اهمیت کابینه، اکنون که رئیس ستاد و معاون ستاد پزشکیان رسماً از همین حالا درباره ضرورت گرانی بنزین و گاز و برق و حاملهای انرژی سخن گفتند، آن هم از قول رئیسجمهوری که هنوز نمیداند وزیرانش چه کسانی هستند و «ذهنیتی کاملاً خالی دارد»، روزافزون شده است.
اظهارات هولناک رئیس و معاون ستاد پزشکیان که گفتند «پزشکیان هیچ ذهنیتی از کابینه خود ندارد» و حاملهای انرژی را «آنچنان» گران میکنیم که کسی ناراحت نشود، این مطالبه را پیش آورده که بهتر است نامزدها تا قبل از چهارشنبه کابینه خود یا نفرات اصلی آن را معرفی کنند تا مردم به جای رأی به یک شخص، به کابینهها رأی بدهند. وقتی عبدالعلیزاده گفت: «آقای پزشکیان کاملاً ذهنش خالی است و هنوز نرفته به سمت اینکه کسی را بهعنوان وزیر انتخاب کند»، یاد خاطرهای از سال ۸۴ افتادم که یکی از همکاران در سفر به قم با یک ون همراه محمود احمدینژاد شد و، چون بازگشت، گفت: «این آدم نه تیم دارد، نه برنامه!»
برویم رئیسجمهور شویم تا ببینیم خدا چه میخواهد!
فرق احمدینژاد که ژنرال بود و همه را سرباز خود میپنداشت با پزشکیان که آنطور که رئیس ستادش میگوید دستش را در جیبش کرده و میگوید برویم رئیسجمهور شویم تا ببینیم خدا چه میخواهد، و هیچ تیمی ندارد و هیچ وزیری را در ذهن هم نیاورده است و مرتب میگوید «من که کارشناس نیستم»، این است که احمدینژاد با آن خلقوخو، تا آنجا در برکناری وزیرانش پیش رفت که نزدیک بود کابینه از اعتبار بیفتد، اما پزشکیان، چون برخلاف او مدام اعتراف میکند که کارشناس نیست، هزار ژنرال و کارشناس بالای سر خود میآورد و در نتیجه به همان سرنوشت احمدینژاد با همان نتیجه دچار میشود.
رئیسجمهور اگر بگوید من کارشناس نیستم، یعنی ما بعد از این، دهها رئیسجمهور خواهیم داشت و این یعنی یک آشوب مطلق. ظریف نیز کاملاً شبیه احمدینژاد است، بهویژه در بیپروایی در اظهارنظرهای ناپخته و اعوجاجی و وحشتآفرینیهایی خوشایند امریکا، دست احمدینژاد را از پشت بسته است. به احمدینژاد میگفتند طرح هولوکاست، خوشایند صهیونیستها شد و حالا تصویر ظریف و عربدهکشیهای او صفحات تلویزیونهای صهیونیستها را خالی نمیکند!
اهمیت کابینه، اکنون که رئیس ستاد و معاون ستاد پزشکیان رسماً از همین حالا درباره ضرورت گرانی بنزین و گاز و برق و حاملهای انرژی سخن گفتند، آن هم از قول رئیسجمهوری که هنوز نمیداند وزیرانش چه کسانی هستند و «ذهنیتی کاملاً خالی دارد»، روزافزون شده است. کسانی که در دور اول به پزشکیان رأی دادند، اگر کابینه متخصص او را ببینند، علیالاصول باید بر رأی دور اول خود پافشاری کنند. آقای پزشکیان نباید از این بابت نگران باشد. بهویژه آنکه وزیران اقتصادی او میتوانند مسئله پشت صحنه گرانی «آنچنان راضیکننده» در ستاد او را تعدیل کنند. برای نامزد دیگر هم معرفی کابینه اهمیت دارد.
او نیز با معرفی کابینه از همینحالا میتواند نگرانیهای برخی رأیدهندگان را درباره همراهی افرادی که با خود آقای جلیلی در منش و رفتار زاویه دارند، برطرف کند. پس به نفع هر دو نامزد است که با کابینه به روزهای آینده پا بگذارند.
از مزایای دیگر معرفی کابینه، فرصتی است که به اصلاحطلبان میدهد تا ثابت کنند هنوز نمردهاند! اینکه آنها خود را یک حزب و تشکیلات ساختارمند و قوی و منسجم و با برنامه بدانند، اما نامزدشان خالیالذهن والعمل از کابینه باشد، تناقض وحشتناکی است.
باید حرفهای تندتری بزنی وگرنه رأی نمیآوری!
