مقاومت در برابر خلسه جنگ!

چپ‌گرایان مذهبی ارتش اسرائیل در مواجه با رفتارهای شرم‌آوری که جنگ غزه از سوی سربازان اسرائیلی شاهد آن بوده‌اند دچار بحران روحی شده‌اند.

روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» در گزارشی درباره جنگ غزه دیدگاه سربازان مذهبی ارتش اسرائیل را پوشش داده است. این روزنامه در این گزارش اعتراف می‌کند که خاخام‌های افراطی، سربازان را به کشتار فلسطینی‌ها و غارت اموال آنها تشویق می‌کنند؛ خاخام‌هایی که به دنبال وقوع جنگ، شور و شعف مضاعفی پیدا کرده اند. بر اساس این گزارش، حجم جنایت‌ها به قدری زیاد است که سربازان مذهبی که اندک اعتقادی برای آنها باقی مانده است، بین عمل به دستور کشتن فلسطینی‌ها و وجدان اخلاقی خود دچار تردید شده اند. در این گزارش به طور ناخواسته اعتراف می‌شود که بسیاری از اقدامات ارتش اسرائیل در غزه هیچ تناسب و سنخیتی با قوانین بین المللی ندارد.

 

بحران روحی شدید در سربازان مذهبی اسرائیل

۱۱ گروه چپ مذهبی اسرائیلی در فوریه سال جاری میلادی در کنفرانسی که پشت درهای بسته در اورشلیم برگزار شد، گرد هم آمدند. ۱۳ سرباز مذهبی ذخیره ارتش اسرائیل که در غزه، مرز لبنان و یا در کرانه باختری خدمت می‌کردند، به این امید که کسی به سخنان آنها گوش دهد، از سراسر اسرائیل به نشست چپ‌گرایان مذهبی آمدند. در این نشست تنها سربازان چپ حضور نداشتند؛ بلکه صهیونیست‌های مذهبی جریان اصلی، از جمله شهرک‌نشینان و یک یهودی افراطی ارتدوکس نیز در این نشست حضور پیدا کردند. پیچیدگی و بغرنجی تلاقی اصول اخلاقی و وظایف نظامی، بحران شدیدی در درون آنها برانگیخته بود.

همه جنایت‌های ارتش اسرائیل در نوار غزه از سوی خاخام‌ها و مقامات سیاسی مثل نتانیاهو با استناد به کتاب مقدس توجیه می‌شود.

این احتمال وجود دارد که این اولین نشست «حلقه مبارزان» سازمان‌یافته در جنگ اسرائیل و حماس باشد که تحت نظارت مستقیم ارتش اسرائیل برگزار نشده است. رهبری آن را «آریل شوارتز» – یک مددکار اجتماعی و وکیل ۳۰ساله از اورشلیم – برعهده داشت که چندین ماه خدمت خود را به‌عنوان سرباز ذخیره در واحد توپخانه در مرز لبنان به پایان رسانده بود. او می‌دانست که در ۷ اکتبر در شرایطی که اسرائیل با «احساس تهدید وجودی» مواجه است، به خدمت فراخوانده خواهد شد. این کهنه سرباز جنگ غزه در سال ۲۰۱۴ می‌گوید: «خوشحالم که این بار به جبهه شمال در مرز لبنان فراخوانده شدم، زیرا همه چیز در آنجا واضح‌تر است و شما در میان جمعیت غیرنظامی نیستید.»

«شوارتز» در یک خانواده راست‌گرا و مذهبی صهیونیست (آنچه آمریکایی‌ها آن را ارتدوکس مدرن می‌نامند) در جریان سیاسی وزرای افراطی مانند «ایتامار بن گویر» و «بزالل اسموتریچ» پرورش یافته است. او در یک مدرسه مذهبی در تپه‌های الخلیل جنوبی در کرانه باختری تحصیل کرده و در طول خدمت اجباری خود در شهرک‌های صهیونیست‌نشین درباره اعمال قدرت مطلق سربازان اسرائیلی علیه غیرنظامیان فلسطینی دچار تردید شده است. شوارتز می‌گوید که این تردید باعث شد تا او از نظر سیاسی به جریان چپ گرایش پیدا کند. در حال حاضر او به‌عنوان یک مددکار اجتماعی، روزهای خود را در هتل‌های اورشلیم می‌گذراند؛ جایی که پر از پناه‌جویان شمال و جنوب اسرائیل است که در پی حوادث ۷ اکتبر آواره شده‌اند.

