حدود دو هفتهای تا برگزاری چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر باقی مانده است. جشنوارهای که علی رغم همه نقاط ضعف و قوت همچنان مهمترین رویداد سینمایی ایران است. در هیاهوی اخبار مختلفی که هرسال از فیلمسازها و آثارشان و شکل و شمایل برگزاری جشنواره به گوش میرسد، دست گذاشتهایم روی نقاطی مدتهاست وجاهت جشنواره و ماهیت آن را تهدید میکنند. در گفتگوی مفصلی که با محمدرضا مقدسیان روزنامهنگار و منتقد سینما داشتیم درباره مسائلی صحبت کردیم که جشنواره فیلم فجر را از استانداردهای یک جشنواره سینمایی دور کرده، تغییراتی بی اساس در آن ایجاد میکند و در آستانه چهلمین دوره به سوی کمرنگشدن سوقش داده است؛
دانشجو: هر سال در آستانه جشنواره فیلم فجر، بحثهای زیادی بین اهالی رسانه و اهالی سینما درباره مسائل و نحوه برگزاری آن شکل میگیرد. به نظر شما این جشنواره به عنوان مهمترین رویداد سینمایی ایران، به طور کلی چه میزان به استانداردهای یک جشنواره سینمایی نزدیک است؟
مقدسیان: مشکل جشنواره، بحث امروز و دیروز نیست. بحث چهل دوره برگزاری جشنواره است. این جشنواره، فارغ از اینکه ما موافق یا مخالف آن باشیم، مهمترین رویداد سینمایی است. اما اینکه استاندارد است یا نه باید متر و معیار مشخصی برای قضاوت داشته باشیم. جشنواره فیلم فجر جشنواره استانداردی است اگر متر و معیار آن خودش باشد. اگر در آستانه چهلمین دوره آن را قضاوت کنیم، جشنواره خوبی است، چون متر و معیاری برای مقایسه وجود ندارد، اما اگر معیار ما برای مقایسه، بررسی و واکاوی مدل برگزاری جشنوارههای مختلف در سطح دنیا است، فارغ از اینکه کدام جشنواره و در کدام قاره است، میبینیم یک سردرگمی و چند پارگی در ادوار مختلف جشنواره وجود دارد.
جشنوارهها در دنیا در حالت کلی به دو شکل برگزار میشود. یک مدل مثل جایزه گلدن گلوب و اسکار به صورت اکادمی است که اعضای مشخصی تعریف میشوند، فیلمها را میبینند و بعد برندهها در یک جشنی مشخص میشوند و جوایز اهدا میشود. یک جنس دیگر از جشنوارهها این است که در یک زمان مشخص یک هفته تا ده روز دستهای از فیلمها را به انتخاب هیات انتخاب یا دبیر جشنواره بر مبنای سازوکار تثبیت شدهی غیر قابل تغییر و یک مدل فکری مشخص که بخشی سینمایی و بخشی مربوط به مطالبات اجتماعی و سیاسی است، انتخاب میکنند و در یک بازه زمانی مشخصی به نمایش میگذارند. بعد هیات داوری مشخصی آن را قضاوت میکند و در روز اخر برگزاری جوایز اهدا میشود. این رویهای است که در ونیز، برلین، کن و خیلی از جشنوارههای مهم دیگر جاری است، اما جشنواره فیلم فجر از هر کدام از این مدلها یک بخشی را گرفته و نگرفته و شبیه همه آنها است و شبیه هیچ کدامشان نیست.
در طول یک سال تعدادی فیلم در سینمای ایران تولید میشود. این فیلمها بسته به اینکه پروانه ساخت یا پروانه نمایش دارند یا ندارند، مدیر سینمایی یا معاونت سینمایی آن دوره چه کسی است یا در فارابی چه کسی مدیریت میکند یا حتی دولت چه جنس تفکری را دنبال میکند، به علاوه همه تغییراتی که به واسطه تغییرات مختلف سیاسی، فکری و.. در ادوار مختلف رقم میخورد، با ضریبی قدرتند از سلیقهی فردی یا گروهی، برای جشنواره انتخاب میشوند. بر مبنای همه اینها یک هیات داورانی هم در کار است که جوایز را در روز اختتامیه اهدا میکند.
اما انتقاد عدهای به جشنواره فجر این است که سیمرغهای اهدایی در جشنواره بر مبنای یک سوگیری فکری خاص است. مثل جشنواره کن، ونیز، اسکار، گلدن گلوب و هر فستیوالی که با یک افق فکری برگزار میشود و این ایراد نیست. اما وقتی در ادوار مختلف این مدل نگاه تغییر میکند به این معنا که در یک دورهای یک جنس از فیلمها مورد توجه قرار میگیرد، اما بعدتر وقتی دوره عوض میشود و سلیقه، مناسبات فکری و مالی درون سینما و شرایط سیاسی و اجتماعی تغییر میکند و یک مدل دیگری از فیلمها انتخاب میشوند و این مهمترین ایرادی است که به جشنواره گرفته میشود.