اکنون در بسیاری از کشورها حتی احزاب کوچک، شخصیتهای سیاسی و وزیران خود را از جوانی در حزب تربیت میکنند و مردم میدانند که اگر به این احزاب رأی دادند، چه کسی وزیر فرهنگ است و چه کسی وزیر اقتصاد یا خارجه یا مالیات و غیره. اما جبهه بزرگ اصلاحطلبی با آن همه ادعا حالا میگوید ذهن ما خالی است و بعد مینشینیم برای وزیران فکری میکنیم! این جریان سیاسی با احراز صلاحیت نامزد اصلیشان برای انتخابات هشتم تیر، چنان اغوا شدند که همان روز اول نوشتند نامزد ما با اختلاف زیاد در دور اول پیروز میشود.
ما هم نوشتیم که این پیشبینیهای نامعقول، اسم رمز یک فتنه جدید است تا اگر چنین نشد، بر طبل تقلب بکوبند. اما اصلاحطلبان در دو مرحله با شوک مواجه شدند. بار اول وقتی بود که نامزدشان چندینبار اصرار کرد که سیاستهای کلی مصوب مقام معظم رهبری را اجرا خواهد کرد.
این حرف، معقول و طبیعی و قانونی بود. اما همان روز شوکی وارد کرد و برخی افراد اصلی ستاد پزشکیان به او حمله کردند که باید حرفهای تندتری بزنی وگرنه رأی نمیآوری! شوک دوم بعد از مشارکت پایینتر از دوره قبل در هشتم تیر بود. اصلاحطلبان با اینکه هم با سیاهنمایی و هم با سه دهه حضور در قدرت و ناکامیهای اقتصادی و سیاست خارجی، از عوامل اصلی این کاهش مشارکت بودند، گمان میکردند با چند بیانیهخوانی خاتمی و رقصیدن ظریف در سخنرانیهای انتخاباتی، سیل مردم روانه صندوقها میشود.
وقتی اینگونه نشد، بهجای اینکه تبیینی از نپذیرفتن دعوتشان از طرف مردم بیاورند، این نرخ مشارکت را هم گردن رقیب انداختند. حالا در شوک سومی که هم به خود و هم به مخاطبان خود وارد کردند، میگویند نامزد ما کابینه ندارد و به آن فکر هم نکرده است، اما بنزین و گاز را گران میکنیم! اگر هنوز تکلیف کابینه مشخص نیست، چه کسی بنزین را نیامده گران میکند؟! این همان هشدار «دهها رئیسجمهور به جای یک رئیسجمهور» است که در روز اول داده شد.
دروغ سازی به سبک اصلاحات
خودشان دروغی ساختند که «رئیسجمهور [قالیباف]از قبل تعیین شده است»، حالا که ایشان رأی نیاورد، میگویند این فرضیه دروغ بود، اما نمیگویند دروغی بود که خودمان ساختیم! نوشتند که اصلاحات نمرده است «چون پزشکیان نفر اول شد، حتی در شرایط مشارکت پایین»، اما نمیگویند چرا زندهبودن اصلاحات را با رأی پزشکیان میسنجند و با میزان مشارکتی که وعده دادند، نمیسنجند! اگر مردم به حرف شما بودند که به تمامی آنچه میخواستید پاسخ داده بودند. اتفاقاً اینکه حتی با مشارکت پایین، پزشکیان به دور دوم رفت، یعنی مردمان روستا که مخاطب پیام شما نیستند و اصلاً شماها را نمیشناسند، به او رأی دادهاند.
به همین خاطر معتقدیم که بهترین کار برای نشاندادن نفسکشیدن اصلاحطلبی، نه این حرفهای بیپایه بلکه معرفی کابینه است تا نشان دهید ظرفیت یک حزب قوی را دارید و هنوز نمردهاید. خود میدانید حاکمیت باور دارد که بهتر است مرجعیت بخشی از مردم، شما باشید و نه بیگانگانی که مردم را به سوی آنها عبور میدهید.
اگر در این شور حضور شما پای صندوقهای رأی که بعد از انقلاب بیسابقه بود، پیامتان این باشد که «حالا ما آمدیم، اما خداوکیلی کارشناس نیستیم و هنوز کابینه نداریم و ذهن ما از این حرفها خالی است» و بعد برای نامزد رقیب که مدام از برنامه و کار منسجم و تشکیل دولت سایه از سالها پیش حرف میزند، فقط با دروغ وحشتآفرینی کنید، آن مرجعیتی را که نظام برای شما به رسمیت میشناسد، از دست میدهید.
خود دانید! پیشنهاد معرفی دستکم اعضای اصلی کابینه، خیرخواهی هر دو نامزد و در جهت منافع ملت ایران است تا هم بدانند که به یک شخص رأی ندادهاند و به یک تیم و یک برنامه رأی دادهاند و هم نگرانیهای خود را برطرف کنند. قطعاً در افزایش مشارکت هم سهم خوبی خواهد داشت که مورد انتظار و مطالبه هر دو نامزد و حاکمیت است. این فرصتی است پیش روی نامزدها تا از همینحالا هم از افراد افراطی و بیسواد که در اطرافشان هستند، جدا شوند و هم مردم ببینند و بدانند که قرار است چه اتفاقی برای آنان بیفتد.