدود نشان دهند. تجربه تاریخی، از جمله ماجرای زنگزور، نشان می‌دهد که نگاه روس‌ها غالباً کوتاه‌مدت و واکنش‌محور است و فاقد محاسبات بلندمدت پایدار است.

این وضعیت تهدیدی واقعی برای امنیت ملی ایران محسوب می‌شود و تأکید می‌کند که:

1. نمی‌توان روی روسیه به عنوان شریک مطمئن برای بحران‌های وجودی حساب کرد.

2. کمک‌های روسیه مشروط و وابسته به ارزیابی منافع کوتاه‌مدت آن‌ها است.

3. جمهوری اسلامی باید واکنش‌های بازدارنده و سناریو محور طراحی کند تا در مواجهه با تهدیدات خارجی، استقلال استراتژیک خود را حفظ کند.

روسیه شریک استراتژیک واقعی نیست؛ رابطه پابرجاست اما قابل اتکا نیست.

این رابطه نه کاملاً استوار است و نه فرو می‌ریزد—یک تعادل شکننده تاکتیکی ایجاد شده است.

کمک‌های روسیه مشروط، کوتاه‌مدت و تابع منافع لحظه‌ای آن‌ها است.

جمهوری اسلامی باید با آمادگی دفاعی، اطلاعاتی و بازدارندگی داخلی، استقلال استراتژیک خود را تضمین کند.

تعامل تاکتیکی با روسیه، تنها در چارچوب ربط موضعی-موضوعی محدود (CSC) منطقی است.

واقع‌بینی و آماده‌سازی، تنها مسیر مدیریت محیط تهدیدزا و حفظ امنیت ملی است.

دیدگاهتان را بنویسید