گروسی بهجای متن مذاکرات، بر فرامتن آنها متمرکز شده و قصد دارد به جای ترسیم چارچوبی عملیاتی، واقعی و معقول جهت مختومهسازی پروندههای ادعایی علیه جمهوری اسلامی ایران، از عوامل فرامتنی و سیاسی بهمثابه مؤلفههایی جهت بازگشت تهران به تعهدات فراپادمانی و همکاریهای یکجانبه استفاده کند.
پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری اخیر در کشورمان، گروسی بارها از تمایل خود درخصوص مذاکره با دولت جدید در ایران خبر داده بود. پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری پنجم نوامبر در آمریکا نیز گروسی دقیقا همین فرمول را دنبال کرد: تاکید بر مذاکرات سیاسی بهجای مذاکرات فنی! به عبارت بهتر، گروسی بهجای متن مذاکرات، بر فرامتن آنها متمرکز شده و قصد دارد به جای ترسیم چارچوبی عملیاتی، واقعی و معقول جهت مختومهسازی پروندههای ادعایی علیه جمهوری اسلامی ایران، از عوامل فرامتنی و سیاسی بهمثابه مؤلفههایی جهت بازگشت تهران به تعهدات فراپادمانی و همکاریهای یکجانبه استفاده کند. این رویکرد گروسی تاکنون محکوم به شکست بوده و در آینده نیز همین قاعده در مناسبات تهران و آژانس جاری خواهد بود. صورت مسأله کاملا گویاست: مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید چارچوب و متعاقبا روش بازی خود در تقابل با تهران را تغییر دهد، در غیر اینصورت، تهران کمترین کمکی به استمرار بازی گروسی در این دور باطل نخواهدکرد. گروسی فرصتزیادی برای اعمال اینتغییر بنیادین و تجدیدنظر واقعی در رویکرد مغرضانه سالهای اخیر خود علیه تهران ندارد؛ موضوعی که قطعا مسئولان کشورمان در جریان سفر مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به وی یادآور شدهاند. با این حال، تصویب قطعنامه اخیر در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، جایی برای تساهل و مصالحه با آژانس باقی نگذاشته است. تصویب قطعنامه ضد ایرانی توسط شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، آن هم علی رغم همکاری حداکثری تهران در جریان سفر اخیر راقائل گروسی مدیر کل آژانس، نقطه آشکارساز دور جدیدی از تقابل سیاسی میان ایران و غرب در دوران جدید محسوب میشود. به عبارتی گویاتر، تروییکای اروپایی و آمریکا فرامتن و متن یک بازی پیچیده، مستمر و البته پرهزینه را علیه جمهوری اسلامی ایران تنظیم نموده آن را به نقشه راه خود در برهه کنونی تبدیل ساختهاند.
پیامهای صدور یک قطعنامه
قطعا تصویب قطعنامه اخیر علیه جمهوری اسلامی ایران دارای یک منطق راهبردی (از سوی غرب)، خصوصا در برهه کنونی نبوده و باید ماهیت و کارکرد این قطعنامه را ناظر بر آینده تفسیر کرد: زمانی که در سال ۲۰۲۵ میلادی قرار است محدودیتهای هستهای ایران وفق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد پایان یابد. به عبارتی بهتر، اقدام ضد ایرانی اخیر تروییکای اروپایی و آمریکا را میتوان مقدمهای جهت ورود جدیتر به تقابل غرب با تهران بر سر فعالسازی مکانیسم ماشه تلقی کرد. قویا بر این باور هستیم که حتی در صورت ارائه ایجابیترین گزارش ممکن از سوی آژانس، چنین قطعنامهای از سوی بازیگران غربی شورای حکام به رای گذاشته شده و متعاقبا به تصویب میرسید. در این خصوص دو نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نکته اول اینکه قطعا جمهوری اسلامی ایران در واکنش به قطعنامه اخیر شورای حکام، بی تفاوت نمانده و ضمن گازرسانی به سانتریفیوژهای نسل جدید، گامهای عینیتری در مسیر دستیابی فوری به غنیسازی ۹۰ درصدی بر میدارد. با این حال دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان صدور این قطعنامه را در پازل کلانتری تحت عنوان روی آوردن غرب به مکانیسم ماشه تعبیر میکند. بر این باور هستیم که کشورمان در مواجهه دیپلماتیک با غرب، ماههای پرتنش و سرنوشتسازی را در پیش خواهد داشت. توافق برجام عملا خاصیت خود را از دست داده و به سبب فرا رسیدن سال ۲۰۲۵ میلادی (زمان پایان محدودیتهای هستهای ایران وفق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت)، فشارهای غرب بر ایران جهت دستیابی به یک توافق جدید (که به لحاظ شکلی یا حتی ماهوی میتواند با برجام متفاوت باشد) افزایش یافته است.