 

خاخام‌هایی که از کشتن لذت می‌برند

او احساس تنهایی خود را در طول جنگ این‌گونه توصیف می‌کند: «از یک طرف دوستانم در جریان چپ افراطی برای حضور در جنگ نام‌نویسی نکردند و از سوی دیگر، از راست‌گرایان شنیدم که می‌گویند هیچ‌کس در غزه بی‌گناه نیست و اخراج مردم فلسطین از غزه و نابودی این شهر را توجیه می‌کنند.» او می‌گوید که نیروهای ذخیره مجهز به جزوه‌هایی از خاخام‌های افراطی را دیده است که توسط خاخام‌های بخش آموزش یهودیان ارتش اسرائیل در میان سربازان توزیع شده‌اند.

«یگال لوینشتین» خاخام افراطی و یکی از نویسندگان این جزوه‌ها این‌طور می‌نویسد: «جنگ نباید به‌عنوان یک اشتباه یا خطا تلقی شود که ترجیح می‌دهیم از آن اجتناب کنیم. جنگ مسئله بزرگی است.» این سخنان همان چیزی بود که «آمیچای فریدمن» – یک خاخام ارتش اسرائیل – یک ماه پس از شروع واکنش نظامی اسرائیل به حمله حماس تکرار کرد. وی گفت: «تصور می‌کنم در این روزها هیچ قتل، گروگان و زخمی وجود ندارد و پس از آن، شاید شادترین ماه زندگی‌ام را می‌گذرانم.»

شوارتز می‌گوید که در خط مقدم جنگ، خاخام‌هایی با لباس ارتش اسرائیل برای سخنرانی پیش سربازان می‌آمدند. یک بار یک خاخام در کرانه باختری گفت که ما باید همه را نابود و تیرباران کنیم؛ چرا که اخلاق جنگی ارتش اسرائیل یک اخلاق تحریف شده غربی است. سخنگوی ارتش اسرائیل در پاسخ به سؤالی درباره این اظهارات گفت: «اظهارات ذکر شده با ارزش‌های ارتش اسرائیل و دستورات و قوانین سخت‌گیرانه آن در این زمینه همخوانی ندارد. اگر واقعاً تأیید شود که چنین وقایعی رخ داده است، مورد بررسی و رسیدگی قرار خواهد گرفت.» شوارتز احساس خود از دزدی دردناک ایمانش در جنگ را این‌چنین توصیف می‌کند: «آنها آنچه را که برای من گران‌بها است، یعنی ایمانم را از من گرفته و آن را علیه من به کار می‌گیرند. من شاهد بودم که سربازان از این جنگ خوشحال می‌شدند.»

 

استناد به تورات برای قتل‌عام مردم غزه

خاخام‌های یهودی در خط مقدم جنگ، سربازان اسرائیلی را تشویق می‌کنند تا همه فلسطینی‌ها را بکشند و توجهی به قوانین بین‌المللی هم نداشته باشند.

فراخوان‌ها برای «بازگرداندن شرافت یهودی» از طریق اقدام نظامی شدید فقط در میان خاخام‌ها یا سیاستمداران راست افراطی شنیده نمی‌شد. در تاریخ ۷ اکتبر، «بنیامین نتانیاهو» – نخست‌وزیر اسرائیل – قول داد که از حماس انتقام بگیرد و در رسانه‌های اجتماعی آیه‌ای از کتاب مقدس را منتشر کرد که در آن وعده انتقام داده شده بود. چند روز پس از تهاجم زمینی به غزه در پایان اکتبر، نتانیاهو در نامه‌ای به سربازان به دستوری از کتاب مقدس برای اسرائیلی‌ها استناد کرد که دشمن خود را از بین ببرند. در این نامه، نتانیاهو خطاب به سربازان ارتش اسرائیل نوشته بود: «به یاد داشته باشید که عمالیق با شما چه کرد.»

