سوارنشده لنگ می‌جنباند؛ اسرائیل از کدام ائتلاف منطقه‌‌‌‌ای علیه ایران سخن می‌گوید؟

این ارزیابی‌ها بیش از حد خوشبینانه هستند. در واقعیت‌های منطقه که مانع همکاری اعراب و اسرائیل می‌شود، تغییر قابل توجهی ایجاد نشده و اتفاقا مبادلات نظامی بین ایران و اسرائیل باعث شده تا اعراب در مراوداتشان ملاحظات بیشتری را درنظر بگیرند.
اکنون و پس از گذشت بیش از ۷ ماه از طوفان‌الاقصی و آن حماسه‌ای که مقاومت فلسطینی در ۷ اکتبر رقم زد، هر تغییر و تحولی که در خاورمیانه و حتی جهان رخ می‌دهد تاثیری از این اتفاق پذیرفته و رگه‌هایی از نفوذ آن در نتایج تحولات دیده می‌شود.
رژیم صهیونیستی با سابقه ۷۰ سال اشغال و سرکوب، متاثر از این اتفاق با خشونتی فزاینده، هرآنچه می‌توانست را در جهت کشتار غیرنظامیان و تخریب غزه به کار بست. اقدامات رژیم صهیونیستی که ناشی از استیصال آن‌ها نیز بود، نهایتا به کنش غیرمسئولانه آن‌ها در حمله تروریستی به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق منتهی شد.
محاسبه اشتباه رژیم صهیونیستی نسبت به نوع پاسخ ایران باعث شد تا آن‌ها سخت‌ترین ضربه تاریخ خود را در عملیات وعده صادق دریافت کرده و با واقعیت غیرقابل انکار ضعف و استیصالشان مواجه شوند.
با این حال بحث مهمی که اخیرا در محافل صهیونیستی مطرح می‌شود ناظر به مواجهه کشورهای عربی در قبال حمله ایران معطوف بوده است. از دیدگاه این‌ها، زمانی که ایران در بامداد ۲۶ فروردین بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد را به سمت سرزمین‌های اشغالی هدایت کرد، اردن به دفع حمله کمک کرد. گزارش‌های اولیه رسانه‌ها حاکی از کمک چند کشور عربی دیگر به دفاع از رژیم اسرائیل بوده است؛ چیزی که این کشورها بعداً آن را رد کردند.
این مسئله باعث شد تا در بین گروهی از رهبران اسرائیل و همچنین برخی ناظران در واشنگتن ذهنیت و تعبیر متفاوت و جدیدی از تحولات حادث‌شده در خاورمیانه شکل بگیرد و آن‌ها را نسبت به ایجاد یک تغییر بزرگ نسبت به آنچه که بعد از طوفان‌الاقصی رخ داد، امیدوار کند.
تصور آن‌ها این بود که کشورهای عربی، در صورت تشدید درگیری بین رژیم صهیونیستی و ایران، طرفدار رژیم اسرائیل خواهند بود. هرتزی هالوی، رئیس ستاد کل نیروهای دفاعی رژیم صهیونیستی در همین خصوص اعلام کرد که حمله ایران «فرصت های جدیدی برای همکاری در خاورمیانه ایجاد کرده است».
مؤسسه مطالعات امنیت ملی، یک اندیشکده پیشرو صهیونیستی، نیز تصریح کرد که «ائتلاف منطقه‌ای و بین‌المللی که در رهگیری پرتاب‌های ایران به سمت اسرائیل مشارکت داشت، پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقه‌ای علیه ایران را نشان می‌دهد».
دیوید ایگناتیوس، ستون‌نویس واشنگتن‌پست نیز در گزارشی به همین امر اشاره کرده اعلام کرد که تحولات اخیر یک «تغییر پارادایم بالقوه برای اسرائیل» است؛ تغییری که به خاورمیانه «شکل جدیدی» خواهد داد.
از طرف دیگر اما در بین سایر ناظران این تلقی وجود داشت که ارزیابی‌های اینچنینی بیش از حد خوشبینانه هستند و نمی‌توانند پیچیدگی چالش‌های منطقه را درک کنند. فارن افرز در مقاله‌ای به قلم دالیا داسا به همین مسئله اشاره و تصریح کرد که در واقعیت‌های منطقه که مانع همکاری اعراب و اسرائیل می‌شود،   قابل توجهی ایجاد نشده و اتفاقا مبادلات نظامی بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل باعث شده تا اعراب در مراوداتشان ملاحظات بیشتری را درنظر بگیرند.
به گزارش رجانیوز، پیش از طوفان‌الاقصی و متعاقب آن حملات دامنه‌دار رژیم صهیونیستی به غزه، کشورهای عربی در مسیر عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی و امضای پیمان ابراهیم حرکت کرده بودند. پیمان ابراهیم (Abraham Accords) بیانیه مشترک رژیم صهیونیستی، امارات متحده عربی و ایالات متحده بود که در ۲۰۲۰ منعقد شد.
هیات‌های عالیرتبه رژیم صهیونیستی، امارات‌ متحده‌عربی و بحرین روز سه‌شنبه ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ توافقنامه صلح را که با میانجیگری آمریکا به دست آمده بود، در کاخ سفید امضا کردند.
این مسیر در جهتی بود که در آخرین مرحله عربستان سعودی نیز برای پیوستن به آن اقدام می‌کرد و عملا کشورهای عربی روابط خود را با رژیم صهیونیستی به جریان می‌انداختند. حتی برخی منابع غیررسمی اعلام کرده بودند که بن‌سلمان و نتانیاهو گفتگویی محرمانه داشته‌ و پیرامون همین مسئله تبادل نظر کرده‌اند.