نقش تروییکای اروپایی در بازی ضد ایرانی آژانس
نکته دوم، معطوف به نقش تروییکای اروپایی در این بازی است. تروئیکای اروپایی از ابتدای سال ۲۰۱۷ میلادی تاکنون، در حال همکاری مستقیم با واشنگتن در خصوص اعمال محدودیتهای بیشتر هستهای، منطقهای و موشکی علیه کشورمان هستند. اعمال محدودیتهای فرازمانی در برجام (برای پس از سال ۲۰۲۵ میلادی)، اعمال محدودیتهای موشکی ایران بازرسی دائمی از اماکن نظامی ایران و در نهایت، تحدید قدرت منطقهای کشورمان اصلیترین مواردی هستند که ترامپ در بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ میلادی خواستار اعمال آنها در قالب یک توافق جدید یا همان «توافق جامع» بود که در دستیابی به آن ناکام ماند. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران بارها تاکید کرده که از خطوط قرمز هستهای، موشکی و منطقهای خود کوتاه نخواهد آمد و هرگونه توافق یا تفاهم احتمالی با طرف مقابل، باید بر اساس صیانت از این خطوط راهبردی صورت گیرد. ارتقای سطح و غنای غنیسازی اورانیوم در نطنز و فردو و گازرسانی به سانتریفیوژهای نسل جدید در پاسخ به اقدام اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی، قطعا قدرت مانور کشورمان را در چنین مواجههای افزایش خواهد داد.
در نهایت اینکه قطعنامه اخیر تروییکای اروپایی، سفر اخیر گروسی به تهران را تبدیل به یک رخداد بیخاصیت نموده و از سوی دیگر، عناصر تنشآمیز در مواجهه غرب و ایران را به نحوی آشکار پررنگ ساخت. بدیهی است که جمهوری اسلامی ایران دوران جدید مواجهه با غرب بر سر فعالیتهای هستهای خود را معطوف به ترکیب سه مولفه اساسی، یعنی “قاطعیت”، “خلاقیت” و “تدبیر” طی خواهد کرد. حرکت به سوی غنیزسازی ۹۰ درصدی و افزایش سطح غنیزسازی، بایسته و پیش شرطی است که باید در این مواجهه، با هدف تقویت داشتههای خود در برابر بازی تهاجمی غرب بر سر فعالیتهای هستهای خود طی کنیم. در این صورت، میتوان عناصر خلاقانه و مدبرانه را در بستر همین قاطعیت تثبیت شده و ارتقا یافته، شکل دهیم. خروجی این ترکیب، چیزی چز تحقق منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با آمریکا و تروییکای اروپایی نخواهد بود.
گروسی باز هم بازی را باخت
گروسی با حمایت همیشگی دولتها و رسانههای غربی (خصوصا رویترز و یورونیوز) طی ماههای اخیر تلاش کرده تا بازی مقصرسازی علیه ایران را بهگونهای مستمر و هدفمند دنبال کرده و آژانس را به نماد حسننیت و تهران را به نماد لجاجت تشبیه کند. گروسی کمترین اشارهای نسبت به ماهیت غیرحقوقی پرونده موسوم به «موارد ادعایی» علیه ایران نکرده و حتی تفکیکی میان همکاریهای پادمانی و فراپادمانی کشورمان با آژانس بینالمللی انرژی اتمی قائل نشده است. همچنین گروسی به این سؤال مهم و اساسی پاسخ نداده که دلیل عدم پایبندی آژانس نسبت به تعهدات قبلی وی در جریان دو سفر پیاپی به تهران چه بوده و نقش اعضای غربی شورای حکام در عدم اجرایی شدن تعهدات عملیاتی آژانس در نقشه راه مشترک ترسیم شده با تهران بر سر مختومهسازی پرونده «موارد ادعایی» چه بوده است؟