ناتوانی شورای حکام در صدور قطع نامه ضدایرانی در سال ۱۴۰۲ نتیجه پاسخگویی فوری جمهوری اسلامی ایران به قطع نامه سال قبل از آن و اقدامات بازدارنده ایران در ایجاد غنی سازی ۶۰ درصد در فردو بود.
پیامدهای برآمده از نسل کشی مردم غزه در میانههای سال ۱۴۰۲ سبب شد تا «رافائل گروسی»، مدیر کل آژانس در ارتباط با ایران نگاه خود را به طور ویژه بر چالشهای ادعایی پیرامون مکانهای ادعایی، غنی سازی ۶۰ درصدی ایران و «بازرسان اخراجی» بدوزد و به این ترتیب بار دیگر در کانون توجه محافل خبری جهان بنشیند.
درحالی که تا پیش از آن تصور میشد حضور او در تهران در آخرین روزهای سال ۱۴۰۱ که به صدور یک بیانیه مشترک انجامید، نقشه راهی را برای حل و فصل چالش بر سر سه مکان ادعایی بگشاید اما آنچه در ماههای پس از آن در بازی پنهان بازیگران ویژه آژانس همچون تلآویو علیه تهران به جریان افتاد، نمایش دیگری بود که تحت لوای آن، حل و فصل چالشهای موجود ایران و آژانس در کوتاه مدت انتظاری دور از ذهن به نظر میرسید.
بازتاب یک تفاهم
وقتی چراغ مذاکرات ایران و ایالات متحده در تابستان سال جاری در «مسقط» روشن شد و تهران و واشنگتن از اجرای زودهنگام تفاهم میان خود خبر دادند، نشانه فوری آن در خبر مدیر کل آژانس بازتاب یافت که اعلام کرد ایران سرعت غنی سازی ۶۰ درصدی خود را کاهش داده است. اما یک ماه بعد در شهریور ۱۴۰۲ با وجود این نشانهها که می توانست زمینه را برای ادامه همکاری ایران و آژانس هموار کند، صدور بیانیه مشترک تروئیکای اروپایی و ایالات متحده علیه برنامه فعالیتهای هستهای ایران در نشست فصلی ماه سپتامبر شورای حکام، بار دیگر تهران را بر آن داشت این بیانیه را بی پاسخ نگذارد و با لغو روادید هشت نفر از بازرسان آژانس به آن واکنش نشان دهد.
این اقدام که به تأسی از رویکرد تلافی جویانه در چارچوب برجام در پیش گرفته شد، به آن معنا بود که جمهوری اسلامی در موضع گیری و عمل می کوشد از توقف تعهدات خود در چارچوب توافق هستهای فراتر برود و با اخراج بازرسان اروپایی، رویکرد بحث برانگیز آژانس را به چالش بکشد؛ هدفی که یک سال پیش از آن با آغاز غنی سازی ۶۰ درصدی در فردو کلید خورده بود و در ادامه می توانست دست اندازی در طرح خواستههای زیاده طلبانه این نهاد بین المللی باشد.
آژانس و دمیدن بر آتش سیاسی کاری
لغو مجوز شماری از بازرسان آژانس به موازات غنی سازی سطوح بالا در فردو با آغاز جنگ غزه و رویارویی محور مقاومت و جبهه اسرائیل، تاثیر و تاثر خود را بر مذاکرات ایران و ایالات متحده در عمان هم گذاشت و رویدادهای دیپلماتیک جاری میان آنها را نیز از خود متاثر ساخت.
قابل تصور بود تاثیر اولیه افزوده شدن بر ابعاد جنگ، جدال دیپلماتیک بیشتر تهران و واشنگتن در صحنه جنگ جاری خاورمیانه و مهمتر از آن تندتر شدن رویکرد آژانس علیه ایران باشد.
موضع گیریهای «گروسی» که به تعدد نسبت به افزوده شدن ذخایر اورانیوم غنی شده ایران و اخراج شماری از بازرسان آژانس گلایه می کرد، در ماهها و هفتههای اخیر به جایی رسید که او در گفت وگویی، تهران را تهدید به اعمال تحریم یا حتی ارجاع پرونده به شورای امنیت کرد و حتی با پیش کشیدن کلیدواژه «برجام ۲» از غرب خواست گفت وگو با ایران را از سر بگیرد و از موضوع هستهای ایران به دلیل جنگ حماس و اسرائیل غافل نشود.