جشنواره فیلم فجر کاملا منعطف است. نه به معنی مثبت بلکه به صورتی بی شکل و بی هویت و هر روز به شکلی در میاید تا مدیران خوشحال باشند. گروهی جایزه بگیرند و یک جریان فیلمسازی قدرت بگیرد و یک جریانی به کناری هدایت بشود، اما در نهایت وقتی به چهل دوره این جشنواره ورود میکنید، نمیتوانید متر و معیار مشخصی برای برگزاری آن در نظر بگیرید.
به لحاظ ساختاری این جشنواره فقط با خودش قابل مقایسه است. از نظر فکری هم جریان مشخصی را دنبال نمیکند و بنا بر شرایط روز، مدل فکری حاکم بر جشنواره تغییر میکند. نتیجه اینکه جریان خاصی از فیلمسازی، فارغ از اینکه به چه سلیقهای نزدیک باشد، یک دورهای مورد تقدیر قرار میگیرد، اما دوره بعد فیلم اش، نه بر سر مسایل کیفی بلکه بر سر مسایل محتوایی، حتی به جشنواره راه پیدا نمیکند. فیلمساز نیز حق دارد که دچار شوک بشود که چرا همان فیلم در همان جشنواره بعد از گذشت دو سال مورد توجه قرار نمیگیرد.
دانشجو: در جشنوارههای معتبر جهانی شاهد سیاست و خط و مشیهایی هستیم که میتوانند جریان سینمایی را چه در کشور و چه در ابعاد بزرگ تر، جهت دهی کنند. آیا جشنواره فجر در طول این سالها توانسته این کار و انجام بدهد و با توجه به روند و شرایط برگزاری، اصلا توانایی جهت دهی به سینمای ایران را دارد؟
مقدسیان: پاسخ کوتاه و قاطع به این سوال این است: اصلا. اما باید گفت که جشنواره فیلم فجر خیلی عقبتر از آن است که بخواهد شکلدهی و سوگیری برای سینمای ایران ایجاد کند. جشنواره فیلم فجر یک عامل ثانویه است که بر مبنای سلایق و نگاههای مقطعی مدیریتی، فارغ از خوب یا بد بودن که به خودی خود قابل پرداخت است، سر و شکلاش عوض میشود. حتی این جشنواره آن قدر نتواسته مقاوت کند که اسم اش تغییر نکند. یک دورهای بخش بین الملل از ان جدا شد و بعد دوباره به آن اضافه شد. وقتی در جشنواره همه چیز متغیر است و خودش هم تحت تاثیر عوامل بیرونی است، طبیعا نمیتواند سوگیری ایجاد کند و تاثیر گذار باشد.
نکته بعدی این است که مهمترین ابزار بشر، رسانه است و مهمترین بخش رسانه، سینما است. جریان سینمای هالییود نه تنها مدل فکری جامعه امریکا بلکه مدل فکری همه مخاطبان سینمای امریکا را شکل میدهد. در این چندین دهه در امریکا، مراسم اسکار و گلدن گلوب نیستند که جریان ایجاد میکنند بلکه یک جریان فکری و مطالعاتی عمیقی وجود دارد که در یک هسته اصلی و مبتنی بر تفکر شکل میگیرد، از آن مراقبت میشود، به روز سازی میشود و خروجی آن دستهای از فیلمها هستند. خروجی ثانویه این جریان فکری جایزه اسکار و گلدن گلوب است که در ان از یک سری از فیلمها تقدیر میشود.
در واقع ما باید به سراغ منبع ماجرا برویم. از بیرون این طور به نظر میرسد که که ما فکر میکنیم جشنوارهها سوگیری ایجاد میکنند. در حالی که جشنوارهها ویترین نهاییِ سوگیری و جریان فکری مطالعه شدهای هستند که پیشتر به ان فکر شده. در آن زمان فیلم سازها و جریانهای فیلم سازی به این نتیجه میرسند که اگر روی موج ِاین مدل از تفکر و جریان سازی سوار بشوند، فارغ از اینکه به ان اعتقاد دارند یا نه، احتمالا مورد حمایت و توجه واقع میشوند.
از طرف دیگر رسانه ها، اذهان عمومی را برای پذیرش این قضیه اماده کرده اند. این یک جریان کلی است که فقط در سینما نیست و در بخشهای مختلف رسانه ای، تولیدات سینمایی و تصویری رد پای آن وجود دارد.
در ایران ما میخواهیم با امدن یک فرد، جریان سینما را درست کنیم. ما اگر نگاه مبتنی بر مطالعه اسیب شناسی و جریان تولید فکر نداشته باشیم و این جریان منجر به کادر سازی و نیرو سازی نشود، خروجی سینمای ما آنچه میخواهیم نمیشود. با ضرب و زور، حذف یک فیلم، ممیزی یک فیلم یا جایزه زوری به کسی دادن مساله حل نمیشود. جشنواره باید نتیجه یک کار عمیق باشد که قبلا انجام شده و حالا باید درو بشود. ما، چون همیشه نتیجهگرا هستیم انتظار داریم جشنواره معجزه کند.