این سرباز ذخیره ارتش اسرائیل می‌گوید: «ما به‌عنوان افرادی مذهبی می‌دانیم که عمالیق به چه معناست؛ اما ما افرادی مذهبی هستیم که معتقدیم اخلاق یک موضع متفاوتی دارد و اخلاقیات ما به مهار جنگ به جای دامن‌زدن به آن تأکید می‌کند.» شوارتز مقاله‌ای با عنوان «در جنگ هیچ روشنایی وجود ندارد: ما به زبان مذهبی متفاوتی نیاز داریم» نوشت که در آن توضیح داده بود که چگونه رفتار اخلاقی در طول جنگ «در قلب سنت یهودی» قرار دارد. او از خاخام‌های یهودی و دانشمندانی مانند «دیوید کوهن» – برجسته‌ترین شاگرد صهیونیسم مذهبی خاخام «آبراهام اسحاق کوک» – نقل کرد که نوشته بود: «جنگ طاعون دردناک بشریت است… در تمام دوره‌های تاریخ، غلبه بر آن تنها بعد از آزادی انسان از امیال نفسانی شیطانی ممکن است.» شوارتز گفت: «پس از انتشار مقاله در «یاشار» – یک مجله آنلاین برای اندیشه‌های ارتدکس – سربازان مذهبی که متن را خوانده بودند از او تشکر کردند؛ زیرا این مقاله توانسته بود افکار آنها را در بر بگیرد.»

 

تردید در مورد دستورات نظامی

جنبش چپ‌گرای مذهبی حدود ۱۸ ماه پیش به‌عنوان واکنشی جمعی از سوی روشنفکران چپ، خاخام‌ها و فعالان به استقرار دولت راست افراطی و مذهبی نتانیاهو و برتری‌طلبان یهودی مثل اسموتریچ و بن گویر و احزاب حریدی به وجود آمد. هنگامی که سازمان‌دهندگان شروع به ترتیب‌دادن دومین کنفرانس در فوریه امسال کردند، می‌دانستند که باید فضایی برای سربازان و نیروهای ذخیره که تازه از جبهه بازگشته بودند فراهم کنند. شوارتز به یاد می‌آورد: «گفتگو بسیار شدید و تکان‌دهنده بود. همه ما احساس تنهایی می‌کردیم. سربازان شرکت‌کننده در این کنفرانس در مورد دستورات نظامی سؤالاتی داشتند و همچنین در مورد هدف جنگ دچار دوگانگی و تردید شده بودند. برای اکثر آنها مشخص نبود که آیا آنها حتی اهداف اعلام‌شده در جنگ یعنی نابودی حماس و بازگرداندن آوارگان به خانه‌هایشان را پیش می‌برند یا خیر.»

«شوارتس» از آنها خواست هیچ یک از شهادت‌های آن جلسه چپ‌گرایان مذهبی را با هاآرتص به اشتراک نگذارند و منتشر نکنند. او می‌گوید: «سؤال اصلی که مطرح شد این بود: چگونه می‌توانیم وجهه خود را به‌عنوان یک یهودی که می‌خواهیم در میدان جنگ اخلاقی باشد، حفظ کنیم؛ به‌ویژه در حالی که دستور دیگری به ما داده می‌شود؟ حلقه مبارزان بحثی را در مورد نقش ما در جامعه پیش کشید که مشابه بحثی بود که در سال ۱۹۶۷ (پس از جنگ شش‌روزه) به وقوع پیوست و تأثیر قابل‌توجهی در تحولات بعدی داشت.»

در واقع مفهوم حلقه‌های مبارزان بخش جدایی‌ناپذیر از اخلاق «کیبوتصی» چپ اسرائیلی است که نمونه آن در کتاب «روز هفتم: اظهارات سربازان در جنگ شش‌روزه» جمع‌آوری شده است. در این کتاب، سربازان ارتش اسرائیل شهادت‌های دردناکی از آنچه در ژوئن ۱۹۶۷ دیده و انجام داده بودند، ارائه کردند. هاآرتص در سال ۲۰۰۲ فاش کرد که از قضا شهادت سربازان مذهبی به دلیل دیدگاه مثبت آنها نسبت به جنگ و اشغال از کتاب حذف شد؛ تصمیمی که سردبیر آن را «اخلاقی» توصیف کرد. شش سرباز که اظهارات آنها در این کتاب سانسور شده بود به شخصیت‌های اصلی در اقدامات آموزشی و شهرک‌سازی تبدیل شدند و سه نفر از آنها جنبش افراطی شهرک‌نشینان «گوش مونیم» را تأسیس کردند. اکنون ۵۷ سال پس از جنگ شش‌روزه، شوارتز خود را ۳۰ساله می‌بیند و در دو صحنه می‌جنگد؛ بنابراین او می‌گوید: «من می‌خواهم یک راه‌حل ایجاد کنم.»

