به تازگی سرمایه گذاری چند میلیون دلاری آمریکا در قالب ایجاد یک اسکله در ساحل غزه، برای چندین نوبت به زیر آب رفته و غرق شده است. رویدادی که با بازتاب های گسرده بین المللی همراه شده و موجی از آبروریزی را برای دولت آمریکا به همراه داشته است.
دولت بایدن با ایجاد این اسکله موقت به نوعی با ژست انساندوستی، عملا با تداوم جنایات صهیونیست ها علیه مردم غزه همراهی کرد زیرا این دولت بنا داشت تا با ایجاد اسکله مذکور، هم خود و هم به ویژه رژیم اشغالگر قدس را از زیر بار فشارهای بین المللی به دلیل جنایاتشان در نوار غزه خارج سازد. بگذریم که آمریکایی ها همسو با صهیونیست ها سعی داشتند با ایجاد این اسکله و البته تداوم کمک رسانی محدود هوایی، به جهان این پیام را برسانند که نباید به صهیونیستها فشار وارد کرد که اجازه بازگشایی گذرگاه های زمینی منتهی به نوار غزه را بدهند.
با این همه، اسکله مذکور در ساحل نوار غزه احداث شد اما نکته قابل تامل اینکه این اسکله به تازگی و تنها 9 روز پس از عملیاتی شدن، غرق شده و چندین بار به زیر آب رفته است. موضوعی که انتقادهای جدی را از دولت آمریکا به همراه داشته و منتقدان تاکید می کنند که دولت آمریکا میلیون ها دلار را هزینه کرده تا تنها 60 کامیون کمک انساندوستانه به مردم غزه ارائه شود و البته که جهان، آمریکا را به دلیل عملکرد مضحکش در ایجاد یک اسکله ناکارآمد به سخره بگیرد و مضحکه کند.
منابع آگاه اعلام کرده اند که تعمیر اسکله آمریکایی ها در ساحل غزه نیز با میلیون ها دلار هزینه همراه خواهد بود. از این رو، برخی تحلیلگران عرصه سیاست خارجی آمریکا نظیر استفان والت به این مساله اشاره داشته اند که با غرق شدن اسکله مذکور، عملا سیاست خارجی آمریکا نیز در ساحل غزه غرق شده است. در این راستا، این رویداد به طور خاص حامل 3 نکته و پیام مهم و محوری است.
یک: افشای چندباره محدودیت های قدرت جهانی آمریکا
آمریکایی ها چندین دهه است که با انواع و اقسام ابزارهای در دسترس خود سعی در ترویج این روایت دارند که آن ها هر اقدامی که بخواهند را می توانند در اقصی نقاط جهان و به پشتوانه قدرت خود انجام دهند. در این چهارچوب، دولتمردان و تئوریسین های آمریکایی همواره به برنامه ریزی های دقیق خود در بحبوبحه موقعیتهای سخت بالیده اند و سعی داشته اند تصویری آرمانی و قابل توجه را از قدرت آمریکا به جهانیان مخابره کنند.
با این همه، غرق شدن اسکله آمریکایی ها در ساحل غزه نشان داد که تا چه اندازه این قبیل روایت سازی ها، غلط و بی پشتوانه و یا بهتر بگوییم هالیوود گونه هستند. به بیان ساده تر، در رابطه با تصویر واقعی قدرت آمریکا، به نظر می رسد که توهمات دولتمردان آمریکایی به نخو قابل توجهی از واقعیات میدانی پیشی گرفته است. مسالهای که تاکنون چندین و چند بار جلوه های عینی آن افشا شده و دیگر قابل لاپوشانی نیست.
دو: برجسته شدن گزاره بی کفایتی در سیاست خارجی آمریکا
“استفان والت” نویسنده و اندیشمند برجسته حوزه سیاست خارجی آمریکا به تازگی در مقاله ای برای نشریه فارین پالیسی به این مساله اششاره داشته که غرق شدن اسکله آمریکا در ساحل غزه که در مورد آن تبلیغات زیادی نیز انجام شده بود، بار دیگر این واقعیت که در سیاست خارجی آمریکا بی کفایتی بر تخصص برتری دارد را برجسته سازی کرده است. استفان والت تاکید می کند که متاسفانه سیاست خارجی آمریکا سال هاست که از مدار کارآمدی خارج شده و صرفا به برنامه های گنگ و بی پشتوانه متکی است.
معادله ای که گاه و بیگاه برای این کشور در اقصی نقاط جهان ایجاد فاجعه می کند. این اندیشمند سیاست خارجی آمریکا رویداد غرق شدن اسکله آمریکا در ساحل غزه را نتیجه تفوق رویکردهای غیرواقع بینانه بر واقع بینی در عرصه سیاست خارجی آمریکا ارزیابی می کند و تاکید دارد که همین جنس تفکر بوده که در سال ها و دهه های گذشته بارها و بارها برای آمریکا فاجعه آفرینی کرده است. معادله ای که دولتمردان آمریکایی به هیچ عنوان برای رفع آن نیز تلاش نمی کنند.
سه: خیانت دولت آمریکا به مردم این کشور
در نهایت باید گفت که از ابتدای جنگ غزه تا به امروز، دولت آمریکا بیش از 20 میلیارد دلار کمک های مالی و تسلیحاتی را در اختیار صهیونیست ها قرار داده تا این رژیم بتواند کارزار قتل و نسل کشی خود را با کمترین مانعی به پیش برد. موضوعی که جز بی آبرویی و رسوایی برای آمریکا به همراه نداشته است.
در ماجرای اسلکه غرق شده آمریکایی ها در ساحل غزه نیز شاهد معادله ای مشابه بوده ایم و میلیون ها دلار پول مردم آمریکا در ساحل غزه در نتیجه بی کفایتی دولتمردان آمریکایی و بدون هرگونه دستاورد ملموسی از بین رفته است. این پول ها همه و همه از جیب مالیات دهندگان آمریکایی پرداخته شده اند و دولت آمریکا به هیچ عنوان خود را در موقعیتی نمی بیند که بخواهد در این رابطه به افکار عمومی این کشور پاسخگو باشد.
معادله ای که بار دیگر جلوه های عینی از فاصله عمیق و شکاف های جدی میان نخبگان سیاسی آمریکا و افکار عمومی این کشور را برجسته سازی کرده و نشان می دهد که تا چه اندازه ایده هایی نظیر دموکراسی آمریکایی دروغ و بی پشتوانه هستند.