چه در پی بروز دوباره تنش خاموش آمریکا و ایران زیر سایه جنگ تل آویو و حماس که با وجود تلاش دو کشور برای ممانعت از آن اوج گرفت، آژانس هم به کرار خبر افزوده شدن بر ذخایر اورانیوم غنی شده ایران را مخابره می نمود و نسبت به لاینحل ماندن چالش بر سر مکان های ادعایی «ورامین» و «تورقوزآباد» گلایه می کرد.
آخرین این ادعاها در نشست شورای حکام در میانه های اسفند سال جاری تکرار شد و رویکرد یکجانبه مدیر کل را که نسبت به سفر به تهران هم ابراز تمایل می کرد، نشان داد. همه اینها در حالی است که همزمان با گلایههای آژانس از ایران، این نهاد چشم بر همکاریهای تهران بسته و سیاسی کاری را بر اقدام حرفهای اولویت دادهاند.
صهیونیستها میدان دار آژانس میشوند
مجموعه این رویدادها نشان میداد محافل غربی و صهیونیستی بالاترین ظرفیت خود را برای بیاثر کردن دیپلماسی سازنده تهران در زمین مذاکرات رفع تحریمها و همکاری با آژانس به کار گرفته است.
اگرچه ممکن است اثرگذار دانستن تلاش طیف تندروهای آژانس برای جلب نظر مدیر کل بر آنچه در ماههای اخیر در قبال تهران رخ داد، نوعی نیت خوانی تلقی شود اما باید گفت فهرست درخواستهای بلندبالای آژانس که بدون ما به ازایی بر عهده ایران گذاشته شد، نشان از آن داشت که نمی توان افتادن سایه سنگین محافل صهیونیستی بر رویکرد پرفراز و فرود آژانس را نادیده گرفت.
ذیل چنین فضایی بود که آمریکا از ادامه مذاکره دوجانبه با تهران که می توانست مسیر دستیابی به تفاهمات بعدی را هموار کند، رویگردان شد تا این مقام های اسرائیلی باشند که به رغم درماندگی در نبرد غزه، بار دیگر شانس خود را در لابی های آژانس در روند ضدیت با ایران جستوجو نمایند.
این اتفاق درشرایطی است که مقامات رژیم صهیونیستی بارها در طول پنج ماه گذشته مردم بی دفاع غزه را به استفاده از سلاح هستهای تهدید کرده اند اما مقامات غربی و آژانس کوچکترین واکنشی نسبت به این رژیم خونخوار از خود نشان ندادهاند.
عصر پاسخگویی
همه اینها در حالی است که مقام های ایرانی در عین به کارگیری ظرفیت دیپلماتیک خود برای فرونشاندن آتش جنگ خاورمیانه، از اتفاقات چراغ خاموشی که در لابی های آژانس و محافل سیاسی و امنیتی غربی- اسرائیلی می گذرد، غفلت نورزیده اند.
آنچه امیدواری به بی اثرکردن این تحرکات را که با هدف افزوده شدن بر فشارهای آژانس بر ایران دنبال می شود، برجا نگاه می دارد، آغاز عصر پاسخگویی ایران در تلافی بدعهدی غرب در قالب توافق هستهای است که از طریق شتاب دادن به توسعه و پیشرفت صنعت هسته ای ایران و رساندن سطح غنی سازی تا ۶۰ درصد به نمایش درآمده و قدرت «بازدارندگی» ایران را به رخ دشمنان و رقیبان کشیده است تا مگر تحت لوای تعامل سازنده آژانس با ایران، منافع ملی ایران به طور جدی در نظر گرفته شود.
به جرات میتوان ناتوانی شورای حکام در صدور قطع نامه ضدایرانی در سال ۱۴۰۲ را نتیجه پاسخگویی فوری جمهوری اسلامی ایران به قطع نامه سال قبل از آن و اقدامات بازدارنده ایران در ایجاد غنی سازی ۶۰ درصد در فردو دانست.
امتداد این رویکرد در سال ۱۴۰۲ و اخراج تعدادی از بازرسان آژانس پس از بیانیه ضدایرانی این نهاد به اصطلاح فنی، این پیام را به کشورهای غربی صادر کرد که «بازدارندگی تهران» تثبیت شده است؛ در نتیجه غرب باید پاسخ همکاریهای سازنده تهران با حسن نیت بدهد، در غیراین صورت این جمهوری اسلامی ایران است که مختصات زمین بازی را مشخص میکند.