 

سربازانی دزد و غارتگر

این اولین جنگ «الف» بود. او در شهرک‌های کرانه باختری و در مرکز اسرائیل بزرگ شده و در مدارس ملی – حریدی تحصیل کرده بود؛ فرقه‌ای که تفسیری سخت‌گیرانه و افراطی از صهیونیسم مذهبی ارائه می‌دهد و سرزمین اسرائیل را مقدس می‌داند. او همچنین پیش از پیوستن به ارتش اسرائیل در یک مدرسه دینی صهیونیستی تحصیل کرده بود. او اکنون در اواخر بیست‌سالگی است، ازدواج کرده و در مقطع کارشناسی‌ارشد تحصیل می‌کند. او به این دلیل در ارتش نام‌نویسی کرد که نیاز به محافظت از اسرائیل در برابر یک تهدید وجودی را احساس می‌کرد. اما ۷ اکتبر برای «الف» یک مسئله شخصی نیز بود؛ اعضای بسیار نزدیک خانواده او توسط حماس ربوده شده و به نوار غزه منتقل شده بودند. «الف» بیش از دو ماه در غزه خدمت کرد. او می‌گوید که احساس انسانی پرتناقضی را در حین جنگیدن تجربه کرده است. وی خاطرنشان می‌کند که بسیاری از سربازان همین احساسات را تجربه کرده‌اند. او می‌گوید: «این واقعیت که من خودم را چپ‌گرا تعریف می‌کنم به این معنا نیست که افرادی که چپ‌گرا نیستند، آن را احساس نکرده‌اند.»

چند هفته پس از جنگ در غزه «الف» و تیمش به خانه‌های مردم محلی نقل‌مکان کردند. او می‌گوید: «این باورکردنی نبود. همه چیز از جمله عکس‌هایشان هنوز آنجاست. این خانه‌ای بود که آنها در آن زندگی می‌کردند و ما از آن استفاده می‌کردیم. هنگامی که خانه‌ای تبدیل به فضایی می‌شود که توسط ارتش اسرائیل اشغال شده است، سربازان علامت‌های اطلاعاتی را پشت سر می‌گذارند و بنابراین دستوراتی وجود دارد که خانه را همان‌طور که پیدا کردیم ترک نکنیم. پس ما خانه‌ها را آتش زدیم و این منزجرکننده بود.»

سربازان ارتش اسرائیل، خانه فلسطینی‌هایی که به دنبال جنگ در نوار غزه آواره شده‌اند را غارت و سپس خانه‌شان را به آتش می‌کشند.

«الف» می‌افزاید: «استفاده از وسایل دیگران مانند مبل و یخچال برای من سخت بود و احساس بدی داشتم. این احساس با دیدن سربازانی که وسایل فلسطینی‌ها را به خانه خود می‌بردند، بدتر هم شد. باید به افسر گروهم اشاره مثبتی داشته باشم. او یک شهرک‌نشین سرسخت راست‌گرا بود که با غارت مخالفت می‌کرد. من از اینکه سربازان، اموال مردم غزه را می‌دزدیدند، منزجر شدم. اینجا غزه است و هر کس هر کاری می‌خواهد انجام می‌دهد.» او به یاد می‌آورد «ما از روی قبرستان‌ها هم رانندگی کردیم و من سعی می‌کردم از آن اجتناب کنم.»

«الف» از رویارویی با یک نیروی حماس یاد می‌کند که اولین برخورد او با مرگ در غزه نیز بوده است. وی می‌گوید: «حتی اگر گفتنش احمقانه باشد، عزت مردگان باید حفظ شود؛ ما او را در آنجا رها می‌کنیم، زیرا دستور داده شده است که از ترس اینکه جسد ممکن است یک وسیله انفجاری داشته باشد به آنها نزدیک نشوید و تنها چیزی که می‌ترسیدم این بود که بعد از کشته‌شدن او تصادفاً با تانک از روی او رد شوم. هرگز فکر نمی‌کردم در این موقعیت قرار بگیرم.»

