رژیم صهیونیستی امروز صبح اهدافی از مناطق نظامی در تهران و کرج را هدف گرفت تا به تصور خودش عملیات وعده صادق را تلافی کند. اینکه میزان خسارت وارده چقدر بوده هنوز مشخص نیست اما می توان گفت پاسخ اسرائیل کاملأ نمایشی بوده است؛ با این هدف که ایران وارد فاز عملیات وعده صادق ۳ نشود و جنگ موقتأ کنترل شود.
حالا با مشخص شدن پاسخ نظامی صهیونیست ها به عملیات وعده صادق؛ مهمترین سوالات ایجاد شده این است که:
آیا ایران به تجاوز امروز اسرائیل پاسخ میدهد؟
آیا جنگ کنونی در خاورمیانه به جنگی بزرگ در منطقه منجر می شود؟
آیا بشریت جنگ جهانی سوم را متعاقب جنگ در خاورمیانه و جنگ در اوکراین شاهد خواهد بود؟
آیا رویدادهای کنونی پتانسیل تبدیل شدن به جنگی بزرگ را دارند؟
نگاهی به جنگ های بزرگ جهانی در یک سده گذشته نشان می دهد، حوادثی ضعیف تر از حوادث این روزهای منطقه، به جنگ جهانی و جنگ های بزرگ دیگر منجر شده است. مثلا ترور ولیعهد اتریش، جرقه جنگ جهانی اول را زد. خودسوزی یک سبزی فروش در تونس، موجب تغییر حکومت در تونس و مصر شد و تغییرات و بحران های دومینووار را در منطقه باعث شد
رویدادها و بحران های این روزهای منطقه کاملا پتانسیل ایجاد جنگی بزرگ را دارند. این بحران ها حتی بزرگتر، عمیق تر و برانگیزانده تر از رویدادهای منجر به دو جنگ جهانی اول و دوم هستند اما سوال اساسی اینجاست که آیا این بحران های انباشته منجر به جنگ جهانی یا جنگ منطقه ای بزرگ می شوند؟
پاسخ بله و خیر است.
چرا بله و چرا خیر؟
از نظریه تدا اسکاچپول در باب انقلاب ها بهره می گیریم. اسکاچپول معتقد است؛ تعداد و عمق بحران ها لزومأ به انقلاب منجر نمی شود. آنچه به انقلاب منجر می شود، پیکرمندی و هم افزایی بحران ها با یکدیگر است که در ساختاری همسو، بهمن وار بر سر نظم کهن فرو میریزند و انقلابی عظیم ایجاد میکنند. در این وضعیت یک رویداد ساده میتواند مانند نخ تسبیح، بحران های هم افزا و همسو را منتظم کند و کارکرد یک جرقه برای شعله ور کردن انقلاب را داشته باشد. اما چنانچه بحران ها غیر همسو باشند و یا آنکه نظم مستقر مانند آتش نشان ها با مهندسی و مدیریت بحران؛ میان بحران ها «فاصله گذاری» کند یا آنها را در وضعیتی شلخته قرار دهد Disordering، آنگاه هر چقدر بحران ها بزرگ و عمیق باشند، لزوما به انقلاب منجر نمی شوند. در این وضعیت اگر دهها نفر سبزی فروش هم خودسوزی کنند، تنها ترافیکی ایجاد میشود و اخباری که پس از مدتی تبدیل به خاطره میٔشود.
وقوع جنگ بزرگ هم این چنین است. ساختار منتظم بحران های انباشته می تواند به جنگی بزرگ منجر شود. اکنون در خاورمیانه نیز باید پیکرمندی بحران ها را دیدبانی کرد. چنانچه این انتظام وجود داشته باشد؛ وقوع جنگی بزرگ حتمی است.
آیا بحران های کنونی در منطقه منتظم، هم افزا و پیکرمند هستند؟ پاسخ این است که نیروهایی در منطقه تلاش می کنند بحران ها را هم افزا و منتظم کنند و نیروهایی دیگر که در جهت ناهم افزایی و شلخته سازی بحران ها تلاش می کنند.
در واقع این روزها در منطقه دو جنگ قابل شناسایی است.
جنگ اول؛ مشهود میان اسرائیل و جبهه مقاومت در جریان است.
جنگ دوم اما نامشهود در زیرپوست خاورمیانه در جریان است و آن جنگ اراده هاست.
اول؛ اراده معطوف به ایجاد جنگی بزرگ در خاورمیانه که توسط نتانیاهو، ترامپ، برخی از کشورهای منطقه و تا حدودی روسیه پیش میرود.
دوم؛ اراده معطوف به کنترل جنگ در منطقه که توسط ایران، دولت بایدن ( لااقل تا پیش از انتخابات) و بسیاری از کشورهای منطقه پیش میرود.
هر کدام از این دو اراده که بتوانند اراده خود را پیش ببرند و بر اراده رقیب پیروز شوند؛ وقوع جنگ بزرگ و یا کنترل وضعیت تخاصم در منطقه را باعث میشوند. بنابراین:
۱) جنگ بزرگ در راه است چنانچه اراده معطوف به جنگ بتواند پیشران های جنگ بزرگ را منتظم و فعال کند.
۲) مدیریت و کنترل تخاصم در راه است چنانچه اراده معطوف به صلح و کنترل جنگ بتواند پیشران های جنگ بزرگ را تصعیف و نامنتظم کند.
۳) آنچه این روزها توسط دستگاه دیپلماسی ایران انجام می شود در یک عبارات خلاصه می شود:
«شلخته سازی رویدادهای منتهی به جنگ بزرگ»؛ دیپلماسی هوشمندانه به منظور مدیریت صحنه توسط جمهوری اسلامی ایران.
۴) پاسخ امروز اسرائیل کاملا نمایشی بود و نشان داد؛ بازدارندگی ایران در میدان و دیپلماسی موثر افتاده است. هم عبور موشک های بالستیک ایران از سپر دفاع موشکی اسرائیل و هم دیپلماسی آقای عراقچی در منطقه در یک پیکره هم افزا و همسو موفق شدند بازدارندگی موثری ایجاد کنند و اسرائیل را از ماجراجویی جنگی وادار به عملیات نمایشی کنند.
۵) سرجمع رخدادهای منطقه با احتساب اقدام نمایشی امروز اسرائیل نشان می دهد؛ تاکنون اراده معطوف به صلح و کنترل جنگ تا به امروز موفق تر از اراده معطوف به جنگ گسترده در منطقه بوده است