دانشجو: ما هر سال جوایزی هم داریم که بنا به شرایط تغییر میکنند. مثلا یک دوره به کارگردانهای فیلم اولی جایزه تعلق میگیرد و یک دوره نمیگیرد، بحث بعدی هم استفاده از این جوایز برای پاسداشت یک سری مفاهیم است. مثلا جوایزی که بر اساس اتفاقات آن دوره در کشور اهدا میشود. اضافه و کم شدن این جوایز چقدر بر کیفیت جشنواره تاثیر دارند؟
مقدسیان: با جایزه دادن جریان ایجاد نمیشود، یک مدل از تفکر ترویج نمیشود و فیلمساز متناسب با سوگیریهای مورد نیاز جریان حاکمیت فیلم نمیسازد و با جایزه ندادن هم جریان خشکیده نمیشود. کلیت جشنواره متشکل از بخشهای فرعی و اصلیای است که در طی سالها اضافه و کم میشوند. یک سال فیلم اولیها بخش مستقل دارند و یک سال ندارند. یک سال بخش مستقل دارند و با خوشان رقابت میکنند. یک سال بخش مستقل فیلم اول را دارند و هم زمان برخی شان در بخش سودای سیمرغ با برخی فیلمها رقابت میکنند.
این یعنی وقتی ما نقطه عظیمتی برای سینما و جشنواره تعریف نکرده باشیم مجبوریم در ادوار مخلف با دادن سیمرغهای فرمایشی، که لزوما مبتنی بر کیفیت نیستند، افرادی را راضی نگه داریم که عدهای از اهالی سینما یا بخشی هم از مدیران بیرون از سینما هستند که جشنواره را رصد میکنند. پس کسی که با ترس و لرز جشنواره برگزار میکند باید تلاش کند همه را راضی نگه دارد. در کنار آن جشنواره باید به نقطهی فکری مشخصی وصل باشد و ساختار داشته باشد. در ساختاری که تثبیت شده و مورد وصوق همه اهالی سینما است، نمیتوان صرفا برای خوشایند عدهای یک فیلم را وارد جشنواره کرد یا از جشنواره کنار گذاشت یا بخشی را اضافه و کم کرد. اما چون ساختار وجود ندارد و جریان فکری و مطالعاتی نیست، معمولا یکی دو ماه به جشنواره افراد تصمیم میگیرند جشنواره چگونه باشد.
نکته بعدی اینجا است که در دورهای خود جشنواره از یک فیلمساز حمایت میکند، اما بعد از پایان جشنواره ان شخص به ورطه فراموشی سپرده میشود. این جاست که هم در مراحل پیش از جشنواره رفتار موقتی و مقعطی وجود دارد و هم از استعدادهای شناسایی شده، حمایت نمیشود. وقتی تفکر و رصد لحظه به لحظه در سینما دیده نشود، با به پایان رسیدن جشنواره، نفس راحتی میکشیم و تا سال بعد آن را فراموش میکنیم. حداقل دستاوردهای جشنواره را رها میکنیم؛ مثل برادران ارک که استعداد خوبی دارند و در جشنواره سی و هشتم هم درخشیدند. اما در حال حاضر برادران ارک کجا هستند؟ یا فیلمسازهای اولی که، در دورههایی بخاطر مصلحتهای هیات داوران مورد توجه قرار نگرفتند، کجا هستند؟ ایا سینمای ایران این افراد مستعد را پیگیری و حمایت کرد؟
با همه اینها این جشنواره همه چیزی هست که داریم و باید مراقباش باشیم. انتقادهایی هم که بنده به جشنواره میکنم به معنی مخالفت نیست بلکه نشان دهنده این است که من دغدغه سینمای ایران را دارم و فکر میکنم باید برای رشد جشنواره نگاه انتقادی به آن داشته باشیم.
در نهایت باید گفت جشنواره فیلم فجر مثل فرد منفعلی است که نمیداند میخواهد چه کند و بقیه برایش تصمیم میگیرند. نگاه اش به خواسته بقیه است و میخواهد خودش را به رنگ شرایط در بیاورد. در صورتی که اگر جشنواره از یک جریان تثبیت شده که مورد وثوق همه اقشار سینمای ایران باشد پیروی کند، آن زمان میتواند بدون دستوری عمل کردن مانند پدری قاطع برای خانواده سینما چارچوب تعریف کند.
دانشجو: به عنوان آخرین سوال به نظر میرسد جشنواره در آستانه چهلمین دوره، تا حدی وجاهتاش را بین اهالی سینما از دست داده. با این اتفاق موافقید؟