چند هفته بعد، «الف» خود را در جنوب غزه در یک موقعیت کاملاً جدید یافت: رو در رو با غیرنظامیان و عمدتاً پناهندگان! وی می‌گوید: «قبل از آن، ارتش اسرائیل گفته بود افرادی که ما با آنها روبه‌رو می‌شویم از نیروهای حماس هستند؛ اما این بار آنها فقط غیرنظامی بودند. ما منطقه‌ای را تصرف کردیم که برای حماس بسیار مهم بود و متوجه شدیم که صدها غیرنظامی در آنجا هستند. ما گلوله‌هایی را به سمت آن محل شلیک کردیم و خوشبختانه گلوله‌هایی را شلیک کردیم که برای منفجرکردن پشت دیوار طراحی نشده بودند. من مطمئن شدم که می‌توانم غیرنظامیان را ببینم تا به آنها شلیک نکنم. این وضعیت قلب من را در هم شکست.»

 

رنج و عذابی که یقه ظالم را گرفته

او ادامه می‌دهد: «بعد از اینکه کنترل منطقه را به دست گرفتیم، مجبور شدیم پناهندگان را نیمه‌شب به جنوب بفرستیم. تنها آن زمان بود که وسعت ویرانی را دیدم. زنان سالخورده و خمیدة عصا به دست را دیدم. بچه‌ها و افراد معلول را دیدم و از دیدن این وضعیت حالم بد شد. من احساس می‌کردم که ما می‌خواهیم به آنها ظلم کنیم. افسری که عربی می‌دانست سعی کرد وضعیت را برای آنها توضیح دهد. این یک وضعیت سیاسی نبود، بلکه یک وضعیت وحشتناک برای همه بود و ما تمام تلاش خود را کردیم؛ اما دیدن آنها که از خانه‌های خود آواره و به سمت نامعلومی در حال حرکت بودند، سخت و بی‌رحمانه بود. روز اول، یکی از دوستانم از خدمه تانک که بسیار راست‌گرا است، از اینکه به غزه‌ای‌ها آب‌ونان دادم عصبانی شد. اما روز دوم احساسات او هم در هم شکست و او نیز نان و آبی به آوارگان غزه داد و بعد دوباره خانه‌ای را اشغال کردیم. البته اما این بار ساکنین خانه آنجا بودند و ما مجبور شدیم آنها را بیرون کنیم. وقتی که ما اموال آنها، غذا و آبشان را دیدیم که چند لحظه قبل در اینجا زندگی می‌کردند، احساسات سربازان دیگری هم جریحه‌دار شد.» «الف» می‌گوید به دنبال حضور سربازان در خانه‌های فلسطینی‌های ثروتمندتر، غارت و دزدی اموال فلسطینی‌ها از سوی سربازان اسرائیل نیز بیشتر شد.

 

باید همه را بکشیم

«الف» می‌گوید که طاقت شنیدن موعظه‌های خاخام‌های نظامی که «ما باید همه را بکشیم» را نداشت؛ زیرا این امر او را بسیار خشمگین کرد که ظاهراً نماینده دین یهود هستند. او از دیدن خاخام‌های ارتش اسرائیل در غزه در حالتی سرخوش و سرمست فهمید که برای بسیاری از این خاخام‌ها این مأموریت بسیار فراتر از دفاع از اسرائیل بود؛ آنها از جنگ لذت می‌بردند. با این حال، «الف» می‌گوید که فرماندهان او در مواردی که لازم نبود، مخالف غارت یا آتش‌زدن خانه‌ها بودند. او در این وضعیت تعارض ذاتی بین دستوراتی که دریافت می‌کرد و ارزش‌های دینی خود احساس نمی‌کرد.

اجباری شدن استفاده از زبان دین در جنگ، از رده‌های بالای حکومت گرفته تا خاخام‌های یونیفرم پوش، نشان می‌دهد که صهیونیسم مذهبی به دنبال جنگ غزه تقویت شده است.

«الف» می‌گوید: «غزه چشم‌انداز متفاوتی به شما می‌دهد. شما متوجه می‌شوید که مردم در آنجا چگونه زندگی می‌کردند. شما به دلیل کمبود آب یا وسایل اولیه زندگی احساس همدلی و دلسوزی پیدا می‌کنید اما هم‌زمان احساس خشم و نفرت نیز نسبت به آنها دارید. این وضعیت روی سربازها اثری می‌گذارد. برخی آن را انکار می‌کنند ولی برخی دیگر هم آن را تصدیق می‌کنند.»