اما با این‌حال مسائل مختلفی باعث شد تا این کشورها نسبت به ادامه‌دادن روند مذکور ناامید شوند. مثلا حمایت بنیامین نتانیاهو از گسترش شهرک‌سازی‌های اسرائیل در کرانه باختری، تلاش وزرای راست افراطی برای تضعیف وضعیت فلسطینیان در اورشلیم و مجموعه‌ای از حملات مرگبار شهرک‌نشینان اسرائیلی به فلسطینی‌ها در شهرهای کرانه باختری در بهار سال ۲۰۲۳ از مواردی بود که نهایتا باعث شعله ورتر‌شدن تنش‌های منطقه‌ای و نگرانی جوامع مسلمان شد.
پس از آغاز عملیات نظامی رژیم صهیونیستی در غزه، که موجی از اعتراضات را در سراسر خاورمیانه و جهان به راه انداخت، رهبران عرب نسبت به حمایت آشکار از اسرائیل تردید بیشتری پیدا کردند؛ زیرا می دانستند که همکاری آشکار با رژیم، مشروعیت داخلی آن‌ها را تضعیف خواهد کرد و مسلما به آن لطمه می‌زند.
از زمانی که رژیم صهیونیستی حملات دامنه‌دار خود در غزه را آغاز کرد، خاورمیانه با تظاهرات گسترده‌ای تکان داده شده است. در میان کشورهای عربی نیز این تظاهرات جلوه‌ی گسترده‌ای داشت و مصری‌ها، عراقی‌ها، مراکشی‌ها، تونسی‌ها، یمنی‌ها و عربستانی‌ها در همبستگی با مردم فلسطین به خیابان آمدند. در جدی‌ترین مورد، اردنی‌ها با راهپیمایی به سمت سفارت رژیم صهیونیستی و حمله به آن خطوط قرمز قدیمی را شکستند.
همین موارد باعث شد تا حکام کشورهای عربی در مراوداتشان با رژیم تجدید نظر کنند. آن‌ها نه به خاطر آرمان فلسطین و حمایت از هم‌نوعان مسلمان، بلکه به دلیل خشم عمیق مردم خود نسبت به عملیات رژیم صهیونیستی در غزه، تمام مراودات پیشین و هرآنچه که در جهت عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی تعریف می‌شد را ملغی کرده و نسبت به انجام آن خودداری نمودند.
مواجهه حکام عربی متفاوت از ادعای خوشبینانه صهیونیست‌ها بود
پیش از حمله گسترده ایران به اسرائیل، ادعا می‌شد که عربستان سعودی و امارات متحده عربی اطلاعاتی درباره این حمله قریب‌الوقوع با ایالات متحده به اشتراک گذاشته‌اند. سپس فرماندهی مرکزی ایالات متحده از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکا استفاده کرده است.
اردن نیز به هواپیماهای نظامی آمریکا و بریتانیا اجازه ورود به حریم هوایی این کشور را داد تا هواپیماهای بدون سرنشین و موشک‌های ورودی ایرانی را متوقف و مستقیماً حملات ایران را رهگیری کنند.
اما به زودی مشخص شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان سعودی و هم امارات به صراحت هرگونه کمک نظامی مستقیم به دفاع اسرائیل را تکذیب کردند.
مقامات اردنی هم از مشارکت خود برای حفاظت از منافع خود دفاع کردند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، با تاکید بر اینکه کشورش برای کمک به اسرائیل اقدامی نکرده است، اعلام کرد که «امنیت و حاکمیت» اردن «بالاتر از همه ملاحظات» قرار دارد.
مواجهه کشورهای عربی در قبال منازعه مذکور، به نوعی نیست که خود را مقابل ایران قرار دهند. چرا که این امر در وهله اول به معنای همراهی آنان با اسرائیل تلقی خواهد شد و خشم داخلی را برمی‌انگیزد. از طرفی تجربه مواجه با ایران در طول سالیان اخیر به آن‌ها فهمانده است که تقابل با آن اساسا گزینه مطلوبی برایشان محسوب نخواهد شد. از همین رو بود که امارات و عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود با ایران را به ترتیب در سال های ۲۰۲۱ و ۲۰۲۳ احیا کردند.
کشورهای عربی خلیج فارس به وضوح محاسبه کرده‌اند که باز کردن گفتگوهای مستقیم دیپلماتیک و انجام دیپلماسی پشتیبان با تهران بهترین راه مواجهه با ایران خواهدبود.
در مقابل و نسبت به اسرائیل، هزینه های داخلی آنها برای حمایت آشکار از این کشور احتمالاً با گذشت زمان افزایش خواهد یافت. به ویژه اگر نیروهای اسرائیلی به سمت رفح حرکت کنند.
همه این موارد نشان می‌دهد که تلاش های آنها برای عادی‌سازی روابط با ایران از زمان آغاز جنگ غزه سرعت گرفته است، در حالی که تلاش‌ها برای عادی‌سازی روابط آنها با رژیم صهیونیستی متوقف و مهر پایان بر آن زده شده است.
این تمام آن چیزی است که به مثابه محدودیت‌های همکاری بین رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی تلقی خواهد شد و ادعای برخی مقامات رژیم صهیونیستی مبنی بر این امر که تحولات ماه آوریل باعث چرخش دوباره کشورهای عربی به سمت اسرائیل می‌شود را نقض خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید