برجسته شدن آرای قومیتی در تحلیلهای انتخابات ریاست جمهوری 1403 سبب ایجاد مباحث چالشی و دامنهدار شده، که نیازمند واکاوی مبنایی تری است. برای اینکه بدانیم به این موضوع چگونه باید نگریست و چگونه آن را تحلیل کرد، مطلب پیشرو می تواند کمک کننده باشد.
یک: اولین گام یاددآوری این مطلب است که همه کاندیداها در همه انتخاباتهای ریاست جمهوری به دنبال کسب رضایت و اعتماد اقوام بودند. همه آنها از ترک، کرد، لر، بلوچ و… در نطق ها و برنامههای انتخاباتی خود سخن میگویند تا بتوانند رای آنها را کسب کنند. همین مرحله دوم انتخابات اخیر را نگاه کنید؛ جدای از فعالیتهای انتخاباتی مسعود پزشکیان در استانهای غربی، مگر غیر از این است که انتشار فیلم مادر سعید جلیلی که درحال ترکی سخن گفتن بود و یا حضور مهندس فتاح و صحبت کردن او با لهجه ترکی و خطاب قرار دادن مستقیم استانهای ترک زبان، با هدفی غیر از جذب آرای مردم ترک زبان صورت گرفت؟! بنابراین با اتفاق و پدیده جدیدی روبه رو نیستیم. آنچه در اینباره خط قرمز ابوده این است که نطق ها برای جلب رضایت اقوام ذیل هویتی بزرگتر یعنی ایران و ابر ملاحظاتی همچون امنیت ملی و وحدت ملی قرار بگیرد. بنابراین به خودی خود تلاش برای جلب اعتماد کردن اقوام برای یک رئیس جمهور و یا کاندیدای انتخاباتی مزیت و بخشی از رقابت محسوب میشود.دو: دومین گام، یادآوری این مطلب است که در نظرسنجی ها نزدیک به 90 درصد مردم ایران به ایرانی بودن خود افتخار میکنند. برای همین است که جریان تجزیهطلبی در ایران همیشه مذموم و بدون پشتوانه توده مردمی بوده است. اساسا برچسب رای قومیتی در ایران به معنای گستردهای که برخی در حال القای کردن آن هستند، خلاف روحیات ملی گرایانه مردم ایران و ضعف در شناخت تاریخ و فرهنگ ایرانیان و تحولات بنیادین پس از انقلاب اسلامی است.
سه: سومین گام این است که بدانیم آرای مطالبات قومی با آرای نژادپرستانه فرق دارد و برای این دو گزاره در انتخابات باید تفاوت معنایی قائل باشیم. اقوام در مناطق مختلف ایران علاوه بر مطالبات ملی، مطالبات محلی و قومی نیز دارند و به همین دلیل ممکن است به یک فرد در رسیدن به مطالبات قومی و محلی خود بیشتر از دیگر کاندیداهای دیگر اعتماد کنند. حتی اگر انتخاباتیتر بحث کنیم، باید بپرسیم چرا در همه دوره ها، همه کاندیداها در برابر مردم بسیاری از استان ها تلاش میکنند، وعده مشخص محلی و قومیتی بدهند؟ و حال اگر مردم آن استان به خاطر آن وعده به او رای داده باشند، اشکالی دارد؟! قطعا نه! چون رئیس جمهور علاوه بر پاسخ معتبر به نیازهای ملی باید بتواند به مشکلات محلی و اختصاصی مناطق مختلف هم پاسخ معتبر بدهد. آیا می شود رئیسی جمهوری درباره حق آبه سیستان یا دریاچه ارومیه، پاسخ معتبری نداشته باشد و بعد امیدوار باشد که آرای اکثریت مردم سیستان و یا آذربایجان غربی را داشته باشد؟ اساسا یک بخش عمده انتخابات ریاست جمهوری یعنی همین که بتوانید در همه مناطق ایران جلب اعتماد و کسب رای داشته باشید. آنچه اشکال دارد این است که یک کاندیدای بخواهد نظر یک قوم را با روشها و وعدههای خلاف وحدت و منافع ملی بدست بیاورد، مثل وعدههای بی پشتوانهای که برخی جناح های سیاسی در هر دوره به برخی به باندهای سیاسی مذهبی تندرو در سیستان و بلوچستان می دهند و عاقبت نه به نتیجه مشخصی برای آن قوم و نه نتیجه مشخصی برای امنیت ملی و منافع ملی کشور حاصل می شود.
چهار: از امیدوار شدن اقوام و کنش جمعی آنها در انتخابات باید استقبال کرد و این حتما به نفع امنیت ملی کشور است. اگر اکثریت اهل سنت پای صندوق رای بیایند و مطالبات خود را از این طریق پیگیری کنند این به نفع همه ایران و ایرانیان نیست؟ آنچه همواره این فرصت را به تهدید تبدیل کرده این حرکات جمعی اقوام در پای صندوق رای نبوده بلکه سوار شدن به ناحق برخی منحرفین سیاسی و قومیتی بر این آرا و جهت دادن مطالبات به جای منافع مردم به سمت منافع باندهای قدرت و یا اقدامات ساختارشکنانه بوده که نه برای آن قوم و نه برای ایران مفید است.
پنج: ظرفیت سیاست ورزی و منطقه ای افراد در توانایی آنها برای جلب آرای اقوام و آرای جغرافیایی تاثیر مستقیم دارد. برخی از سیاستمداران درجه یک کشور فعالیتهای منطقهای و موثر داشتند، مثلا آیت الله هاشمی در کرمان، آیت الله رئیسی در سه خراسان رضوی، جنوبی و شمالی، دارای آرای قابل توجهی بودند. سیاست ورزی و کنش های اجتماعی مسعود پزشکیان برای او توانسته ظرفیت شخصی ویژه ای را در جلب اعتماد مردم استان های غربی ایجاد کند و این لزوما هم سیاسی نیست. همین وضعیت اقبال ممکن است برای فردی مثل مهندس فتاح در صورت نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری که نقطه مقابل سیاسی پزشکیان محسوب می شود، پیش بیایید. در حالیکه مثلا برای مهرعلیزاده به عنوان یک چهره سیاسی شناخته شده ترک زبان، در انتخابات 1400 اتفاق نیافتاد. بنابراین این به ظرفیت شخصی افراد ربط مستقیم پیدا می کند. همین وضعیت را سعید جلیلی میتوانست در سه خراسان داشته باشد ولی ظرفیت سیاست ورزی و شخصیتی وی به میزان جلب اکثریت قاطع همانند پزشکیان در استانهای غربی نبود. ضمن اینکه پزشکیان توانست از آرای مجموع سه خراسان، آرای خوبی کسب کند ولی سعید جلیلی این ظرفیت سیاسی را نتوانست به خوبی در استان های ترک زبان برای خود ایجاد کند.
شش: قطعا انتخابات اخیر در کشور با یک رای قومیتی بسیار گسترده و حداکثری و به خصوص از طرف ترک زبانان روبه رو نشد. میزان مشارکت در استان های ترک زبان افزایش کم سابقهای نداشته که بگوییم باید یک خیزش گسترده قومیتی رو به رو بودیم، بلکه بسیرای از همان رای دهندگان همیشگی در سالهای گذشته اینبار متفاوت رای دادند. دلیل مهمتر نیز اینکه پزشکیان آرای را کسب کرده که قبل از این حسن روحانی که یک ترک زبان نبود، هم توانسته بود آرای مشابه او را کسب کند. شاید صحیح ترین گزاره درباره آرای ترک زبانان این باشد که پزشکیان بیش از بقیه کاندیداها توانست اعتماد آنها را به خود جذب کند.هفت: حساب یک اقلیت نژاد پرست در هر یک از اقوام ایرانی که ممکن است باشند را نباید به حساب کل آن قوم فاکتور کرد و باید یادآوری کرد که در میزان سبد رای این اقلیت بسیار ناچیز نژادپرست با اکثریت رای ملی ایرانیان فاصله بسیار و بسیار زیادی وجود دارد. با این وجود نهایتا این رئیس جمهور است که در قامت یک چهره ملی و اولین فرد اجرایی کشور باید بین خواستهها، منافع ملی، مطالبات قومی و محلی تدبیر عاقلانه و عادلانه داشته باشد. ضمن اینکه بازنده و برنده انتخاباتی که اهل انقلابی گری و دلسوزی برای تمامیت ارزی ایران است؛ باختن و بردن خود را با مباحثی که خلاف منافع ملی و خطوط قرمز امنیت ملی است، برای هواداران خود هیچگاه توجیه نمیکند. بماند که فعال سیاسی مدعی انقلابگری نباید تفسیر انتخاباتی او اعتبار 45 ساله انقلاب اسلامی را در برند سازی مردم سالاری دینی خدشه دار کند.