در جریان کنفرانس بدنام «بازگشت به غزه» در اواخر ژانویه که در آن وزرای دولت راست افراطی، به همراه هزاران غیرنظامی اسرائیلی، خواستار اسکان مجدد یهودیان در نوار غزه شدند، «الف» در غزه حضور داشت. او نمی‌دانست که سیاستمداران افراطی با وعده‌شان برای اشغال مجدد این سرزمین، یک غوغای بین‌المللی به پا کرده‌اند. الف می‌گوید که این هرگز یک هدف اعلام شده از جنگ از سوی فرماندهانش نبوده است. «وقتی ما به یک شهرک متروکه رسیدیم که در سال ۲۰۰۵ توسط اسرائیل به طور یک‌جانبه تخلیه شد و کنیسه و ساختمان شهرداری آن را دیدیم، به نظر یک این یک توهم بود که یهودیان زمانی در اینجا زندگی می‌کردند.»

«الف» ادامه می‌دهد: «برخی از سربازان در مورد بازگشت صحبت کردند. در سطح فرماندهی، آنها عمدتاً در مورد هدف دستیابی به توافقی بهتر با حماس بر سر گروگان‌ها صحبت می‌کردند؛ توافقی که البته هرگز اتفاق نیفتاد. تا زمانی که صحبت در مورد گروگان‌ها بود، برای من تحمل این وضعیت راحت‌تر بود. ما احساس می‌کردیم که نماینده اسرائیلی‌ها هستیم و نه دولتی که ما را به بدبختی کشانده بود؛ بنابراین، حتی اگر نتانیاهو چیزی توییت می‌کرد، این چیزی نبود که برای ما الهام‌بخش باشد. وقتی یک خاخام نظامی به یگان آمد، از عمالیق نام برد و «شوفار» – بوق سنتی یهودیان – را دمید، بسیاری از سربازان نسبت به او بی‌اعتماد و بدگمان بودند. ما در جوخه خودمان سربازانی داشتیم که خانه‌هایشان در ۷ اکتبر مورد حمله قرار گرفته بود. دوستان ما در نبرد کشته شدند. پس این چرندیات و مزخرفات را بس کن.»

 

تغییرات بنیادی

پروفسور «یاگیل لوی»  به‌عنوان محقق برتر اسرائیل در مورد تأثیر ارتش بر جامعه اسرائیل شناخته شده است. او می‌گوید که برای به چالش کشیدن صهیونیسم مذهبی از درون نسبت به سایر بخش‌های جامعه اسرائیل «شما به شجاعت بیشتری نیاز دارید». «لوی» بر این باور است که جامعه صهیونیست‌های مذهبی اسرائیل عمیقاً در یک کشمکش داخلی برای تعیین و تثبیت روایت خود درگیر است و این جامعه باید پس از پایان جنگ غزه با یک نوع بازاندیشی جدی روبرو شود. اما هنوز راهی طولانی در پیش است. او می‌گوید: «ما واقعاً درباره تأثیرات درازمدت جنگ چیزی نمی‌دانیم. این یک تجربه قدرتمند است که تغییرات اساسی و بنیادینی ایجاد می‌کند و بنابراین نمی‌تواند با بحث‌های حاشیه‌ای در جامعه خاتمه یابد».

لوی بر روی احساس انزوا که به نظر او جوهره سربازان رزمی سابق ارتش اسرائیل را مشخص می‌کند، تمرکز کرده است. برخی از سربازان ارتش اسرائیل که در کرانه باختری و غزه خدمت کرده‌اند، پیچیدگی‌ها و مشکلات اخلاقی که در طول خدمتشان با آن روبرو شده‌اند را از طریق دادن شهادت‌هایی به سازمان ضد اشغالگری «شکستن سکوت»فاش کرده‌اند.

لوی استدلال می‌کند: «اگر این احساس تنهایی و انزوا وجود نداشت، شاید گروه «شکستن سکوت» و توده‌ای از سربازان دارای وجدان اخلاقی قوی که قادر به تأثیرگذاری بر دستورات اجرایی باشند، شکل نمی‌گرفتند. در گروه شکستن سکوت، جوانان مذهبی حضور چشمگیری داشتند؛ افرادی مانند یهودا شائول و میخائیل مانکین که دومی یکی از بنیان‌گذاران جنبش چپ مذهبی بود. با این حال، انزوا و تنهایی برای سربازان مذهبی چالش‌برانگیزتر است. این احساس تنهایی در بین سربازان مذهبی عمیق‌تر از احساس تنهایی یک سرباز سکولار است، زیرا چپ‌های مذهبی باید جرأت به چالش کشیدن کل نهادهای مذهبی و در بسیاری از موارد، مربیان و خاخام‌های خود در مدارس دینی یشیوا را داشته باشند.»

لوی می‌گوید: «این جنبش همچنین موقعیت افسر مذهبی ارتش اسرائیل را که به نماد وضعیت جامعه تبدیل شده است، به چالش می‌کشد و به ما نشان می‌دهد که تا زمانی که یک جنبش جایگزین در میان سربازان مذهبی شکل بگیرد، چه موانعی وجود دارد. جریان ملی – حریدی برخلاف موقعیت ضعیف خود در جامعه، در ارتش بسیار تأثیرگذار است و از جنگ برای تقویت مواضع جنگ‌طلبانه خود استفاده کرده است. این جریان که تحت عنوان هاردالیم شناخته می‌شود، بر این باور است که وقایع جنگی اخیر ثابت می‌کند که دیدگاه‌های اخلاقی آن‌ها در مورد فلسطینی‌ها و مخالفت‌ها با دادن امتیازات سرزمینی یا تمایل به عدم پذیرش ادعاها درباره بی‌گناهی فلسطینی‌ها درست بوده است.»

 

اخلاق یا تعالیم خاخام‌ها؟!

«لوی» همچنین یک واکنش بالقوه متقابل در جامعه مذهبی علیه سلطه ملی – حریدی‌ها را می‌بیند. او می‌گوید که بزرگ‌ترین آزمون برای جامعه اسرائیل این است که آیا می‌تواند علیه این نیروهای افراطی در حاشیه مقاومت کند یا خیر. اینها در طول جنگ به صدای غالب در جامعه اسرائیلی – حتی در میان فرماندهان سکولار ارتش اسرائیل – تبدیل شده‌اند. لوی می‌گوید: «بحث درباره درستی جنگ، منطق و اخلاق آن یک بحث انتزاعی نیست؛ زیرا ما از این موضوع آگاه هستیم که چگونه دستورالعمل‌های مربوط به قوانین درگیری رعایت نمی‌شوند و اینکه چگونه به سمت مردم بی‌گناه فقط به این دلیل که در منطقه‌ای هستند که نباید در آن باشند، شلیک می‌شود. این دقیقاً در کنار اعمال شرم‌آوری مانند خوردن غذای کسی دیگر بدون توجیه عملیاتی یا تخریب اموال و… که با ارزش‌های یهودی در تضاد است، دیده می‌شود»

نهاد «شکستن سکوت» کار دلهره‌آور جمع‌آوری و تأیید شهادت‌نامه سربازان حاضر در غزه را آغاز کرده است. یک سخنگوی سازمان می‌گوید که اعمال مذهبی سربازان ارتش اسرائیل در غزه، مانند قراردادن نشانه‌های دین یهود در خانه‌های فلسطینیان آواره شده یا نصب نشان‌هایی با متن عبری «بازگشت به غزه»، اعمالی نیستند که از «امنیت» نشئت گرفته باشند، بلکه با انگیزه‌های کاملاً سیاسی انجام می‌شوند. این سازمان، فرماندهی ارشد نظامی اسرائیل را متهم می‌کند که «حتی در ظاهر تلاش نمی‌کند این‌گونه اعمال را متوقف کند.» سخنگوی سازمان «شکستن سکوت» می‌افزاید که این رضایت تنها موجب تقویت «بی‌اعتنایی کامل» اسرائیل به غزه می‌شود و رفتار گروهی از شهرک‌نشینان افراطی که فاجعه ۷ اکتبر را فرصتی برای تثبیت اشغالگری دائمی در نوار غزه می‌بینند، تسهیل می‌کند.

«شوارتز»، «الف» و دیگران تفسیری بدیل و نوظهور از صهیونیسم مذهبی را به تصویر می‌کشند که با وقایع جنگ غزه تقویت شده است. به همین دلیل است که «لوی» پیشنهاد می‌کند که یکی از مؤثرترین عرصه‌ها برای بحث درباره این تجربیات آسیب‌زا، دقیقاً در حلقه‌های سربازان است. او می‌گوید: «لازم نیست چپ‌گرایی سخت‌گیر باشید، فقط کافی است افرادی ملتزم به حداقل‌های اخلاقی باشید.». در حالی که یک سرباز سکولار ممکن است برای تفسیر اخلاقی هر تجربه آسیب زایی در زمان جنگ تلاش کند، «لوی» معتقد است که سربازان مذهبی می‌توانند از ارزش‌های اخلاقی به‌عنوان یک فیلتر جهت درک و تحلیل این تجربیات استفاده کنند. او پیشنهاد می‌کند که با یک سؤال عمیق‌تر به سخنان سربازان گوش دهید: «نقش دین در جنگی که ما به‌عنوان یک جنگ مذهبی در آن وارد نشده‌ایم چیست؟ حتی اگر با گروهی مثل حماس می‌جنگیم که از عقاید مذهبی استفاده می‌کند، وظیفه ما چیست؟»

آیا اسرائیل واقعاً در حال یک جنگ مذهبی است؟ اجباری شدن استفاده از زبان دین در جنگ، از رده‌های بالای حکومت گرفته تا خاخام‌های یونیفرم پوش، نشان می‌دهد که چقدر کار سخت شده است. حتی اگر این هدف اعلام شده از جنگ نبود، نمی‌توان منکر چگونگی استناد به گفتمان دینی در دادگاه بین‌المللی دادگستری شد. کیفرخواست آفریقای جنوبی صراحتاً به درخواست‌های الهام گرفته از کتاب مقدس برای انتقام و نابودی غزه و غیرنظامیان آن اشاره کرده است.

«شوارتز» در مورد تصورات موجود در محیط نظامی که خود در آن خدمت کرده است می‌گوید: «هر چه خشن‌تر و بیشتر به جنگ اعتقاد داشته باشید، یک یهودی اصیل‌تر هستید. وقتی از صلح صحبت می‌کنید، غرب‌زده به نظر می‌آیید. با این حال، خاخام‌های برجسته‌ای در ادبیات و اندیشه یهودی وجود دارند که دیدگاهی کاملاً متفاوت ارائه می‌دهند.» امروز حاکمیت اسرائیل ماجرای ذکر شده در تورات به‌عنوان عمالیق را به‌عنوان امری می‌بیند که هر عربی در آن مقصر است و هیچ‌کس بی‌گناه نیست و آن را به سنت یهودی نسبت می‌دهد.

بسیاری از نیروهای ذخیره مذهبی، مانند «شوارتز» و «الف» برای محافظت از خانه و خانواده خود و به امید آزادی بیش از ۲۵۰ اسرائیلی که در ابتدا ربوده و به غزه برده شده بودند، در ارتش نام‌نویسی کردند. آنها برای انتقام و نابودی راهی این جنگ نشدند. نبرد آنها، هنگامی که به زندگی قبلی خود باز می‌گردند، دوگانه است: علیه جامعه مذهبی که صلح را رد می‌کند و علیه اردوگاه چپ که ایمان را رد می‌کند.

مبارزه چپ‌های مذهبی شاید انقلابی‌ترین مبارزه امروز در اسرائیل باشد؛ زیرا مشکلات قدرت یهود را آشکار می‌کند و پاسخی برای آن می‌طلبد. پس از ۷۵ سال از تشکیل دولت، از جمله پنج دهه اشغال فلسطین، اسرائیل نمی‌داند با قدرت خود بر این سرزمین چه کند؛ آیا آن را به بهای سرکوب میلیون‌ها فلسطینی که هرگز از مبارزه منصرف نخواهند شد و با خشونت مقاومت خواهند کرد تقویت کند، یا این قدرت را مهار کند و از آن برای ایجاد افقی برای صلح و تغییر وضعیت کنونی استفاده کند. آنها فرصتی برای ارائه یک جایگزین واقعی برای برتری‌طلبی اسرائیلی – یهودی دارند؛ دقیقاً به این دلیل که از زبان مذهب برای ردکردن و افشای دروغ یک ایدئولوژی راست افراطی مذهبی استفاده می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید